روزهای دشوار فاتح فاو/ اسپری 500 هزار تومانی، دغدغه این روزهای یک جانباز شیمیایی
پس از او، پسر بزرگ خانواده نیز با اصرار زیاد، مادر را راضی می کند که به یاری پدر و همرزمانش برود.
در نهایت، مادر می ماند و 9 فرزند قد و نیم قد که هر کدام هر روز بهانه پدر را می گیرند. علاوه بر بهانه های کودکانه فرزندان، مادر باید تمام حواس خود را به موقعیت خانه معطوف کند که مبادا خانه شان شناسایی شود. "کرم" آقا، مرد خانه سرپرست گروه مخابرات شهید چمران بوشهر است و پیش از رفتن، خانه را به محل نگهداری مهمات تبدیل کرده است تا هر زمان که لازم شد، همرزمانش برای دسترسی به اسلحه با مشکل مواجه نشوند.
خانه شان در روستایی به نام "دویره" واقع شده و فاصله دویره تا بوشهر تنها نیم ساعت است.
او که از مدت ها
قبل خانه و کاشانه را رها کرده و در جبهه جنگ حاضر شده، این بار قرار است در یکی از
مهم ترین عملیات های زمینی ایران در طول جنگ شرکت کند.
هم زمان با سایر همرزمانش، ساعت 22 و 10 دقیقه روز 20 بهمن ماه سال 64 در عملیات والفجر 8 حاضر می شود. فرمانده می گوید: " بسمالله الرحمن الرحیم. لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، و قاتلو هم حتی لاتکون فتنه. یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا"، و این یعنی با این رمز، عملیات آغاز می شود.
فارغ از هرگونه تعلقات دنیوی با سایر رزمنده ها اقدامات خود را در منطقه "فاو" آغاز می کنند. تصرف فاو می تواند سبب قطع دسترسی عراق به خلیج فارس شود و از این بابت این عملیات برای رزمنده های ایران از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.
در نهایت با عبور دلاور مردان ایران از رودخانه خروشان اروند، فتح فاو حتمی می شود. نیروهای عراق نیز ساکت ننشسته و برای شکست رزمندگان استفاده از سلاح های شیمیایی را در دستور کار قرار می دهند.
در طول این عملیات بیش از 15 هزار نفر از رزمنده های ایرانی شیمیایی شده و کرم محمدی نیز یکی از نفراتی است که ریه اش در این عملیات آسیب زیادی دیده است.
آسیب دیدگی ریه این
جانباز به حدی بود که او دیگر نتوانست در عملیات های بعدی، رزمنده ها را یاری کند.
وی در طول مدت زمان حضورش در جبهه بارها آسیب دیده اما آخرین حضور او به عملیات والفجر
8 ختم می شود.
کرم محمدی اکنون روزگارش را در روستای دویره و در اتاقی که وسعت آن کمتر از 20 متر مربع است طی می کند و اگر کپسول اکسیژنش تمام شود، نفس هایش به شماره می افتد.
برای دیدار با او راهی بوشهر می شویم و از آنجا باید خودمان را به روستای دویره برسانیم.
کوچه های روستا هنوز خاکی هستند و گرد محرومیت را می توان از دیوارهای خانه های خشت و گلی به خوبی احساس کرد. برای رسیدن به خانه کرم آقا باید کوچه پس کوچه ها را یکی پس از دیگری طی کرد تا به نزدیکی مسجد محل که به نام حضرت ابوالفضل العباس مزین است، رسید. در کنار مسجد، خانه او واقع شده است؛ خانه ای که حیاط آن به همت کرم آقا و وامی که او گرفته اکنون پس از گذشت سال ها مناسب سازی شده تا او بتواند به راحتی با ویلچر خود مسیر حیاط تا مسجد را طی کند.
اعضای خانواده برای او اتاقی ویژه را تدارک دیده اند. در اتاق او تخت فلزی سبز رنگی در گوشه ای قرار داده شده و عصاهایش در کنار تخت، خودنمایی می کنند. دیوارهای اتاق هم با گچ، سفید شده اند. در اتاق او طاقچه بزرگی وجود دارد که به محل قرار دادن آلبوم های قدیمی تبدیل شده است. آلبوم هایش همه حاوی عکس هایی است که سال ها است از زمان ظهور آنها می گذرد. عکس هایی که یادگاری های دوران جنگ بوده و متعلق به زمانی است که کرم آقا به روی پاهای خود و با اقتدار در جبهه حاضر می شده است.
با او هم کلام می شویم تا از وضعیت این روزهای این جانباز 8 سال دفاع مقدس با خبر شویم.
وی با گریزی به سال های حضورش در جبهه می گوید: زمانی که جنگ شد وظیفه خودم دانستم که به عنوان یک رزمنده در جبهه حاضر شوم. آن زمان بزرگترین فرزندم 15 ساله بود و 9 فرزند دیگر نیز داشتم. چند هفته از حضورم در جبهه می گذشت که از طریق همسرم با خبر شدم که پسرم نیز راهی جنگ شده است.
این جانباز 8 سال دفاع مقدس می افزاید: به همسرم گفتم که مخالفتی با حضور فرزند بزرگم در جبهه نداشته باشد و اجازه دهد او هم به وظیفه ای که برعهده دارد عمل کند. این شد که هر دو ماه ها در جبهه حضور پیدا کردیم و قطعا اگر فرزند پسر بزرگتری هم داشتم اجازه می دادم که او هم راهی جبهه شود.
کرم آقا با اشاره به حضورش در عملیات والفجر 8 می گوید: یکی از مهم ترین عملیات هایی که در آن شرکت کردم عملیات والفجر 8 بود. تمام تلاش ما در این عملیات این بود که منطقه فاو را از دست نیروهای عراق خارج کنیم و در نهایت نیز موفق به این کار شدیم. فاو منطقه ای در میان رودخانه "اروند"، "خلیج فارس" و منطقه "خور عبدالله" است که از سمت خشکی به بصره ختم می شود. این منطقه برای کشور عراق بسیار حیاتی بود و فتح آن موفقیت قابل توجهی برای نیروهای ایران به حساب می آمد.
وی می افزاید: با توجه به موفقیت های رزمنده های ایرانی در این منطقه، نیروهای عراق برای شکست ما از سلاح شیمیایی استفاده کردند و بسیاری از افرادی که در این عملیات حضور داشتند شیمیایی شدند.
این جانباز دفاع مقدس در پاسخ به این پرسش که در حال حاضر با چه درصدی به درجه جانبازی نائل شده اید؟، می گوید: به علت ترکش هایی که به بدنم اصابت کرده و آسیب دیدگی ریه ام در عملیات والفجر 8، جانباز 50 درصد هستم و اکنون تحت پوشش خدمات بنیاد شهید قرار گرفته ام.
کرم آقا نامناسب
بودن وضعیت ریه ایش را اصلی ترین مشکل حال حاضر خود می داند و می گوید: طی سالیان گذشته
وضعیت ریه ام دائم در حال بد تر شدن بوده است و پاهایم نیز اکنون توان خود را از دست
داده و برای ترددم از یک ویلچر که هدیه بنیاد شهید بوشهر است استفاده می کنم.
وی با اشاره به زندگی دشوار خانواده خود می گوید: تمام فرزندانم ازدواج کرده اند و تنها یک دختر 40 ساله در خانه دارم که ذخیره ای برای زندگی من و مادرش بوده است. او برای نگهداری از من ازدواج نکرده و اکنون تمام مسئولیت هایم بر عهده اوست.
این جانباز دفاع مقدس می افزاید: به علت قیمت بالای داروهایی که مصرف می کنم، بخش قابل توجهی از مستمری ماهیانه ای که از بنیاد شهید می گیرم صرف خرید دارو می شود و به همین خاطر زن و فرزندم بهره چندانی از حقوق ماهیانه من نمی برند.
کرم آقا در خصوص هزینه های سنگین داروهای مصرفی اش می گوید: قیمت یکی از اسپری هایی که مصرف می کنم 500 هزار تومان است. اگر وضعیت ریه ام بد باشد و یا سرما خوردگی داشته باشم باید هر ماه یکی از این اسپری ها را برای تنفس راحتم خریداری کنم در غیر این صورت و در شرایطی که بخواهم در مصرف این اسپری صرفه جویی کنم، هر دو ماه یک بار باید برای خرید این اسپری اقدام کنم.
وی می افزاید: از سال 90 تا چند ماه قبل هیچ هزینه ای برای خرید دارو به من پرداخت نمی شد اما خوشبختانه اکنون دو ماه است که بخشی از هزینه خرید داروهای من از سوی بنیاد شهید پرداخت می شود.
این جانباز دوران دفاع مقدس نشستن روی ویلچر را همانند یک عذاب برای یک جانباز می داند و می گوید: عمدتا افرادی که اکنون جانباز دوران دفاع مقدس هستند هر کدام در زمان جوانی شان تحرک زیادی داشته اند و اکنون نشستن به روی صندلی بی روح چرخ دار برای آنها یک عذاب است. برای من هم بسیار دشوار است که تمام روز بخواهم به روی تخت بخوابم و یا نهایتا تا مقابل مسجد محل بروم و باز به خانه برگردم.
کرم آقا تنها خواسته اش از مسئولان بنیاد شهید تامین هزینه های درمانی اش است و می گوید: اگرچه خانه ای که اکنون در آن زندگی می کنیم همان خانه قدیمی است که انبار مهمات ما در ایام جنگ بوده اما از این بابت مشکلی ندارم و حتی با وامی که گرفته ام توانسته ام مسیر اتاق خود تا حیاط خانه را هموار کنم تا بتوانم با ویلچر عبور و مرور داشته باشم اما این ها هیچ کدام به عنوان یک مشکل در زندگی من به حساب نمی آیند و تنها دغدغه ام تامین هزینه های سنگین داروهایی است که مصرف می کنم.
وی به الطاف خداوند
در حق خود و خانواده اش اشاره می کند و می گوید: اگر چه برای انجام بسیاری از کارهایم
با مشکل مواجه هستم و حتی برای نماز خواندن هم همسرم به من کمک می کند اما از خداوند
می خواهم که همچنان الطاف خود را از من و خانواده ام دریغ نکند. از خداوند می خواهم
اندک توانی که برای به حرکت دادن چرخ های ویلچرم در دستانم مانده را از من نگیرد تا
برای طی کردن چند متر، محتاج دیگران نشوم.
انتهای پیام/