به خاطر نامزدم خلاف می کردم
نمی دانم مادرم کجاست، پدرم که فوت کرده است اما همه این خلاف ها را به خاطر نامزدم انجام دادم.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه جامعه ،کنار نردههای میلهای ایستاده و سرش را پایین انداخته است. صورت استخوانی و گودرفتهاش حکایت از مصرف مواد مخدر دارد. او در عملیات پلیس دستگیر شده و اتهامش فروش اموال سرقتی است. او یکی از اعضای باند چهار نفره سرقت از خانههای پایتخت است. سه عضو باند با ورود به خانهها از طریق پنجره نقشه سرقتها را انجام میدادند. متهمان فقط وسایل باارزش و سبک شامل طلا و جواهرات را به سرقت میبردند. پس از سرقت زن جوان وارد عمل میشد و طلاها را به طلافروشی برده و آنها را میفروخت.
چند سال داری؟
23 سالم است.
اعتیاد داری؟
نه، هیچ ماده مخدری مصرف نمیکنم.
مطمئنی؟
[سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند] قبلا مواد مصرف میکردم، اما خیلی وقت است که ترک کردهام.
با اعضای باند چطور آشنا شدی؟
کامران که سردستهمان بود، نامزدم است. دو نفر دیگر هم دوستان کامران هستند.
چطور با کامران آشنا شدی؟
از یکی از شهرهای شمالی که به تهران آمدم با کامران آشنا شدم. او همشهریام بود و بعد از مدتی به هم علاقهمند شدیم و باهم نامزد کردیم. البته ساکن شمال کشور نبودیم. در تهران زندگی میکردیم، اما نامادریام از خانه بیرونم کرد و من هم که جایی برای زندگی نداشتم به بهزیستی یکی از شهرهای شمالی رفتم و مدتی آنجا بودم، اما بعد از مدتی دوباره به تهران برگشتم و با کامران آشنا شدم.
چرا از خانه بیرونت کرد؟
پدرم که فوت کرد، او مرا از خانه بیرون کرد.
مادرت کجاست؟
نمیدانم، دنبال زندگی خودش. هفت سال پیش از پدرم جدا شد و بعد از آن دیگر ندیدمش.
سواد داری؟
نه. بیسوادم.
حتی نمیتوانی اسمت را بنویسی؟
خیر نمیتوانم. هرگز پشت نیمکت مدرسه ننشستهام. کسی را هم نداشتم که تشویق به درس خواندنم کند.
پدر و مادرت نمیگفتند باید به مدرسه بروی؟
ای بابا. اگر کسی را داشتم که اینجا نبودم. زندگیام از کودکی بد بود.
طلاهای سرقتی را چطور میفروختی؟
سراغ طلافروشها میرفتم و به بهانههای مختلف که این طلاها کادوی عروسیام است و کاغذ خرید ندارم و مریض هستم و به پول نیاز دارم، آنها را میفروختم. من فقط به خاطر نامزدم خلاف میکردم و میخواستم به او کمک کنم.
انتهای پیام/
چند سال داری؟
23 سالم است.
اعتیاد داری؟
نه، هیچ ماده مخدری مصرف نمیکنم.
مطمئنی؟
[سرش را پایین میاندازد و سکوت میکند] قبلا مواد مصرف میکردم، اما خیلی وقت است که ترک کردهام.
با اعضای باند چطور آشنا شدی؟
کامران که سردستهمان بود، نامزدم است. دو نفر دیگر هم دوستان کامران هستند.
چطور با کامران آشنا شدی؟
از یکی از شهرهای شمالی که به تهران آمدم با کامران آشنا شدم. او همشهریام بود و بعد از مدتی به هم علاقهمند شدیم و باهم نامزد کردیم. البته ساکن شمال کشور نبودیم. در تهران زندگی میکردیم، اما نامادریام از خانه بیرونم کرد و من هم که جایی برای زندگی نداشتم به بهزیستی یکی از شهرهای شمالی رفتم و مدتی آنجا بودم، اما بعد از مدتی دوباره به تهران برگشتم و با کامران آشنا شدم.
چرا از خانه بیرونت کرد؟
پدرم که فوت کرد، او مرا از خانه بیرون کرد.
مادرت کجاست؟
نمیدانم، دنبال زندگی خودش. هفت سال پیش از پدرم جدا شد و بعد از آن دیگر ندیدمش.
سواد داری؟
نه. بیسوادم.
حتی نمیتوانی اسمت را بنویسی؟
خیر نمیتوانم. هرگز پشت نیمکت مدرسه ننشستهام. کسی را هم نداشتم که تشویق به درس خواندنم کند.
پدر و مادرت نمیگفتند باید به مدرسه بروی؟
ای بابا. اگر کسی را داشتم که اینجا نبودم. زندگیام از کودکی بد بود.
طلاهای سرقتی را چطور میفروختی؟
سراغ طلافروشها میرفتم و به بهانههای مختلف که این طلاها کادوی عروسیام است و کاغذ خرید ندارم و مریض هستم و به پول نیاز دارم، آنها را میفروختم. من فقط به خاطر نامزدم خلاف میکردم و میخواستم به او کمک کنم.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *