معروف ترین کلاهبرداران ایران/ از آرسن لوپن تا فامیل معروف
هر کدامشان جرمی مشترک را انجام داده اما به دلیل روش های خاصی که به کار گرفتند،معروف شده اند.
خبرگزاری میزان -
به گزارش خبرنگار گروه جامعه ،خیلی خونسرد هستند و ظاهری آراسته و شیک دارند. شغلشان کلاهبرداری است و اگر دستگیر شوند پس از آزادی دوباره سراغ کلاهبرداری میروند و شیوه شان را تغییر میدهند. این مجرمان دارای هوش بالایی بوده و کلامشان دارای قدرت نفوذ است.
خیلی راحت طعمه را فریب میدهند و او را در دام خود گرفتار میکنند. این هفته سراغ معروفترین کلاهبرداران ایران رفتیم.
یک زن، یک ماهواره، یک میلیارد
پیش از این درباره او گزارش کاملی چاپ کردیم. زنی که با ادعای فروش سنگهای انرژیزا از شبکههای ماهوارهای به درآمد میلیاردی دست یافت. پس از شکایت ایرانیان در پلیس آگاهی تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد و نام او در فهرست پلیس اینترپل قرار گرفت. تاکنون دستگیر نشده و مالباختگان همچنان افسوس اعتماد به تبلیغات شبکههای ماهوارهای را میخورند.
فامیل معروف
حجت 58 ساله، ایرانیالاصل و متولد تالش است. آخرین بار رد او را در سوئد گرفتهاند و پلیس اینترپل همچنان در جستجوی او در این کشور است. او یک چهره ورزشکار دارد و تاکنون در بیش از 102 مسابقه ماراتن و نیمه ماراتن در خارج از کشور شرکت کرده و حتی در این مسابقات 22 مدال طلا، نقره و برنز وپنج جام قهرمانی نیز برده است.
سال 51 اولین پرونده او با عنوان اخاذی در ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت در دوران پهلوی) ثبت شد. او خود را در کرمان مسموم کرده بود و در بیمارستان، فرزند حمیدرضا خلعتبری، وزیر امور خارجه وقت، معرفی کرد. با وجود آنکه به دام افتاد، اما باز روش خود را ادامه داد و در شهرهای دیگر خود را گاه فرزند وزیر امور خارجه وقت، فرزند استاندار خراسان یا فرزند وزیر راه و ترابری جا میزد. حتی تا آنجا پیش رفت که یکبار خود را خواهرزاده محمدرضا پهلوی (شاه مخلوع) معرفی کرد. آخرین پرونده کلاهبرداری او در ایران نیز مربوط به سال 70 است. حجت قصد داشت با جعل اسناد، ملک مسکونی تیمسار فراری عباس تقدس که از سوی بنیاد مستضعفان مصادره شده بود را بهفروش برساند، اما با طرح شکایتی از سوی خریدار دستگیرشد. او در مراحل رسیدگی به این پرونده نیز باز خود را به چهره دیگری درآورد و به صورت غیرمجاز از ایران فرار کرد و به کشور سوئد رفت.
حجت در همه این 25 سال به کلاهبرداریهای خود ادامه میدهد و خود را به عنوان مدیرعامل ثروتمند کارخانجات ماشینسازی و کاغذسازی اسکاندیناوی، یا مدیر بنیاد خیریه و... معرفی میکند. خود را ایرانی ثروتمندی که سالها از وطنش دور بوده، معرفی میکند. او با عنوان اینکه یک ایرانی دور از وطن است و حس وطندوستانهاش اجازه نمیدهد محرومیتهای کشورش را ببیند مدعی میشود میخواهد با اهدای ماشینآلات خود به مردم و مراکز خیریه کمک کند. او در تماس زیرکانه خود با این مراکز توضیح میدهد که به دلیل حضور نداشتن در ایران، تنها عوارض گمرکی این ماشینها که قیمت بسیار زیادی دارد را به حسابی در ایران پرداخت کند و بقیه ماجرا دیگر با اوست. از آنجا که مبلغ تعیینشده از سوی سوژه در مقابل ارزش ماشینها ناچیز است، مدیر این مراکز گرفتار تصمیم عجولانه شده و وجه را به حساب صرافانی که از سوی او انتخاب شده بودند واریز میکردند.
سلطان در زندان
به او لقب سلطان کلاهبرداری دادهاند. مردی که در زندان به ثروت میلیاردی دست یافت. مرد میانسالی است که با یک تلفن توانسته گردش مالی بسیاری به دست بیاورد. به دلیل آموزش کلاهبرداری و جعل به زندانیان به او لقب دکتر دادهاند. او در زندان برای مجرمان خرده پا کلاس آموزشی میگذارد و به این طریق از آنها شهریه میگیرد. هر بار که به دلیل ارتکاب جرمی به زندان میرود، زندانیان زیادی را آموزش میدهد و آنها را تبدیل به کلاهبرداران حرفهای میکند. سلطان کلاهبرداری کشور که به دکتر حمیدزاده معروف است از چند سال قبل فعالیتهای مجرمانه خود را در یکی از زندانهای استان البرز آغاز کرد. متهم میانسال روش جدیدی را ابداع کرد و با استفاده از تلفن زندان اقدام به کلاهبرداری از اصناف به روش کارت به کارت کرده و میلیاردها تومان به این روش به جیب زد. او تنها در یکی از کلاهبرداریهایش توانسته بود با چربزبانی خود را مسئول خرید یکی از ارگانهای نظامی کشور معرفی کند و با جلب اعتماد مغازهداران میوه وترهبار تهران صدها میلیون از آنها کلاهبرداری کرد. بررسی اقدامات تبهکارانه دکتر حمیدزاده نشان داد، او به بهانه گرفتن پرینت حساب طعمههای خود را به پای عابربانک کشانده و از آنها میخواست زبان انگلیسی را انتخاب کنند. او سپس با کمک صاحب حساب اقدام به انتقال پول به حساب خود میکرد.
سلطان کلاهبرداری کشور که تاکنون 35 سابقه کیفری از جمله اعتیاد، کلاهبرداری، جعل و سرقت را دارد که هفته گذشته از سوی ماموران مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی در زندان شناسایی شد. او در بازجوییها به 500 کلاهبرداری کارت به کارت اعتراف کرد.
بازهم آرسن لوپن
مهدی بلیغ یکی از کلاهبرداران سرشناس ایران است و اگرچه بیشتر عمر خود را در فرار یا زندگی در زندان سپری کرده، اما در تمام این سالها مردم همیشه پیگیر خبرها و شنیدن کلاهبرداری تازه و جذابی از این مرد چشم سبز بودند و با وجود اعدامش در سال 60 و بعد از انقلاب هنوز نام او در رسانهها جای دارد و از او به عنوان یکی از باهوشترین کلاهبرداران ایران یاد میشود. آنقدر که مسعود کیمیایی کارگردان سینمای ایران تصمیم گرفته از داستان زندگی او فیلمی بسازد. این مرد هیچگاه دست از کلاهبرداری برنداشت و از هر نوع کلاهبرداری کوچک تا بزرگ، از فروختن کاخ دادگستری به مرد خارجی تا فروش یک تلویزیون در زندان به مبلغ صدهزار تومان به یک زندانی را در پرونده خود دارد. او ساختمان دادگستری را به عنوان ساختمان مجلل برای یک هتل به دو گردشگر آمریکایی (برخی نوشتهاند شیخ عرب) فروخت و با 500 هزار تومان پیش پرداخت به مصر گریخت.
فرارها و دستگیریهای مهدی بلیغ در تمام این سالها ادامه داشت، اما در نهایت زندگی برای او تلخ تمام شد. مردی که میگویند به دلیل گذراندن زندانهای طولانی به قانون تسلط زیادی داشت و برای زندانیان کمدرآمد نامه درخواستهای حقوقی مینوشت، در نهایت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر شد و یکسال بعد یعنی در سال 60 و در سن 63 سالگی اعدام شد. او در سالهای آخر عمر در فقر و اعتیاد به سر میبرد.
انتهای پیام/
خیلی راحت طعمه را فریب میدهند و او را در دام خود گرفتار میکنند. این هفته سراغ معروفترین کلاهبرداران ایران رفتیم.
یک زن، یک ماهواره، یک میلیارد
پیش از این درباره او گزارش کاملی چاپ کردیم. زنی که با ادعای فروش سنگهای انرژیزا از شبکههای ماهوارهای به درآمد میلیاردی دست یافت. پس از شکایت ایرانیان در پلیس آگاهی تحقیقات برای دستگیری او آغاز شد و نام او در فهرست پلیس اینترپل قرار گرفت. تاکنون دستگیر نشده و مالباختگان همچنان افسوس اعتماد به تبلیغات شبکههای ماهوارهای را میخورند.
فامیل معروف
حجت 58 ساله، ایرانیالاصل و متولد تالش است. آخرین بار رد او را در سوئد گرفتهاند و پلیس اینترپل همچنان در جستجوی او در این کشور است. او یک چهره ورزشکار دارد و تاکنون در بیش از 102 مسابقه ماراتن و نیمه ماراتن در خارج از کشور شرکت کرده و حتی در این مسابقات 22 مدال طلا، نقره و برنز وپنج جام قهرمانی نیز برده است.
سال 51 اولین پرونده او با عنوان اخاذی در ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت در دوران پهلوی) ثبت شد. او خود را در کرمان مسموم کرده بود و در بیمارستان، فرزند حمیدرضا خلعتبری، وزیر امور خارجه وقت، معرفی کرد. با وجود آنکه به دام افتاد، اما باز روش خود را ادامه داد و در شهرهای دیگر خود را گاه فرزند وزیر امور خارجه وقت، فرزند استاندار خراسان یا فرزند وزیر راه و ترابری جا میزد. حتی تا آنجا پیش رفت که یکبار خود را خواهرزاده محمدرضا پهلوی (شاه مخلوع) معرفی کرد. آخرین پرونده کلاهبرداری او در ایران نیز مربوط به سال 70 است. حجت قصد داشت با جعل اسناد، ملک مسکونی تیمسار فراری عباس تقدس که از سوی بنیاد مستضعفان مصادره شده بود را بهفروش برساند، اما با طرح شکایتی از سوی خریدار دستگیرشد. او در مراحل رسیدگی به این پرونده نیز باز خود را به چهره دیگری درآورد و به صورت غیرمجاز از ایران فرار کرد و به کشور سوئد رفت.
حجت در همه این 25 سال به کلاهبرداریهای خود ادامه میدهد و خود را به عنوان مدیرعامل ثروتمند کارخانجات ماشینسازی و کاغذسازی اسکاندیناوی، یا مدیر بنیاد خیریه و... معرفی میکند. خود را ایرانی ثروتمندی که سالها از وطنش دور بوده، معرفی میکند. او با عنوان اینکه یک ایرانی دور از وطن است و حس وطندوستانهاش اجازه نمیدهد محرومیتهای کشورش را ببیند مدعی میشود میخواهد با اهدای ماشینآلات خود به مردم و مراکز خیریه کمک کند. او در تماس زیرکانه خود با این مراکز توضیح میدهد که به دلیل حضور نداشتن در ایران، تنها عوارض گمرکی این ماشینها که قیمت بسیار زیادی دارد را به حسابی در ایران پرداخت کند و بقیه ماجرا دیگر با اوست. از آنجا که مبلغ تعیینشده از سوی سوژه در مقابل ارزش ماشینها ناچیز است، مدیر این مراکز گرفتار تصمیم عجولانه شده و وجه را به حساب صرافانی که از سوی او انتخاب شده بودند واریز میکردند.
سلطان در زندان
به او لقب سلطان کلاهبرداری دادهاند. مردی که در زندان به ثروت میلیاردی دست یافت. مرد میانسالی است که با یک تلفن توانسته گردش مالی بسیاری به دست بیاورد. به دلیل آموزش کلاهبرداری و جعل به زندانیان به او لقب دکتر دادهاند. او در زندان برای مجرمان خرده پا کلاس آموزشی میگذارد و به این طریق از آنها شهریه میگیرد. هر بار که به دلیل ارتکاب جرمی به زندان میرود، زندانیان زیادی را آموزش میدهد و آنها را تبدیل به کلاهبرداران حرفهای میکند. سلطان کلاهبرداری کشور که به دکتر حمیدزاده معروف است از چند سال قبل فعالیتهای مجرمانه خود را در یکی از زندانهای استان البرز آغاز کرد. متهم میانسال روش جدیدی را ابداع کرد و با استفاده از تلفن زندان اقدام به کلاهبرداری از اصناف به روش کارت به کارت کرده و میلیاردها تومان به این روش به جیب زد. او تنها در یکی از کلاهبرداریهایش توانسته بود با چربزبانی خود را مسئول خرید یکی از ارگانهای نظامی کشور معرفی کند و با جلب اعتماد مغازهداران میوه وترهبار تهران صدها میلیون از آنها کلاهبرداری کرد. بررسی اقدامات تبهکارانه دکتر حمیدزاده نشان داد، او به بهانه گرفتن پرینت حساب طعمههای خود را به پای عابربانک کشانده و از آنها میخواست زبان انگلیسی را انتخاب کنند. او سپس با کمک صاحب حساب اقدام به انتقال پول به حساب خود میکرد.
سلطان کلاهبرداری کشور که تاکنون 35 سابقه کیفری از جمله اعتیاد، کلاهبرداری، جعل و سرقت را دارد که هفته گذشته از سوی ماموران مبارزه با جعل و کلاهبرداری پلیس آگاهی در زندان شناسایی شد. او در بازجوییها به 500 کلاهبرداری کارت به کارت اعتراف کرد.
بازهم آرسن لوپن
مهدی بلیغ یکی از کلاهبرداران سرشناس ایران است و اگرچه بیشتر عمر خود را در فرار یا زندگی در زندان سپری کرده، اما در تمام این سالها مردم همیشه پیگیر خبرها و شنیدن کلاهبرداری تازه و جذابی از این مرد چشم سبز بودند و با وجود اعدامش در سال 60 و بعد از انقلاب هنوز نام او در رسانهها جای دارد و از او به عنوان یکی از باهوشترین کلاهبرداران ایران یاد میشود. آنقدر که مسعود کیمیایی کارگردان سینمای ایران تصمیم گرفته از داستان زندگی او فیلمی بسازد. این مرد هیچگاه دست از کلاهبرداری برنداشت و از هر نوع کلاهبرداری کوچک تا بزرگ، از فروختن کاخ دادگستری به مرد خارجی تا فروش یک تلویزیون در زندان به مبلغ صدهزار تومان به یک زندانی را در پرونده خود دارد. او ساختمان دادگستری را به عنوان ساختمان مجلل برای یک هتل به دو گردشگر آمریکایی (برخی نوشتهاند شیخ عرب) فروخت و با 500 هزار تومان پیش پرداخت به مصر گریخت.
فرارها و دستگیریهای مهدی بلیغ در تمام این سالها ادامه داشت، اما در نهایت زندگی برای او تلخ تمام شد. مردی که میگویند به دلیل گذراندن زندانهای طولانی به قانون تسلط زیادی داشت و برای زندانیان کمدرآمد نامه درخواستهای حقوقی مینوشت، در نهایت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به اتهام حمل مواد مخدر دستگیر شد و یکسال بعد یعنی در سال 60 و در سن 63 سالگی اعدام شد. او در سالهای آخر عمر در فقر و اعتیاد به سر میبرد.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *