پشت پرده جنبش رسانهای کاخ سفید علیه نامزد جمهوریخواهان/ترامپ با روسیه در ارتباط است؟!
در هفته های اخیر موج رسانه ای سنگینی از سوی تمام طیف های مختلف عرصه سیاست آمریکا علیه دونالد ترامپ، نامزد حزب جمهوریخواه به راه افتاده است به نحوی که مقامات امنیتی سیا و اعضای بلندپایه حزب جمهوریخواه نیز در حمایت از هیلاری کلینتون عملا وارد این کارزار شده اند.
به گزارش گروه بین الملل ، پایگاه تحلیلی «گلوبال ریسرچ» در مطلبی تحت عنوان « اوباما علیه ترامپ، پوتین و اردوغان: آیا با کودتا می توان دولت های منتخب را سرنگون کرد» به تجزیه و تحلیل موج رسانه ای سنگین اخیر علیه ترامپ پرداخت.
نویسنده در ابتدا با اشاره به حمله های اخیر به دونالد ترامپ، نامزد انتخاباتی حزب جمهوریخواه ، از مقامات امنیتی سیا گرفته تا اعضای بلندپایه حزب جمهوریخواه و دموکرات، این شیوه برخورد با مخالف را همانند شیوه ها و سیاست های آمریکا برای سرنگونی رهبران و دولت هایی می داند که سیاستهای سلطه گرانه آمریکا را به پرسش می گیرند.
در تاریخ انتخاباتی آمریکا هیچ گاه سابقه نداشته است که تمام رسانه های جمعی و مقام های بلندپایه دو حزب درتخریب یک کاندیدا این چنین هماهنگ و یک دست باشند، این وضعیت چیزی نیست جز کودتای رسانه ای علیه فردی که ساز مخالف می زند و بدون آن که بداند در برخی جنبه ها تمایل ندارد که سیاست های کنونی آمریکا را ادامه دهد.
نویسنده در ادامه به ریشه های این جنبش ضدترامپ می پردازد و می نویسد: ترامپ مسائلی را طرح می کند که خوشایند رهبران دموکرات و جمهورخواه نیست. ترامپ مخالف احیای جنگ سرد با روسیه و چین است و در عوض برهمکاری های اقتصادی با این کشورها تاکید می کند، به همین دلیل است که او را «جاسوس پوتین» می نامند. منتقد جدی حمایت آمریکا از سیاست های نظامی ناتو در اروپا، حضور درسوریه، آفریقای شمالی و افغانستان است.
وی می افزاید: کلینتون و اوباما سیاست های ترامپ را نژادپرستانه و همچنین در راستای اسلام هراسی معرفی می کنند، درحالی که خود اوباما وکلینتون با بمباران مردم لیبی و سومالی و و کمک به مزدوران تروریست در سوریه، عراق و کشتار و آواره کردن میلیون ها انسان بی گناه جنایتکارانی نژادپرست و ضداسلام هستند. به بیانی دیگر سیاست اشتباه ترامپ در ایجاد محدودیت بر مهاجرت مسلمانان به آمریکا درواقع واکنش منفعلانه ای است به تنفر و خصومتی که دولت اوباما با نسل کشی میلیونی مسلمانان ایجاد کرده است.
به اعتقاد نگارنده سیاست «اول آمریکا» که به اولویت ترامپ تبدیل شده درحقیقت نقدی است به جنگ های سلطه طلبانه برون مرزی آمریکا. سیاست های اوباما و هیلاری کلینتون تاکنون هفت جنگ را در نقاط مختلف جهان به راه انداخته است که نتیجه این جنگ ها سرازیرشدن هرچه بیشتر بودجه دولت به بخش نظامی و پایین آمدن استانداردهای زندگی مردم آمریکا بوده است.
نویسنده نتیجه می گیرد که کودتای رسانه ای علیه ترامپ نشانه ای است از تضاد بین منافع ملی کشورها و سلطه گری های آمریکا و اتحادیه اروپا که توسط شرکای منطقه ای شان به پیش می رود. اولویت اکنون امپریالیست آمریکا سرنگونی و بدنام کردن دونالد ترامپ با هر وسیله ای است، همچنان که برای سرنگونی دولت های ملی در کشورهای برزیل، روسیه، ترکیه، ونزوئلا و سوریه ازدهر حربه ای استفاده می کنند. اما هرچه به زمان انتخابات بیشتر نزدیک می شویم هر چه تبلیغات رسانه ای علیه ترامپ افزایش می یابد، حمایت مردمی از او نیز بیشتر می شود و این امر باعث دوقطبی شدن فضا خواهد شد.
درپایان نویسنده این سوال تامل برانگز را مطرح می کند که آیا با گرم شدن تنور انتخابات طبقه حاکم تنها به ترور زبانی ترامپ اکتفا خواهد کرد یا برای ازمیدان به در کردن او به «شیوه های دیگر ترور » نیز متوشل خواهد شد.
نویسنده در ابتدا با اشاره به حمله های اخیر به دونالد ترامپ، نامزد انتخاباتی حزب جمهوریخواه ، از مقامات امنیتی سیا گرفته تا اعضای بلندپایه حزب جمهوریخواه و دموکرات، این شیوه برخورد با مخالف را همانند شیوه ها و سیاست های آمریکا برای سرنگونی رهبران و دولت هایی می داند که سیاستهای سلطه گرانه آمریکا را به پرسش می گیرند.
در تاریخ انتخاباتی آمریکا هیچ گاه سابقه نداشته است که تمام رسانه های جمعی و مقام های بلندپایه دو حزب درتخریب یک کاندیدا این چنین هماهنگ و یک دست باشند، این وضعیت چیزی نیست جز کودتای رسانه ای علیه فردی که ساز مخالف می زند و بدون آن که بداند در برخی جنبه ها تمایل ندارد که سیاست های کنونی آمریکا را ادامه دهد.
نویسنده در ادامه به ریشه های این جنبش ضدترامپ می پردازد و می نویسد: ترامپ مسائلی را طرح می کند که خوشایند رهبران دموکرات و جمهورخواه نیست. ترامپ مخالف احیای جنگ سرد با روسیه و چین است و در عوض برهمکاری های اقتصادی با این کشورها تاکید می کند، به همین دلیل است که او را «جاسوس پوتین» می نامند. منتقد جدی حمایت آمریکا از سیاست های نظامی ناتو در اروپا، حضور درسوریه، آفریقای شمالی و افغانستان است.
وی می افزاید: کلینتون و اوباما سیاست های ترامپ را نژادپرستانه و همچنین در راستای اسلام هراسی معرفی می کنند، درحالی که خود اوباما وکلینتون با بمباران مردم لیبی و سومالی و و کمک به مزدوران تروریست در سوریه، عراق و کشتار و آواره کردن میلیون ها انسان بی گناه جنایتکارانی نژادپرست و ضداسلام هستند. به بیانی دیگر سیاست اشتباه ترامپ در ایجاد محدودیت بر مهاجرت مسلمانان به آمریکا درواقع واکنش منفعلانه ای است به تنفر و خصومتی که دولت اوباما با نسل کشی میلیونی مسلمانان ایجاد کرده است.
به اعتقاد نگارنده سیاست «اول آمریکا» که به اولویت ترامپ تبدیل شده درحقیقت نقدی است به جنگ های سلطه طلبانه برون مرزی آمریکا. سیاست های اوباما و هیلاری کلینتون تاکنون هفت جنگ را در نقاط مختلف جهان به راه انداخته است که نتیجه این جنگ ها سرازیرشدن هرچه بیشتر بودجه دولت به بخش نظامی و پایین آمدن استانداردهای زندگی مردم آمریکا بوده است.
نویسنده نتیجه می گیرد که کودتای رسانه ای علیه ترامپ نشانه ای است از تضاد بین منافع ملی کشورها و سلطه گری های آمریکا و اتحادیه اروپا که توسط شرکای منطقه ای شان به پیش می رود. اولویت اکنون امپریالیست آمریکا سرنگونی و بدنام کردن دونالد ترامپ با هر وسیله ای است، همچنان که برای سرنگونی دولت های ملی در کشورهای برزیل، روسیه، ترکیه، ونزوئلا و سوریه ازدهر حربه ای استفاده می کنند. اما هرچه به زمان انتخابات بیشتر نزدیک می شویم هر چه تبلیغات رسانه ای علیه ترامپ افزایش می یابد، حمایت مردمی از او نیز بیشتر می شود و این امر باعث دوقطبی شدن فضا خواهد شد.
درپایان نویسنده این سوال تامل برانگز را مطرح می کند که آیا با گرم شدن تنور انتخابات طبقه حاکم تنها به ترور زبانی ترامپ اکتفا خواهد کرد یا برای ازمیدان به در کردن او به «شیوه های دیگر ترور » نیز متوشل خواهد شد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *