مقامات ایران آمریکا را به کل فراموش کنند/ تحریمهای جدید در انتظار ایران است
مدیر اندیشکده آمریکایی گفت: سیاستهای ترامپ درباره روسیه، سوریه و داعش تغییر محسوسی نسبت به اوباما نخواهد داشت اما سیاستهای ترامپ درباره ایران کاملا عکس سیاستهای دولت اوباما خواهد بود.
خبرگزاری میزان -
به نقل از مشرق، در خصوص سیاست خارجی ترامپ، سیاستهای احتمالی او در قبال ایران و برجام و اعتراضات بعد از انتخابات علیه ترامپ با «جان ففر» مدیر اندیشکده Foreign Policy In Focus «تمرکز بر سیاست خارجی» گفتوگو کرده است. این کارشناس سیاست خارجی آمریکا معتقد است سیاستهای ترامپ درباره روسیه، سوریه و داعش تغییر محسوسی نسبت به اوباما نخواهد داشت، اما سیاستهای ترامپ درباره ایران کاملاً عکس سیاستهای دولت اوباما خواهد بود.
ترامپ درباره سیاست خارجی مواضع عجیبی گرفته است که شاید عجیبترین آنها، ابراز علاقه و تحسین پوتین باشد. آیا ترامپ میتواند آنقدر که ظاهراً دوست دارد، به روسیه و پوتین نزدیک شود؟
من فکر میکنم، این مسئله دور از ذهن نیست. یادتان باشد، در دولت اوباما بود که حزب دموکرات پیشنهاد «ریست» روابط با روسیه را داد و این کار نیازمند مذاکره هم با «دیمیتری مدودف» و هم با ولادیمیر پوتین بود. بنابراین پیدا کردن زمینههای مشترک با روسیه مسئلهای تازه نیست، هرچند تلاشهای دولت اوباما، پیش از آغاز تنشها در اوکراین و شروع جنگ داخلی در سوریه و پیش از بروز اختلافات میان آمریکا و روسیه در هر دوی این مسائل بود.
بنابراین نزدیکی روابط میان آمریکا و روسیه در دوران ریاستجمهوری ترامپ، سختتر خواهد بود، اما دور از تصور نیست. ترامپ ممکن است برای نزدیک شدن به روسیه، با مقاومت بیشتری در حزب خودش یعنی حزب جمهوریخواه مواجه شود. البته یک نکته هم وجود دارد که ممکن است برقراری روابط بهتر با روسیه در دوران ترامپ را محتملتر کند.
یکی از بزرگترین نگرانیهای سیاستمداران و خواص سیاست خارجی آمریکا درباره ترامپ، این بود که وقتی او رئیسجمهور شود، مجوز استفاده از زرادخانه هستهای آمریکا را نیز دریافت خواهد کرد. در این شرایط، اگر ترامپ بخواهد با روسیه، که دیگر قدرت بزرگ هستهای در دنیاست، ارتباط بهتری برقرار کند، این مسئله میتواند به مذاق افرادی خوش بیاید که نگران استفاده ترامپ از سلاح هستهای هستند.
علاقه ترامپ به پوتین، دستمایه طنزپردازی رسانههای مختلف شده است
ترامپ درباره خاورمیانه و سوریه هم حرفهای خوبی زده است. مثلاً گفته که حل و فصل جنگ سوریه را به پوتین واگذار خواهد کرد. به نظر شما این صحبتهای ترامپ چهقدر عملی هستند؟
من فکر نمیکنم ترامپ واقعاً این کار را بکند. افرادی که ترامپ برای تعیین سیاست خارجیاش دور خود جمع کرده، دیدگاههای متفاوتی درباره سوریه دارند. یادتان باشد که ترامپ همچنین گفت میخواهد جنگ علیه داعش را جدیتر از دولت اوباما پیگیری کند. این کار نه تنها مستلزم ادامه بمبارانهای هوایی، بلکه احتمالاً اعزام نیروهای زمینی آمریکایی به سوریه است. ترامپ حتی تا 30 هزار نیروی آمریکایی را هم ذکر کرده است.
البته درست است که داعش از زمانی که ترامپ این اظهارات را کرد، ضعیفتر شده و ممکن است تا زمانی که وی ریاستجمهوری را به عهده بگیرد، اعزام نیروهای آمریکایی هم دیگر ضروری نباشد، اما من ترامپ را فردی نمیبینم که برای صدور فرمان تشدید بمبارانها یا اعزام نیروی نظامی برای شرکت در یک جنگ، تعلل کند.
سیاست ترامپ درباره سوریه با سیاست اوباما چه تفاوتی خواهد داشت؟
من فکر نمیکنم برای ترامپ خیلی اهمیتی داشته باشد که بشار اسد در قدرت بماند یا نماند. این مسئله میتواند تفاوت او با اوباما باشد. با این وجود، سیاست اوباما هم رفتهرفته به عدم تمرکز بر اسد تبدیل و مشخص شد که دولت اوباما همدیگر اولویت خود در سوریه را «تغییر رژیم» نمیداند و بیشتر روی داعش متمرکز شده است.
مسئله اصلی و تفاوت اصلی میان ترامپ و اوباما، نه روسیه است، نه بشار اسد و نه داعش، چون من فکر نمیکنم ترامپ سیاستهای آمریکا درباره هیچیک از این مسائل را دچار تحول اساسی کند. مسئله اصلی، ایران است، چون پیشبینی میشود سیاستهای آمریکا در دولت ترامپ نسبت به ایران بسیار با دولت اوباما متفاوت باشد.
ترامپ اندکی از موضع پاره کردن توافق هستهای عقبنشینی کرده، اما روی لزوم مذاکره دوباره درباره آن تأکید کرده است و این مسئلهای است که نه اتحادیه اروپا و نه ایران تمایلی به آن نشان ندادهاند. البته ممکن است ترامپ نهایتاً از این موضوع هم عقبنشینی کند. مثلاً اگر ترامپ با روسیه روابط نزدیکتری برقرار کند، ممکن است پوتین بتواند در اینباره روی تصمیم ترامپ تأثیرگذار باشد.
با این حال، حتی اگر ترامپ اقدامی برای مذاکره مجدد درباره توافق هستهای هم نکند، باز هم من کاملاً معتقدم که کنگره و حزب جمهوریخواه خود را متعهد به اعمال دور جدیدی از تحریمهای ضدایرانی میدانند و ترامپ هم سر راه آنها نخواهد ایستاد. همین تحریمها هم میتواند هم برای توافق هستهای و هم برای روابط آمریکا با ایران مشکلساز شود.
همین مشکلات میتواند به نقاط دیگر دنیا هم تعمیم پیدا کند. مثلاً اگر ترامپ روسیه را هم رقیب یا دشمن منافع خود در سوریه نداند، باز هم ایران را به عنوان عاملی با نقش منفی در سوریه و کشورهای دیگر مانند عراق تلقی خواهد کرد. همین مسئله هم موجب تنشهای بیشتر میان آمریکا و ایران خواهد شد.
شما گفتید که ترامپ از موضوع خود درباره پاره کردن توافق هستهای عقبنشینی کرده است. با این حال، اگر او تصمیم بگیرد این کار را بکند یا به روشهای دیگری زیر توافق بزند، ایران چگونه باید واکنش نشان دهد؟
به نظر من اگر این اتفاق بیفتد، دولت ایران در وضعیت سختی قرار خواهد گرفت: از یک طرف روابط قویتری با اتحادیه اروپا، از نظر همکاریهای اقتصادی، برقرار کرده است و بعد از قرارداد بوئینگ، به فکر تقویت روابط اقتصادی با آمریکا هم بود؛ اما این روابط مسلماً با وجود اکثریت جمهوریخواهان در کنگره که میلی به حفظ توافق هستهای ندارند و قطعاً علاقهای هم به گسترش روابط با ایران ندارند، عملی به نظر نمیرسد.
«اگر من جای مقامات ایران بودم، آمریکا را بهکل فراموش میکردم»
اگر من در ایران و به جای مقامات این کشور بودم، احتمالاً آمریکا را بهکل فراموش میکردم و توافق هستهای را صرفاً با هدف گسترش روابط تجاری با اتحادیه اروپا و روسیه حفظ مینمودم و امیدوار میماندم که چهار سال دیگر، فرد دیگری در واشینگتن به عنوان طرف مذاکره حضور داشته باشد.
به طور کلی، سیاست ترامپ در قبال ایران از سیاست احتمالی کلینتون یا سیاست کنونی اوباما سختگیرانهتر خواهد بود؟
سخت است که پیشبینی کنیم سیاست کلینتون چگونه «میبود.» البته افرادی اطراف کلینتون بودند که خواهان سختگیری بیشتر علیه ایران بودند، اما تقریباً همه متفقالقول بودند که کلینتون سیاستهای اوباما را حفظ میکرد و ادامه میداد، از جمله اینکه توافق هستهای را نگه میداشت و تنها اندکی همکاری با ایران را گسترش میداد.
بنابراین من پیشبینی میکنم که دولت ترامپ همه سیاستهای اوباما در قبال ایران را معکوس خواهد کرد؛ البته نه به خاطر ترامپ، چون من بعید میدانم ترامپ واقعاً بداند ایران چیست یا چه سیاستهایی دارد؛ بلکه به خاطر جمهوریخواهان در کنگره که دستورکاری کاملاً مشخص دارند و آن را با قوت بیشتری از زمان حصول توافق هستهای اجرا کردهاند.
ترامپ گفته که اگر قایقهای ایرانی برای نیروهای دریایی آمریکا مزاحمت ایجاد کنند، دستور حمله به آنها را خواهد داد. به نظر شما این حرف را واقعاً عملی خواهد کرد؟
ترامپ به عنوان یک سیاستمدار، سابقه عملی ندارد و بنابراین واقعاً دشوار است که پیشبینی کنیم در هر موردی چه واکنشی نشان خواهد داد. وی دمدمیمزاج و غیرقابلپیشبینی، و راستش را بخواهید، درباره روابط بینالملل، نادان است. او به عنوان رئیسجمهور کارهای زیادی میتواند انجام بدهد. نگرانی اصلی من افرادی است که ترامپ به عنوان وزیر دفاع انتخاب کرده («جیمز متیس» ضدایرانی) و به عنوان وزیر خارجه انتخاب خواهد کرد. من نگران هستم که اگر این تنشها در دولت ترامپ رخ دهد، وزرای او منتظر راهحل دیپلماتیک نمانند، بلکه راهحل نظامیای را انتخاب کنند که عقیده دارند بهترین راهحل است.
البته برخی افراد هم از این جنبه تبلیغات ترامپ خرسند هستند که او تمرکز خود را روی سیاستهای داخلی گذاشته و بنابراین رویکرد او در قبال سیاست خارجی احتمالاً کمتر رنگ و بوی نیروی نظامی خواهد داد. با این حال، مشکل اینجاست که ترامپ موجب برانگیخته شدن یک واکنش به شدت ملیگرایانه در آمریکا شده است و هرچند شعار «اول آمریکا» به معنای تمرکز بر اولویتهای داخلی است، اما این ملیگرایی آنقدر قوی است که ممکن است توسط دولت ترامپ برای حمایت از هرگونه اقدام نظامی علیه افرادی مورد استفاده قرار بگیرد که دشمن آمریکا معرفی میشوند.
بنابراین درست است که ترامپ قول داده بر مسائل داخلی تمرکز کند، اما این ملیگرایی نیرویی چندوجهی دارد که میتواند برای ترویج سیاست خارجیای به کار گرفته شود که دستکم به اندازه سیاست خارجی جورج دابلیو بوش و چهبسا بیشتر از آن مداخلهجویانه باشد.
به نظر میرسد جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا قدرت را میان خود تقسیم میکنند و عمدتاً یک حزب قدرت را در کنگره دارد و حزب دیگر قدرت در ریاستجمهوری را. با توجه به اینکه اکنون هم ریاستجمهوری و هم کنگره در دست جمهوریخواهان است، میتوان ترامپ را یکی از قدرتمندترین رؤسایجمهور آمریکا دانست؟
بله. ضمناً قوه مجریه الآن نسبت به، مثلاً 10 یا 20 سال پیش، بسیار قویتر شده است. البته کنگره طی مدت کمی از ریاستجمهوری جورج دابلیو بوش هم در دست جمهوریخواهان بود. پیش از آن، سال 1928 هم چنین اتفاقی افتاد، اما آن زمان، دوره خوبی برای آمریکا نبود. بنابراین، بله، من فکر میکنم الآن ترکیب قدرت جمهوریخواهان در کنگره با قوه مجریهای که قویتر از گذشته است، به این معناست که دانلد ترامپ احتمالاً قویترین رئیسجمهور در تاریخ اخیر آمریکاست.
اصلیترین تفاوت سیاست خارجی ترامپ با اوباما درباره ایران است؛ ترامپ خود را متعهد به اعمال تحریمهای جدید علیه ایران میداند
با توجه به تظاهراتهای بعد از انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا، به نظر میرسد ترامپ همه شرایط را برای تبدیل شدن به منفورترین رئیسجمهور آمریکا دارد. آیا این تظاهراتها آنقدر که از قاب رسانهها به نظر میرسید، بزرگ بودند؟ دلیل این تظاهراتها چه بود؟
بعضی از این تظاهراتها واقعاً گسترده بودند؛ در حد چندین هزار نفر. لسآنجلس شاهد چند راهپیمایی بود؛ شهر پورتلند در ایالت اورگان به مدت چند روز پیاپی صحنه تظاهرات مردم بود؛ برخی نوجوانان و جوانان، از عصبانیت مدارس و دانشگاههای خود را ترک کردند.
دلیل اعتراضات این بود که اولاً نتیجه انتخابات واقعاً شوکهکننده بود، و دوماً مردم آمریکا از ارزشهایی که ترامپ نماد و نماینده آنهاست عصبانی هستند. مردم میگویند ترامپ یک نامزد معمولی نبود و یک رئیسجمهور معمولی هم نخواهد بود. وی مواضعی اتخاذ کرده که متضاد با اصول و ارزشهایی است که ما فکر میکردیم آمریکا نماد آنهاست.
اگر مردم آمریکا به انتخاب ترامپ اعتراض دارند، پس چه کسی ترامپ را انتخاب کرد؟
یادتان باشد: هیلاری کلینتون توانست آرای عمومی بیشتری کسب کند. بیش از 65 میلیون نفر به کلینتون رأی دادند. این رقم، کم نیست. تنها چند درصد از این افراد به خیابان آمدند و اعتراض کردند. از آنطرف، اکثر طرفداران ترامپ افرادی هستند که عموماً دست به اعتراض یا تظاهرات نمیزنند؛ افرادی که مردم یا دستکم ریچارد نیکسون و جمهوریخواهان به آنها «اکثریت خاموش» میگویند.
اکثریت خاموش، طبق تعریف، افرادی در اواخر دهه 1960 بودند که از مسیری که کشور در آن بود راضی نبودند و آن را بیش از اندازه لیبرال میدانستند؛ از پدیده «ضدفرهنگ» ناراضی بودند؛ با آنچه که «سهلانگاری و آسان گرفتن» در جامعه میدانستند، مخالف بودند. الآن که حدود 50 سال از آن زمان میگذرد، واضح است که ما نسل دیگری از همان اکثریت خاموش را در جامعه داریم.
پس به نظر شما این شعار تبلیغاتی که «اکثریت خاموش، طرفدار ترامپ است» واقعاً محقق شده است؟
اگر اکثریت خاموش را همانگونهای تعریف کنیم که ریچارد نیکسون تعریف میکرد، یعنی افراد نسبتاً محافظهکار از نظر فرهنگی، بله. باید اعتراف کرد که در حال حاضر بخش بزرگی از جمعیت در آمریکا، از ترامپ حمایت میکند، چون او نماینده «گذشته» است؛ نماینده یک آمریکای اسطورهای که یکدستتر و محافظهکارتر است.
با همه اینها یک نکته هم وجود دارد که باید به آن اشاره کرد: بخشی از افرادی هم که به ترامپ رأی دادند، افراد افراطی از هر دو سوی طیف سیاسی بودند. بخشی از آنها، افراطیهای جناح راست هستند، چون میخواهند آمریکا را به گونهای افراطی متحول کنند. بخش دیگر نیز افراطیهای جناح چپ هستند که با جهانیسازی، میراث کلینتونها، سیاستمداران و سیاست به طور کلی مخالف هستند و ترامپ را ابزاری برای تغییر آمریکا در جهتی میبینند که کاملاً محافظهکاری نیست، اما از دیدگاه جناح چپ، افراطی محسوب میشود. بنابراین من فکر نمیکنم اکثریت خاموشی که به ترامپ رأی دادند، دقیقاً همان اکثریت خاموش طبق تعریف نیکسون بوده است.
برخی کارشناسان میگویند جورج سوروس پشت تظاهراتها علیه ترامپ بوده است. به نظر شما این فرضیه واقعیت دارد یا تئوری توطئه است؟
به نظر من که اینها تئوری توطئه است. تظاهراتها واقعاً خودجوش بودند. الآن در آمریکا خشم و ناامیدی موج میزند. مردم هم به دنبال راههایی هستند تا این احساسات خود را بروز دهند. الآن هنوز هیچ سیاست خاصی وجود ندارد که مردم علیه آن اعتراض کنند، چون ترامپ هنوز رئیسجمهور نشده است و بعکس، هنوز رئیسجمهوری نسبتاً محبوب در رأس کشور است.
ترامپ، «جیمز متیس» ضدایرانی را به عنوان گزینه خود برای وزارت دفاع معرفی کرده است
بنابراین الآن هیچ نکته واحدی وجود ندارد که معترضان روی آن متمرکز شوند. من فکر میکنم سال آینده که ترامپ ریاستجمهوری را به عهده میگیرد و سیاستهای خود را عملاً آغاز میکند، شاهد تظاهراتهای بسیار بزرگتری خواهیم بود. آنوقت ممکن است سازمانهای خاصی پشت تظاهراتها قرار بگیرند؛ چهبسا خود حزب دموکرات تظاهراتها را سازماندهی کند. با این حال، من معتقدم تظاهراتهای بعد از انتخابات صرفاً خودجوش بودند.
بنابراین وقتی ترامپ در توئیت خود تظاهراتکنندگان را «معترضان حرفهای» توصیف میکند، این کارش صرفاً یک مکانیسم دفاعی است؟
بله. طی هشت سال ریاستجمهوری اوباما، شاهد تظاهراتهای ادامهداری بودهایم که در این میان، جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است» یکی از انواع موفق این تظاهراتها بوده است و برخی از افراد فعال در این جنبش، زمان و انرژی زیادی را صرف آن کردهاند. با این وجود، نمیتوان این افراد را معترض حرفهای نامید، چون مزیت اقتصادی از این تظاهراتها نمیبرند و نباید آنها را تحت عنوان «عوامل مزدور» یا به روشهای دیگر، بیاعتبار کرد.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ترامپ درباره سیاست خارجی مواضع عجیبی گرفته است که شاید عجیبترین آنها، ابراز علاقه و تحسین پوتین باشد. آیا ترامپ میتواند آنقدر که ظاهراً دوست دارد، به روسیه و پوتین نزدیک شود؟
من فکر میکنم، این مسئله دور از ذهن نیست. یادتان باشد، در دولت اوباما بود که حزب دموکرات پیشنهاد «ریست» روابط با روسیه را داد و این کار نیازمند مذاکره هم با «دیمیتری مدودف» و هم با ولادیمیر پوتین بود. بنابراین پیدا کردن زمینههای مشترک با روسیه مسئلهای تازه نیست، هرچند تلاشهای دولت اوباما، پیش از آغاز تنشها در اوکراین و شروع جنگ داخلی در سوریه و پیش از بروز اختلافات میان آمریکا و روسیه در هر دوی این مسائل بود.
بنابراین نزدیکی روابط میان آمریکا و روسیه در دوران ریاستجمهوری ترامپ، سختتر خواهد بود، اما دور از تصور نیست. ترامپ ممکن است برای نزدیک شدن به روسیه، با مقاومت بیشتری در حزب خودش یعنی حزب جمهوریخواه مواجه شود. البته یک نکته هم وجود دارد که ممکن است برقراری روابط بهتر با روسیه در دوران ترامپ را محتملتر کند.
یکی از بزرگترین نگرانیهای سیاستمداران و خواص سیاست خارجی آمریکا درباره ترامپ، این بود که وقتی او رئیسجمهور شود، مجوز استفاده از زرادخانه هستهای آمریکا را نیز دریافت خواهد کرد. در این شرایط، اگر ترامپ بخواهد با روسیه، که دیگر قدرت بزرگ هستهای در دنیاست، ارتباط بهتری برقرار کند، این مسئله میتواند به مذاق افرادی خوش بیاید که نگران استفاده ترامپ از سلاح هستهای هستند.
علاقه ترامپ به پوتین، دستمایه طنزپردازی رسانههای مختلف شده است
ترامپ درباره خاورمیانه و سوریه هم حرفهای خوبی زده است. مثلاً گفته که حل و فصل جنگ سوریه را به پوتین واگذار خواهد کرد. به نظر شما این صحبتهای ترامپ چهقدر عملی هستند؟
من فکر نمیکنم ترامپ واقعاً این کار را بکند. افرادی که ترامپ برای تعیین سیاست خارجیاش دور خود جمع کرده، دیدگاههای متفاوتی درباره سوریه دارند. یادتان باشد که ترامپ همچنین گفت میخواهد جنگ علیه داعش را جدیتر از دولت اوباما پیگیری کند. این کار نه تنها مستلزم ادامه بمبارانهای هوایی، بلکه احتمالاً اعزام نیروهای زمینی آمریکایی به سوریه است. ترامپ حتی تا 30 هزار نیروی آمریکایی را هم ذکر کرده است.
البته درست است که داعش از زمانی که ترامپ این اظهارات را کرد، ضعیفتر شده و ممکن است تا زمانی که وی ریاستجمهوری را به عهده بگیرد، اعزام نیروهای آمریکایی هم دیگر ضروری نباشد، اما من ترامپ را فردی نمیبینم که برای صدور فرمان تشدید بمبارانها یا اعزام نیروی نظامی برای شرکت در یک جنگ، تعلل کند.
سیاست ترامپ درباره سوریه با سیاست اوباما چه تفاوتی خواهد داشت؟
من فکر نمیکنم برای ترامپ خیلی اهمیتی داشته باشد که بشار اسد در قدرت بماند یا نماند. این مسئله میتواند تفاوت او با اوباما باشد. با این وجود، سیاست اوباما هم رفتهرفته به عدم تمرکز بر اسد تبدیل و مشخص شد که دولت اوباما همدیگر اولویت خود در سوریه را «تغییر رژیم» نمیداند و بیشتر روی داعش متمرکز شده است.
مسئله اصلی و تفاوت اصلی میان ترامپ و اوباما، نه روسیه است، نه بشار اسد و نه داعش، چون من فکر نمیکنم ترامپ سیاستهای آمریکا درباره هیچیک از این مسائل را دچار تحول اساسی کند. مسئله اصلی، ایران است، چون پیشبینی میشود سیاستهای آمریکا در دولت ترامپ نسبت به ایران بسیار با دولت اوباما متفاوت باشد.
ترامپ اندکی از موضع پاره کردن توافق هستهای عقبنشینی کرده، اما روی لزوم مذاکره دوباره درباره آن تأکید کرده است و این مسئلهای است که نه اتحادیه اروپا و نه ایران تمایلی به آن نشان ندادهاند. البته ممکن است ترامپ نهایتاً از این موضوع هم عقبنشینی کند. مثلاً اگر ترامپ با روسیه روابط نزدیکتری برقرار کند، ممکن است پوتین بتواند در اینباره روی تصمیم ترامپ تأثیرگذار باشد.
با این حال، حتی اگر ترامپ اقدامی برای مذاکره مجدد درباره توافق هستهای هم نکند، باز هم من کاملاً معتقدم که کنگره و حزب جمهوریخواه خود را متعهد به اعمال دور جدیدی از تحریمهای ضدایرانی میدانند و ترامپ هم سر راه آنها نخواهد ایستاد. همین تحریمها هم میتواند هم برای توافق هستهای و هم برای روابط آمریکا با ایران مشکلساز شود.
همین مشکلات میتواند به نقاط دیگر دنیا هم تعمیم پیدا کند. مثلاً اگر ترامپ روسیه را هم رقیب یا دشمن منافع خود در سوریه نداند، باز هم ایران را به عنوان عاملی با نقش منفی در سوریه و کشورهای دیگر مانند عراق تلقی خواهد کرد. همین مسئله هم موجب تنشهای بیشتر میان آمریکا و ایران خواهد شد.
شما گفتید که ترامپ از موضوع خود درباره پاره کردن توافق هستهای عقبنشینی کرده است. با این حال، اگر او تصمیم بگیرد این کار را بکند یا به روشهای دیگری زیر توافق بزند، ایران چگونه باید واکنش نشان دهد؟
به نظر من اگر این اتفاق بیفتد، دولت ایران در وضعیت سختی قرار خواهد گرفت: از یک طرف روابط قویتری با اتحادیه اروپا، از نظر همکاریهای اقتصادی، برقرار کرده است و بعد از قرارداد بوئینگ، به فکر تقویت روابط اقتصادی با آمریکا هم بود؛ اما این روابط مسلماً با وجود اکثریت جمهوریخواهان در کنگره که میلی به حفظ توافق هستهای ندارند و قطعاً علاقهای هم به گسترش روابط با ایران ندارند، عملی به نظر نمیرسد.
«اگر من جای مقامات ایران بودم، آمریکا را بهکل فراموش میکردم»
اگر من در ایران و به جای مقامات این کشور بودم، احتمالاً آمریکا را بهکل فراموش میکردم و توافق هستهای را صرفاً با هدف گسترش روابط تجاری با اتحادیه اروپا و روسیه حفظ مینمودم و امیدوار میماندم که چهار سال دیگر، فرد دیگری در واشینگتن به عنوان طرف مذاکره حضور داشته باشد.
به طور کلی، سیاست ترامپ در قبال ایران از سیاست احتمالی کلینتون یا سیاست کنونی اوباما سختگیرانهتر خواهد بود؟
سخت است که پیشبینی کنیم سیاست کلینتون چگونه «میبود.» البته افرادی اطراف کلینتون بودند که خواهان سختگیری بیشتر علیه ایران بودند، اما تقریباً همه متفقالقول بودند که کلینتون سیاستهای اوباما را حفظ میکرد و ادامه میداد، از جمله اینکه توافق هستهای را نگه میداشت و تنها اندکی همکاری با ایران را گسترش میداد.
بنابراین من پیشبینی میکنم که دولت ترامپ همه سیاستهای اوباما در قبال ایران را معکوس خواهد کرد؛ البته نه به خاطر ترامپ، چون من بعید میدانم ترامپ واقعاً بداند ایران چیست یا چه سیاستهایی دارد؛ بلکه به خاطر جمهوریخواهان در کنگره که دستورکاری کاملاً مشخص دارند و آن را با قوت بیشتری از زمان حصول توافق هستهای اجرا کردهاند.
ترامپ گفته که اگر قایقهای ایرانی برای نیروهای دریایی آمریکا مزاحمت ایجاد کنند، دستور حمله به آنها را خواهد داد. به نظر شما این حرف را واقعاً عملی خواهد کرد؟
ترامپ به عنوان یک سیاستمدار، سابقه عملی ندارد و بنابراین واقعاً دشوار است که پیشبینی کنیم در هر موردی چه واکنشی نشان خواهد داد. وی دمدمیمزاج و غیرقابلپیشبینی، و راستش را بخواهید، درباره روابط بینالملل، نادان است. او به عنوان رئیسجمهور کارهای زیادی میتواند انجام بدهد. نگرانی اصلی من افرادی است که ترامپ به عنوان وزیر دفاع انتخاب کرده («جیمز متیس» ضدایرانی) و به عنوان وزیر خارجه انتخاب خواهد کرد. من نگران هستم که اگر این تنشها در دولت ترامپ رخ دهد، وزرای او منتظر راهحل دیپلماتیک نمانند، بلکه راهحل نظامیای را انتخاب کنند که عقیده دارند بهترین راهحل است.
البته برخی افراد هم از این جنبه تبلیغات ترامپ خرسند هستند که او تمرکز خود را روی سیاستهای داخلی گذاشته و بنابراین رویکرد او در قبال سیاست خارجی احتمالاً کمتر رنگ و بوی نیروی نظامی خواهد داد. با این حال، مشکل اینجاست که ترامپ موجب برانگیخته شدن یک واکنش به شدت ملیگرایانه در آمریکا شده است و هرچند شعار «اول آمریکا» به معنای تمرکز بر اولویتهای داخلی است، اما این ملیگرایی آنقدر قوی است که ممکن است توسط دولت ترامپ برای حمایت از هرگونه اقدام نظامی علیه افرادی مورد استفاده قرار بگیرد که دشمن آمریکا معرفی میشوند.
بنابراین درست است که ترامپ قول داده بر مسائل داخلی تمرکز کند، اما این ملیگرایی نیرویی چندوجهی دارد که میتواند برای ترویج سیاست خارجیای به کار گرفته شود که دستکم به اندازه سیاست خارجی جورج دابلیو بوش و چهبسا بیشتر از آن مداخلهجویانه باشد.
به نظر میرسد جمهوریخواهان و دموکراتها در آمریکا قدرت را میان خود تقسیم میکنند و عمدتاً یک حزب قدرت را در کنگره دارد و حزب دیگر قدرت در ریاستجمهوری را. با توجه به اینکه اکنون هم ریاستجمهوری و هم کنگره در دست جمهوریخواهان است، میتوان ترامپ را یکی از قدرتمندترین رؤسایجمهور آمریکا دانست؟
بله. ضمناً قوه مجریه الآن نسبت به، مثلاً 10 یا 20 سال پیش، بسیار قویتر شده است. البته کنگره طی مدت کمی از ریاستجمهوری جورج دابلیو بوش هم در دست جمهوریخواهان بود. پیش از آن، سال 1928 هم چنین اتفاقی افتاد، اما آن زمان، دوره خوبی برای آمریکا نبود. بنابراین، بله، من فکر میکنم الآن ترکیب قدرت جمهوریخواهان در کنگره با قوه مجریهای که قویتر از گذشته است، به این معناست که دانلد ترامپ احتمالاً قویترین رئیسجمهور در تاریخ اخیر آمریکاست.
اصلیترین تفاوت سیاست خارجی ترامپ با اوباما درباره ایران است؛ ترامپ خود را متعهد به اعمال تحریمهای جدید علیه ایران میداند
با توجه به تظاهراتهای بعد از انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا، به نظر میرسد ترامپ همه شرایط را برای تبدیل شدن به منفورترین رئیسجمهور آمریکا دارد. آیا این تظاهراتها آنقدر که از قاب رسانهها به نظر میرسید، بزرگ بودند؟ دلیل این تظاهراتها چه بود؟
بعضی از این تظاهراتها واقعاً گسترده بودند؛ در حد چندین هزار نفر. لسآنجلس شاهد چند راهپیمایی بود؛ شهر پورتلند در ایالت اورگان به مدت چند روز پیاپی صحنه تظاهرات مردم بود؛ برخی نوجوانان و جوانان، از عصبانیت مدارس و دانشگاههای خود را ترک کردند.
دلیل اعتراضات این بود که اولاً نتیجه انتخابات واقعاً شوکهکننده بود، و دوماً مردم آمریکا از ارزشهایی که ترامپ نماد و نماینده آنهاست عصبانی هستند. مردم میگویند ترامپ یک نامزد معمولی نبود و یک رئیسجمهور معمولی هم نخواهد بود. وی مواضعی اتخاذ کرده که متضاد با اصول و ارزشهایی است که ما فکر میکردیم آمریکا نماد آنهاست.
اگر مردم آمریکا به انتخاب ترامپ اعتراض دارند، پس چه کسی ترامپ را انتخاب کرد؟
یادتان باشد: هیلاری کلینتون توانست آرای عمومی بیشتری کسب کند. بیش از 65 میلیون نفر به کلینتون رأی دادند. این رقم، کم نیست. تنها چند درصد از این افراد به خیابان آمدند و اعتراض کردند. از آنطرف، اکثر طرفداران ترامپ افرادی هستند که عموماً دست به اعتراض یا تظاهرات نمیزنند؛ افرادی که مردم یا دستکم ریچارد نیکسون و جمهوریخواهان به آنها «اکثریت خاموش» میگویند.
اکثریت خاموش، طبق تعریف، افرادی در اواخر دهه 1960 بودند که از مسیری که کشور در آن بود راضی نبودند و آن را بیش از اندازه لیبرال میدانستند؛ از پدیده «ضدفرهنگ» ناراضی بودند؛ با آنچه که «سهلانگاری و آسان گرفتن» در جامعه میدانستند، مخالف بودند. الآن که حدود 50 سال از آن زمان میگذرد، واضح است که ما نسل دیگری از همان اکثریت خاموش را در جامعه داریم.
پس به نظر شما این شعار تبلیغاتی که «اکثریت خاموش، طرفدار ترامپ است» واقعاً محقق شده است؟
اگر اکثریت خاموش را همانگونهای تعریف کنیم که ریچارد نیکسون تعریف میکرد، یعنی افراد نسبتاً محافظهکار از نظر فرهنگی، بله. باید اعتراف کرد که در حال حاضر بخش بزرگی از جمعیت در آمریکا، از ترامپ حمایت میکند، چون او نماینده «گذشته» است؛ نماینده یک آمریکای اسطورهای که یکدستتر و محافظهکارتر است.
با همه اینها یک نکته هم وجود دارد که باید به آن اشاره کرد: بخشی از افرادی هم که به ترامپ رأی دادند، افراد افراطی از هر دو سوی طیف سیاسی بودند. بخشی از آنها، افراطیهای جناح راست هستند، چون میخواهند آمریکا را به گونهای افراطی متحول کنند. بخش دیگر نیز افراطیهای جناح چپ هستند که با جهانیسازی، میراث کلینتونها، سیاستمداران و سیاست به طور کلی مخالف هستند و ترامپ را ابزاری برای تغییر آمریکا در جهتی میبینند که کاملاً محافظهکاری نیست، اما از دیدگاه جناح چپ، افراطی محسوب میشود. بنابراین من فکر نمیکنم اکثریت خاموشی که به ترامپ رأی دادند، دقیقاً همان اکثریت خاموش طبق تعریف نیکسون بوده است.
برخی کارشناسان میگویند جورج سوروس پشت تظاهراتها علیه ترامپ بوده است. به نظر شما این فرضیه واقعیت دارد یا تئوری توطئه است؟
به نظر من که اینها تئوری توطئه است. تظاهراتها واقعاً خودجوش بودند. الآن در آمریکا خشم و ناامیدی موج میزند. مردم هم به دنبال راههایی هستند تا این احساسات خود را بروز دهند. الآن هنوز هیچ سیاست خاصی وجود ندارد که مردم علیه آن اعتراض کنند، چون ترامپ هنوز رئیسجمهور نشده است و بعکس، هنوز رئیسجمهوری نسبتاً محبوب در رأس کشور است.
ترامپ، «جیمز متیس» ضدایرانی را به عنوان گزینه خود برای وزارت دفاع معرفی کرده است
بنابراین الآن هیچ نکته واحدی وجود ندارد که معترضان روی آن متمرکز شوند. من فکر میکنم سال آینده که ترامپ ریاستجمهوری را به عهده میگیرد و سیاستهای خود را عملاً آغاز میکند، شاهد تظاهراتهای بسیار بزرگتری خواهیم بود. آنوقت ممکن است سازمانهای خاصی پشت تظاهراتها قرار بگیرند؛ چهبسا خود حزب دموکرات تظاهراتها را سازماندهی کند. با این حال، من معتقدم تظاهراتهای بعد از انتخابات صرفاً خودجوش بودند.
بنابراین وقتی ترامپ در توئیت خود تظاهراتکنندگان را «معترضان حرفهای» توصیف میکند، این کارش صرفاً یک مکانیسم دفاعی است؟
بله. طی هشت سال ریاستجمهوری اوباما، شاهد تظاهراتهای ادامهداری بودهایم که در این میان، جنبش «زندگی سیاهپوستان مهم است» یکی از انواع موفق این تظاهراتها بوده است و برخی از افراد فعال در این جنبش، زمان و انرژی زیادی را صرف آن کردهاند. با این وجود، نمیتوان این افراد را معترض حرفهای نامید، چون مزیت اقتصادی از این تظاهراتها نمیبرند و نباید آنها را تحت عنوان «عوامل مزدور» یا به روشهای دیگر، بیاعتبار کرد.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *