۸۰ روز در بیخبریت سوختم تا نمی از دریای دلتنگی پدران شهدا بر روحم بنشیند
هشتاد روز در بی خبریت سوختم تا نمی از دریای دلتنگی پدران و مادرانی که ٨سال فرزندانشان در اسارت بودهاند بر روح سوزانم بنشیند. آه ! از حال آنان که بعداز سال ها هنوز از جگرگوشههاشان خبری نیامده است.
خبرگزاری میزان -
به نقل از تسنیم، شهید عمار میرانصاری متولد مهرماه 1359 در روز عید قربان بود و در مهرماه 1394 و در روز عید قربان، در منا و با لبی تشنه به دیدار حق شتافت. او در سال گذشته از اعضای بعثه مقام معظم رهبری در مکه بود و در شمار خادمین ضیوف الرحمن فعالیت داشت که در فاجعه منا به همراه تعداد زیادی از حاجیان بیت الله الحرام به شهادت رسید.
پیکر مطهر شهید عمار میرانصاری، فرزند سردار محسن انصاری قائم مقام بنیاد شهید و امور ایثارگران که جزو مفقودین فاجعه منا بود چندی بعد از طریق آزمایش DNA شناسایی و مشخص شد که در مقبره الشهدای مکه مکرمه به خاک سپرده شده است. او در وصیتنامه خود نوشته بود که «در صورت شهادت در سرزمین وحی بمانم و با پیامبر اسلام (ص) محشور باشم» و به همین دلیل و فتاوای مراجع، خانواده آن مرحوم از انتقال پیکرش به کشور منصرف شدند.
سردار محسن انصاری بعد از گذشت یک سال از شهادت فرزندش دلنوشتهای پدرانه را خطاب به او نوشته است که در ادامه میآید:
فرزند دلبندم، عمارعزیز
حکمتش را سر تسلیم! و چه جای حیرت ! که پروردگار عشق تو را مولود قربانت خواست و به فصل خوشه چینی به قربانگاه اسماعیل فراخواندت. مشیت او این بود که عاقبت به آرزوی همیشگیات، شهادت، درهای آسمان را به رویت بگشاید و آرامش ابدیت در خانه خویش را توشه سفرت تا بیکرانههای تعالی قرار دهد. رضیً به رضاک و تسلیماً لامرک.
فاصلهها را گذشتی، تاریخ و جغرافیایت رسم عشق گرفت، عمار بودی، محمدی شدی! دلسوخته مظلومیت علی، گمنام! عشق بانوی دو عالم به دل، هم نغمه با نالههای شبانگاه مقبرة الشهدای مکه، بیزائر و بیآلایش تا همنوا با سفرهدار مدینه، حسن آل عبا باشی و تشنه لب، تا رسم عاشقی را حسین گونه تمام کرده باشی! غریبانه، مظلومانه، عطشان. شهادت در مکتب حسین چه زیباست!
بیش از یک سال است رویت را ندیدهام، نبوسیدمت و بر مزارت نتوانستهام بار دل سبک کنم! چقدر دور پریدهای بابا! که حالا برای زیارتت باید محرم شد و حاجی شد و گرد خانه محبوب به طواف نشست تا دل باربیابد به حریم آسمانیت...
هشتاد روز در بی خبریت سوختم تا نمی از دریای دلتنگی پدران و مادرانی که ٨سال فرزندانشان در اسارت بودهاند بر روح سوزانم بنشیند. آه ! از حال آنان که بعداز سال ها هنوز از جگرگوشه هاشان خبری نیامده است...
عمار جان! در نمازت چه زمزمه کردی؟ با آن سرزمین چه عهد بستی که حالا تا همیشه مقیم خانه یار خواهی بود، حالا که عشق وصیت توست، حالا که وصی من نماندی، شفیع من باش بابا
دیدارمان باشد سر سفره سیدالشهدا(ع)
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
پیکر مطهر شهید عمار میرانصاری، فرزند سردار محسن انصاری قائم مقام بنیاد شهید و امور ایثارگران که جزو مفقودین فاجعه منا بود چندی بعد از طریق آزمایش DNA شناسایی و مشخص شد که در مقبره الشهدای مکه مکرمه به خاک سپرده شده است. او در وصیتنامه خود نوشته بود که «در صورت شهادت در سرزمین وحی بمانم و با پیامبر اسلام (ص) محشور باشم» و به همین دلیل و فتاوای مراجع، خانواده آن مرحوم از انتقال پیکرش به کشور منصرف شدند.
سردار محسن انصاری بعد از گذشت یک سال از شهادت فرزندش دلنوشتهای پدرانه را خطاب به او نوشته است که در ادامه میآید:
فرزند دلبندم، عمارعزیز
حکمتش را سر تسلیم! و چه جای حیرت ! که پروردگار عشق تو را مولود قربانت خواست و به فصل خوشه چینی به قربانگاه اسماعیل فراخواندت. مشیت او این بود که عاقبت به آرزوی همیشگیات، شهادت، درهای آسمان را به رویت بگشاید و آرامش ابدیت در خانه خویش را توشه سفرت تا بیکرانههای تعالی قرار دهد. رضیً به رضاک و تسلیماً لامرک.
فاصلهها را گذشتی، تاریخ و جغرافیایت رسم عشق گرفت، عمار بودی، محمدی شدی! دلسوخته مظلومیت علی، گمنام! عشق بانوی دو عالم به دل، هم نغمه با نالههای شبانگاه مقبرة الشهدای مکه، بیزائر و بیآلایش تا همنوا با سفرهدار مدینه، حسن آل عبا باشی و تشنه لب، تا رسم عاشقی را حسین گونه تمام کرده باشی! غریبانه، مظلومانه، عطشان. شهادت در مکتب حسین چه زیباست!
بیش از یک سال است رویت را ندیدهام، نبوسیدمت و بر مزارت نتوانستهام بار دل سبک کنم! چقدر دور پریدهای بابا! که حالا برای زیارتت باید محرم شد و حاجی شد و گرد خانه محبوب به طواف نشست تا دل باربیابد به حریم آسمانیت...
هشتاد روز در بی خبریت سوختم تا نمی از دریای دلتنگی پدران و مادرانی که ٨سال فرزندانشان در اسارت بودهاند بر روح سوزانم بنشیند. آه ! از حال آنان که بعداز سال ها هنوز از جگرگوشه هاشان خبری نیامده است...
عمار جان! در نمازت چه زمزمه کردی؟ با آن سرزمین چه عهد بستی که حالا تا همیشه مقیم خانه یار خواهی بود، حالا که عشق وصیت توست، حالا که وصی من نماندی، شفیع من باش بابا
دیدارمان باشد سر سفره سیدالشهدا(ع)
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *