چرا نهضت ملی به وسیله ملیگراها به لجن کشیده شد؟
28 مرداد که فرا می رسد، یک واقعه تاریخی تلخ به یادها می آید، واقعه ای که می توانست به وقوع نپیوندد.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از ریشه ،28 مرداد یادآور کودتایی است که دولت ملی مصدق را سرنگون کرد بی هیچ مقاومتی و برنامه ای برای مقابله و سرکوب آن.
چرا می گوییم بدون مقاومت برای این که نمونه های بسیاری از کودتا در جهان رخ داده که با مقاومت دولت مستقر مقابل کودتاچیان خنثی شده و نافرجام باقی مانده است و نمونه هایی هم وجود دارد که حتی با مقاومت هم، کودتا پیروز میدان گشته اما از دولت قانونی به عنوان قهرمان یاد شده و در اذهان مردم هم باقی مانده است.
کودتا مانند آفت است، آفتی که به یک باغ یا مزرعه حمله می کند، هدفش چیست؟ آیا چیزی جز نابودی مزرعه گندم است؟
برای این که این مزرعه یا باغ پربار از گزند آفت مصون باشد و مصون بماند، به چه چیزی نیاز دارد؟ باغداران و کشاورزان به خوبی می دانند که برای نگهداری از دسترنج خود که سال ها برای آن رنج و زحمت کشیده اند، نیازمند به ضد آفت هستند.
اگر این ضد آفت به کار گرفته نشود، همه محصول را به غارت خواهد برد و کشاورز و باغدار را نابود خواهد کرد.
کودتا هم همین است، کودتاچی مانند آفت می ماند، اگر با آن مقابله نشود، کودتاچی قدرت را در دست می گیرد.
مصدق، کودتا زده شده، مانند زمینی که ساقه های گندم آن تازه جوانه زده و می خواهد رشد کند، اما آفت کودتا به آن امان نداد.
پیش از این که به اشتباهات دولت مصدق در چگونگی برخورد با کودتاچیان بپردازیم به یک نکته در زمان آغاز کودتا اشاره می کنیم.
در این که دکتر مصدق یک مبارز ملی بود و خواهان دموکراسی در ایران اتفاق نظر وجود دارد. برخی تصور می کنند که بازگو کردن تاریخ به مفهوم تحریف و تخریب آن مقطع تاریخی است، در حالی که اسناد و مدارک تاریخی کودتای 28 مرداد وجود دارد و این واقعه آنقدر هم دور نیست که بتوان آن را تحریف کرد.اندکی بیش از 60 سال از آن گذشته و هنوز هستند پدران و مادرانی که دورانی جوانی خود را در سال های دهه سی سپری کرده باشند.
آنها خود زبان زنده تاریخ 60 سال پیش هستند و می توانند به خوبی وقایع آن سال ها را بازگو کنند.
نکته ای که قرار بود بازگو شود این است که کودتا آغاز شده و دولت مستقر قانونی هم فی المثل از پیش بینی و جلوگیری از وقوع آن عاجز گشته، حال باید چه واکنشی داشته باشد؟ آیا دست روی دست بگذارد تا کودتاچیان پیروز شوند و دولت را سرنگون کنند؟
قطعاً دولت مستقر باید واکنش نشان دهد و از همه ظرفیت های خود برای مقابله با کودتا استفاده کند.
یک نمونه از کودتاهایی که در تاریخ دنیا افتاده کودتای شیلی است. پینوشه ژنرال ارتش این کشور علیه دولت قانونی سالوادور آلنده کودتا کرد.
آلنده گرچه تنها مانده بود و تعدادی از یاران قدیمی در کاخ ریاست جمهوری در کنار او بودند، اما تا آخرین لحظه مرگ خود مقاومت کرد.
کاخ ریاست جمهوری از سوی هواپیماهای ارتش شیلی بمباران شد، تانک ها روبروی کاخ ریاست جمهوری آلنده صف کشیده بودند و گلوله مستقیم به سوی آن شلیک می کردند اما آلنده ماند مقاومت کرد و کشته شد.
کودتای یک ماه پیش ترکیه که تازه ترین کودتا در دنیا است، یک نمونه دیگر است.
بخشی از ارتش ترکیه علیه دولت قانونی این کشور دست به کودتا زد. دولت همه تلاش خود را با بهره گیری از ظرفیت های خود انجام داد تا بتواند کودتاچیان را از رسیدن به هدف بازدارد.
دولتمردان ترکیه از ظرفیت رسانه و اطلاع رسانی به خوبی استفاده کردند و مردم را برای مقابله با کودتا به خیابان ها کشاندند.
کودتاچیان گرچه مقاومت کردند و از سلاح های خود برای پیروزی کودتا بهره بردند، اما بازنده شدند چرا که مردم کودتا را نمی خواستند. حکومت نظامی را نمی خواستند چرا که تا پیش از این همواره این نظامیان بودند که در ترکیه حاکمیت داشتند. مردم ترکیه تجربه بد حکومت نظامی را داشتند.
کودتای ترکیه شکست خورد دولت باقی ماند و اکنون هم مشغول تسویه حساب با کودتاچیان است.
اما آیا دکتر محمد مصدق نخست وزیر قانونی ایران در 28 مرداد سال 1332 در مقابل کودتاچیان آنگونه که باید، مقاومت کرد؟
اگر با دیگر کودتاهایی که در جهان اتفاق افتاده و دولت های کودتا زده با آن مقابله کرده اند مقایسه کنیم، مقاومتی از سوی دکتر مصدق انجام نشده است.
دفتر نخست وزیری دکتر مصدق که در واقع خانه او بود، با حمله عده ای اراذل و اوباش حامی شاه و برخی نیروهای نظامی روبرو شد. در تاریخ ثبت شده است که هیچ مقاومتی از سوی محافظان دفتر نخست وزیر مقابل مهاجمان و کودتاچیان صورت نگرفته است.
حتی یکی از حامیان کنونی و جدی دکتر مصدق در یادداشتی نوشته بود، زمانی که کودتاچیان به دفتر دکتر مصدق حمله می کنند، او و همراهانش از پشت بام می گریزند تا به دست کودتاچیان نیفتند.
اما گریختن آنها چه سود داشت و چه بسا مقاومت و اقدامات قبل و بعد از کودتا می توانست شاه را ناامید سازد.
یا حتی اگر هم دکتر مصدق هنگام مقاومت مقابل کودتاچیان کشته می شد، تاریخ درباره او چگونه قضاوت می کرد؟
دکتر مصدق پس از پیروزی کودتا بازداشت و در بیدادگاه محاکمه و به سه سال زندان محکوم شد. او پس از پایان سه سال زندان، به احمد آباد قزوین زادگاه و خانه خود تبعید شد و تا پایان عمر در تنهایی به سر برد.
اما اشتباهاتی که دکتر مصدق پیش از کودتا انجام داد و باعث پیروزی آن شد، چه بود؟
در واقع دکتر مصدق خود راه کودتاچیان را هموار کرد. او با برگزاری رفراندوم، انحلال مجلس را خواستار شد. مجلس منحل شد و دست شاه برای عزل نخست وزیر باز.
مردم به واسطه حمایت روحانیت از دولت دکتر مصدق در حمایت از او به تظاهرات پرداختند اما مصدق دستور منع تظاهرات را صادر و تکلیف کرد که مردم به خانههای خود برگردند. درحالیکه کودتاچیان در صدد اجرای برنامه دیگری برای پیروزی بودند.
نامه آیت الله کاشانی به دکتر مصدق
در روز 27 مرداد، آیت الله کاشانی طی نامهای به دکتر مصدق او را از شرایط جدیدی که کودتاچیان تدارک دیده بودند، مطلع ساخت و از او خواست که با همکاری با او تصمیمات لازم برای جلوگیری از کودتا را تدارک ببیند.
در متن نامه آیت الله کاشانی که از اسناد تاریخی آن روز و سال است نوشته شده «حضرت نخستوزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دام اقباله
گرچه امکانی برای عرایضم باقی نمانده است ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است... خودتان بهتر از هر کسی میدانید که تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید... حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید ... خانهام را سنگ باران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد، بستید. حالا نه مجلسی هست و نه تکیهگاهی برای این ملت گذاشتهاید... اگر واقعاً با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا توسط زاهدی که مطابق با نقشههای خود شماست آگاه کردم که فردا جای هیچگونه عذری نباشد.»
پاسخ دکتر مصدق به نامه آیتالله کاشانی
«27 مرداد ماه مرقومه حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد. اینجانب مستحضر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق.»
با این پاسخ، دکتر مصدق، آیت الله کاشانی را از دخالت در حوادث آینده منع کرد و حتی اعلام حمایت وی را نیز لازم نشمرد.
با اندکی بررسی دو نامه به راحتی می توان تشخیص داد که اشتباه از سوی کدام یک صورت گرفته آیت الله کاشانی یا دکتر مصدق؟
انحلال مجلس یک اشتباه بزرگ تاریخی دکتر مصدق بود چرا که بر اساس قانون، شاه می توانست پس از انحلال مجلس، نخست وزیر را هم عزل کند و این کار را کرد.
آیت الله کاشانی درباره انحلال مجلس به دکتر مصدق هشدار داده بود اما او به این هشدار بی توجهی کرد.
پاسخی که دکتر مصدق به نامه آیت الله کاشانی داد، آیا پاسخی منطقی و عقلانی بود؟
اگر دکتر مصدق به هشداری که آیت الله کاشانی در نامه خود داده بود، توجه می کرد به راحتی می شد کودتا را خنثی کرد، اما لحن نامه به خوبی نشان می دهد که دکتر مصدق به هیچ عنوان قصد همکاری و توجه به توصیه ها و هشدارهای تنها حامی خود را ندارد.
نامه شهید نواب صفوی به دکتر مصدق
شهید نواب صفوی هم پیش از کودتای 28 مرداد 1332، در نامهای به دکتر مصدق او را از سقوط دولت باخبر و به وی برای اجرای احکام الهی هشدار میدهد.
«هو العزیز - آقای دکتر محمد مصدق نخستوزیر پس از سلام، شما و مملکت در سختترین سراشیب سقوط قرارگرفتهاید. چنانچه احساس کرده و معتقد شده باشید که نجاتبخش شما و مملکت، اجرای برنامهی مقدس پیغمبر اکرم (ص) میباشد و پس از تمام جریانات گذشته آمادهی اجرای احکام مقدس اسلام باشید، قول میدهم که شما و مملکت را به یاری خدای توانا و به برکت اجرای احکام و تعالیم عالیهی اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده، به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم.»
هرچند دکتر مصدق اشتباهات دیگری هم در جریان کودتا، پیش از آغاز و در هنگام اجرای آن از سوی کودتاچیان داشت اما چند موردی که به آن اشاره شد مهمترین و حساس ترین اشتباهات او در کودتای 28 مرداد بود که منجر به سقوط دولت او شد.
مصدق حتی از ظرفیت مردمی و رسانه ای هم برای جلوگیری از پیروزی کودتاچیان بهره نبرد در حالی که می توانست در یک پیام رادیویی مردم و هواداران خود را به خیابان ها بکشد و از پیروزی اراذل و اوباش جلوگیری کند.
آزادی بیش از اندازه مطبوعات که عمدتاً ضد دولت بودند، انتصابات اشتباه، آزادی دادن به حزب توده و البته کدورت و اختلاف با آیت الله کاشانی از دیگر اشتباهات دکتر مصدق بد.
رهبر انقلاب تحلیلی درباره کودتای 28 مرداد دارند که در سال 1363 و هنگامی که ایشان رئیس جمهور بودند بیان شده است.
«مصدق دید در روز 30 تیر مردم آمدند توی خیابانها و شعار دادند و - یا مرگ و یا مصدق - گفتند و یک عدهای کشته شدند، مطلب بر او مشتبه شد، خیال کرد این مردم از او حمایت میکنند ... تذکرات مرحوم کاشانی نسبت به افراد که این آدم، آدم خطرناکی است، چرا این شخص را در رأس کار گذاشتهاید یا این اقدام یک اقدام لازمی است چرا انجام نمیدهید، دخالت و فضولی به حساب آمد و گفتند اینها دخالت و فضولی میکنند. دلشان میخواست علمای اسلام بیایند مردم را حرکت بدهند، هدایت بکنند، در صحنه حاضر بکنند، خون بدهند، سینههایشان را سپر کنند و بعد حکومت را در اختیار آنها بگذارند و بعد بگویند خداحافظ شما و بروند در مدرسههایشان بنشینند،... بنابراین یک چنین حرکت عظیمی [نهضت ملی] در جامعه ما به وسیله روحانیت بیدار و مبارز و در صحنه به وجود آمد و متأسفانه به وسیله ملیگراها سقوط کرد و به لجن کشیده شد. این یک حقیقتی است.»
دلیل این که دکتر مصدق دستور برگزاری رفراندوم برای انحلال مجلس را صادر کرد چه بود؟ این اتفاق همانگونه که گفته شد یکی از عوامل مهم سرنگونی دولت او بود.
آیت الله کاشانی یکی از مخالفان رفراندوم بود. ایشان در 8 مرداد سال 1332، در اعتراض به انحلال مجلس نوشت:« شما میخواهید با اتکا به چند تانک، ارابه جنگی و افواج نظامی، پلیس و ژاندارمری رفراندوم کنید؟ آقای دکتر مصدق مجلسی را که خودش انتخاب کرده و بیش از صد بار گفته که صدی هشتاد آن ملی است قبول ندارد. برای فرار از استیضاح و راه ندادن به ناظر بانک که از طرف مجلس انتخابشده رفراندوم کند. او تا به حال که اسکناسهای زیادی منتشر ساخته »
در روز 28 مرداد 1332 دکتر مصدق به رغم درخواست اطرافیانش مبنی بر اعلام رادیویی آغاز کودتا و استمداد از مردم کشور از این کار خودداری کرد. سرانجام در بعد از ظهر روز 28 مرداد سرلشگر زاهدی سقوط دولت دکتر مصدق و انتصاب خود را به مقام نخست وزیری از رادیوی تهران اعلام کرد.
اگر این کودتا پیروز نشده بود آینده ایران چگونه می بود؟
خیلی ها سعی کردند و اکنون هم تلاش می کنند تا دلایل پیروزی کودتا را به گردن نیروهای مذهبی همچون آیت الله کاشانی بیندازند. اما خوشبختانه تاریخ ثبت شده و تحریف نشده آن سال ها آنقدر دقیق و شفاف است که به راحتی این اتهام را از روحانیت پاک می کند.
اسناد منتشر شده سازمان سیا درباه اثبات نقش آمریکا به عنوان عامل اصلی در کودتای 28 مرداد، همه آن اتهامات واهی را پاک می کند.
کودتای 28 مرداد می توانست پیروز نشود وحتی آغاز هم نشود مگر آن که ...
انتهای پیام/
چرا می گوییم بدون مقاومت برای این که نمونه های بسیاری از کودتا در جهان رخ داده که با مقاومت دولت مستقر مقابل کودتاچیان خنثی شده و نافرجام باقی مانده است و نمونه هایی هم وجود دارد که حتی با مقاومت هم، کودتا پیروز میدان گشته اما از دولت قانونی به عنوان قهرمان یاد شده و در اذهان مردم هم باقی مانده است.
کودتا مانند آفت است، آفتی که به یک باغ یا مزرعه حمله می کند، هدفش چیست؟ آیا چیزی جز نابودی مزرعه گندم است؟
برای این که این مزرعه یا باغ پربار از گزند آفت مصون باشد و مصون بماند، به چه چیزی نیاز دارد؟ باغداران و کشاورزان به خوبی می دانند که برای نگهداری از دسترنج خود که سال ها برای آن رنج و زحمت کشیده اند، نیازمند به ضد آفت هستند.
اگر این ضد آفت به کار گرفته نشود، همه محصول را به غارت خواهد برد و کشاورز و باغدار را نابود خواهد کرد.
کودتا هم همین است، کودتاچی مانند آفت می ماند، اگر با آن مقابله نشود، کودتاچی قدرت را در دست می گیرد.
مصدق، کودتا زده شده، مانند زمینی که ساقه های گندم آن تازه جوانه زده و می خواهد رشد کند، اما آفت کودتا به آن امان نداد.
پیش از این که به اشتباهات دولت مصدق در چگونگی برخورد با کودتاچیان بپردازیم به یک نکته در زمان آغاز کودتا اشاره می کنیم.
در این که دکتر مصدق یک مبارز ملی بود و خواهان دموکراسی در ایران اتفاق نظر وجود دارد. برخی تصور می کنند که بازگو کردن تاریخ به مفهوم تحریف و تخریب آن مقطع تاریخی است، در حالی که اسناد و مدارک تاریخی کودتای 28 مرداد وجود دارد و این واقعه آنقدر هم دور نیست که بتوان آن را تحریف کرد.اندکی بیش از 60 سال از آن گذشته و هنوز هستند پدران و مادرانی که دورانی جوانی خود را در سال های دهه سی سپری کرده باشند.
آنها خود زبان زنده تاریخ 60 سال پیش هستند و می توانند به خوبی وقایع آن سال ها را بازگو کنند.
نکته ای که قرار بود بازگو شود این است که کودتا آغاز شده و دولت مستقر قانونی هم فی المثل از پیش بینی و جلوگیری از وقوع آن عاجز گشته، حال باید چه واکنشی داشته باشد؟ آیا دست روی دست بگذارد تا کودتاچیان پیروز شوند و دولت را سرنگون کنند؟
قطعاً دولت مستقر باید واکنش نشان دهد و از همه ظرفیت های خود برای مقابله با کودتا استفاده کند.
یک نمونه از کودتاهایی که در تاریخ دنیا افتاده کودتای شیلی است. پینوشه ژنرال ارتش این کشور علیه دولت قانونی سالوادور آلنده کودتا کرد.
آلنده گرچه تنها مانده بود و تعدادی از یاران قدیمی در کاخ ریاست جمهوری در کنار او بودند، اما تا آخرین لحظه مرگ خود مقاومت کرد.
کاخ ریاست جمهوری از سوی هواپیماهای ارتش شیلی بمباران شد، تانک ها روبروی کاخ ریاست جمهوری آلنده صف کشیده بودند و گلوله مستقیم به سوی آن شلیک می کردند اما آلنده ماند مقاومت کرد و کشته شد.
کودتای یک ماه پیش ترکیه که تازه ترین کودتا در دنیا است، یک نمونه دیگر است.
بخشی از ارتش ترکیه علیه دولت قانونی این کشور دست به کودتا زد. دولت همه تلاش خود را با بهره گیری از ظرفیت های خود انجام داد تا بتواند کودتاچیان را از رسیدن به هدف بازدارد.
دولتمردان ترکیه از ظرفیت رسانه و اطلاع رسانی به خوبی استفاده کردند و مردم را برای مقابله با کودتا به خیابان ها کشاندند.
کودتاچیان گرچه مقاومت کردند و از سلاح های خود برای پیروزی کودتا بهره بردند، اما بازنده شدند چرا که مردم کودتا را نمی خواستند. حکومت نظامی را نمی خواستند چرا که تا پیش از این همواره این نظامیان بودند که در ترکیه حاکمیت داشتند. مردم ترکیه تجربه بد حکومت نظامی را داشتند.
کودتای ترکیه شکست خورد دولت باقی ماند و اکنون هم مشغول تسویه حساب با کودتاچیان است.
اما آیا دکتر محمد مصدق نخست وزیر قانونی ایران در 28 مرداد سال 1332 در مقابل کودتاچیان آنگونه که باید، مقاومت کرد؟
اگر با دیگر کودتاهایی که در جهان اتفاق افتاده و دولت های کودتا زده با آن مقابله کرده اند مقایسه کنیم، مقاومتی از سوی دکتر مصدق انجام نشده است.
دفتر نخست وزیری دکتر مصدق که در واقع خانه او بود، با حمله عده ای اراذل و اوباش حامی شاه و برخی نیروهای نظامی روبرو شد. در تاریخ ثبت شده است که هیچ مقاومتی از سوی محافظان دفتر نخست وزیر مقابل مهاجمان و کودتاچیان صورت نگرفته است.
حتی یکی از حامیان کنونی و جدی دکتر مصدق در یادداشتی نوشته بود، زمانی که کودتاچیان به دفتر دکتر مصدق حمله می کنند، او و همراهانش از پشت بام می گریزند تا به دست کودتاچیان نیفتند.
اما گریختن آنها چه سود داشت و چه بسا مقاومت و اقدامات قبل و بعد از کودتا می توانست شاه را ناامید سازد.
یا حتی اگر هم دکتر مصدق هنگام مقاومت مقابل کودتاچیان کشته می شد، تاریخ درباره او چگونه قضاوت می کرد؟
دکتر مصدق پس از پیروزی کودتا بازداشت و در بیدادگاه محاکمه و به سه سال زندان محکوم شد. او پس از پایان سه سال زندان، به احمد آباد قزوین زادگاه و خانه خود تبعید شد و تا پایان عمر در تنهایی به سر برد.
اما اشتباهاتی که دکتر مصدق پیش از کودتا انجام داد و باعث پیروزی آن شد، چه بود؟
در واقع دکتر مصدق خود راه کودتاچیان را هموار کرد. او با برگزاری رفراندوم، انحلال مجلس را خواستار شد. مجلس منحل شد و دست شاه برای عزل نخست وزیر باز.
مردم به واسطه حمایت روحانیت از دولت دکتر مصدق در حمایت از او به تظاهرات پرداختند اما مصدق دستور منع تظاهرات را صادر و تکلیف کرد که مردم به خانههای خود برگردند. درحالیکه کودتاچیان در صدد اجرای برنامه دیگری برای پیروزی بودند.
نامه آیت الله کاشانی به دکتر مصدق
در روز 27 مرداد، آیت الله کاشانی طی نامهای به دکتر مصدق او را از شرایط جدیدی که کودتاچیان تدارک دیده بودند، مطلع ساخت و از او خواست که با همکاری با او تصمیمات لازم برای جلوگیری از کودتا را تدارک ببیند.
در متن نامه آیت الله کاشانی که از اسناد تاریخی آن روز و سال است نوشته شده «حضرت نخستوزیر معظم جناب آقای دکتر مصدق دام اقباله
گرچه امکانی برای عرایضم باقی نمانده است ولی صلاح دین و ملت برای این خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصی است... خودتان بهتر از هر کسی میدانید که تمام هم و غمم در نگهداری دولت جنابعالی است که خودتان به بقای آن مایل نیستید... حرف اینجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجرای رفراندم نشنیدید ... خانهام را سنگ باران و یاران و فرزندانم را زندانی فرمودید و مجلس را که ترس داشتید شما را ببرد، بستید. حالا نه مجلسی هست و نه تکیهگاهی برای این ملت گذاشتهاید... اگر واقعاً با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید این نامه من سندی است در تاریخ ملت ایران که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا توسط زاهدی که مطابق با نقشههای خود شماست آگاه کردم که فردا جای هیچگونه عذری نباشد.»
پاسخ دکتر مصدق به نامه آیتالله کاشانی
«27 مرداد ماه مرقومه حضرت آقا توسط آقای حسن سالمی زیارت شد. اینجانب مستحضر به پشتیبانی ملت ایران هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق.»
با این پاسخ، دکتر مصدق، آیت الله کاشانی را از دخالت در حوادث آینده منع کرد و حتی اعلام حمایت وی را نیز لازم نشمرد.
با اندکی بررسی دو نامه به راحتی می توان تشخیص داد که اشتباه از سوی کدام یک صورت گرفته آیت الله کاشانی یا دکتر مصدق؟
انحلال مجلس یک اشتباه بزرگ تاریخی دکتر مصدق بود چرا که بر اساس قانون، شاه می توانست پس از انحلال مجلس، نخست وزیر را هم عزل کند و این کار را کرد.
آیت الله کاشانی درباره انحلال مجلس به دکتر مصدق هشدار داده بود اما او به این هشدار بی توجهی کرد.
پاسخی که دکتر مصدق به نامه آیت الله کاشانی داد، آیا پاسخی منطقی و عقلانی بود؟
اگر دکتر مصدق به هشداری که آیت الله کاشانی در نامه خود داده بود، توجه می کرد به راحتی می شد کودتا را خنثی کرد، اما لحن نامه به خوبی نشان می دهد که دکتر مصدق به هیچ عنوان قصد همکاری و توجه به توصیه ها و هشدارهای تنها حامی خود را ندارد.
نامه شهید نواب صفوی به دکتر مصدق
شهید نواب صفوی هم پیش از کودتای 28 مرداد 1332، در نامهای به دکتر مصدق او را از سقوط دولت باخبر و به وی برای اجرای احکام الهی هشدار میدهد.
«هو العزیز - آقای دکتر محمد مصدق نخستوزیر پس از سلام، شما و مملکت در سختترین سراشیب سقوط قرارگرفتهاید. چنانچه احساس کرده و معتقد شده باشید که نجاتبخش شما و مملکت، اجرای برنامهی مقدس پیغمبر اکرم (ص) میباشد و پس از تمام جریانات گذشته آمادهی اجرای احکام مقدس اسلام باشید، قول میدهم که شما و مملکت را به یاری خدای توانا و به برکت اجرای احکام و تعالیم عالیهی اسلام از هر بدبختی و سقوط و فسادی حفظ نموده، به منتهای عزت و سعادت معنوی و اقتصادی برسانم.»
هرچند دکتر مصدق اشتباهات دیگری هم در جریان کودتا، پیش از آغاز و در هنگام اجرای آن از سوی کودتاچیان داشت اما چند موردی که به آن اشاره شد مهمترین و حساس ترین اشتباهات او در کودتای 28 مرداد بود که منجر به سقوط دولت او شد.
مصدق حتی از ظرفیت مردمی و رسانه ای هم برای جلوگیری از پیروزی کودتاچیان بهره نبرد در حالی که می توانست در یک پیام رادیویی مردم و هواداران خود را به خیابان ها بکشد و از پیروزی اراذل و اوباش جلوگیری کند.
آزادی بیش از اندازه مطبوعات که عمدتاً ضد دولت بودند، انتصابات اشتباه، آزادی دادن به حزب توده و البته کدورت و اختلاف با آیت الله کاشانی از دیگر اشتباهات دکتر مصدق بد.
رهبر انقلاب تحلیلی درباره کودتای 28 مرداد دارند که در سال 1363 و هنگامی که ایشان رئیس جمهور بودند بیان شده است.
«مصدق دید در روز 30 تیر مردم آمدند توی خیابانها و شعار دادند و - یا مرگ و یا مصدق - گفتند و یک عدهای کشته شدند، مطلب بر او مشتبه شد، خیال کرد این مردم از او حمایت میکنند ... تذکرات مرحوم کاشانی نسبت به افراد که این آدم، آدم خطرناکی است، چرا این شخص را در رأس کار گذاشتهاید یا این اقدام یک اقدام لازمی است چرا انجام نمیدهید، دخالت و فضولی به حساب آمد و گفتند اینها دخالت و فضولی میکنند. دلشان میخواست علمای اسلام بیایند مردم را حرکت بدهند، هدایت بکنند، در صحنه حاضر بکنند، خون بدهند، سینههایشان را سپر کنند و بعد حکومت را در اختیار آنها بگذارند و بعد بگویند خداحافظ شما و بروند در مدرسههایشان بنشینند،... بنابراین یک چنین حرکت عظیمی [نهضت ملی] در جامعه ما به وسیله روحانیت بیدار و مبارز و در صحنه به وجود آمد و متأسفانه به وسیله ملیگراها سقوط کرد و به لجن کشیده شد. این یک حقیقتی است.»
دلیل این که دکتر مصدق دستور برگزاری رفراندوم برای انحلال مجلس را صادر کرد چه بود؟ این اتفاق همانگونه که گفته شد یکی از عوامل مهم سرنگونی دولت او بود.
آیت الله کاشانی یکی از مخالفان رفراندوم بود. ایشان در 8 مرداد سال 1332، در اعتراض به انحلال مجلس نوشت:« شما میخواهید با اتکا به چند تانک، ارابه جنگی و افواج نظامی، پلیس و ژاندارمری رفراندوم کنید؟ آقای دکتر مصدق مجلسی را که خودش انتخاب کرده و بیش از صد بار گفته که صدی هشتاد آن ملی است قبول ندارد. برای فرار از استیضاح و راه ندادن به ناظر بانک که از طرف مجلس انتخابشده رفراندوم کند. او تا به حال که اسکناسهای زیادی منتشر ساخته »
در روز 28 مرداد 1332 دکتر مصدق به رغم درخواست اطرافیانش مبنی بر اعلام رادیویی آغاز کودتا و استمداد از مردم کشور از این کار خودداری کرد. سرانجام در بعد از ظهر روز 28 مرداد سرلشگر زاهدی سقوط دولت دکتر مصدق و انتصاب خود را به مقام نخست وزیری از رادیوی تهران اعلام کرد.
اگر این کودتا پیروز نشده بود آینده ایران چگونه می بود؟
خیلی ها سعی کردند و اکنون هم تلاش می کنند تا دلایل پیروزی کودتا را به گردن نیروهای مذهبی همچون آیت الله کاشانی بیندازند. اما خوشبختانه تاریخ ثبت شده و تحریف نشده آن سال ها آنقدر دقیق و شفاف است که به راحتی این اتهام را از روحانیت پاک می کند.
اسناد منتشر شده سازمان سیا درباه اثبات نقش آمریکا به عنوان عامل اصلی در کودتای 28 مرداد، همه آن اتهامات واهی را پاک می کند.
کودتای 28 مرداد می توانست پیروز نشود وحتی آغاز هم نشود مگر آن که ...
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *