جنگ در افغانستان با آمدن "حکمتیار" پایان نمییابد
رضا پارسا کارشناس مسائل سیاسی افغانستان نوشت: به هر روی جنگ در افغانستان با آمدن حکمتیار پایان نمییابد، ولی میتواند به تحریک حساسیتهای سیاسی و قومی بینجامد.
خبرگزاری میزان -
به گزارش سرویس بین الملل رضا پارسا کارشناس مسائل سیاسی افغانستان طی یادداشتی اختصاصی به موضوع مذاکرات صلح با حزب اسلامی پرداخته است.
در این یادداشت آمده است: در این روزها خبرهای از آمدن حکمتیار به کابل و توافق صلح با حزب اسلامی شاخه حکمتیار در رسانهها پیچیده است،
این درحالی است که صبغتالله مجددی، عبدالله عبدالله رییس اجراییه و عبدالرب رسول سیاف رهبر شورای حراست و ثبات، از جریانی که شکل گرفته راضی نیستند و از سوی دیگر گفته میشود که رییس جمهور به خاطر امضای توافقنامه با حکمتیار در نشست مجمع عمومی سازمان ملل، معاون دوم خود را فرستاده است و خود اشرف غنی در چنین نشست مهمی که برای کشوری چون افغانستان یک فرصت است حضور نیافته است.
این دومین باری است که رییس جمهور در چنین نشست مهمی شرکت نمیکند و عدم حضور رییسجمهور میتواند به جایگاه افغانستان در سازمان ملل ضربه بزند.
به هر حال مذاکره با حکمتیار و صلح با وی امری نکوهیده و ناپسند نیست؛ اما برای چه باید با حکمتیار توافق صلح صورت بگیرد و زمینه بازگشت آن به عرصه قدرت و سیاست فراهم گردد؟ آیا پیوستن حکمتیار به صلح کمک میکند؟ پاسخ این پرسشها را در کارآمدی حکمتیار و گروهش باید کنکاش کرد.
حزب اسلامی افغانستان، پس از کودتای کمونیستی هفتم ثور سال 1357، به عنوان یکی از مهمترین و پُرقدرتترین گروه جهادی ظاهر شد و مورد توجه ویژه پاکستانیها و به ویژه شخص ضیاء الحق رییس جمهور آن کشور قرار گرفت.
طوری که به ادعای گروههای رقیب، در طول دوران جهاد حدود60 درصد از کمکهای تسلیحاتی و نظامی امریکا و کشورهای عربی که از طریق پاکستان به مجاهدین داده میشد در اختیار حزب اسلامی آقای حکمتیار قرار میگرفت.
در دوران جهاد، حزب اسلامی در مقایسه با دیگر احزاب اسلامی دارای تشکیلات منسجم و متمرکز بود اما حزب اسلامی با وجود تشکیلات متمرکزی که داشت از بدو تأسیس گرفتار اختلافها و انشعابها گردید.
حکمتیار به عنوان رهبر حزب اسلامی، با حمله آمریکا به افغانستان به مخالفت برخاسته در صف طالبان قرار گرفت و تاکنون از حضور نیروهای نظامی خارجی در افغانستان ناراضی است.
اما در چنین شرایطی عدهای از اعضای حزب اسلامی به زعم خودشان حکمتیار را کنار زده و به دولت پیوستند.
این حزب در دوران جهاد نیز از نظر اعتقادی و سیاسی رادیکالترین حزب اسلامی در افغانستان به شمار میرفت.
هر چند حزب اسلامی با وجود این که به طور غیرمستقیم بیشتر از گروهها و حزبهای دیگر از کمکهای آمریکا و غرب در دوران جهاد برخوردار میشد، همواره با نفوذ امریکا و غرب در افغانستان مخالفت مینمود و گروههای که در نظام امروزی پیوسته بودند به دلیل وابستگی به غرب سرزنش میکرد و از سوی دیگر حکمتیار متحد دیرینه پاکستان بود و پس از سقوط حکومت داکتر نجیب، نقش گستردهای و اشتباهات سنگین و جبران ناپذیر این حزب را در دوام جنگهای داخلی از جمله جنگهای کابل نمیتوان نادیده گرفت.
گفتنی است؛ حکمتیار در این برههی زمان حکمتیار در یک زمان سخت شکننده و برابر با باخت به میدان آمده است.
شاخههای فعالتر سیاسی انشعاب یافته این حزب در پیچ و مهرهی دولت و حکومت کنونی بافت خوردهاند و برای حکمتیار در بهترین حالت یک جایگاه تشریفاتی تعریف خواهند کرد.
از سوی دیگر گمانها و تحلیلهایی وجود دارد که حکومت حکمتیار را به خاطر تضعیف ساختن حزب جمعیت اسلامی و شورای ثبات و حراست که رهبری این شورا را استاد سیاف به عهده دارد به کابل میآورد و به خاطر امضا توافقنامه با حکمتیار به مجلس مهم سازمان ملل نرفته است.
سران حزب جمعیت و استاد سیاف از این جهت هراس دارند و مخالفت خود را با حضور حکمتیار اعلام کردهاند.
هرچند حکمتیار واقعیتی بیشتر از یک تیتر خبری و بعد، فراموشی، چیز دیگری نیست و آمدن وی به کابل حداقل به وی شهری را نشان خواهد داد که 2 دهه قبل عملاً آن را به ویرانه بدل کرده بود و از سوی دیگر برای شورای عالی صلح حداقل کارکردی محسوب شود که از بدو ایجاد تا کنون کار مفیدی انجام نداده است.
از سوی دیگر صلح با حکمتیار از جنگ افغانستان نمیکاهد چرا که جنگ و ناامنی بیشتر از جانب طالبان است تا حزب اسلامی؛ این طالبان هستند که در افغانستان جنگ به راه انداختهاند و صلح واقعی زمانی به وقوع میپیوند که گروه طالبان، اسلحه را کنار بگذارند و کشورهای که عملاً در جنگ افغانستان دست دارند به توافق برسند و افغانستان را جبهه جنگ تلقی نکنند و از راههای دیپلماسی مسأله منطقهای را حل کنند.
بنابراین آمدن حکمتیار سود چندانی برای نظام افغانستان ندارد و منطقه حاکمیت دولت را بیشتر نمیسازد و در کل سود آنچنانی برای نظام ندارد.
بلکه دستاوردی برای حکومت پاکستان شمرده میشود که تبلیغات گستردهای راه بیاندازند که اگر طالبان را پای میز مذاکره نتوانستند بیاورند، بالاخره حکمتیار را آوردند و زمینه صلح را میان او و حکومت افغانستان فراهم کردند و یک نیک نامی در جامعهی ملل برای خود کسب نماید.
به هر روی جنگ در افغانستان با آمدن حکمتیار پایان نمییابد، ولی میتواند به تحریک حساسیتهای سیاسی و قومی بینجامد.
همانگونه که سران حزب جمعیت اسلامی و استاد سیاف نگرانی و مخالفتهایشان را اعلام کردند،حکومت این پیشبینی را باید با خود داشته باشد و تجربههای گذشته نشان داده است که هرگاه حکمتیار به یک ائتلاف یا حکومت توافق امضا کرده، فروپاشی عمومی در اندامهای حکومت یا گروههای ائتلافی نیز شروع شده است.
/
در این یادداشت آمده است: در این روزها خبرهای از آمدن حکمتیار به کابل و توافق صلح با حزب اسلامی شاخه حکمتیار در رسانهها پیچیده است،
این درحالی است که صبغتالله مجددی، عبدالله عبدالله رییس اجراییه و عبدالرب رسول سیاف رهبر شورای حراست و ثبات، از جریانی که شکل گرفته راضی نیستند و از سوی دیگر گفته میشود که رییس جمهور به خاطر امضای توافقنامه با حکمتیار در نشست مجمع عمومی سازمان ملل، معاون دوم خود را فرستاده است و خود اشرف غنی در چنین نشست مهمی که برای کشوری چون افغانستان یک فرصت است حضور نیافته است.
این دومین باری است که رییس جمهور در چنین نشست مهمی شرکت نمیکند و عدم حضور رییسجمهور میتواند به جایگاه افغانستان در سازمان ملل ضربه بزند.
به هر حال مذاکره با حکمتیار و صلح با وی امری نکوهیده و ناپسند نیست؛ اما برای چه باید با حکمتیار توافق صلح صورت بگیرد و زمینه بازگشت آن به عرصه قدرت و سیاست فراهم گردد؟ آیا پیوستن حکمتیار به صلح کمک میکند؟ پاسخ این پرسشها را در کارآمدی حکمتیار و گروهش باید کنکاش کرد.
حزب اسلامی افغانستان، پس از کودتای کمونیستی هفتم ثور سال 1357، به عنوان یکی از مهمترین و پُرقدرتترین گروه جهادی ظاهر شد و مورد توجه ویژه پاکستانیها و به ویژه شخص ضیاء الحق رییس جمهور آن کشور قرار گرفت.
طوری که به ادعای گروههای رقیب، در طول دوران جهاد حدود60 درصد از کمکهای تسلیحاتی و نظامی امریکا و کشورهای عربی که از طریق پاکستان به مجاهدین داده میشد در اختیار حزب اسلامی آقای حکمتیار قرار میگرفت.
در دوران جهاد، حزب اسلامی در مقایسه با دیگر احزاب اسلامی دارای تشکیلات منسجم و متمرکز بود اما حزب اسلامی با وجود تشکیلات متمرکزی که داشت از بدو تأسیس گرفتار اختلافها و انشعابها گردید.
حکمتیار به عنوان رهبر حزب اسلامی، با حمله آمریکا به افغانستان به مخالفت برخاسته در صف طالبان قرار گرفت و تاکنون از حضور نیروهای نظامی خارجی در افغانستان ناراضی است.
اما در چنین شرایطی عدهای از اعضای حزب اسلامی به زعم خودشان حکمتیار را کنار زده و به دولت پیوستند.
این حزب در دوران جهاد نیز از نظر اعتقادی و سیاسی رادیکالترین حزب اسلامی در افغانستان به شمار میرفت.
هر چند حزب اسلامی با وجود این که به طور غیرمستقیم بیشتر از گروهها و حزبهای دیگر از کمکهای آمریکا و غرب در دوران جهاد برخوردار میشد، همواره با نفوذ امریکا و غرب در افغانستان مخالفت مینمود و گروههای که در نظام امروزی پیوسته بودند به دلیل وابستگی به غرب سرزنش میکرد و از سوی دیگر حکمتیار متحد دیرینه پاکستان بود و پس از سقوط حکومت داکتر نجیب، نقش گستردهای و اشتباهات سنگین و جبران ناپذیر این حزب را در دوام جنگهای داخلی از جمله جنگهای کابل نمیتوان نادیده گرفت.
گفتنی است؛ حکمتیار در این برههی زمان حکمتیار در یک زمان سخت شکننده و برابر با باخت به میدان آمده است.
شاخههای فعالتر سیاسی انشعاب یافته این حزب در پیچ و مهرهی دولت و حکومت کنونی بافت خوردهاند و برای حکمتیار در بهترین حالت یک جایگاه تشریفاتی تعریف خواهند کرد.
از سوی دیگر گمانها و تحلیلهایی وجود دارد که حکومت حکمتیار را به خاطر تضعیف ساختن حزب جمعیت اسلامی و شورای ثبات و حراست که رهبری این شورا را استاد سیاف به عهده دارد به کابل میآورد و به خاطر امضا توافقنامه با حکمتیار به مجلس مهم سازمان ملل نرفته است.
سران حزب جمعیت و استاد سیاف از این جهت هراس دارند و مخالفت خود را با حضور حکمتیار اعلام کردهاند.
هرچند حکمتیار واقعیتی بیشتر از یک تیتر خبری و بعد، فراموشی، چیز دیگری نیست و آمدن وی به کابل حداقل به وی شهری را نشان خواهد داد که 2 دهه قبل عملاً آن را به ویرانه بدل کرده بود و از سوی دیگر برای شورای عالی صلح حداقل کارکردی محسوب شود که از بدو ایجاد تا کنون کار مفیدی انجام نداده است.
از سوی دیگر صلح با حکمتیار از جنگ افغانستان نمیکاهد چرا که جنگ و ناامنی بیشتر از جانب طالبان است تا حزب اسلامی؛ این طالبان هستند که در افغانستان جنگ به راه انداختهاند و صلح واقعی زمانی به وقوع میپیوند که گروه طالبان، اسلحه را کنار بگذارند و کشورهای که عملاً در جنگ افغانستان دست دارند به توافق برسند و افغانستان را جبهه جنگ تلقی نکنند و از راههای دیپلماسی مسأله منطقهای را حل کنند.
بنابراین آمدن حکمتیار سود چندانی برای نظام افغانستان ندارد و منطقه حاکمیت دولت را بیشتر نمیسازد و در کل سود آنچنانی برای نظام ندارد.
بلکه دستاوردی برای حکومت پاکستان شمرده میشود که تبلیغات گستردهای راه بیاندازند که اگر طالبان را پای میز مذاکره نتوانستند بیاورند، بالاخره حکمتیار را آوردند و زمینه صلح را میان او و حکومت افغانستان فراهم کردند و یک نیک نامی در جامعهی ملل برای خود کسب نماید.
به هر روی جنگ در افغانستان با آمدن حکمتیار پایان نمییابد، ولی میتواند به تحریک حساسیتهای سیاسی و قومی بینجامد.
همانگونه که سران حزب جمعیت اسلامی و استاد سیاف نگرانی و مخالفتهایشان را اعلام کردند،حکومت این پیشبینی را باید با خود داشته باشد و تجربههای گذشته نشان داده است که هرگاه حکمتیار به یک ائتلاف یا حکومت توافق امضا کرده، فروپاشی عمومی در اندامهای حکومت یا گروههای ائتلافی نیز شروع شده است.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *