زندگی من پس از سرطان چه تغییراتی کرد؟
شنیدن خبر ابتلا به سرطان، مرحله ای ویژه در زندگی مبتلایان را آغاز میکند و به اعتراف خیلی ها، افرادی که بهبود یافتند هرگز آدم قبلی نشدند.
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از فیتنس مگزین، هنگامی که این عبارت را می شنوید که «شما سرطان دارید» احتمالا ارزش ها و اولویت هایتان به طرز چشمگیری تغییر خواهند کرد. چه زمان بیشتری را با عزیزانتان بگذرانید، یک تغییر شغلی را آغاز کنید، رژیم غذایی تان را به طور کامل تغییر دهید یا فقط برای مراقبه و لذت بردن از چیزهای کوچک در زندگی وقت بگذارید، هیچ شکی وجود ندارد که نجات یافتن از سرطان، باعث دگرگونی های ژرفی می شود که زندگی تان را تغییر می دهند. در اینجا ۹ زن، تحولات الهام بخش شان را با شما در میان می گذارند.
شروع کردم به نه گفتن
«من مادر شاغل با سه فرزند هستم، بنابراین می توانید تصور کنید که مقابله با سرطان سینه، چقدر برایم دشوار بود. من متوجه شدم که نمی توانم یک ابر زن باشم و همه کارها را انجام دهم. حتی در طول درمان هایم، من تنها والدی بودم که پیشنهاد می کردم در کلاس درس فرزندم، داوطلب شوم. از خودم پرسیدم، چه کاری انجام می دهم که مرا خسته و فرسوده می کند؟ من می دانم تحقیقات نشان داده اند که استرس می تواند خطر عود سرطان را افزایش دهد. حالا که من مرزهایی را تعیین کرده ام، احساس شادی و سلامتی بیشتری می کنم. » سوزان گلاکسمن، ۵۴ ساله، مشاور فروش و بازاریابی در فیرفیلد.
کمتر کار می کنم
«من همیشه یک سبک زندگی بسیار سالم داشتم. هر روز ورزش می کردم و غذاهای عمدتا ارگانیک می خوردم. اما هنگامی که دو سال قبل تشخیص داده شد مبتلا به سرطان تخمدان هستم، متوجه یک چیز شدم، من مقدار بسیار زیادی استرس در زندگی داشتم.
دکترم به من گفت اگر نتوانی راهی برای کنترل آن پیدا کنی، خواهی مرد. بنابراین من کارم را کاهش دادم، زمان بیشتری را به انجام دادن فعالیت هایی که دوست داشتم، اختصاص دادم(مانند یوگا و پیلاتس) و مهم تر از همه، مطمئن شدم که هر شب ۷ تا ۹ ساعت می خوابم. حالا اولویت اول من این است که با بدنم با احتیاط و عشق رفتار کنم تا بتواند خودش را بازسازی کند. » شری پولکس، ۳۶ ساله، صاحب فروشگاه لباس در موریسویل.
افراد مورد علاقه ام را در الویت قرار دادم
«مردم همیشه برای من مهم بوده اند اما حالا الویت اول من، خانواده ام هستند. (بچه هایم، شوهرم، والدینم و هر کس دیگری که به من نزدیک است) اما همیشه اینگونه نبود. قبل از تشخیص سرطان سینه من در سال ۲۰۰۳، زمان خاصی را با هر یک از سه فرزندم سپری نمیکردم.
اما حالا با هر یک از آنها یک روال مشخص دارم، حداقل یک بار در هفته با پسر بزرگم قرار می گذارم و قهوه می خورم، چندین قسمت از سریال مورد علاقه پسر دومم را با او تماشا می کنم و مطمئن می شوم که من و دخترم، مانیکور هفتگی مان را با هم انجام می دهیم. من قبلا می گفتم که وقت این کارها را ندارم اما حالا مطمئن می شوم که این کارها را انجام می دهم. » کارن لینچ، ۴۸ ساله، مربی سازمانی و مربی شخصی در فیرفیلد.
شرکت خودم را تاسیس کردم
«هنگامی که در سال ۲۰۰۸ تشخیص داده شد که مبتلا به تومور مغزی هستم، از پزشکم پرسیدم که این بیماری چگونه می تواند اتفاق افتاده باشد. او گفت که علت آن می تواند چیزهایی باشد که روی پوستم قرار می دادم. آن لحظه ی بیداری من بود، چون تا آن زمان نمی دانستم که حدود ۶۰ درصد از چیزی که روی پوستمان قرار می دهیم، به داخل بدن جذب می شود. بنابراین من تمام مواد آرایشی، لوسیون های فانتزی و شامپوهای بدن را دور انداختم.
من تصمیم گرفتم که یک لاین از محصولات کاملا طبیعی و عاری از مواد شیمیایی تولید کنم و در صنعت زیبایی، تغییر ایجاد کنم. ما همیشه در مورد رژیم غذایی صحبت می کنیم و هیچ شکی وجود ندارد که بسیار هم مهم است اما آنچه که شما روی پوستتان قرار می دهید، درست به اندازه چیزی که وارد بدنتان می کنید، اهمیت دارد. » ایندی لین، ۴۴ ساله از وست چستر، بنیانگذار لاین محصولات ارگانیک مراقبت از پوست ایندی لی.
قدر لحظات کوچک زندگیم را می دانم
«من سعی می کنم لحظات کوچک شادی در زندگی را درک و احساس کنم، مانند رانندگی کردن در یک روز زیبا با ماشینی که پنجره هایش پایین است. قبل از آنکه تشخیص دهند من در سن ۱۸ سالگی مبتلا به یک فرم بسیار نادر از سرطان تخمدان هستم، قدر زندگی را نمی دانستم. من همه چیز در دنیا داشتم (والدین باورنکردنی، دوستان شگفت انگیز)
من حتی دختر شایسته مدرسه مان شدم اما هرگز شاد نبودم و همیشه در نوسانات عاطفی به سر می بردم. من همیشه تکرار می کردم که فقط می خواهم بمیرم. و سپس ناگهان مجبور شدم شیمی درمانی انجام دهم و تمام موهایم ریختند. به یاد دارم هنگامی که در بیمارستان تحت درمان بودم، در یک روز برفی از پنجره به بیرون نگاه می کردم و فکر می کردم که چقدر دوست دارم در آن سمت پنجره باشم، بیرون ساختمان ۳متر برف بود. دو دهه بعد، من هنوز هم آن لحظه را به یاد دارم و از هر لحظه زندگی لذت می برم، از جمله زمان هایی که با پسر ۹ ماهه ام سپری می کنم. » جنی مورو، ۳۹ ساله، مجری پذیرایی در لس آنجلس.
یک یوگی شدم
«هنگامی که سرطان سینه من در سال ۲۰۰۹ تشخیص داده شد، من شوکه شدم چون فقط ۳۸ سال داشتم. من شروع به تحقیق در مورد قدرت شفای رژیم غذایی کردم و در واقع دوباره به دانشگاه برگشتم و در رشته تغذیه گیاهی، مدرک کارشناسی ارشد گرفتم. همچنین کشف کردم تنها جایی که احساس آسودگی می کردم و می توانستم ذهنم را آرام کنم، در استودیوی یوگا بود. یوگا به من کمک کرد یک قدم به جلو بردارم و به حرکتم ادامه دهم.
حالا من یک مربی رسمی یوگا باپتیست و در حال تاسیس استودیوی یوگای خودم هستم. من در آنجا از سابقه ام به عنوان یک درمانگر شغلی و اطلاعاتم در مورد تغذیه، برای یاد دادن تمام راه های سالم ماندن به مردم استفاده خواهم کرد. من عاشق تدریس هستم و این کار به من قدرت می بخشد. گاهی اوقات فکر می کنم که می توانستم عقب بنشینم و اجازه دهم سرطان بر من غلبه کند اما حالا آنطور که می خواهم، زندگی می کنم.» ایمی السنر، ۴۵ ساله، مربی یوگا در استمفورد.
مواد شیمیایی را از زندگیم حذف کردم
«من پس از تشخیص سرطان غدد لنفاوی ام در سال ۲۰۱۳، رژیم غذایی و سبک زندگیم را کاملا تغییر دادم. من گوشت قرمز، چربی اشباع و قند را حذف کردم و در نتیجه ذائقه من تغییر کرد، من دیگر هوس چیزهای سابق را نمی کردم. من هر صبح، آب مقدار زیادی کلم، گوجه فرنگی (که بعضی تحقیقات نشان می دهند ممکن است در برابر سرطان از بدن محافظت کند. زنجبیل و لیمو را می گرفتم. ) حتی مطمئن می شدم روغن هایی که با آنها آشپزی می کنم، ارگانیک هستند. (روغن زیتون و روغن هسته انگور فوق بکر به جای روغن کانولای ارزان قیمت) مطمئنا گران تر است اما به اندازه داشتن سرطان، هزینه بر نیست.
من همچنین تمام محصولات پاک کننده قوی در خانه مان را دور انداختم و بجای آنها از محصولات طبیعی ملایم یا حتی فقط سرکه ساده استفاده کردم. ورزش منظم را آغاز کردم، حتی در طول جلسات شیمی درمانی که آن قدر بی حال بودم که حس می کردم نمی توانم از صندلی بلند شوم، همچنان چهار دست و پا به سمت دستگاه الپتیکالم می رفتم.
آنقدر تحقیقات متعددی در مورد اینکه ورزش می تواند خطر عود کردن مجدد سرطان سینه را در بازماندگان کاهش دهد، وجود دارد که باعث شد من به دلیل عواقب ورزش نکردن، ورزش کنم. در آخر، من نگرشم را عوض کردم. (به جای موکول کردن کارها به روز دیگر، تصمیم گرفتم که آنها را همین حالا انجام دهم. ) من یک متخصص خواندن هستم و همیشه می خواستم مرکز سواد آموزی خودم را تاسیس کنم. روزی که متوجه شدم در حال بهبودی هستم، یک اجاره نامه ۵ ساله امضا کردم. شریل نپ، ۵۲ ساله، کارشناس سواد آموزی در ریجفیلد.
ورزشکار درونی ام را کشف کردم
«قبل از تشخیص سرطان خونم در سال ۲۰۰۶، من به شدت اهل مهمانی رفتن بودم و شب های زیادی را تا دیرقت در بیرون از خانه، نوشیدنی می خوردم. من تا سال ۲۰۰۹ یعنی زمانی که سرطانم دوباره عود کرد (این بار به عنوان لنفوم، چون هنگامی که یک نوع سرطان خون داشته باشید، ریسک ابتلای شما به دیگر سرطانها افزایش می یابد) شروع به اصلاح روش هایم نکردم.
در پنجمین سالگرد سرطانم در سال ۲۰۱۴، تصمیم گرفتم یک کار بزرگ انجام دهم. من کلاس دوچرخه ثابت را دوست داشتم، بنابراین در یک تیم ثبت نام کردم که برای دوچرخه سواری ۱۶۰کیلومتر به من آموزش می داد. من کاملا مبتدی بودم. (با یک دوچرخه هیبرید شروع کردم اما در عرض چند ماه آنقدر عاشق دوچرخه سواری شدم که به سرعت به یک دوچرخه مسابقه ارتقا پیدا کردم. آنگاه با یک تیر، دو نشان زدم. این ورزش نه تنها حال خوشی به من می داد بلکه با کلی دوست همفکر دیگر نیز در ارتباط بودم. » وینچنگ لین، ۳۵ ساله، مدیر مالی در شهر نیویورک.
سیگار را ترک کردم
«هنگامی که سرطان تیروئید من در سال ۲۰۰۳ تشخیص داده شد، من فقط تفننی سیگار می کشیدم. هنگامی که با دوستانم نوشیدنی می خوردم، گاهی اوقات سیگار می کشیدم. اما روزی که دکترم اعلام کرد که سرطان دارم، سیگار کشیدن تفریحی ام را قطع کردم.
من قبلا یک زندگی بسیار سالم داشتم. (به طور منظم ورزش می کردم، یک رژیم غذایی کم چرب داشتم و گوشت قرمز مصرف نمی کردم.) بنابراین تشخیص سرطان برای من یک شوک واقعی بود. اینطور به نظر می رسید که وقتی صحبت از خطر ابتلا به سرطان می شود، چیزهای بسیار معدودی وجود دارند که شما واقعا می توانید کنترل کنید و سیگار کشیدن، یکی از آنهاست» شیرا انستروم، ۴۶ ساله، مشاور تکنولوژی در وین.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *