قصه «خانمناز» و دلخوشیهایش+عکس
به گیلان که بروی حوالی شهرستان رضوانشهر به یک دره سرسبز میرسی که اسمش را گذاشتهاند ارده روستایی که اغلب مردمش از راه ریسندگی و بافندگی روزگار میگذرانند و به ارده میگویند بهشت عکاسان.
خبرگزاری میزان -
به نقل از ایسنا، به گیلان که بروی حوالی شهرستان رضوانشهر به یک دره سرسبز میرسی که اسمش را گذاشتهاند «ارده»؛ روستایی که اغلب مردمش از راه ریسندگی و بافندگی روزگار میگذرانند. به «ارده» میگویند «بهشت عکاسان»! حال مردمش خوب است و زندگیشان هم پر رونق. از هرطرف که نگاه کنی، سبز میبینی و لطافت.
«خانمناز» یکی از اهالی قدیمی ارده است. یک زن روستایی ساده. 75 سالش شده اما نه از آن 75 سالهها که یک گوشه آرام و بیصدا مینشینند و نگاههای مبهوت دارند، یک زن شاد است با بازیگوشیهای خاص خودش. صبحها که از خواب بیدار میشود اول گاوها را میبرد برای چرا و عصرها مینشیند پای چرخ نخریسیاش که بزرگترین سرگرمی اوست.
دخترش مدتهاست برای زندگی به تهران رفته و خلوت خانمناز با بچهگربهاش پرمیشود که او را با نخ و کاموا سرگرم میکند. خانمناز همیشه میخندد و هیچکس هم عادت ندارد او را غمگین ببیند، از بس که سعی میکند مثل بچهها خندان و شاداب باشد. دوربین عکاسی را که میبیند، مدام با لحن کودکانهای میگوید: «از من عکس نگیر» بعد بلند میخندد و میگوید: «دارم ادای بچهها را در میآورم.»
لباسهای رنگی و شاد میپوشد. کنارش که بنشینی برایت کلی حرف و خاطره دارد. با بازیگوشیهایش لبخندهای کشدار پیدرپی روی لبهایت میآورد؛ آنقدر که دوست داری زمان متوقف شود و او فقط برایت حرف بزند.
«خانمناز» یکی از آن اصیلهای گیلانی است که اصلا برایش مهم نیست چه سن و سالی از سر گذرانده؛ او همچنان مثل یک کودک 10 ساله با باران ترانه میخواند، توی جنگلهای گیلان. آن هم شاد و خرم ...
/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
«خانمناز» یکی از اهالی قدیمی ارده است. یک زن روستایی ساده. 75 سالش شده اما نه از آن 75 سالهها که یک گوشه آرام و بیصدا مینشینند و نگاههای مبهوت دارند، یک زن شاد است با بازیگوشیهای خاص خودش. صبحها که از خواب بیدار میشود اول گاوها را میبرد برای چرا و عصرها مینشیند پای چرخ نخریسیاش که بزرگترین سرگرمی اوست.
دخترش مدتهاست برای زندگی به تهران رفته و خلوت خانمناز با بچهگربهاش پرمیشود که او را با نخ و کاموا سرگرم میکند. خانمناز همیشه میخندد و هیچکس هم عادت ندارد او را غمگین ببیند، از بس که سعی میکند مثل بچهها خندان و شاداب باشد. دوربین عکاسی را که میبیند، مدام با لحن کودکانهای میگوید: «از من عکس نگیر» بعد بلند میخندد و میگوید: «دارم ادای بچهها را در میآورم.»
لباسهای رنگی و شاد میپوشد. کنارش که بنشینی برایت کلی حرف و خاطره دارد. با بازیگوشیهایش لبخندهای کشدار پیدرپی روی لبهایت میآورد؛ آنقدر که دوست داری زمان متوقف شود و او فقط برایت حرف بزند.
«خانمناز» یکی از آن اصیلهای گیلانی است که اصلا برایش مهم نیست چه سن و سالی از سر گذرانده؛ او همچنان مثل یک کودک 10 ساله با باران ترانه میخواند، توی جنگلهای گیلان. آن هم شاد و خرم ...
/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *