کسی می داند فاز چالش های مجازی چیست؟!
در این روزگار، فضای مجازی همه دیوارها را فرو ریخته و بهسرعت همه چیز برای همگان قابل دسترس شده بنابراین به سرعت پیام به همه منتقل میشود و جمعی را همراه خود میکند و به چالش می کشد اما اینکه دقیقا چه چیزی به چالش کشیده می شود، کسی اطلاعی ندارد.
به نقل از تابناک، وقتی خلاقیتمان گل میکند و چالش «عکس پا» راه میاندازیم، دقیقا قرار است چه چیزی را به چالش بکشیم، میخواهیم اندازه ناخن شست پای راست را به رخ هیکل نداشته انگشت آخر پای چپ بکشیم، یا لاک بنفش انگشت وسطی را که رنگش جیغ است، بکوبیم توی فرق سر چهار تا انگشت صورتی و بیحال دیگر؟
عکس پای ما چه نکات چالشبرانگیز دیگری میتواند داشته باشد که تا قبل از این به چشممان نیامده و مورد بیمهری و بیتوجهی ما واقع شده؟ نباید سرسری گذشت، باید بیشتر تامل کرد و جماعت بزرگتری را به چالش فراخواند، عکس پا اینقدر هم که بعضیها فکر میکنند، مسأله کماهمیتی نیست. شاید بعضیها که دل خوشی از دنیای مجازی ندارند، الان دارند پیش خودشان فکر میکنند جماعتی که در این چالش همراه ما میشوند، دقیقا فازشان چیست؟
همیشه چندنفری هستن که دست رد به هیچ دعوتی نمیزنن
قطعا پیت فرتز وقتی چالش سطل آب یخ را مطرح کرد، گمان نمیکرد چه استعدادهای نهفتهای را به دنبال این چالش شکوفا میکند، پیت فرتز با چالش سطل آب یخ توجه دنیا را به بیماران ALS جلب کرد، کار مهمی بود و جمعیتی بزرگ را به چالشی عمیق فرا خواند، با اینکه چند نفری با چالشی با این جدیت هم برخوردی فان داشتند. اما بعد از این ماجرا بود که موج طراحی چالشهای جدید و فان به راه افتاد و جماعتی موجسوار را همراه خود کرد، چالش کارنامه درسی، محتویات جیب و کیف پول و… که اگر طراحانش کمی به معنای دقیق کلمه چالش توجه میکردند، هیچوقت چنین خلاقیتهایی به خرج نمیدادند. اگرچه عمر بیشتر این چالشها کوتاه است، چند روزی گل میکند و بلافاصله فراموش میشود و بیشتر جنبه سرگرمی دارد، اما تکرار این داستان کمی تأملبرانگیز است، به خصوص وقتی موضوعاتی که به چالش کشیده میشود، روزبهروز بیارزشتر میشود.
حتی کسانی هم که خودشان روزگاری پایه اصلی این چالشها بودند، صدایشان در آمده است. این نقل قول مستقیم از امین 22 ساله است در چتی کوتاه، که میگوید: «اولین بار که به یکی از این چالشهای محیط زیستی دعوت شدم، قضیه برام خیلی جدی بود. چند نفر دیگه رو هم خودم به این چالش دعوت کردم، بعد کمکم یه جور سرگرمی شد. چالش عکس سیاه و سفید به نظرم یه جور مسخرهبازی اومد تا چالش، اما باز هم از خیرش نگذشتم. ولی آخرین چالشی که بهش دعوت شدم، برام یه جور توهین بود، یه چالش ابلهانه که حتی آدم رو به خنده هم نمیندازه. اما نمیدونم چرا باز هم همیشه چند نفری هستن که دست رد به سینه هیچ دعوتی نمیزنن.»
دنیای مجازی همه چیز را روی دایره ریخته
در این راستا با امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس به گفتوگو نشستیم.
هرچند وقت یک بار در فضای مجازی شاهد چالشهای مختلف هستیم، چرا این موج رو به افزایش است؟
وقتی زمینههای نارضایتی در یک اجتماع مساعد باشد و درواقع افراد دچار محدودیت و محرومیت باشند، نمیتوانند آنطور که مایلاند، مکنونات قلبی خود را بیان کنند. بهناچار به وسیلهای متوسل میشوند که بتوانند نظر خود را بیان کنند. بهترین و در دسترسترین گزینه توسل به همین چالشهاست. شاید در جوامع دموکراتتر این چالشها اعتراض و دهنکجی به نظام اجتماعی آن جامعه محسوب نشود، اما در یک اجتماع سنتی و محافظهکار هر حرکتی از سوی نوگرایان مذموم تلقی میشود، چراکه آن اجتماع حاضر نیست ارزشهای سنتیاش دچار خدشه شود، نمیخواهد اصلی در درون جامعه تغییر کند، بنابراین واکنش نشان میدهد.
در شرایط فعلی مدل زندگی غربی با زندگی شرقی زیاد متفاوت نیست، اما تفاوت دیدگاهها وجود دارد. یک جامعه محافظهکار حتی برای پوشاک و آرایش ظاهری هم چهارچوب دارد، یعنی ممکن است آنچه با عقل و منطق هم منافاتی ندارد، پذیرفته شده نباشد. در این شرایط که بخشی از آن هم ممکن است ناشی از تعصب باشد، یک نفر پیدا میشود که دلش میخواهد به وضع موجود اعتراض کند، به یک چالشی که خودش طرح کرده متوسل میشود تا هم اعتراضش را بیان کند و هم پیامی به دیگران بدهد که من از این محدودیت خسته شدم. ممکن است موضوع چالش هم چندان مهم نباشد، مثلا چالش عکس قرمز راه بیندازد. مهم کاربرد این چالش است که با دعوت کردن دیگران به این چالش هم طرح اعتراض کرده، هم پیغامش را انتقال داده و هم به نوعی خودش را مطرح کرده.
در این روزگار، فضای مجازی همه دیوارها را فرو ریخته و بهسرعت همه چیز برای همگان قابل دسترس است. بنابراین به سرعت این پیام به همه منتقل میشود و جمعی را همراه خود میکند، درست مثل سنگی که یک نفر پرت کند وسط برکهای آرام، از همان نقطه وسط شروع میکند به درست کردن حلقه و اینقدر این حلقهها بزرگ و بزرگتر میشود تا آرامش کل سطح آب را به هم بزند. فضای مجازی یک جماعت عامه نامجاور بهوجود آورده که یک عقیده عامه را گسترش میدهد و مرتب آن را گستردهتر میکند.
آغازگر برخی از این چالشها سلبریتیها هستند، چالشهایی که شاید ماهیت آنها هم چالش محسوب نشود. چطور میشود این رفتارشان را توجیه کرد؟
هر جامعهای یک روح جمعی دارد که افراد آن جامعه را درگیر میکند، برای سلبریتیها هم خلاصی از دست این روح جمعی وجود ندارد، حتی در خواب ما هم وجود دارد و رهایمان نمیکند. همه ما در چنگال جامعه هستیم و فشار وارد از طرف آن را تحمل میکنیم. حتی نوگرایان و هنرمندان بزرگ هم تحت تاثیر جامعه هستند. به قول تولستوی خطهایی را هم که در هنر میکشیم، متاثر از جامعه است. با این حساب رفتار یک سلبریتی هم توجیهپذیر است. همین جامعه که فرد را در چنگ گرفته، مترصد فرصتی است که جرقهای زده شود و موجی راه بیفتد، بهخصوص که الان با این همه کاربر مجازی کسی منتظر انعکاس خبرِ اتفاق و رویدادی در رسانهها نیست. خبرها معمولا در فضای مجازی سریعتر منتشر میشود. در یک جامعه دموکرات و آزاد زمینه برای کشت نامساعد است. بنابراین اگر در این جامعه تخمریزی شود، محصول چشمگیری نخواهد رویید، اما در جامعه محدود و بسته زمینه مساعد است، هر تخمی در آن بریزی میروید. در اینجور جوامع هر چالش و بازی و کمپینی که راه بیفتد، میگیرد.
لایه درونی این ماجراها شکل دیگری است، اینطور نیست؟
در درون بعضی از جوامع، دگرگونیهای اجتماعی خاموش در جریان است. در هر مقطعی هم شکلش فرق میکند، از انتخابات گرفته تا مدل آرایش و لباس و… تنوع و گستردگی دارد. وقتی فضای جامعه باز باشد، عصیان و اعتراضهای کمتری اتفاق میافتد. اما محدودیت فرد را تحت فشار قرار میدهد و وقتی تحت فشار قرار گرفت، این فشار را منعکس و به بقیه منتقل میکند و ممکن است یک فشار ساده تبدیل به یک چالش پرسروصدا شود. در بطن غالب چالشهایی که هدف مشخصی ندارند، خودنمایی و اعتراض نهفته است. ما در جامعه دنبال فخرفروشی هستیم، دوست داریم بگوییم من از این جمع برترم، وقتی بذل و بخششی هم میکنیم، دوست داریم با فخرفروشی باشد. به عبارتی برای جامعه زندگی میکنیم نه خودمان. آیا ورزشکاری که هیچ تماشاچی نداشته باشد، با همان سرعتی که جماعتی به تماشایش نشستهاند، میدود؟ ما حتی در زندگی خصوصی هم دنبال تایید جامعه هستیم، وقتی عقد هم میکنیم، مهمان دعوت میکنیم تا عقدمان را به تصویب آن جمع برسانیم. پوسته برخی چالشها شاید ژستهای روشنفکری باشد، اما در هسته آن چیز دیگری نهفته است.
اگر جامعهای به وضعیتی کشیده شد که در آن هر عمل کوچکی به چالش کشیده میشد، به دلیل محدودیت است. این چالشها خودش نارضایتی را شیوع میدهد. وقتی چالش ایجاد شد، خواسته و ناخواسته به دیگران منتقل میشود، درست مثل شایعهپراکنی. ممکن است ما با یک شایعه مخالف باشیم، اما همین که آن را نقل میکنیم تا نقدش کنیم، در گسترش آن سهیم میشویم.
رسما به تفریح آدم هم گند میزنند
ساناز، دانشجوی ترم دوم دانشگاه آزاد که خودش مهمان دائم این چالشهاست میگوید: به نظر من همراهی با این چالشها بیشتر به خاطر هیجانطلبی و بیکار بودنه. همین الان شما رو دعوت میکنم به این چالش که آدرس سه تا مرکز تفریحی رو به من بدی که مجانی باشه و هیجانانگیز. داریم اصلا؟ کمدردسرترین و کمخرجترین تفریح جوونها همین فضای مجازیه. خب میریم سمتش، حتی اگه وقت تلف کردن باشه. اروپا و آمریکا هم از این چالشهای عجیب و غریب دارن. مثلا چالش شیرجه زدن توی برف کار خیلی عاقلانهای است؟ یا چالش مانکنها، خب فقط سرگرمیه دیگه. مگه خاصیتی غیر از این داره؟ منتها ما کلا عادت داریم شور هر چیزی رو دربیاریم. وقتی صد نفر دعوتت میکنن به چالش عکس سیاه و سفید، یعنی رسما دارن به تفریح و سرگرمی آدم هم گند میزنن.
پیامد این همه چالش که در گوشه و کنار فضای مجازی برگزار میشود، چیست؟
رفتار انسانها حتی اگر شبیه بههم و تکرارشونده هم باشد، باز به تعداد آدمهایی که یک رفتار را تکرار و تقلید میکنند، میتوان برای آن توجیه و تفسیری خاص و شخصی قائل شد؛ توجیهی که برآوردهکننده نیازهای شخصی خود آن فرد است. بنابراین صرف اینکه دو نفر یک فعل مشابه انجام میدهند، نمیشود گفت دلیل مشابهی برای انجام آن فعل دارند.
وقتی با یک موضوع جدی برخورد فان بشود، آسیبزا نیست؟
بعضی وقتها میشود به یک رفتار جنبه بازیگوشانه و سرگرمکننده هم داد. مثلا اینکه یک عده در شرایطی خاص مثل جشن تولد، یا مهمانی دوستانه و تعطیلات دور هم جمع شوند و مثل مانکنها فریز شوند و عکس و فیلم بگیرند و خوش بگذرانند، به شرطی که برای همه لذتبخش باشد، کسی ناراحت نشود یا مورد تحقیر و توهین قرار نگیرد، اتفاقا نشانه سلامت روانی است. البته معمولا کسی عکس و فیلم این ماجرا را منتشر نمیکند، یا اگر منتشر کند، در همان حلقه دوستانه یا فامیلی منتشر میکند، نه در فضای مجازی.
اما اگر مرتب قرار باشد موضوعاتی به چالش کشیده شود که خردورزی معینی در پشت آن نباشد و صرفا جنبه سرگرمی داشته باشد، آسیبگونه است. معمولا رفتاری که زیاد تکرار میشود، کمتر اثر میگذارد. قطعا ما کمپین و چالش به راه نمیاندازیم که خوش بگذرانیم، از برگزاری آن اثرگذاری اجتماعی مدنظرمان است. با دعوت به چالشی که خیر جمعی در آن نیست، به جای اینکه توجه عمومی به موضوعی مهم یا پدیدهای اجتماعی جلب شود، توجه عمومی به فرد طراح چالش جلب میشود. هر چند که خیلی وقتها اصرار بر این است که این شرایط باز هم برای جلب توجه عمومی است، ولی درواقع بیشتر نیازهای خودشیفتهوار فرد را تامین میکند.
اگر استفاده از این ابزارها بهعنوان ابزاری فان جنبه همهگیر پیدا کند، یا آسیبی به کسی وارد کند، نشانه رفتاری کودکانه و پسرفت سلامت روان است. رفتارهایی به این شکل رفتارهایی نمایشی است.
خیلی وقتها فرد به اندازه کافی شهرت دارد و دیده میشود، پس چرا دوباره دست به کاری میزند که دیده شود؟
میل به دیده شدن با دیده شدن تمام نمیشود. تا آن نیاز زیر بنایی که میل افراطی به دیده شدن را تقویت میکند و آسیبزاست برطرف نشود، این میل تعدیل نمیشود عین خوردن آب شور که با بیشتر خوردنش عطش شخص را بیشتر میکند.
شاید یکی از علتهایی که در استفاده از فضاهای مجازی زیادهروی میشود، این است که آدمها در فضای حقیقی آسوده و راحت نیستند، اگر امکان عضویت در گروه و میل به دیده شدن به فرم صحیح و در فضای حقیقی ارضا شود این افراطیگری در فضای مجازی تعدیل میشود. اصولا پرسه زدن جزیی از ساختار جوامع مدرن است، در غرب خیابانهایی برای پرسه زدن وجود دارد جایی که آدمها کنار هم راه میروند و امکان معاشرت و گفتوگو با هم را دارند. همینطور فرهنگ کافه نشینی، کافه جایی است که چند نفر هم را پیدا میکنند، پاتوق تشکیل میدهند، با هم صحبت میکنند و احساسات خود را با هم به اشتراک میگذارند. اگر چنین امکاناتی نباشد، فرد دنبال مکانی جایگزین در فضای مجازی خواهد بود.
بیشتر از این که انگشت اتهام سمت آدمها باشد به سمت اجتماع است که فضای سالم برای دیده شدن فرد ندارد. هر میل و نیازی که درست ارضا نشود به شکل بد و نادرست بیان میشود، باید ساختارهای اجتماعی امکان برآورده شدن این نیاز را فراهم کنند.
اگرچه موضوع این چالشها مسألهای نیست که بهعنوان آسیب اجتماعی مطرح شود، اما نوعی آسیب رفتاری و بیماری فرهنگی به حساب میآید. وقتی توان استفاده درست از چیزهایی را در دسترس را نداریم، شیوه استفاده درست از تکنولوژی و ارتباط با آدمها را بلد نیستیم این یک بیماری فرهنگی است. این چالشها میتواند برای یک کنش اجتماعی و خیر جمعی استفاده شود. چالش باید معنا دار و دست اول باشد. با هر چیزی نباید بازی کرد و برای سرگرمی استفاده کرد. از قانون برای سرگرمی نمیشود استفاده کرد، زیر پا گذاشتن قانون باعث آسیب به نظم اجتماعی است. باید بهرهوری از ابزارهای مدرن را یاد بگیریم. قطعا این قدر خلاق هستیم که از امکاناتی که داریم بلد باشیم، بهعنوان وسیله سرگرمی استفاده کنیم.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
عکس پای ما چه نکات چالشبرانگیز دیگری میتواند داشته باشد که تا قبل از این به چشممان نیامده و مورد بیمهری و بیتوجهی ما واقع شده؟ نباید سرسری گذشت، باید بیشتر تامل کرد و جماعت بزرگتری را به چالش فراخواند، عکس پا اینقدر هم که بعضیها فکر میکنند، مسأله کماهمیتی نیست. شاید بعضیها که دل خوشی از دنیای مجازی ندارند، الان دارند پیش خودشان فکر میکنند جماعتی که در این چالش همراه ما میشوند، دقیقا فازشان چیست؟
همیشه چندنفری هستن که دست رد به هیچ دعوتی نمیزنن
قطعا پیت فرتز وقتی چالش سطل آب یخ را مطرح کرد، گمان نمیکرد چه استعدادهای نهفتهای را به دنبال این چالش شکوفا میکند، پیت فرتز با چالش سطل آب یخ توجه دنیا را به بیماران ALS جلب کرد، کار مهمی بود و جمعیتی بزرگ را به چالشی عمیق فرا خواند، با اینکه چند نفری با چالشی با این جدیت هم برخوردی فان داشتند. اما بعد از این ماجرا بود که موج طراحی چالشهای جدید و فان به راه افتاد و جماعتی موجسوار را همراه خود کرد، چالش کارنامه درسی، محتویات جیب و کیف پول و… که اگر طراحانش کمی به معنای دقیق کلمه چالش توجه میکردند، هیچوقت چنین خلاقیتهایی به خرج نمیدادند. اگرچه عمر بیشتر این چالشها کوتاه است، چند روزی گل میکند و بلافاصله فراموش میشود و بیشتر جنبه سرگرمی دارد، اما تکرار این داستان کمی تأملبرانگیز است، به خصوص وقتی موضوعاتی که به چالش کشیده میشود، روزبهروز بیارزشتر میشود.
حتی کسانی هم که خودشان روزگاری پایه اصلی این چالشها بودند، صدایشان در آمده است. این نقل قول مستقیم از امین 22 ساله است در چتی کوتاه، که میگوید: «اولین بار که به یکی از این چالشهای محیط زیستی دعوت شدم، قضیه برام خیلی جدی بود. چند نفر دیگه رو هم خودم به این چالش دعوت کردم، بعد کمکم یه جور سرگرمی شد. چالش عکس سیاه و سفید به نظرم یه جور مسخرهبازی اومد تا چالش، اما باز هم از خیرش نگذشتم. ولی آخرین چالشی که بهش دعوت شدم، برام یه جور توهین بود، یه چالش ابلهانه که حتی آدم رو به خنده هم نمیندازه. اما نمیدونم چرا باز هم همیشه چند نفری هستن که دست رد به سینه هیچ دعوتی نمیزنن.»
دنیای مجازی همه چیز را روی دایره ریخته
در این راستا با امانالله قرایی مقدم، جامعهشناس به گفتوگو نشستیم.
هرچند وقت یک بار در فضای مجازی شاهد چالشهای مختلف هستیم، چرا این موج رو به افزایش است؟
وقتی زمینههای نارضایتی در یک اجتماع مساعد باشد و درواقع افراد دچار محدودیت و محرومیت باشند، نمیتوانند آنطور که مایلاند، مکنونات قلبی خود را بیان کنند. بهناچار به وسیلهای متوسل میشوند که بتوانند نظر خود را بیان کنند. بهترین و در دسترسترین گزینه توسل به همین چالشهاست. شاید در جوامع دموکراتتر این چالشها اعتراض و دهنکجی به نظام اجتماعی آن جامعه محسوب نشود، اما در یک اجتماع سنتی و محافظهکار هر حرکتی از سوی نوگرایان مذموم تلقی میشود، چراکه آن اجتماع حاضر نیست ارزشهای سنتیاش دچار خدشه شود، نمیخواهد اصلی در درون جامعه تغییر کند، بنابراین واکنش نشان میدهد.
در شرایط فعلی مدل زندگی غربی با زندگی شرقی زیاد متفاوت نیست، اما تفاوت دیدگاهها وجود دارد. یک جامعه محافظهکار حتی برای پوشاک و آرایش ظاهری هم چهارچوب دارد، یعنی ممکن است آنچه با عقل و منطق هم منافاتی ندارد، پذیرفته شده نباشد. در این شرایط که بخشی از آن هم ممکن است ناشی از تعصب باشد، یک نفر پیدا میشود که دلش میخواهد به وضع موجود اعتراض کند، به یک چالشی که خودش طرح کرده متوسل میشود تا هم اعتراضش را بیان کند و هم پیامی به دیگران بدهد که من از این محدودیت خسته شدم. ممکن است موضوع چالش هم چندان مهم نباشد، مثلا چالش عکس قرمز راه بیندازد. مهم کاربرد این چالش است که با دعوت کردن دیگران به این چالش هم طرح اعتراض کرده، هم پیغامش را انتقال داده و هم به نوعی خودش را مطرح کرده.
در این روزگار، فضای مجازی همه دیوارها را فرو ریخته و بهسرعت همه چیز برای همگان قابل دسترس است. بنابراین به سرعت این پیام به همه منتقل میشود و جمعی را همراه خود میکند، درست مثل سنگی که یک نفر پرت کند وسط برکهای آرام، از همان نقطه وسط شروع میکند به درست کردن حلقه و اینقدر این حلقهها بزرگ و بزرگتر میشود تا آرامش کل سطح آب را به هم بزند. فضای مجازی یک جماعت عامه نامجاور بهوجود آورده که یک عقیده عامه را گسترش میدهد و مرتب آن را گستردهتر میکند.
آغازگر برخی از این چالشها سلبریتیها هستند، چالشهایی که شاید ماهیت آنها هم چالش محسوب نشود. چطور میشود این رفتارشان را توجیه کرد؟
هر جامعهای یک روح جمعی دارد که افراد آن جامعه را درگیر میکند، برای سلبریتیها هم خلاصی از دست این روح جمعی وجود ندارد، حتی در خواب ما هم وجود دارد و رهایمان نمیکند. همه ما در چنگال جامعه هستیم و فشار وارد از طرف آن را تحمل میکنیم. حتی نوگرایان و هنرمندان بزرگ هم تحت تاثیر جامعه هستند. به قول تولستوی خطهایی را هم که در هنر میکشیم، متاثر از جامعه است. با این حساب رفتار یک سلبریتی هم توجیهپذیر است. همین جامعه که فرد را در چنگ گرفته، مترصد فرصتی است که جرقهای زده شود و موجی راه بیفتد، بهخصوص که الان با این همه کاربر مجازی کسی منتظر انعکاس خبرِ اتفاق و رویدادی در رسانهها نیست. خبرها معمولا در فضای مجازی سریعتر منتشر میشود. در یک جامعه دموکرات و آزاد زمینه برای کشت نامساعد است. بنابراین اگر در این جامعه تخمریزی شود، محصول چشمگیری نخواهد رویید، اما در جامعه محدود و بسته زمینه مساعد است، هر تخمی در آن بریزی میروید. در اینجور جوامع هر چالش و بازی و کمپینی که راه بیفتد، میگیرد.
لایه درونی این ماجراها شکل دیگری است، اینطور نیست؟
در درون بعضی از جوامع، دگرگونیهای اجتماعی خاموش در جریان است. در هر مقطعی هم شکلش فرق میکند، از انتخابات گرفته تا مدل آرایش و لباس و… تنوع و گستردگی دارد. وقتی فضای جامعه باز باشد، عصیان و اعتراضهای کمتری اتفاق میافتد. اما محدودیت فرد را تحت فشار قرار میدهد و وقتی تحت فشار قرار گرفت، این فشار را منعکس و به بقیه منتقل میکند و ممکن است یک فشار ساده تبدیل به یک چالش پرسروصدا شود. در بطن غالب چالشهایی که هدف مشخصی ندارند، خودنمایی و اعتراض نهفته است. ما در جامعه دنبال فخرفروشی هستیم، دوست داریم بگوییم من از این جمع برترم، وقتی بذل و بخششی هم میکنیم، دوست داریم با فخرفروشی باشد. به عبارتی برای جامعه زندگی میکنیم نه خودمان. آیا ورزشکاری که هیچ تماشاچی نداشته باشد، با همان سرعتی که جماعتی به تماشایش نشستهاند، میدود؟ ما حتی در زندگی خصوصی هم دنبال تایید جامعه هستیم، وقتی عقد هم میکنیم، مهمان دعوت میکنیم تا عقدمان را به تصویب آن جمع برسانیم. پوسته برخی چالشها شاید ژستهای روشنفکری باشد، اما در هسته آن چیز دیگری نهفته است.
اگر جامعهای به وضعیتی کشیده شد که در آن هر عمل کوچکی به چالش کشیده میشد، به دلیل محدودیت است. این چالشها خودش نارضایتی را شیوع میدهد. وقتی چالش ایجاد شد، خواسته و ناخواسته به دیگران منتقل میشود، درست مثل شایعهپراکنی. ممکن است ما با یک شایعه مخالف باشیم، اما همین که آن را نقل میکنیم تا نقدش کنیم، در گسترش آن سهیم میشویم.
رسما به تفریح آدم هم گند میزنند
ساناز، دانشجوی ترم دوم دانشگاه آزاد که خودش مهمان دائم این چالشهاست میگوید: به نظر من همراهی با این چالشها بیشتر به خاطر هیجانطلبی و بیکار بودنه. همین الان شما رو دعوت میکنم به این چالش که آدرس سه تا مرکز تفریحی رو به من بدی که مجانی باشه و هیجانانگیز. داریم اصلا؟ کمدردسرترین و کمخرجترین تفریح جوونها همین فضای مجازیه. خب میریم سمتش، حتی اگه وقت تلف کردن باشه. اروپا و آمریکا هم از این چالشهای عجیب و غریب دارن. مثلا چالش شیرجه زدن توی برف کار خیلی عاقلانهای است؟ یا چالش مانکنها، خب فقط سرگرمیه دیگه. مگه خاصیتی غیر از این داره؟ منتها ما کلا عادت داریم شور هر چیزی رو دربیاریم. وقتی صد نفر دعوتت میکنن به چالش عکس سیاه و سفید، یعنی رسما دارن به تفریح و سرگرمی آدم هم گند میزنن.
پیامد این همه چالش که در گوشه و کنار فضای مجازی برگزار میشود، چیست؟
رفتار انسانها حتی اگر شبیه بههم و تکرارشونده هم باشد، باز به تعداد آدمهایی که یک رفتار را تکرار و تقلید میکنند، میتوان برای آن توجیه و تفسیری خاص و شخصی قائل شد؛ توجیهی که برآوردهکننده نیازهای شخصی خود آن فرد است. بنابراین صرف اینکه دو نفر یک فعل مشابه انجام میدهند، نمیشود گفت دلیل مشابهی برای انجام آن فعل دارند.
وقتی با یک موضوع جدی برخورد فان بشود، آسیبزا نیست؟
بعضی وقتها میشود به یک رفتار جنبه بازیگوشانه و سرگرمکننده هم داد. مثلا اینکه یک عده در شرایطی خاص مثل جشن تولد، یا مهمانی دوستانه و تعطیلات دور هم جمع شوند و مثل مانکنها فریز شوند و عکس و فیلم بگیرند و خوش بگذرانند، به شرطی که برای همه لذتبخش باشد، کسی ناراحت نشود یا مورد تحقیر و توهین قرار نگیرد، اتفاقا نشانه سلامت روانی است. البته معمولا کسی عکس و فیلم این ماجرا را منتشر نمیکند، یا اگر منتشر کند، در همان حلقه دوستانه یا فامیلی منتشر میکند، نه در فضای مجازی.
اما اگر مرتب قرار باشد موضوعاتی به چالش کشیده شود که خردورزی معینی در پشت آن نباشد و صرفا جنبه سرگرمی داشته باشد، آسیبگونه است. معمولا رفتاری که زیاد تکرار میشود، کمتر اثر میگذارد. قطعا ما کمپین و چالش به راه نمیاندازیم که خوش بگذرانیم، از برگزاری آن اثرگذاری اجتماعی مدنظرمان است. با دعوت به چالشی که خیر جمعی در آن نیست، به جای اینکه توجه عمومی به موضوعی مهم یا پدیدهای اجتماعی جلب شود، توجه عمومی به فرد طراح چالش جلب میشود. هر چند که خیلی وقتها اصرار بر این است که این شرایط باز هم برای جلب توجه عمومی است، ولی درواقع بیشتر نیازهای خودشیفتهوار فرد را تامین میکند.
اگر استفاده از این ابزارها بهعنوان ابزاری فان جنبه همهگیر پیدا کند، یا آسیبی به کسی وارد کند، نشانه رفتاری کودکانه و پسرفت سلامت روان است. رفتارهایی به این شکل رفتارهایی نمایشی است.
خیلی وقتها فرد به اندازه کافی شهرت دارد و دیده میشود، پس چرا دوباره دست به کاری میزند که دیده شود؟
میل به دیده شدن با دیده شدن تمام نمیشود. تا آن نیاز زیر بنایی که میل افراطی به دیده شدن را تقویت میکند و آسیبزاست برطرف نشود، این میل تعدیل نمیشود عین خوردن آب شور که با بیشتر خوردنش عطش شخص را بیشتر میکند.
شاید یکی از علتهایی که در استفاده از فضاهای مجازی زیادهروی میشود، این است که آدمها در فضای حقیقی آسوده و راحت نیستند، اگر امکان عضویت در گروه و میل به دیده شدن به فرم صحیح و در فضای حقیقی ارضا شود این افراطیگری در فضای مجازی تعدیل میشود. اصولا پرسه زدن جزیی از ساختار جوامع مدرن است، در غرب خیابانهایی برای پرسه زدن وجود دارد جایی که آدمها کنار هم راه میروند و امکان معاشرت و گفتوگو با هم را دارند. همینطور فرهنگ کافه نشینی، کافه جایی است که چند نفر هم را پیدا میکنند، پاتوق تشکیل میدهند، با هم صحبت میکنند و احساسات خود را با هم به اشتراک میگذارند. اگر چنین امکاناتی نباشد، فرد دنبال مکانی جایگزین در فضای مجازی خواهد بود.
بیشتر از این که انگشت اتهام سمت آدمها باشد به سمت اجتماع است که فضای سالم برای دیده شدن فرد ندارد. هر میل و نیازی که درست ارضا نشود به شکل بد و نادرست بیان میشود، باید ساختارهای اجتماعی امکان برآورده شدن این نیاز را فراهم کنند.
اگرچه موضوع این چالشها مسألهای نیست که بهعنوان آسیب اجتماعی مطرح شود، اما نوعی آسیب رفتاری و بیماری فرهنگی به حساب میآید. وقتی توان استفاده درست از چیزهایی را در دسترس را نداریم، شیوه استفاده درست از تکنولوژی و ارتباط با آدمها را بلد نیستیم این یک بیماری فرهنگی است. این چالشها میتواند برای یک کنش اجتماعی و خیر جمعی استفاده شود. چالش باید معنا دار و دست اول باشد. با هر چیزی نباید بازی کرد و برای سرگرمی استفاده کرد. از قانون برای سرگرمی نمیشود استفاده کرد، زیر پا گذاشتن قانون باعث آسیب به نظم اجتماعی است. باید بهرهوری از ابزارهای مدرن را یاد بگیریم. قطعا این قدر خلاق هستیم که از امکاناتی که داریم بلد باشیم، بهعنوان وسیله سرگرمی استفاده کنیم.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *