کاری نکنند نقاش برود راننده تاکسی بشود
واقعیت کار این است که با امام حسین (ع) جنگیدند زخمیش کردند و بدنش را قطعه قطعه کردند این واقعیت بوده حالا ما که آن موقع نبودیم اما تمثال می کشیم؛ نگفتیم که حتماً همین است و غیر از این نیست ما این تمثال را می کشیم و قبل از ما هم کشیدند.
خبرگزاری میزان -
به نقل از فردا، نقاشی های حسن روح الامین در اوج صداقت و لطافت و برآمده از هنرمندی اما با قدرت قلمی بیرقیب و عالی قلمزده شدهاند. روحالامین که به دلیل تبحر خاصش در طراحی و نقاشی و به خصوص طراحی فیگور انسانی، به سراغ صحنههایی خاص از واقعهی عاشورا رفته است، به حق در ارائه تصویری نو و عینی از این حماسه عظیم گامی بزرگ برداشته است. گامی که به تایید حرفهای خودش اصلا با هدف همین روایت تصویری و به منظور ماندگاری در تاریخ هنر شیعی برداشته شده است. تابلوهای روحالامین در ابعاد بزرگ هستند و مطلقا برای رفتن روی دیوار یک خانه کشیده نشدهاند. روحالامین در تعبیری لطیف این نحوه طراحی و نقاشی را روضهخوانی نقاشانه میداند.
به نظر می رسد از همان ابتدا از ویژگی های سبک باروک آگاه بوده اید و آگاهانه این سبک را برای خلق آثارتان به کار گرفته اید؛ چرا سبک باروک را برای نقاشی با موضوع دینی برگزیده اید؟ البته اگر خودتان اعتقاد دارید که در قالب این سبک کار می کنید؟ آیا از قبل سبک شما همین بوده است؟
یک رمزی است یک ابهامی درش وجود دارد، بعد چون یک بار هم در تاریخ امتحان شده موضوعات مذهبی و نقاشی های باروک خوب از پسش برآمدند.
شما همین فضاها را با سبک های دیگر امتحان کرده اید؟
روح الامین: نه!
مایل نیستید این کار را انجام بدهید؟
من نقاشی نیستم که خیلی با تئوری کار کنم. یک موقع هست من یک کاری را شروع می کنم می رود به سمت موضوعی، ذهنیتم به سمت آن موضوع است ولی قصدی نداشتم.
آیا از محدودیت های این سبک آگاه بوده اید مثل زمینی شدن موضوعات مذهبی در این سبک؟ و آیا این سبک را برای رسیدن به اهدافتان مناسب می دانید؟
ائمه ما اگر قرار بود که شخصیت متافیزیکی داشته باشند خدا هیچ موقع امیرالمومنین را نازل نمی کرد. یا وقتی پیامبر آورد، در قالب یک انسان درآورد که تمام محدودیت های آدم ها را دارد. و به شما عرض کنم که ما اصلاً نیتی نداریم که ائمه خودمان را زمینی کنیم و نیتی هم نداریم فقط آسمانی کنیم. خوب حالا می خواهم بگویم قانونی که من در کارم آوردم با مخالفتی مواجه بشود که آدم هایی بگویند آقا چرا این کار را کردی تو کوچک کردی این حرف ها نیست. واقعیت کار این است که امام حسین یک آدمی بوده که با او جنگیدند زخمیش کردند و بدنش را قطعه قطعه کردند. این واقعیت بوده حالا ما که آن موقع نبودیم فقط میخواهیم بگوییم این اتفاق این شکلی بود. تمثال می کشیم. نگفتیم که حتماً همین است و غیر از این نیست ما این تمثال را می کشیم؛ قبل از ما هم کشیدند.
اگر بشود محدودیت ها را برطرف کرد که خیلی عالی است.
هر کسی یک فصلی دارد، مثلاً به یک دوره ای می رسید می گویید دیگر نمی خواهم کار انجام بدهم، خسته شدم؛ من الآن دیگر فضای تاریک نمی خواهم کار کنم. باورتان می شود حس آدم تا یک دوره یک جور است؟! شاید به یک دوره برسد بخواهد نگارگری کار کند شاید یک دوره ای بخواهد کار نکند.
ایرادی که متخصصین به کارهایتان گرفته اند چه بوده است؟
خیلی ها می گویند هنرت اروپایی است یعنی دیدگاه اروپایی داری، شرقی نیست. من اصلاً شرقی غربی را قبول ندارم اصلاً برایم اهمیتی ندارد؛ همه آدم هستند حالا یکی تهران زندگی می کند یکی اهواز.
از نظر شما کدام یک از تابلوهایتان موفق تر از سایر آثارتان بوده است؟ چرا؟
همه شان را دوست دارم واقعاً ولی کاری که برای حضرت علی اکبر دارم را خیلی وقت گذاشتم برایش و احساسش خوب درآمده. تمام تلاشم را کردم هر چه بلدم روی آن اجرا کنم.
آیا نظر مخاطبین تان با شما یکی است؟
خیلی عادی است آدم های مختلف با کارهای مختلف حس می گیرند. ببینید ما چهارده معصوم داریم یکی عشق امام رضا (ع) است یکی امیرالمومنین (ع) یکی جواد الائمه (ع) را خیلی دوست دارد، هر کسی یک جور. مهم این است که ما می توانیم طراحی کنیم بهترین موضوعی که داریم کار کنیم امام حسین (ع) است همین از ما برمی آید.
اگر قرار باشد که برخی از تابلوهایتان را تغییر بدهید کدام یک از نقاشی هایتان را دوباره تکرار خواهید کرد؟ و چرا؟
یک کاری برای امیرالمومنین کار کرده بودم آن را دوباره می خواهم کار کنم چون ضعیف کار کرده بودم تازه کار بودم سال 85 کار کردم و ضعف تکنیکی داشته.
فرمودید که در حال تجربه کردن فضای جدیدی در کارهایتان هستید آیا اثرتمام شده ای در چهارچوب جدید دارید؟
تابلو حضرت علی اکبر؛ این فضایش روشن است تک پرسناژ هست وسط هست دورش خاک است.
دیگر کارهایتان چطور؟
یک کار است برای مشهد کار کردم، راجع به حادثه گوهر شاد، یک کار بزرگ است.
و از دغدغه هایتان بگویید که با پرداختن به آن ها می توان فضای بهتری برای خلق آثار برجسته هنری فراهم آورد؟
دو تا مشکل وجود دارد. دو تا مسئله است مسئله اول این که نقاش خوب نداریم. من به این موضوعات واقعاً علاقه دارم خوب نه امام حسین(ع) را می فهمم چی کار کرده امام حسین چه عظمتی دارد، امام خمینی فرمودند از امیرالمومنین(ع) نمی دانم چی بگم اندازه این حرف ها نیستم بگویم امیرالمومنین چه بوده حالا آن امام خمینی بود این حرف را زده من می خوام چه بگویم. من می گویم آقا من این گل که تو این گلدان هست را دوست دارم و می کشم. آقا من به این موضوعات علاقه دارم؛ من می گویم این موضوعات را که شما می گویید ادامه پیدا کند باید مردم باشند، مردمی که علاقه داشته باشند به آن؛ هستند مردمی که به این شخصیت ها به این موضوعات علاقه داشته باشند ولی وجوهش را نمی دانند. آقا! باید بروی کار یاد بگیری. مسئله دوم این که اگر نقاش خوب داشته باشیم می سوزد. چون آنهایی هم که هستند و دارند کار می کنند، آثارشان را نمی خرند که بتوانند از این راه زندگیشان را ادامه بدهند. این جور نشود برود راننده تاکسی بشود.
و در پایان اگر نکته یا نکاتی هست که مایل هستید با مخاطبین تان در میان بگذارید بفرمایید
منظور از هنر همان جمله ای است که امام گفتند. آن چیزی که از هنر بر می آید به عنوان یک ابزار برای زدن حرف حقیقت. هنرمندی می تواند موفق بشود که ایدئولوژی داشته باشد. بزرگترین هنرمندها هنرمندهایی هستند که هنرشان ایدئولوژیک است. ایدئولوژی منظورم حزب الهی بودن نیست. فقط الان اسپیلبرگ یک هنرمند ایدئولوژیک است یا خیلی هنرمندان دیگر هستند که آدم های ایدئولوژیکی هستند توی زمینه ی خودشان. مثلاً هنرمندان دوره ی رنسانس ایدئولوژیک بودند؛ هنرمندان شخصی نبودند، تفکر داشتند با تفکر خودشان حالا یا سفارش داشتند هر چه بوده شاخه ی هنری شان هنر ایدئولوژیک بوده. هنرمندی می تواند موفق باشد که ذهنیت داشته باشد، جهت فکری داشته باشد، هنرمندان چپ هم همین طور.
حالا آن الگویی که ذهن ماست آن چیزی که ما می پسندیم طبیعتاً مسیحیت نیست، یهودیت نیست، هنرمندان کمونیست نیستند، هنرمند مسلمان شیعه است. آن هنرمندی است که به قول معروف تربیت اسلامی شده است از اول. تربیت اسلامی شده یعنی آدمی که غیرت دینی دارد می فهمد که چه باید کار کند. چه زاویه ای را باید کار کند. از چه دیدگاهی باید کار کند. این می تواند به قول معروف یک الگوی خوب باشد برای هر چیزی. یک هنرمند یک پزشک ... باید یک آدم درست تربیت بشود. یعنی اول تربیت خانوادگی تربیت ریشه ای درست داشته باشد. یعنی وقتی دارم می گویم یک آدمی یک هنرمندی تربیتش درست باشد حالا تربیت اسلامی من نمی گویم تربیت انسانیش، انسانی یعنی آن حقوق اصلی انسانی درست باشد درست شکل گرفته باشد. پس برای این چیزی که شما می گویید اول تربیت درست، تربیت اجتماعی لازم است. همه چیز با هم شبکه است.
هنر یک گهر است به هر کسی نمی دهند؛ یعنی به نظر من آدم هایی مثل داوید و ... اینها آدم های بزرگی بودند امکان ندارد این آدم یک آدم حقیر و بدبختی باشد از لحاظ فکری از لحاظ شخصیتی و بتواند کار درستی بکند. هنر یک فضیلت است. من هم ندارم. ولی هنر ناب یک فضیلت است که خدا باید در جیب تو بگذارد.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
به نظر می رسد از همان ابتدا از ویژگی های سبک باروک آگاه بوده اید و آگاهانه این سبک را برای خلق آثارتان به کار گرفته اید؛ چرا سبک باروک را برای نقاشی با موضوع دینی برگزیده اید؟ البته اگر خودتان اعتقاد دارید که در قالب این سبک کار می کنید؟ آیا از قبل سبک شما همین بوده است؟
یک رمزی است یک ابهامی درش وجود دارد، بعد چون یک بار هم در تاریخ امتحان شده موضوعات مذهبی و نقاشی های باروک خوب از پسش برآمدند.
شما همین فضاها را با سبک های دیگر امتحان کرده اید؟
روح الامین: نه!
مایل نیستید این کار را انجام بدهید؟
من نقاشی نیستم که خیلی با تئوری کار کنم. یک موقع هست من یک کاری را شروع می کنم می رود به سمت موضوعی، ذهنیتم به سمت آن موضوع است ولی قصدی نداشتم.
آیا از محدودیت های این سبک آگاه بوده اید مثل زمینی شدن موضوعات مذهبی در این سبک؟ و آیا این سبک را برای رسیدن به اهدافتان مناسب می دانید؟
ائمه ما اگر قرار بود که شخصیت متافیزیکی داشته باشند خدا هیچ موقع امیرالمومنین را نازل نمی کرد. یا وقتی پیامبر آورد، در قالب یک انسان درآورد که تمام محدودیت های آدم ها را دارد. و به شما عرض کنم که ما اصلاً نیتی نداریم که ائمه خودمان را زمینی کنیم و نیتی هم نداریم فقط آسمانی کنیم. خوب حالا می خواهم بگویم قانونی که من در کارم آوردم با مخالفتی مواجه بشود که آدم هایی بگویند آقا چرا این کار را کردی تو کوچک کردی این حرف ها نیست. واقعیت کار این است که امام حسین یک آدمی بوده که با او جنگیدند زخمیش کردند و بدنش را قطعه قطعه کردند. این واقعیت بوده حالا ما که آن موقع نبودیم فقط میخواهیم بگوییم این اتفاق این شکلی بود. تمثال می کشیم. نگفتیم که حتماً همین است و غیر از این نیست ما این تمثال را می کشیم؛ قبل از ما هم کشیدند.
اگر بشود محدودیت ها را برطرف کرد که خیلی عالی است.
هر کسی یک فصلی دارد، مثلاً به یک دوره ای می رسید می گویید دیگر نمی خواهم کار انجام بدهم، خسته شدم؛ من الآن دیگر فضای تاریک نمی خواهم کار کنم. باورتان می شود حس آدم تا یک دوره یک جور است؟! شاید به یک دوره برسد بخواهد نگارگری کار کند شاید یک دوره ای بخواهد کار نکند.
ایرادی که متخصصین به کارهایتان گرفته اند چه بوده است؟
خیلی ها می گویند هنرت اروپایی است یعنی دیدگاه اروپایی داری، شرقی نیست. من اصلاً شرقی غربی را قبول ندارم اصلاً برایم اهمیتی ندارد؛ همه آدم هستند حالا یکی تهران زندگی می کند یکی اهواز.
از نظر شما کدام یک از تابلوهایتان موفق تر از سایر آثارتان بوده است؟ چرا؟
همه شان را دوست دارم واقعاً ولی کاری که برای حضرت علی اکبر دارم را خیلی وقت گذاشتم برایش و احساسش خوب درآمده. تمام تلاشم را کردم هر چه بلدم روی آن اجرا کنم.
آیا نظر مخاطبین تان با شما یکی است؟
خیلی عادی است آدم های مختلف با کارهای مختلف حس می گیرند. ببینید ما چهارده معصوم داریم یکی عشق امام رضا (ع) است یکی امیرالمومنین (ع) یکی جواد الائمه (ع) را خیلی دوست دارد، هر کسی یک جور. مهم این است که ما می توانیم طراحی کنیم بهترین موضوعی که داریم کار کنیم امام حسین (ع) است همین از ما برمی آید.
اگر قرار باشد که برخی از تابلوهایتان را تغییر بدهید کدام یک از نقاشی هایتان را دوباره تکرار خواهید کرد؟ و چرا؟
یک کاری برای امیرالمومنین کار کرده بودم آن را دوباره می خواهم کار کنم چون ضعیف کار کرده بودم تازه کار بودم سال 85 کار کردم و ضعف تکنیکی داشته.
فرمودید که در حال تجربه کردن فضای جدیدی در کارهایتان هستید آیا اثرتمام شده ای در چهارچوب جدید دارید؟
تابلو حضرت علی اکبر؛ این فضایش روشن است تک پرسناژ هست وسط هست دورش خاک است.
دیگر کارهایتان چطور؟
یک کار است برای مشهد کار کردم، راجع به حادثه گوهر شاد، یک کار بزرگ است.
و از دغدغه هایتان بگویید که با پرداختن به آن ها می توان فضای بهتری برای خلق آثار برجسته هنری فراهم آورد؟
دو تا مشکل وجود دارد. دو تا مسئله است مسئله اول این که نقاش خوب نداریم. من به این موضوعات واقعاً علاقه دارم خوب نه امام حسین(ع) را می فهمم چی کار کرده امام حسین چه عظمتی دارد، امام خمینی فرمودند از امیرالمومنین(ع) نمی دانم چی بگم اندازه این حرف ها نیستم بگویم امیرالمومنین چه بوده حالا آن امام خمینی بود این حرف را زده من می خوام چه بگویم. من می گویم آقا من این گل که تو این گلدان هست را دوست دارم و می کشم. آقا من به این موضوعات علاقه دارم؛ من می گویم این موضوعات را که شما می گویید ادامه پیدا کند باید مردم باشند، مردمی که علاقه داشته باشند به آن؛ هستند مردمی که به این شخصیت ها به این موضوعات علاقه داشته باشند ولی وجوهش را نمی دانند. آقا! باید بروی کار یاد بگیری. مسئله دوم این که اگر نقاش خوب داشته باشیم می سوزد. چون آنهایی هم که هستند و دارند کار می کنند، آثارشان را نمی خرند که بتوانند از این راه زندگیشان را ادامه بدهند. این جور نشود برود راننده تاکسی بشود.
و در پایان اگر نکته یا نکاتی هست که مایل هستید با مخاطبین تان در میان بگذارید بفرمایید
منظور از هنر همان جمله ای است که امام گفتند. آن چیزی که از هنر بر می آید به عنوان یک ابزار برای زدن حرف حقیقت. هنرمندی می تواند موفق بشود که ایدئولوژی داشته باشد. بزرگترین هنرمندها هنرمندهایی هستند که هنرشان ایدئولوژیک است. ایدئولوژی منظورم حزب الهی بودن نیست. فقط الان اسپیلبرگ یک هنرمند ایدئولوژیک است یا خیلی هنرمندان دیگر هستند که آدم های ایدئولوژیکی هستند توی زمینه ی خودشان. مثلاً هنرمندان دوره ی رنسانس ایدئولوژیک بودند؛ هنرمندان شخصی نبودند، تفکر داشتند با تفکر خودشان حالا یا سفارش داشتند هر چه بوده شاخه ی هنری شان هنر ایدئولوژیک بوده. هنرمندی می تواند موفق باشد که ذهنیت داشته باشد، جهت فکری داشته باشد، هنرمندان چپ هم همین طور.
حالا آن الگویی که ذهن ماست آن چیزی که ما می پسندیم طبیعتاً مسیحیت نیست، یهودیت نیست، هنرمندان کمونیست نیستند، هنرمند مسلمان شیعه است. آن هنرمندی است که به قول معروف تربیت اسلامی شده است از اول. تربیت اسلامی شده یعنی آدمی که غیرت دینی دارد می فهمد که چه باید کار کند. چه زاویه ای را باید کار کند. از چه دیدگاهی باید کار کند. این می تواند به قول معروف یک الگوی خوب باشد برای هر چیزی. یک هنرمند یک پزشک ... باید یک آدم درست تربیت بشود. یعنی اول تربیت خانوادگی تربیت ریشه ای درست داشته باشد. یعنی وقتی دارم می گویم یک آدمی یک هنرمندی تربیتش درست باشد حالا تربیت اسلامی من نمی گویم تربیت انسانیش، انسانی یعنی آن حقوق اصلی انسانی درست باشد درست شکل گرفته باشد. پس برای این چیزی که شما می گویید اول تربیت درست، تربیت اجتماعی لازم است. همه چیز با هم شبکه است.
هنر یک گهر است به هر کسی نمی دهند؛ یعنی به نظر من آدم هایی مثل داوید و ... اینها آدم های بزرگی بودند امکان ندارد این آدم یک آدم حقیر و بدبختی باشد از لحاظ فکری از لحاظ شخصیتی و بتواند کار درستی بکند. هنر یک فضیلت است. من هم ندارم. ولی هنر ناب یک فضیلت است که خدا باید در جیب تو بگذارد.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *