سنگنوشته مزار هر شهید یك رسانه است
چندی پیش بنیاد شهید و امور ایثارگران و سازمان بهشت زهرا با عقد قرادادی اقدام به یكسانسازی قبور شهدا در گلزار شهدای تهران كرده اندكه عكسالعمل و اعتراض بسیاری را برانگیخت...
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از روزنامه جوان، هر چند رهبر انقلاب در بازدید از گلزار شهدای بهشت زهرا تأكید كردهاند كه شكل ظاهری گلزار شهدا حفظ شود و فقط مسیرهای دسترسی آسان آن میسر شود، اما چندی پیش بنیاد شهید و امور ایثارگران و سازمان بهشت زهرا با عقد قرادادی اقدام به یكسانسازی قبور شهدا در گلزار شهدای تهران كرده اندكه عكسالعمل و اعتراض بسیاری را برانگیخت.
وحید رضازاده آذری فرزند شهید داوود رضازاده آذری، كارشناس ارشد ارتباطات یكی از این معترضان است كه پایاننامه خود را با موضوع «تحلیل محتوای سنگنوشتههای مزار شهدا» تدوین كرده است. پایاننامهای كه از لحاظ علمی به اثبات میرساند یكسانسازی قبور شهدا از بین بردن یك میراث فرهنگی ارزشمند است.
گویا خود شما فرزند شهید هستید. در ابتدا از پدر شهیدتان برایمان روایت كنید.
پدر من داوود رضازاده آذری متولد سال 1336 در تبریز بود. پدر حضور گستردهای در صحنههای سیاسی و اجتماعی داشت و از تفكر انقلاب اسلامی دفاع میكرد. ایشان در سال 1366 از طریق بسیج و داوطلبانه به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت و در نهایت در تاریخ 18/1/66 در عملیات كربلای 8 منطقه شرق بصره بر اثر اصابت تركش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد. اما پیكر مطهرش بعد از 20 سال به آغوش خانواده بازگشت.
آقای رضازاده مبنای مصاحبه ما پایاننامه شما با موضوع «تحلیل محتوای سنگنوشتههای مزار شهدا» است. چرا این موضوع را برای پایاننامهتان انتخاب كردید؟
از آنجایی كه پیكر پدرمن بعد از گذشت 20 سال به وطن بازگشت و ما در مدت این 20 سال از داشتن مزار پدر بینصیب بودیم، با خود میگفتم اگر به لطف خدا پیكر پدر بازگردد، كارهای خاصی برای مزار ایشان انجام میدهم. چون معتقد بودم كه سنگنوشته هر شهید مختص خودش است و هر سنگنوشته پیام خاص خودش را دارد. 20 سال بعد زمانی كه پیكر پدر بازگشت، حال و هوای عجیبی شهرمان را فرا گرفت. 28 خرداد ماه سال 1386، 10 سالی میشد كه تبریز پیكر شهید تشییع نكرده بود. مراسم بسیار باشكوهی برای پدر برگزار شد، اما وقتی به درون قبر رفتم تا پیكر پدر را تحویل بگیرم و درون آن بگذارم، اطراف را نگاه كردم و تصور كردم پدر در قطعه شهدا دفن نمیشود. قبور اطراف همه به هم ریخته بودند و اصلاً شكل و شمایل گلزار شهدا را نداشت. همانجا موضوع را با یكی از سرداران مطرح كردم و گفتم مگر پدرم را در قطعه شهدا دفن نمیكنید؟ ایشان به من گفتند خب اینجا گلزار شهداست، منتها قرار است تعمیرات و ساماندهی صورت بگیرد. این یكسانسازی جرقهای در ذهنم زد تا از صفر تا صد قضیه ساماندهی قبور شهدا را پیگیری كنم.
همین هم انگیزه موضوع پایاننامه شما شد؟
بله؛ برای اینكه كارم را شروع كنم، سراغ هنرمندانی مثل آقای ناصر یاری و آقای پروین قدس رفتم كه قبل از تخریب مزار شهدا از تك تك مزار عكس گرفته بودند و آنها را در اختیار من قرار دادند. نگاه و مرور این تصاویر من را در ادامه و تحقیق درباره قبور شهدا و سنگنوشتههای آنها مصممتر كرد. اما هر بار هم كه انتقاد میكردیم، میگفتند شما پدرت شهید است چرا فكر میكنی میتوانی درباره همه نظر بدهی؟برای همین من پایان نامه را مجال و فرصتی مناسب دیدم جهت تحقیق و تحلیل سنگنوشتههای مزار شهدا و اعتقاد داشتم كه باید یك كار علمی در این زمینه صورت بگیرد. موضوع را با یكی از اساتید دانشگاه مطرح كردم و ایشان فارغ از فضای احساسی، من را تشویق كردند و گفتند كه سنگنوشتهها یك رسانه هستند.
به این معنی كه سنگنوشتهها به عنوان منتقلكننده پیام و معنای یك رسانه هستند؟
ببینید! جعبهها، آینهها و ویترینهایی كه روی مزار شهدا میگذاشتند سراسر معنا داشت و در عین اینكه ظاهر یك نواختی داشت اما محتوای یكسانی نداشت. شاید مادر شهیدی در جعبه مزار شهیدش آینه و قرآن فرزندش را میگذاشت و شاید هم فرزند شهیدی میآمد و تیری كه از بدن پدرش خارج كرده بودند را میگذاشت آنجا. اینها هر كدام برای خود سراسر معنا بود. در مورد سنگنوشته مزار شهدا هم همین طور است. در اینجا من مجبورم به چند تا از این سنگنوشتهها اشاره كنم. مثلاً روی سنگ مزار شهیدی نوشته شده است كه «پر كاهی تقدیم به آستان قدسالهی»؛ باید دید این خانواده كه سالها برای فرزندش زحمت كشیده، چه اتفاقی برایش افتاده كه او را در آستان خدا، پر كاه میبیند، در حقیقت باید گفت كه این ادبیات مخصوص گفتمان انقلاب اسلامی است و نمیتوان جایی دیگر تولیدش كرد. شاید قرنها طول بكشدكه شخصیتی مثل امام خمینی(ره) بیاید و بتواند چنین ایدئولوژیای را تبیین كند. یا روی سنگ مزاری فرازی از وصیتنامه شهید نوشته شده است: «به نام خدا و در راه خدا این وصیتنامه را مینویسم تا حجت باشد برای آنها كه بعد از من نگویند نا آگاه بودند و نادان، بلكه من زندگی از حسین(ع) آموختم كه او گفت مرگ با عزت به از زندگی با ذلت است.» از این دست سنگنوشتهها زیاد است. اما نكته قابل تأمل در این است كه سنگنوشته شهدا منتقلكننده پیام هستند. میخواهد بگوید آنكه در زیر این قبر خوابیده با یك فرد معمولی فرق دارد و حتی بعد از اینكه دستش از دنیا كوتاه است، همچنان در فكر و اندیشه انتقال پیام و هدفش است. شهید فكر سالهای بعد را كرده، یعنی فكر سال 1395 است كه عدهای گمراه برگردند و بگویند اینها تعدادی آدم بودند كه نمیدانستند به كدام راه میروند؛ همان است كه شهید مرتضی یاغچیان در پاسخ به این ابهام در وصیتنامهاش مینویسد: تا حجت باشد بر آنان كه نگویند نا آگاه بودند و نادان! من زندگی ازحسین آموختم و هزاران مثال پر مغز دیگر. ما چنین میراث غنیای داشته باشیم وحالا عدهای به هر بهانه مثلاً یكسانسازی، ساماندهی یا بهسازی یا هر عنوانی كه استفاده میكنند، میآیند و این میراث را تخریب میكنند. چرا؟ چون ما هنوز میراث شهدا را به عنوان میراث فرهنگی نمیشناسیم. متأسفانه تیر و تخته قجری در كشور ما میراث فرهنگی است اما سنگمزار یك شهید و سنگنوشته آن كه تاریخ معاصر ما را در بر دارد به عنوان میراث فرهنگی شناخته نمیشود. مثل كار آنها مانند كسی است كه وقتی قسمتی از تخت جمشید خراب شده است را به كل ویران كنند و دوباره بسازند.
پس به نظر شما میتوانیم با تكیه بر سنگنوشته شهدا در مقابل شبهات بایستیم؟
بله؛ نسل بعد از ما كه دهه 60 و 70 هستند و از جنگ و جبهه فاصله داشتهاند، سؤالات زیادی برایشان پیش میآید و حق هم دارند. ما كلی شهید داریم كه در زندگینامه و وصیتنامههایشان سراسر معنا است. من خرده نمیگیرم به جوانان و نسل سومیها اگر بگویند: چرا دفاع مقدس؟ ما نمیتوانیم به جوانی كه میگوید جنگ فقط كشت و كشتار است خردهای بگیریم. چون نتوانستیم مفهوم ایثار جنگ و رشادت بچهها را برای آنها تبیین كنیم. هرچند تعداد اندكی از جوانان ما این نظرات را دارند. حضور رزمندگان امروز ما در جبهه مقاومت اسلامی این فرمایش آقا را به منصه ظهور میرساند كه جوانهای امروز هم قطعاً از جوانهای دیروز تأسی خواهند كرد. مثلاً، چرا مادر سه شهید در محضر امام میگوید من سه فرزند شهید را تقدیم كردهام و زمانی كه امام خمینی(ره) گریه میكند مادر شهید میگوید شما گریه نكن من سه شهید دادم كه شما گریه نكنید. جوان با خود میگوید، نكند اینها ساختگی باشد. وقتی برود وادی رحمت و بهشت زهرا روی سنگ مزار شهدا را بخواند كه نوشته است: من این راه را با تمام آگاهی انتخاب كردم و بخواند كه نوشته است: ببوسم دستت ای مادر كه پروردی مرا آزاد. به جای رخت دامادی لباس خون به تن دارم... وقتی به نوشتهها و وصیت شهدا كه روی سنگ مزارشان نوشته شده است نگاه میاندازد با خود میگوید یك جوان طی سالهای 1367- 1360 چطور فكر میكرده و خب برخی ابهامات برای او رفع میشود.
برای انجام نگرفتن طرح یكسانسازی چه اقداماتی انجام دادید و آیا با مسئولان هم صحبت كردهاید؟
ما پیش از رسانهای كردن انتقاداتمان، دوستانه خدمت مسئولان مربوطه كه بسیاری از آنها خودشان هم از جامعه ایثارگری هستند، رفتیم. اما متأسفانه به حرفهایمان گوش نكردند و مجبور شدیم این مبحث را رسانهای كنیم. مطمئناً از كمك هیچ كارگروه یا كارشناس فرهنگی در طرح یكسانسازی استفاده نشده است. چرا كه آنها قبور شهدا را برای شب نورپردازی كردهاند! در صورتی كه در دین ما رفتن به قبرستان در شب كراهت دارد. اینها انتقاداتی است كه ما داشتیم و متأسفانه توجه نشد. حتی بعد از یكسانسازی هم اعلام كردیم كه میتوان از یك پرچم برای بالای مزار شهدا استفاده كرد و متأسفانه به این هم توجه نكردند. پرچم كشور ما سراسر معنا و مفهوم است. این نامهای مقدس و لاالهالااللهها كه در میان پرچم است معنا دارد. در برخی از روستاها كه فرصتی نبوده شهدا را از اموات جدا كنند، یك پرچم بالای مزارش خودنمایی میكند و نشان میدهد كه شهدا با باقی اموات فرق دارند. حالا معلوم نیست به چه دلیل پرچم جمهوری اسلامی را از سر مزار شهدا بر میدارند. در آخر به ما تهمت زدند كه به دنبال منافع خودمان هستیم و من نمیدانم كه سنگنوشته شهدا چه منفعتی میتواند مثلاً برای فردی مثل من در پی داشته باشد. جز اینكه ما نگران فرهنگی هستیم كه در سنگنوشتههای شهدا به نسل بعد از ما منتقل میشود. تأسف اینجاست كه كسی پاسخگو نیست. هیچ ارگانی نمیتواند سینهاش را سپر كند و پاسخگو باشد. من تعجب میكنم كه بعضی از ارگانها فاقد موضع خاصی هستند. ما هر فردی را نقد كردیم آنها دیگری را معرفی كردند. هیچ موضعی از طرف بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و سازمان میراث فرهنگی دیده نمیشود. شهرداری بنیاد شهید را مقصر معرفی میكند و بنیاد هم شهرداری را. این میان كلی هزینه مالی هم صرف میشود.
تخریب و بازسازی قبور شهدا قاعدتاً باید مورد رضایت خود خانوادهها باشد؟
بله، آقایان هم ادعا میكنند كه از تك به تك خانواده شهدا امضا گرفتهاند. اما ما درخواست داریم كه اگر این موضوع صحت دارد، رضایتنامهها را منتشر كنند.
برای اینكه وجهه رسانهای مزار شهدا و از آن مهمتر فرهنگ نهفته در سنگنوشتهها را بهتر حفظ كنیم و گسترش دهیم چه كاری میتوانیم انجام دهیم؟
این به عهده مسئولان و كارشناسان فرهنگی است كه اگر شهیدی نقطه بارزی در زندگیاش دارد و در سنگنوشته، جعبه، آینه و در ویترینش مشخص نشده، برای انتقال آن تلاش كنند. باید به جوان ما بگویند مثلاً شهید محمد باقر مشهدی عبادی كه لحظه آخر در محاصره دشمن قرار میگیرد و به یاد فرموده امام خمینی(ره) میافتد كه مثل امام حسین(ع) بجنگید، چطور از پشت بیسیم به آقا مهدی باكری میگوید: «آقا مهدی جان به امام بگویید شما امر كردید مثل امام حسین بجنگید، بچههای لشكر عاشورا بچههای ترك زبان آذربایجان مثل امام حسین جنگیدند و مثل امام حسین شهید شدند.» شما اگر دنیا را بگردید، چنین ادبیاتی پیدا نخواهید كرد. این نشان از ولایتمداری این شهید دارد. شهیدی كه لحظه آخر مرگ را با چشمانش میبیند و درصدد است كه به ولی امرش بگوید ما كم كاری نكردیم. خب اگر در سنگنوشته این شهید یا حوالی مزار این شهید این پیام به جوان و مردم منتقل نشده است باید منتقل شود. ما نه این كار را كردیم و نه المانهای موجود گلزار شهدا را حفظ میكنیم و به بهانه یكسانسازی قبور شهدا اینها را از بین میبریم.
/انتهای پیام/
وحید رضازاده آذری فرزند شهید داوود رضازاده آذری، كارشناس ارشد ارتباطات یكی از این معترضان است كه پایاننامه خود را با موضوع «تحلیل محتوای سنگنوشتههای مزار شهدا» تدوین كرده است. پایاننامهای كه از لحاظ علمی به اثبات میرساند یكسانسازی قبور شهدا از بین بردن یك میراث فرهنگی ارزشمند است.
گویا خود شما فرزند شهید هستید. در ابتدا از پدر شهیدتان برایمان روایت كنید.
پدر من داوود رضازاده آذری متولد سال 1336 در تبریز بود. پدر حضور گستردهای در صحنههای سیاسی و اجتماعی داشت و از تفكر انقلاب اسلامی دفاع میكرد. ایشان در سال 1366 از طریق بسیج و داوطلبانه به جبهههای نبرد حق علیه باطل شتافت و در نهایت در تاریخ 18/1/66 در عملیات كربلای 8 منطقه شرق بصره بر اثر اصابت تركش خمپاره به درجه رفیع شهادت نائل آمد. اما پیكر مطهرش بعد از 20 سال به آغوش خانواده بازگشت.
آقای رضازاده مبنای مصاحبه ما پایاننامه شما با موضوع «تحلیل محتوای سنگنوشتههای مزار شهدا» است. چرا این موضوع را برای پایاننامهتان انتخاب كردید؟
از آنجایی كه پیكر پدرمن بعد از گذشت 20 سال به وطن بازگشت و ما در مدت این 20 سال از داشتن مزار پدر بینصیب بودیم، با خود میگفتم اگر به لطف خدا پیكر پدر بازگردد، كارهای خاصی برای مزار ایشان انجام میدهم. چون معتقد بودم كه سنگنوشته هر شهید مختص خودش است و هر سنگنوشته پیام خاص خودش را دارد. 20 سال بعد زمانی كه پیكر پدر بازگشت، حال و هوای عجیبی شهرمان را فرا گرفت. 28 خرداد ماه سال 1386، 10 سالی میشد كه تبریز پیكر شهید تشییع نكرده بود. مراسم بسیار باشكوهی برای پدر برگزار شد، اما وقتی به درون قبر رفتم تا پیكر پدر را تحویل بگیرم و درون آن بگذارم، اطراف را نگاه كردم و تصور كردم پدر در قطعه شهدا دفن نمیشود. قبور اطراف همه به هم ریخته بودند و اصلاً شكل و شمایل گلزار شهدا را نداشت. همانجا موضوع را با یكی از سرداران مطرح كردم و گفتم مگر پدرم را در قطعه شهدا دفن نمیكنید؟ ایشان به من گفتند خب اینجا گلزار شهداست، منتها قرار است تعمیرات و ساماندهی صورت بگیرد. این یكسانسازی جرقهای در ذهنم زد تا از صفر تا صد قضیه ساماندهی قبور شهدا را پیگیری كنم.
همین هم انگیزه موضوع پایاننامه شما شد؟
بله؛ برای اینكه كارم را شروع كنم، سراغ هنرمندانی مثل آقای ناصر یاری و آقای پروین قدس رفتم كه قبل از تخریب مزار شهدا از تك تك مزار عكس گرفته بودند و آنها را در اختیار من قرار دادند. نگاه و مرور این تصاویر من را در ادامه و تحقیق درباره قبور شهدا و سنگنوشتههای آنها مصممتر كرد. اما هر بار هم كه انتقاد میكردیم، میگفتند شما پدرت شهید است چرا فكر میكنی میتوانی درباره همه نظر بدهی؟برای همین من پایان نامه را مجال و فرصتی مناسب دیدم جهت تحقیق و تحلیل سنگنوشتههای مزار شهدا و اعتقاد داشتم كه باید یك كار علمی در این زمینه صورت بگیرد. موضوع را با یكی از اساتید دانشگاه مطرح كردم و ایشان فارغ از فضای احساسی، من را تشویق كردند و گفتند كه سنگنوشتهها یك رسانه هستند.
به این معنی كه سنگنوشتهها به عنوان منتقلكننده پیام و معنای یك رسانه هستند؟
ببینید! جعبهها، آینهها و ویترینهایی كه روی مزار شهدا میگذاشتند سراسر معنا داشت و در عین اینكه ظاهر یك نواختی داشت اما محتوای یكسانی نداشت. شاید مادر شهیدی در جعبه مزار شهیدش آینه و قرآن فرزندش را میگذاشت و شاید هم فرزند شهیدی میآمد و تیری كه از بدن پدرش خارج كرده بودند را میگذاشت آنجا. اینها هر كدام برای خود سراسر معنا بود. در مورد سنگنوشته مزار شهدا هم همین طور است. در اینجا من مجبورم به چند تا از این سنگنوشتهها اشاره كنم. مثلاً روی سنگ مزار شهیدی نوشته شده است كه «پر كاهی تقدیم به آستان قدسالهی»؛ باید دید این خانواده كه سالها برای فرزندش زحمت كشیده، چه اتفاقی برایش افتاده كه او را در آستان خدا، پر كاه میبیند، در حقیقت باید گفت كه این ادبیات مخصوص گفتمان انقلاب اسلامی است و نمیتوان جایی دیگر تولیدش كرد. شاید قرنها طول بكشدكه شخصیتی مثل امام خمینی(ره) بیاید و بتواند چنین ایدئولوژیای را تبیین كند. یا روی سنگ مزاری فرازی از وصیتنامه شهید نوشته شده است: «به نام خدا و در راه خدا این وصیتنامه را مینویسم تا حجت باشد برای آنها كه بعد از من نگویند نا آگاه بودند و نادان، بلكه من زندگی از حسین(ع) آموختم كه او گفت مرگ با عزت به از زندگی با ذلت است.» از این دست سنگنوشتهها زیاد است. اما نكته قابل تأمل در این است كه سنگنوشته شهدا منتقلكننده پیام هستند. میخواهد بگوید آنكه در زیر این قبر خوابیده با یك فرد معمولی فرق دارد و حتی بعد از اینكه دستش از دنیا كوتاه است، همچنان در فكر و اندیشه انتقال پیام و هدفش است. شهید فكر سالهای بعد را كرده، یعنی فكر سال 1395 است كه عدهای گمراه برگردند و بگویند اینها تعدادی آدم بودند كه نمیدانستند به كدام راه میروند؛ همان است كه شهید مرتضی یاغچیان در پاسخ به این ابهام در وصیتنامهاش مینویسد: تا حجت باشد بر آنان كه نگویند نا آگاه بودند و نادان! من زندگی ازحسین آموختم و هزاران مثال پر مغز دیگر. ما چنین میراث غنیای داشته باشیم وحالا عدهای به هر بهانه مثلاً یكسانسازی، ساماندهی یا بهسازی یا هر عنوانی كه استفاده میكنند، میآیند و این میراث را تخریب میكنند. چرا؟ چون ما هنوز میراث شهدا را به عنوان میراث فرهنگی نمیشناسیم. متأسفانه تیر و تخته قجری در كشور ما میراث فرهنگی است اما سنگمزار یك شهید و سنگنوشته آن كه تاریخ معاصر ما را در بر دارد به عنوان میراث فرهنگی شناخته نمیشود. مثل كار آنها مانند كسی است كه وقتی قسمتی از تخت جمشید خراب شده است را به كل ویران كنند و دوباره بسازند.
پس به نظر شما میتوانیم با تكیه بر سنگنوشته شهدا در مقابل شبهات بایستیم؟
بله؛ نسل بعد از ما كه دهه 60 و 70 هستند و از جنگ و جبهه فاصله داشتهاند، سؤالات زیادی برایشان پیش میآید و حق هم دارند. ما كلی شهید داریم كه در زندگینامه و وصیتنامههایشان سراسر معنا است. من خرده نمیگیرم به جوانان و نسل سومیها اگر بگویند: چرا دفاع مقدس؟ ما نمیتوانیم به جوانی كه میگوید جنگ فقط كشت و كشتار است خردهای بگیریم. چون نتوانستیم مفهوم ایثار جنگ و رشادت بچهها را برای آنها تبیین كنیم. هرچند تعداد اندكی از جوانان ما این نظرات را دارند. حضور رزمندگان امروز ما در جبهه مقاومت اسلامی این فرمایش آقا را به منصه ظهور میرساند كه جوانهای امروز هم قطعاً از جوانهای دیروز تأسی خواهند كرد. مثلاً، چرا مادر سه شهید در محضر امام میگوید من سه فرزند شهید را تقدیم كردهام و زمانی كه امام خمینی(ره) گریه میكند مادر شهید میگوید شما گریه نكن من سه شهید دادم كه شما گریه نكنید. جوان با خود میگوید، نكند اینها ساختگی باشد. وقتی برود وادی رحمت و بهشت زهرا روی سنگ مزار شهدا را بخواند كه نوشته است: من این راه را با تمام آگاهی انتخاب كردم و بخواند كه نوشته است: ببوسم دستت ای مادر كه پروردی مرا آزاد. به جای رخت دامادی لباس خون به تن دارم... وقتی به نوشتهها و وصیت شهدا كه روی سنگ مزارشان نوشته شده است نگاه میاندازد با خود میگوید یك جوان طی سالهای 1367- 1360 چطور فكر میكرده و خب برخی ابهامات برای او رفع میشود.
برای انجام نگرفتن طرح یكسانسازی چه اقداماتی انجام دادید و آیا با مسئولان هم صحبت كردهاید؟
ما پیش از رسانهای كردن انتقاداتمان، دوستانه خدمت مسئولان مربوطه كه بسیاری از آنها خودشان هم از جامعه ایثارگری هستند، رفتیم. اما متأسفانه به حرفهایمان گوش نكردند و مجبور شدیم این مبحث را رسانهای كنیم. مطمئناً از كمك هیچ كارگروه یا كارشناس فرهنگی در طرح یكسانسازی استفاده نشده است. چرا كه آنها قبور شهدا را برای شب نورپردازی كردهاند! در صورتی كه در دین ما رفتن به قبرستان در شب كراهت دارد. اینها انتقاداتی است كه ما داشتیم و متأسفانه توجه نشد. حتی بعد از یكسانسازی هم اعلام كردیم كه میتوان از یك پرچم برای بالای مزار شهدا استفاده كرد و متأسفانه به این هم توجه نكردند. پرچم كشور ما سراسر معنا و مفهوم است. این نامهای مقدس و لاالهالااللهها كه در میان پرچم است معنا دارد. در برخی از روستاها كه فرصتی نبوده شهدا را از اموات جدا كنند، یك پرچم بالای مزارش خودنمایی میكند و نشان میدهد كه شهدا با باقی اموات فرق دارند. حالا معلوم نیست به چه دلیل پرچم جمهوری اسلامی را از سر مزار شهدا بر میدارند. در آخر به ما تهمت زدند كه به دنبال منافع خودمان هستیم و من نمیدانم كه سنگنوشته شهدا چه منفعتی میتواند مثلاً برای فردی مثل من در پی داشته باشد. جز اینكه ما نگران فرهنگی هستیم كه در سنگنوشتههای شهدا به نسل بعد از ما منتقل میشود. تأسف اینجاست كه كسی پاسخگو نیست. هیچ ارگانی نمیتواند سینهاش را سپر كند و پاسخگو باشد. من تعجب میكنم كه بعضی از ارگانها فاقد موضع خاصی هستند. ما هر فردی را نقد كردیم آنها دیگری را معرفی كردند. هیچ موضعی از طرف بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و سازمان میراث فرهنگی دیده نمیشود. شهرداری بنیاد شهید را مقصر معرفی میكند و بنیاد هم شهرداری را. این میان كلی هزینه مالی هم صرف میشود.
تخریب و بازسازی قبور شهدا قاعدتاً باید مورد رضایت خود خانوادهها باشد؟
بله، آقایان هم ادعا میكنند كه از تك به تك خانواده شهدا امضا گرفتهاند. اما ما درخواست داریم كه اگر این موضوع صحت دارد، رضایتنامهها را منتشر كنند.
برای اینكه وجهه رسانهای مزار شهدا و از آن مهمتر فرهنگ نهفته در سنگنوشتهها را بهتر حفظ كنیم و گسترش دهیم چه كاری میتوانیم انجام دهیم؟
این به عهده مسئولان و كارشناسان فرهنگی است كه اگر شهیدی نقطه بارزی در زندگیاش دارد و در سنگنوشته، جعبه، آینه و در ویترینش مشخص نشده، برای انتقال آن تلاش كنند. باید به جوان ما بگویند مثلاً شهید محمد باقر مشهدی عبادی كه لحظه آخر در محاصره دشمن قرار میگیرد و به یاد فرموده امام خمینی(ره) میافتد كه مثل امام حسین(ع) بجنگید، چطور از پشت بیسیم به آقا مهدی باكری میگوید: «آقا مهدی جان به امام بگویید شما امر كردید مثل امام حسین بجنگید، بچههای لشكر عاشورا بچههای ترك زبان آذربایجان مثل امام حسین جنگیدند و مثل امام حسین شهید شدند.» شما اگر دنیا را بگردید، چنین ادبیاتی پیدا نخواهید كرد. این نشان از ولایتمداری این شهید دارد. شهیدی كه لحظه آخر مرگ را با چشمانش میبیند و درصدد است كه به ولی امرش بگوید ما كم كاری نكردیم. خب اگر در سنگنوشته این شهید یا حوالی مزار این شهید این پیام به جوان و مردم منتقل نشده است باید منتقل شود. ما نه این كار را كردیم و نه المانهای موجود گلزار شهدا را حفظ میكنیم و به بهانه یكسانسازی قبور شهدا اینها را از بین میبریم.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
نظرات بینندگان
با سلام / بنده نیز موافقم و بسیار استفاده کردم از مطالب زیبای تان . باید روح شهادت وفلسفه وجودی شهید وشهادت را که بیداری وبصیرت است با الهام از این شهدای گرانقدر زنده نگه داشت و مواظب باشیم که فریب دجالان آخرالزمان را نخوریم ...
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *