پيش دستی مرگبار
از ترس فرار كردم و گمان نمی كردم كه او بمیرد و همش دلگرم بودم كه با پرداخت دیه و حبسی كوتاه ماجرا تمام می شود.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه جامعه ،حسین 22 ساله در حالیكه پشیمان و ناراحت بود، دلیل دستگیر شدنش را اینگونه شرح داد.
دو ماه قبل سر یك موضوع ساده با فردی به نام اصغر نزاع و درگیری پیدا كردم در این درگیری كه هر دو نفرمان همدیگر را مورد ضرب و شتم قرار دادیم من چند روزی را راهی زندان شدم و به قید ضمانت آزاد شدم.
بخاطر این درگیری خانواده هایمان هم با یكدیگر خصومت پیدا كردند، مدتی از این ماجرا گذشت روزها به سركار می رفتم و بعد از آن چون تفریح دیگری نداشتم به قهوه خانه محل می رفتم. با اینكه پول زیادی بدست نمی آوردم اما بخاطر اینكه تفریحی نداشتم مقداری از پول هایم را بخاطر رفتن به قهوه خانه و قلیون كشیدن خرج می كردم.
در روز حادثه همانند هروز قهوه خانه رفتم ، در آن طرف خیابان امین پسرعمه اصغر را دیدم كه به من نگاه می كرد. البته نگاهش نگاه معمولی نبود و خیلی پرمعنا بود و من نگاه پرمعنای او را به خاطر درگیری ام با اصغر می دانستم.
او به سمت قهوه خانه آمد و من هم به سمت او رفتم و به او گفتم چیه؟ گفت؟چرا نگاه می كنی؟ در جواب پاسخ دادم: من نگاه نمی كنم تو با خودت درگیری داری! باز سر موضوعی ساده عصبانی شدم و با امین جر و بحث كردم.
امین بچه محل ما بود و او را می شناختم و می دانستم كه او همیشه با خود سلاح سرد دارد. به همین خاطر در آن لحظه ترس داشتم كه مبادا به من آسیبی برساند، جر و بحث من و امین جدی و جدی تر شد و كار به جاهای باریك كشید.
در همین حین امین دستش را به پشت كمرش برد و من از ترس صدمه از سمت او ، سریع پیش دستی كرده و چاقویم را درآوردم و خواستم به كتف او بزنم كه ناگهان چاقو در قلب امین فرو رفت.
اصلا برایم غیرقابل تصور است كه چطور در عرض چند ثانیه فكر اشتباه و عمل من باعث شد كه چاقو به قلب امین اصابت كند.
از ترس فرار كردم و گمان نمی كردم كه او بمیرد و همش دلگرم بودم كه با پرداخت دیه و حبسی كوتاه ماجرا تمام می شود. اما شب متوجه شدم كه امین در بیمارستان فوت كرده است.
دیگر طاقت نداشتم و خودم را به پلیس معرفی كردم ، تازه الان فهمیدم كه اصلا امین در آن لحظه با خود اسلحه ای نداشته است وتصمیم و قضاوت نادرست من سبب شد تا زندگی من و امین 21 ساله به تباهی كشیده شود.
دو ماه قبل سر یك موضوع ساده با فردی به نام اصغر نزاع و درگیری پیدا كردم در این درگیری كه هر دو نفرمان همدیگر را مورد ضرب و شتم قرار دادیم من چند روزی را راهی زندان شدم و به قید ضمانت آزاد شدم.
بخاطر این درگیری خانواده هایمان هم با یكدیگر خصومت پیدا كردند، مدتی از این ماجرا گذشت روزها به سركار می رفتم و بعد از آن چون تفریح دیگری نداشتم به قهوه خانه محل می رفتم. با اینكه پول زیادی بدست نمی آوردم اما بخاطر اینكه تفریحی نداشتم مقداری از پول هایم را بخاطر رفتن به قهوه خانه و قلیون كشیدن خرج می كردم.
در روز حادثه همانند هروز قهوه خانه رفتم ، در آن طرف خیابان امین پسرعمه اصغر را دیدم كه به من نگاه می كرد. البته نگاهش نگاه معمولی نبود و خیلی پرمعنا بود و من نگاه پرمعنای او را به خاطر درگیری ام با اصغر می دانستم.
او به سمت قهوه خانه آمد و من هم به سمت او رفتم و به او گفتم چیه؟ گفت؟چرا نگاه می كنی؟ در جواب پاسخ دادم: من نگاه نمی كنم تو با خودت درگیری داری! باز سر موضوعی ساده عصبانی شدم و با امین جر و بحث كردم.
امین بچه محل ما بود و او را می شناختم و می دانستم كه او همیشه با خود سلاح سرد دارد. به همین خاطر در آن لحظه ترس داشتم كه مبادا به من آسیبی برساند، جر و بحث من و امین جدی و جدی تر شد و كار به جاهای باریك كشید.
در همین حین امین دستش را به پشت كمرش برد و من از ترس صدمه از سمت او ، سریع پیش دستی كرده و چاقویم را درآوردم و خواستم به كتف او بزنم كه ناگهان چاقو در قلب امین فرو رفت.
اصلا برایم غیرقابل تصور است كه چطور در عرض چند ثانیه فكر اشتباه و عمل من باعث شد كه چاقو به قلب امین اصابت كند.
از ترس فرار كردم و گمان نمی كردم كه او بمیرد و همش دلگرم بودم كه با پرداخت دیه و حبسی كوتاه ماجرا تمام می شود. اما شب متوجه شدم كه امین در بیمارستان فوت كرده است.
دیگر طاقت نداشتم و خودم را به پلیس معرفی كردم ، تازه الان فهمیدم كه اصلا امین در آن لحظه با خود اسلحه ای نداشته است وتصمیم و قضاوت نادرست من سبب شد تا زندگی من و امین 21 ساله به تباهی كشیده شود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *