آیت‌الله اراکی: تشکیل «هلال شیعی» اتهام است

18:45 - 21 آذر 1395
کد خبر: ۲۵۴۶۷۶
دسته بندی: سیاست ، گزارش و تحلیل
دبیرکل مجمع تقریب مذاهب اسلامی درباره منشأ سه عامل اختلاف در جامعه اسلامی گفت: اختلاف اول در منافع دنیوی، اختلاف دوم در نحوه مدیریت امور و سومی در باورها و ارزش‌هاست.
به گزارش گروه سیاسی ؛ وحدت امت اسلامی اگرچه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، همواره یکی از دغدغه‌های رهبران انقلاب اسلامی بوده، اما در سال‌های اخیر به‌دلیل تحولات عمده‌ای که در جهان اسلام رخ داده است، از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. رهبر انقلاب در حکم انتصاب حجة‌الاسلام‌والمسلمین محسن اراکی به سمت دبیرکلی مجمع تقریب مذاهب اسلامی به همین موضوع اشاره کرده و می‌فرمایند: «در شرایطی که بیداری اسلامی و تحولات خیره‌کننده‌ پس از آن، جهان اسلام را در یکی از حساس‌ترین مقاطع تاریخ قرار داده، وحدت امت اسلامی و تقریب مذاهب اسلامی محوری اساسی برای تحصیل و حفظ پیروزی‌های این حرکت مبارک است.» در همین‌باره، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR گفت‌گویی با وی ترتیب داده است.

 همانطور که مستحضرید، در حال ‌حاضر سه مدل‌ از اسلام سیاسی، از جمله مدل سلفی در کشور عربستان، اسلام لیبرال در کشور ترکیه و اسلام ناب در ایران وجود دارد. اما سؤال این است که چرا از بین این سه مدل، نظام سلطه با اسلام سیاسی مدل انقلاب اسلامی دشمن است؟ دلیل این موضوع چیست؟

اسلامی که انقلاب اسلامی ایران معرفی کرده است، چند امتیاز دارد که این امتیازها برای جهان و ملت‌های اسلامی کاملاً برجسته و قابل احساس است. نشانه‌ی این موضوع هم عکس‌العملی است که نسبت‌به اسلامی که انقلاب و امام خمینی رحمة‌الله‌علیه معرفی کرده است، دیده می‌شود. با وجود همه‌ی شیطنت‌هایی که در این ده ‌سال شده است، از قبیل بسیج یک جنگ رسانه‌ای تمام‌عیار علیه انقلاب و ایجاد جنگ‌های بدلی در بعضی از مناطق علیه جریان انقلاب و محاصره‌ی اقتصادی با این هدف که جریان انقلاب نتواند دست‌وپای فعالی داشته باشد و بسیاری از تقابل‌های دیگری که انجام گرفته است، همین امروز بیشترین، عمیق‌ترین و قوی‌ترین پایگاه را نسبت‌به اسلام‌های بدلی، این اسلام دارد. اگر قشر جوان جوامع اسلامی و به‌طور عام قشر فرهنگیان و دانشگاهیان و عامه‌ی مردم را بررسی مختصری کنید، می‌بینید به اسلام انقلاب خیلی خوش‌بین‌تر هستند و ارزیابی مثبتی از آن دارند، در مقایسه با اسلامی که این جریان‌ها به‌شکلی مخالف انقلاب معرفی کرده‌اند؛ یعنی همان اسلامی که از آن به اسلام بدلی تعبیر می‌شود.

دلیل اینکه واکنش بعضی از جوامع اسلامی نسبت‌به اسلام انقلاب سرد بوده هم عدم حضور یا دسترسی ما به آن جوامع است؛ یعنی مشکل از کم‌کاری ما بوده است، نه از انقلاب اسلامی. در هرکجا انقلاب توانسته است خودش را نشان بدهد و صدایش را برساند و نیروهایش توانسته‌اند در آنجا صدا و پیام انقلاب را ببرند، قطعاً واکنش مثبت بوده است.

به‌طور کلی در قالب چهار دلیل، به بررسی این اسلام انقلاب و چرایی واکنش مثبت سایر جوامع به آن، خواهم پرداخت

دلیل اول) جوامع اسلامی از انقلاب بوی اخلاص و صداقت استشمام می‌کنند؛ یعنی احساس می‌کنند در این جبهه صداقت وجود دارد. چون رهبران این جبهه، یعنی امام و مقام معظم رهبری اثبات کرده‌اند که اهل دنیا و دنیاطلب نیستند. در مقابل این جبهه، جریان بدلی موجود در برخی از کشورهای منطقه است که اکثر سیاسیون و علمای دینی‌شان، اهل دنیا و سرمایه‌دار هستند. چهره‌های معروف حکومتی و سیاسی آن‌ها، که گاهی در رسانه‌هایشان هم اسمشان برده می‌شود، با آن کاخ‌ها و سرمایه‌های کذایی‌شان، از بزرگ‌ترین سرمایه‌داران دنیا به‌شمار می‌آیند.

دلیل دوم) جریان انقلاب اسلامی یک جریان مقاوم در برابر دشمن و توطئه‌های آن بوده است. در حقیقت ما سهمگین‌ترین و طولانی‌ترین جنگمان با دشمن «جنگ اراده‌ها» است. خواستند اراده‌ی این انقلاب را با توطئه‌های داخلی اول انقلاب، جنگ هشت‌ساله، تحریم‌های اقتصادی، تهاجم فرهنگی، تحریک نیروهای منحرف داخلی، فتنه و ابزارهای مختلف از بین ببرند، اما نه‌تنها زانوی این ملت در برابر این همه فشار خم نشد، بلکه هرچه گذشت، مستحکم‌تر شد.

چندین ماه پیش یکی از سران رژیم صهیونیستی مصاحبه‌ای داشت و در آن می‌گفت ما گروه‌های تکفیری را حمایت کردیم و خوشحال شدیم که چنین اتفاقی افتاده است و این اتفاقات به گمان ما تضعیف‌کننده‌ی جمهوری اسلامی بود. ما از گروه‌های ضدنظام در سوریه و گروه‌های ضددولت در عراق برای تضعیف جمهوری اسلامی حمایت کردیم. بعد می‌گوید اما هرچه زمان گذشت، به‌جای اینکه ما به هدفمان نزدیک‌تر شویم، ایران به هدفش نزدیک‌تر شد. به‌جای اینکه این جریان منشأ تضعیف ایران شود، موجب تبدیل ایران به قدرت اول منطقه شد. قدرتی که ایران بعد از این جریان‌ها به دست آورده، خیلی بیش از قدرتی است که قبل از این جریان‌ها داشت. الآن مردم کشورهای منطقه اعتمادشان به جمهوری اسلامی بیشتر شده است.

این منشأ باعث می‌شود مردم کشورهای اسلامی احساس کنند در این جریان طعم و بویی است و حقیقت و مغزی وجود دارد که در جریان‌های اسلام بدیل وجود ندارد. به‌عنوان مثال، عربستان در جنگ علیه یمن چه‌چیزی به دست آورده است؟ درست است که خیلی آدم کشته و خیلی خانه خراب کرده است، ولی در عمل آنچه برای عربستان ماندگار شده چیزی جز خفت و خواری و آن چهره‌ی وحشی و خشن ماحصل این نظام نبوده است. به ‌همین دلیل مردم به‌طرف ایران تمایل پیدا می‌کنند. رفتار سیاسی انقلاب ما با ملت‌ها، در قالب دفاع از حقوق ملت‌هاست، درحالی‌که رفتار آن اسلام بدلی، رفتاری آمیخته به خشونت، ظلم و ستم علیه ملت‌هاست.

دلیل سوم) اسلام انقلاب، اسلامی منطقی است؛ یعنی در همه‌جا خودش و پیامش را با منطق و استدلال مطرح کرده و از خود، پیام خود و سیاست‌های خود با منطق و استدلال دفاع کرده است. من گاهی عرض می‌کنم در هیچ انقلاب، نظام یا رژیمی این مقدار انتخابات که مردم با سطح بالایی از مشارکت نظام حاکم را تأیید کنند، وجود ندارد. ثانیاً این قانون اساسی که ما داریم و بعضی‌ها می‌خواهند به آن شبهه ایجاد کنند نیز برآمده از رأی مردم است. قانون اساسی، رهبر، رئیس‌جمهور و مجلس شورای اسلامی، همه با رأی مردم انتخاب می‌شوند. چنین نظامی بر یک منطق مقبول عقلایی مبتنی است؛ یعنی از لحاظ مقبولیت عقلایی در هیچ‌جای دنیا، هیچ‌کس نمی‌تواند در مقبولیت این انقلاب تشکیک کند. رهبر انقلاب هم در تعریف ویژگی انقلاب اسلامی، به همین نکته اشاره کرده بودند که کار بزرگ امام خمینی رحمة‌الله‌علیه، تأسیس نظمی مدنی-سیاسی برپایه‌ی عقلانیت اسلامی بود.

دلیل چهارم) مبانی دینی این نظام است. مبانی نظام ما برطبق نظر همه‌ی ادیان و نه‌فقط دین اسلام، قابل قبول است. سایر ادیان به‌هرحال با همین روش‌های متعارف عقلایی نظام‌های سیاسی را می‌پذیرند. در خود دین اسلام و در بین اسلام‌گرایان، هر مبنایی که برای مشروعیت نظام در مذاهب اسلامی منظور شده، در قانون اساسی ما رعایت شده است. در قانون اساسی ما، نظریه‌ای که اهل مذاهب دیگر بیشتر به آن گرایش دارند، یعنی نظریه‌ی انتخابات و شورا و اهل حل و عقد و هر چیزی از این قبیل، همه رعایت شده است، به‌اضافه‌ی نظریه‌ی شیعی که براساس ولایت‌فقیه استوار است.

بنابراین بر وفق همه‌ی مذاهب اسلامی، این نظام، نظام مشروعی است. منتها اجازه نمی‌دهند که ما خوب قانون اساسی ایران را تبیین کنیم، والا هرکجا آن را تبیین کنیم، همه به‌اتفاق بدون اینکه بتوانند مناقشه‌ای کنند، اقرار می‌کنند که این نظام، نظامی منطبق بر همه‌ی مبانی دینی است.

این امتیازهای چهارگانه موجب آن شده است که این نظام پایگاهش پایگاهی عمیق، گسترده و تزلزل‌ناپذیر شود. این نظام با خشونت و با جنگ به قدرت نرسیده است. حتی امام رضوان‌الله‌تعالی‌علیه اصرار داشتند که از سلاح استفاده نشود. تا آخرین لحظه همین مردم بودند که با شعار و تظاهراتشان رژیم فروریخت. حال واضح است که نظام سلطه، با نظامی با چنین خصوصیتی به مقابله برخیزد و دشمن باشد.

نظام سلطه و برخی از دشمنان داخل جهان اسلام این‌گونه تبلیغ می‌کنند که جمهوری اسلامی به‌دنبال ساخت هلال شیعی است، درحالی‌که رهبر انقلاب فرمودند که جمهوری اسلامی از اختلاف‌های مذهبی عبور کرده ‌است. اگر شما بخواهید مصادیقی را که جمهوری اسلامی از این اختلاف‌های قومی، مذهبی و دینی فراتر عمل کرده است، در سال‌های اخیر نام ببرید، به کدام موضوعات اشاره می‌فرمایید؟

وقتی گفته می‌شود جمهوری اسلامی عبور کرده است، یعنی دیگر دشمن نمی‌تواند این را بهانه‌ای قرار بدهد، وگرنه از اول هم چنین افسانه‌ای وجود نداشت. یعنی ما از آغاز هم به‌دنبال تشکیل هلال شیعی نبوده‌ایم که مثلاً بعدها از این استراتژی دست برداشته و آن را عوض کرده باشیم.

مقصود آقا هم این است که در شرایط کنونی و با عملکردی که جمهوری اسلامی طی این سال‌ها از خود نشان داده است، دیگر کسی نمی‌تواند ما را متهم به هلال شیعی کند. دلایلش هم واضح است. فلسطینی‌ها را چه‌کسی تاکنون حمایت کرده است؟ جنبشی که قبل از انقلاب تضعیف شده بود و دیگر چیزی به نام جنبش فلسطین وجود نداشت، با آمدن انقلاب و حمایتش از آن، جانی دوباره گرفت. آنچه این مقاومت را به‌ وجود آورد و این جریان را هم در فلسطین و هم در خارج فلسطین زنده و مقتدر کرد و او را به سطحی رساند که توانست در برابر رژیم صهیونیستی به پیروزی برسد و روی پای خودش بایستد، انقلاب اسلامی بود. در غزه انقلابیون فلسطینی توانستند در جنگ‌های ۵۰روزه و ۲۲روزه و ۸روزه آن‌چنان مقاومت کنند که اسرائیل نتواند در داخل غزه پیشروی کند. خب این پدیده‌ی جدیدی در جهان اسلام است.

یا در لبنان، حمایت ایران از حزب‌الله در جنگ ۳۳روزه موجب شد که اولاً آن‌ها توانستند ایستادگی کنند و بعد هم توانستند پیروز شوند؛ یعنی دشمن را از خاک لبنان بیرون راندند و یک وجب از خاک لبنان در دست دشمن نماند. این‌ها به هلال شیعی ربطی ندارد. نه لبنانی‌ها همه‌شان شیعه هستند، نه فلسطینی‌های اهل کرانه‌ی باختری.

حمایت از نظام سوریه نیز به همین نحو است. حکومت بشار اسد که حکومتی شیعی نبود، اما ایران در تمام این سال‌ها از آن حمایت کرده و اتفاقاً این ایران بوده که پیروز میدان شده است. در سوریه اکثریت اهل سنت هستند. آنجا هم منطق ایران همان منطقی است که در بحرین اجرا می‌شده است. منطق آنجا این است که بگذارید مردم خودشان سرنوشت خودشان را انتخاب کنند. حاکم را باید آن‌ها انتخاب کنند نه اینکه حاکم را عربستان سعودی تعیین کند. یا آمریکا بیاید بگوید حاکم باید در سوریه فلانی باشد و این نباید حاکم باشد. هر بار آقای کری مصاحبه می‌کند، می‌گوید اسد نباید باشد. آنجا مگر مردم ندارد؟ مگر در آنجا انسان‌هایی که دارای اختیار و شعور باشند نیستند؟ خب بگذارید خود مردم انتخاب کنند.

حمایت ایران از مردم بوسنی و هرزگوین در آن دورانی که تحت فشار بودند نیز مصداق دیگری است. همه‌ی این‌ها نشانه‌های آن است که انقلاب اسلامی، انقلابی نیست که در فکر ترویج یا حمایت از خصوص شیعه باشد. این منطق روشن ایران است که به نفع مردم منطقه و مظلومان تمام می‌شود، نه به نفع شیعه یا هر جریان و مذهب دیگری. هرکسی در هرجا مظلوم باشد، ما از او حمایت می‌کنیم.

در حال حاضر اگر بخواهید عوامل اختلاف و وحدت در جهان اسلام را مطرح بفرمایید، کدام موضوعات را بیان می‌کنید؟

ما در حال حاضر سه نوع عامل اختلاف را در جامعه اسلامی می‌توانیم نام ببریم که هر سه نوع از طرف دشمن به آن‌ها دمیده می‌شود. این سه نوع اختلاف در هر جامعه‌ای می‌تواند باشد. اصلاً هر جامعه‌ای می‌تواند جامعه‌ای باشد که خاصیت نهفته‌ی دوگانگی یا چندگانگی را درون خود دارد. نه‌تنها یک جامعه، بلکه دو نفر آدم هم که می‌خواهند با هم زندگی کنند، ممکن است با همدیگر اختلاف داشته باشند. منتها وقتی که این دو نفر با فکر عمل کنند و خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند، می‌توانند خودشان را مدیریت می‌کنند و با همدیگر توافق ‌کنند که با هم زندگی کنند و با هم به مسافرت بروند و منافع همدیگر را تأمین کنند. در نتیجه، مسافرت خوبی که مصلحت هر دو را تأمین می‌کند، شکل خواهند داد.

همانطور که گفتم ممکن است سه نوع زمینه‌ی اختلاف وجود داشته باشد. منشأ اول اختلاف در منافع دنیوی است. به‌هرحال مردم به‌دنبال منافع خودشان هستند، مثل منافع اقتصادی یا سیاسی. ممکن است دو نفر یا جریان از نظر ایدئولوژی و اهداف با هم یکسان باشند، منتها برای رسیدن به قدرت، ‌ به ضرر دیگری عمل کنند.

منشأ دوم اختلاف در نحوه‌ی مدیریت امور است. ممکن است اختلاف در منابع و مصالح نباشد، اما اختلاف‌نظر در نحوه‌ی مدیریت خودشان و مدیریت جامعه‌شان باشد. به‌هرحال سران و نخبگان و عناصر بانفوذ جامعه ممکن است در مدیریت جامعه‌ی خودشان با هم اختلاف‌نظر داشته باشند.

منشأ سوم اختلاف در باورها و ارزش‌هاست. دو یا سه یا چند گروه می‌توانند در این جنبه با هم اختلاف داشته باشند. بینش‌ها و ارزش‌ها گاهی با هم متفاوت است. این به یک نظام ارزشی معتقد است و او به یک نظام ارزشی دیگر معتقد است.

در هر سه نوع اختلاف، اگر جریان‌های مقابل هم، با عقل و تدبیر عمل کنند، قطعاً به نتیجه خواهند رسید. باید روی نقاط مشترک با هم همکاری کنند تا بتوانند زندگی کنند و حداکثر ممکن منافع یکدیگر را تأمین کنند. این را عقل، تجربه و علم می‌گوید و تمام آنچه می‌تواند معیاری برای شناخت درست باشد. فلذا اگر عاقل باشند و ایمان به منافع خودشان داشته باشند، صرف‌نظر از ایمان به خدا و تقوا، دیدگاه‌های مشترک خودشان را مدیریت می‌کنند و به شیوه‌ی میانه‌ای از مدیریت دست پیدا می‌کنند که برای هر دو طرف خوب است.

قاعده‌ی «المیسور لا یسقط بالمعسور» قاعده‌ی دینی و فقهی خود ماست. رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نیز می‌فرمایند: «اذا امرتکم بشیء فاتوا منه ما استطعتم»؛ اگر شما را به چیزی امر کردم، در حد مقدور انجامش بدهید.

حضرت امام رحمه‌الله‌علیه و مقام معظم رهبری در دوران خودشان، وقتی احساس می‌کردند ظرفیت تحمل جامعه محدود است، گاهی از یک حکم شرعی دست برمی‌داشتند تا تحمل جامعه را رعایت کنند. بحث مهمی در اصول فقه نظام داریم که می‌گوید یکی از اصول فقه نظام این است که گاهی رهبر یک جامعه باید یک روند تدریجی را در پیاده کردن احکام رعایت کند و توان هر مرحله از زندگی یک جامعه را مدنظر داشته باشد. عین کسی که می‌خواهد با جوان یا فرزندش تعامل کند. ما نمی‌توانیم از اول در سن پانزده‌سالگی از او انتظار داشته باشیم که تمام آنچه ما انجام می‌دهیم، او هم انجام دهد.

به‌عنوان سؤال آخر، اگر خاطره‌ای از رهبر انقلاب در حوزه‌ی جهان اسلام دارید بفرمایید.

یک وقت خدمت آقا بودیم. سخن از رهبران یکی از احزاب اسلامی در یکی از کشورها به میان آمد. رئیس آن حزب مدتی بود که با جمهوری اسلامی بد رفتار کرده بود. مصاحبه‌های نیشدار انجام می‌داد و گاهی نقدهای تندی علیه جمهوری اسلامی داشت. در آن موقع ما می‌خواستیم ببینیم نظر آقا در این‌باره چیست؟ آیا با این شخص ارتباط برقرار کنیم یا نه؟ صلاح است که با او رفتار محبت‌آمیز داشته باشیم یا نه؟ آقا فرمودند ما آقای فلانی را از خودمان می‌دانیم و علی‌رغم همه‌ی آنچه می‌گوید، حتماً با او ارتباط برقرار کنید. به آقا گفتم شما راضی هستید ما همین حرفی که شما فرموده‌اید را به او منتقل کنیم. فرمودند بله، به ایشان منتقل کنید. اتفاقاً اثر هم کرد. همین که او فهمید موضع آقا نسبت‌به او این‌گونه است و علی‌رغم اینکه وی این همه کم‌لطفی دارد و روی‌گردانی از نظام و جمهوری اسلامی دارد، آقا چنین عنایتی به او دارد، باعث شد به این سمت برگردد و خیلی معتدل شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *