هیچکس به ملاقات من نمیآمد/خوشحالم که عمرم را در راه هنر هدر ندادم/تا زنده هستیم قدرمان را بدانند+ عکس
بازیگر "زیر آسمان شهر" گفت: اوایل بیماری ام و پیش از این که گله کنم کسی به دیدنم نمی آمد و من مثل اسکلتی در این جا افتاده بودم اما برخی از هنرمندان به خصوص افرادی که قدیمی تر بودند آمدند و با من همدردی کردند.
خبرگزاری میزان -
ملکه رنجبر بازیگر پیشکسوت عرصه تلویزیون و تئاتر کشورمان که این روزها وضعیت جسمانی خوبی ندارد در گفت و گویی مشروح با خبرنگار گروه فرهنگی گفت: چندی پیش به همراه پسر و خواهرم در آسانسوری به سمت پایین حرکت می کردیم که ناگهان از هوش رفتم و پس از آن هیچ چیز دیگری به یاد ندارم.
وی ادامه داد: پس ازاینکه بنده را به بیمارستان و بخش آی سی یو منتقل کردند دلیل این بی هوشی را افت ناگهانی فشار عنوان کردند و همین موضوع باعث شد که دیگر سلامتی ام را به طور کامل به دست نیاورم.
رنجبر تصریح کرد: پس از این اتفاق چند روزی در بیمارستان بستری بودم و پس از اینکه وارد منزل شدم، دوباره پس از چند روز همان حالت به من دست داد و پسرم از این موضوع بسیار ابراز نگرانی کرد و بنده را برای بستری شدن در بخش آی سی یو به بیمارستان خاتم الانبیاء منتقل کردند و پس از گذشت 15 روز پزشکان اعلام کردند که بنده هم قند دارم و هم در حال ابتلا به بیماری پارکینسون هستم.
بازیگر سریال "زیر آسمان شهر" با اشاره به اینکه فرزندش پس از شنیدن خبر بیماری اش بسیار ناراحت شده است، اظهار کرد: پس از اینکه پسرم از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شد به او گفتم ناراحت نباش، چرا که من سالها در مسیر خدمت به مردم و کشورم فعالیت کرده ام و الان هم وقت رفتن من شده است.
وی افزود: پس از اینکه به خانه آمدم دوباره این اتفاق برایم تکرار شد. الان وضعیت دستم کمی بهتر شده اما تمامی بدنم لرزش دارد، من درتمام سالهای فعالیتم تا جایی که می توانستم به عنوان یک انسان ایرانی خدمتگذار و از ابتدای زندگی ام تا الان در کارهای خیریه بسیاری شرکت کرده ام و مدارک آن موجود است.
رنجبر در ادامه صحبتهای خود اظهار کرد: هشت سال داشتم که در فیلم "بینوایان" نقش کوزت را بازی کردم در حالی که هیچ کس چنین کاری را انجام نمی داد. پدر و مادر من از قفقاز آمده بودند تا در بندر انزلی برنامه نمایش ترکی اجرا کنند، تا اینکه در اینجا ماندگار شدند و در گیلان شروع به برگزاری تئاترهای مختلف کردند.
رنجبر با اشاره به اتفاقی که در زندگی پدرش و در روند زندگی هنری او رخ داد یادآور شد: پدرم بعد از ماندگار شدن و فعالیت در تئاتر دچار مشکلاتی شد و نتوانست دیگر به کارش ادامه دهد اما به من گفت که دخترم من دیگر در تئاتر فعالیتی نمی کنم اما دلم می خواهد تو به عنوان یک یادگاری از من این مسیر هنری را ادامه بدهی و بر همین اساس من و خواهرانم نیز مسیر نمایش را ادامه دادیم.
این بازیگر همچنین با اشاره به نقش هایی که در نمایش های مختلف بر عهده داشت، گفت: در تمامی نمایشها نقشهای حساس را بر عهده داشتم و درهمان دوران مصاحبه های بسیاری از من در روزنامه ها و نشریات چاپ می شد. در همان دوران به دلیل مشغولیات پدرم در شهرداری من نیز به همراه وی به آنجا رفتم و در شهرداری استخدام شدم. 20 سال خدمتگذار شهرداری بودم.
وی افزود: زمانی که تلویزیون افتتاح شد من بودم که شهرزاد قصه گو را به شکل زنده اجرا می کردم تا اینکه خدا را شکر تلویزیون به اینجا رسید. در حال حاضر وزارت ارشاد سرگذشت پدر من را تبدیل به کتاب کرده است.
ملکه رنجبر در ادامه این گفت و گو مصاحبه های خود از گذشته های دور تا امروز، به همراه تقدیرنامه هایی که از انجمن های خیریه فعال در آنها کسب کرده بود را به علاوه عکس های پدر و خانواده اش به ما نشان داد و بخشی از خاطرات گذشته خود را بیان کرد.
وی همچنین گفت: بخشی از تقدیرنامه ها و مدارک خود را به موزه سینما اهدا کردم. خوشحالم که عرضه این را داشتم که به مردم و وطنم خدمت کنم. این لوح های سپاس را جمع آوری کرده ام تا پس از مرگم به نوه ام برسد چرا که او همیشه به نگهداری خاطرات من علاقمند بوده است.
وی همچنین گفت: نه خودم و نه پدرم به فکر ثروت نبودیم. امر پدرم را مبنی بر ماندن در عرصه هنر اطاعت کردم و این گونه تا به امروز در این عرصه ماندگار شدم اما اینکه از این به بعد هم بمانم و یا نمانم دست خداوند است.
رنجبر با اشاره به شرایط زندگی خود گفت: پسر من 9 سال داشت که پدرش را به دلیل سکته از دست داد و من به دلیل اینکه دوست نداشتم پسرم زیر دست ناپدری بزرگ شود ازدواج نکردم و خودم کارمند شهرداری بودم و با فعالیت در آنجا و همچنین فعالیت در عرصه تئاتر و تلویزیون زندگی ام را می گذراندم.
وی در ادامه صحبت های خود تصریح کرد: در چنین شرایطی مادربزرگ پسرم از من خواست که پسرم را برای تحصیل به خارج از کشور بفرستم و به همین ترتیب من او را در مدرسه شبانه روزی ثبت نام کردم و هر چقدر حقوق می گرفتم در این مسیر صرف می کردم تا اینکه شرایط به خوبی رقم خورد و پسرم همان فرزندی شد که همیشه آرزویش را داشتم.
رنجبر همچنین گفت: پس از اینکه پسرم فارغ التحصیل شد مرا پیش خودش برد اما بعد از گذشت مدتی من به او گفتم که نمی توانم دور از وطنم ایران زندگی کنم و پسرم تصمیم گرفت با وجود اینکه در آنجا شرایط خوبی همراه با کار کار مناسبی داشت همراه با من به ایران بیاید. پس از مدتی که پسرم به ایران آمده بود در اینجا با یک دختر خانم مهندس آشنا شد و پس از مدتی ازدواج کردند.
بازیگر سریال زیر آسمان شهر در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: پسر من به خارج از کشور رفت و آمد داشت تا اینکه از روزی که من بیمار شدم هیچ جا نرفت و زمان خود را برای ماندن در کنار من اختصاص داد.پسرم هر شب به من سر می زند و روی روند مصرف داروهای من حساسیت بسیاری دارد و همیشه به این نکته تاکید می کند که خدمتی که شما در حق من انجام دادی باعث شد که من الان به چنین جایی رسیده باشم.
این بازیگر پیشکسوت عرصه تئاتر همچنین توضیح داد: اوایل که بیمار شده بودم کمی گله کردم که ای دوستان تا زمانی که آدمیزاد زنده است باید قدر یکدیگر را بدانیم. خیلی از هنرمندان را مشاهده کردم که به طرز بدی فوت کرده اند و همیشه این موضوع مطرح می شد که چرا هر وقت کسی فوت می کند اولین شخصی که در تشییع پیکر او حضور پیدا می کند تو هستی و من همیشه اعلام می کردم که برای همدردی با او وظیفه ام را انجام می دهم چرا که من می دانم او چه کاری انجام داده و چه زحمت های بسیاری کشیده است.
رنجبر ادامه داد: چون کارمند بازنشسته شهرداری بوده ام، شهردار تهران همراه با تنی چند از مسئولان شهرداری جویای احوال من می شوند و بعد از اینکه مشکل پیدا کردم برایم پرستار فرستاند و در بیمارستان به ملاقاتم آمدند و برایم مراسم بزرگداشت گرفتند.
وی همچنین یادآور شد: اوایل بیماری ام و پس از این که گله کنم کسی به دیدنم نمی آمد و من مثل اسکلتی در این جا افتاده بودم اما برخی از هنرمندان به خصوص افرادی که قدیمی تر بودند آمدند با من همدردی کردند.
رنجبر در ادامه صحبت های خود توضیح داد: پس از اینکه گله کردم افراد بسیاری به من گفتند که چرا این کار را انجام دادی در حالی که به آنها گفتم انتظار داشتم جوان هایی که الان در این زمینه فعالیت می کنند حداقل یک تشکر ساده از من و امثال من انجام دهند که خوشبختانه عده ای از آنها محبت کردند و به دیدنم آمدن و گروهی از آنها که پرستو صالحی هم جزوشان بود چند شب پیش در مراسمی از من تقدیر کردند. زمانی که جوان تر بودم هر وقت پیشکسوتان عرصه هنر را می دیدم دستشان را می بوسیدم و بابت زحمت هایی که در این عرصه برای من و امثال من کشیده اند تشکر می کردم.
وی افزود: از بین دوستان آنهایی که محبت داشتند مرا مورد لطفشان قرار دادند که گروهی دیگر که فاقد چنین ویژگی بودند فرار کردند.
رنجبر خاطرنشان کرد: خدا رو شکر می کنم که الان حقوق بازنشستگی دریافت می کنم و وقتی که چندی پیش هیات مدیره خانه سینما به دیدنم آمدند خوشحال شدم بابت اینکه زمانم را در طی این سال ها در عرصه هنر هدر نداده ام.
گفت و گو از: بهاره کنجکاوفرد
وی ادامه داد: پس ازاینکه بنده را به بیمارستان و بخش آی سی یو منتقل کردند دلیل این بی هوشی را افت ناگهانی فشار عنوان کردند و همین موضوع باعث شد که دیگر سلامتی ام را به طور کامل به دست نیاورم.
رنجبر تصریح کرد: پس از این اتفاق چند روزی در بیمارستان بستری بودم و پس از اینکه وارد منزل شدم، دوباره پس از چند روز همان حالت به من دست داد و پسرم از این موضوع بسیار ابراز نگرانی کرد و بنده را برای بستری شدن در بخش آی سی یو به بیمارستان خاتم الانبیاء منتقل کردند و پس از گذشت 15 روز پزشکان اعلام کردند که بنده هم قند دارم و هم در حال ابتلا به بیماری پارکینسون هستم.
بازیگر سریال "زیر آسمان شهر" با اشاره به اینکه فرزندش پس از شنیدن خبر بیماری اش بسیار ناراحت شده است، اظهار کرد: پس از اینکه پسرم از شنیدن این خبر بسیار ناراحت شد به او گفتم ناراحت نباش، چرا که من سالها در مسیر خدمت به مردم و کشورم فعالیت کرده ام و الان هم وقت رفتن من شده است.
وی افزود: پس از اینکه به خانه آمدم دوباره این اتفاق برایم تکرار شد. الان وضعیت دستم کمی بهتر شده اما تمامی بدنم لرزش دارد، من درتمام سالهای فعالیتم تا جایی که می توانستم به عنوان یک انسان ایرانی خدمتگذار و از ابتدای زندگی ام تا الان در کارهای خیریه بسیاری شرکت کرده ام و مدارک آن موجود است.
رنجبر در ادامه صحبتهای خود اظهار کرد: هشت سال داشتم که در فیلم "بینوایان" نقش کوزت را بازی کردم در حالی که هیچ کس چنین کاری را انجام نمی داد. پدر و مادر من از قفقاز آمده بودند تا در بندر انزلی برنامه نمایش ترکی اجرا کنند، تا اینکه در اینجا ماندگار شدند و در گیلان شروع به برگزاری تئاترهای مختلف کردند.
رنجبر با اشاره به اتفاقی که در زندگی پدرش و در روند زندگی هنری او رخ داد یادآور شد: پدرم بعد از ماندگار شدن و فعالیت در تئاتر دچار مشکلاتی شد و نتوانست دیگر به کارش ادامه دهد اما به من گفت که دخترم من دیگر در تئاتر فعالیتی نمی کنم اما دلم می خواهد تو به عنوان یک یادگاری از من این مسیر هنری را ادامه بدهی و بر همین اساس من و خواهرانم نیز مسیر نمایش را ادامه دادیم.
این بازیگر همچنین با اشاره به نقش هایی که در نمایش های مختلف بر عهده داشت، گفت: در تمامی نمایشها نقشهای حساس را بر عهده داشتم و درهمان دوران مصاحبه های بسیاری از من در روزنامه ها و نشریات چاپ می شد. در همان دوران به دلیل مشغولیات پدرم در شهرداری من نیز به همراه وی به آنجا رفتم و در شهرداری استخدام شدم. 20 سال خدمتگذار شهرداری بودم.
وی افزود: زمانی که تلویزیون افتتاح شد من بودم که شهرزاد قصه گو را به شکل زنده اجرا می کردم تا اینکه خدا را شکر تلویزیون به اینجا رسید. در حال حاضر وزارت ارشاد سرگذشت پدر من را تبدیل به کتاب کرده است.
ملکه رنجبر در ادامه این گفت و گو مصاحبه های خود از گذشته های دور تا امروز، به همراه تقدیرنامه هایی که از انجمن های خیریه فعال در آنها کسب کرده بود را به علاوه عکس های پدر و خانواده اش به ما نشان داد و بخشی از خاطرات گذشته خود را بیان کرد.
وی همچنین گفت: بخشی از تقدیرنامه ها و مدارک خود را به موزه سینما اهدا کردم. خوشحالم که عرضه این را داشتم که به مردم و وطنم خدمت کنم. این لوح های سپاس را جمع آوری کرده ام تا پس از مرگم به نوه ام برسد چرا که او همیشه به نگهداری خاطرات من علاقمند بوده است.
وی همچنین گفت: نه خودم و نه پدرم به فکر ثروت نبودیم. امر پدرم را مبنی بر ماندن در عرصه هنر اطاعت کردم و این گونه تا به امروز در این عرصه ماندگار شدم اما اینکه از این به بعد هم بمانم و یا نمانم دست خداوند است.
رنجبر با اشاره به شرایط زندگی خود گفت: پسر من 9 سال داشت که پدرش را به دلیل سکته از دست داد و من به دلیل اینکه دوست نداشتم پسرم زیر دست ناپدری بزرگ شود ازدواج نکردم و خودم کارمند شهرداری بودم و با فعالیت در آنجا و همچنین فعالیت در عرصه تئاتر و تلویزیون زندگی ام را می گذراندم.
وی در ادامه صحبت های خود تصریح کرد: در چنین شرایطی مادربزرگ پسرم از من خواست که پسرم را برای تحصیل به خارج از کشور بفرستم و به همین ترتیب من او را در مدرسه شبانه روزی ثبت نام کردم و هر چقدر حقوق می گرفتم در این مسیر صرف می کردم تا اینکه شرایط به خوبی رقم خورد و پسرم همان فرزندی شد که همیشه آرزویش را داشتم.
رنجبر همچنین گفت: پس از اینکه پسرم فارغ التحصیل شد مرا پیش خودش برد اما بعد از گذشت مدتی من به او گفتم که نمی توانم دور از وطنم ایران زندگی کنم و پسرم تصمیم گرفت با وجود اینکه در آنجا شرایط خوبی همراه با کار کار مناسبی داشت همراه با من به ایران بیاید. پس از مدتی که پسرم به ایران آمده بود در اینجا با یک دختر خانم مهندس آشنا شد و پس از مدتی ازدواج کردند.
بازیگر سریال زیر آسمان شهر در بخش دیگری از صحبت های خود گفت: پسر من به خارج از کشور رفت و آمد داشت تا اینکه از روزی که من بیمار شدم هیچ جا نرفت و زمان خود را برای ماندن در کنار من اختصاص داد.پسرم هر شب به من سر می زند و روی روند مصرف داروهای من حساسیت بسیاری دارد و همیشه به این نکته تاکید می کند که خدمتی که شما در حق من انجام دادی باعث شد که من الان به چنین جایی رسیده باشم.
این بازیگر پیشکسوت عرصه تئاتر همچنین توضیح داد: اوایل که بیمار شده بودم کمی گله کردم که ای دوستان تا زمانی که آدمیزاد زنده است باید قدر یکدیگر را بدانیم. خیلی از هنرمندان را مشاهده کردم که به طرز بدی فوت کرده اند و همیشه این موضوع مطرح می شد که چرا هر وقت کسی فوت می کند اولین شخصی که در تشییع پیکر او حضور پیدا می کند تو هستی و من همیشه اعلام می کردم که برای همدردی با او وظیفه ام را انجام می دهم چرا که من می دانم او چه کاری انجام داده و چه زحمت های بسیاری کشیده است.
رنجبر ادامه داد: چون کارمند بازنشسته شهرداری بوده ام، شهردار تهران همراه با تنی چند از مسئولان شهرداری جویای احوال من می شوند و بعد از اینکه مشکل پیدا کردم برایم پرستار فرستاند و در بیمارستان به ملاقاتم آمدند و برایم مراسم بزرگداشت گرفتند.
وی همچنین یادآور شد: اوایل بیماری ام و پس از این که گله کنم کسی به دیدنم نمی آمد و من مثل اسکلتی در این جا افتاده بودم اما برخی از هنرمندان به خصوص افرادی که قدیمی تر بودند آمدند با من همدردی کردند.
رنجبر در ادامه صحبت های خود توضیح داد: پس از اینکه گله کردم افراد بسیاری به من گفتند که چرا این کار را انجام دادی در حالی که به آنها گفتم انتظار داشتم جوان هایی که الان در این زمینه فعالیت می کنند حداقل یک تشکر ساده از من و امثال من انجام دهند که خوشبختانه عده ای از آنها محبت کردند و به دیدنم آمدن و گروهی از آنها که پرستو صالحی هم جزوشان بود چند شب پیش در مراسمی از من تقدیر کردند. زمانی که جوان تر بودم هر وقت پیشکسوتان عرصه هنر را می دیدم دستشان را می بوسیدم و بابت زحمت هایی که در این عرصه برای من و امثال من کشیده اند تشکر می کردم.
وی افزود: از بین دوستان آنهایی که محبت داشتند مرا مورد لطفشان قرار دادند که گروهی دیگر که فاقد چنین ویژگی بودند فرار کردند.
رنجبر خاطرنشان کرد: خدا رو شکر می کنم که الان حقوق بازنشستگی دریافت می کنم و وقتی که چندی پیش هیات مدیره خانه سینما به دیدنم آمدند خوشحال شدم بابت اینکه زمانم را در طی این سال ها در عرصه هنر هدر نداده ام.
گفت و گو از: بهاره کنجکاوفرد
نظرات بینندگان
درود بر شما بانوی هنرمند و غرورآفرین، من، همسر و فرزندم هیچگاه ساعات خوشی را که برای ما در تلویزیون رقم زدید فراموش نکردیم. دست شما را از راه دور میبوسیم و خود را مدیون زحمات بی دریغتان میدانیم. شما مثل مادربزرگی مهربان برای همه مردم ایران هستید و ایرانیان و همه پارسی زبانان قدردان شما هستند و برای شما آرزوی سلامت و طول عمر بابرکت دارند. فرزند گرامی شما هم الگوی خوبی برای سایر فرزندان هستند تا احترام و اکرام به والدین کمرنگ نشود. اگر از شما غافل و مشغول دنیای پست و کوچک خود شدیم، ما را حلال کنید و به دل نگیرید. خداوند ما را از این غفلت حفظ نماید. خداوند نگهدارتان مادر خوب و مهربان
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *