ماجرای سکته دوشکاچی عراقی
یکی از رزمندگان گردان اطلاعات و عملیات لشکر 21 امام رضا(ع) خاطره ای جالب از سکته دوشکاچی عراقی در جنگ تحمیلی نقل کرده است.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از ایسنا، گردان غواصی نوح از نیروهای گردان اخلاص (اطلاعات و عملیات) لشکر 21 امام رضا(ع) در سال 1365 تشکیل شد.
نیروهای این گردان در مکانی در نزدیکی خرمشهر به نام پایگاه شهید شاکری آموزشهای مخصوص غواصی و بَلم رانی را گذراندند. این نیروهای ویژه، در عملیات متعددی حضور داشتند که مهمترین آنها کربلای 4،5 و 8 بود.
سماوات یکی از اعضای این گردان خاطرهای کوتاه از یکی از مأموریتهای شناسایی روایت میکند:
«قبل از اجرای عملیات کربلای 4، در یکی از شناساییها بایستی از عرض اروند عبور میکردیم و بعد از نفوذ به ساحل آن طرف اروند، به شناسایی منطقه مورد هدف میپرداختیم.
به همراه رضا نیکپور، به آب زدیم. شب متغیری بود. هوا گاهی ابری و گاهی مهتابی بود. آهسته به صورت سر پایین به سمت ساحل مقابل، فین (کفش مخصوص غواصی) میزدیم. سرمان را که از آب بیرون آوردیم چشممان به سنگر دوشکایی افتاد که یک دوشکاچی عراقی پشتش نشسته و لوله آن را مستقیم به سمت ما نشانه رفته است.
عینک غواصی روی چشمانمان بود. شهید نیک پور گفت: از هم جدا میشویم تو از آن طرف برو و من هم این طرف که اگر تیراندازی کرد، یک نفر تیر بخورد. با دقت بیشتری به عراقی پشت دوشکا نگاه کردیم، تکان نمیخورد. شهید نیکپور به آهستگی به ساحل خزید و من هم به دنبالش. با احتیاط خود را به سنگر کمین رساندیم. اول گمان کردیم دوشکاچی به خواب رفته اما نزدیک که شدیم، متوجه شدیم عراقی، دچار سکته شده است.
آن بیچاره عراقی وقتی هیبت ما را در میان آب دیده بود از ترس سکته کرده بود. او حتی انگشتش روی ماشه قرار داشت ولی از ترس جرأت و فرصت اینکه تیر اندازی کند را نیافته بود.»
/انتهای پیام/
نیروهای این گردان در مکانی در نزدیکی خرمشهر به نام پایگاه شهید شاکری آموزشهای مخصوص غواصی و بَلم رانی را گذراندند. این نیروهای ویژه، در عملیات متعددی حضور داشتند که مهمترین آنها کربلای 4،5 و 8 بود.
سماوات یکی از اعضای این گردان خاطرهای کوتاه از یکی از مأموریتهای شناسایی روایت میکند:
«قبل از اجرای عملیات کربلای 4، در یکی از شناساییها بایستی از عرض اروند عبور میکردیم و بعد از نفوذ به ساحل آن طرف اروند، به شناسایی منطقه مورد هدف میپرداختیم.
به همراه رضا نیکپور، به آب زدیم. شب متغیری بود. هوا گاهی ابری و گاهی مهتابی بود. آهسته به صورت سر پایین به سمت ساحل مقابل، فین (کفش مخصوص غواصی) میزدیم. سرمان را که از آب بیرون آوردیم چشممان به سنگر دوشکایی افتاد که یک دوشکاچی عراقی پشتش نشسته و لوله آن را مستقیم به سمت ما نشانه رفته است.
عینک غواصی روی چشمانمان بود. شهید نیک پور گفت: از هم جدا میشویم تو از آن طرف برو و من هم این طرف که اگر تیراندازی کرد، یک نفر تیر بخورد. با دقت بیشتری به عراقی پشت دوشکا نگاه کردیم، تکان نمیخورد. شهید نیکپور به آهستگی به ساحل خزید و من هم به دنبالش. با احتیاط خود را به سنگر کمین رساندیم. اول گمان کردیم دوشکاچی به خواب رفته اما نزدیک که شدیم، متوجه شدیم عراقی، دچار سکته شده است.
آن بیچاره عراقی وقتی هیبت ما را در میان آب دیده بود از ترس سکته کرده بود. او حتی انگشتش روی ماشه قرار داشت ولی از ترس جرأت و فرصت اینکه تیر اندازی کند را نیافته بود.»
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *