کیهان: شجریان گفته بود مردم برای عارق ام هم، صف میبندند!
پیرمردی است که روزگاری نه چندان دور از برج عاج خود گفته بود «من اگر عارق هم بزنم، مردم صف میبندند!»
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه سیاسی ، روزنامه کیهان در شماره امروز خود (18 خرداد) در گزارشی نوشت:
همه اندوهگینند! از اینکه صدای ملکوتی و نوستالژیک و ملکوتی او مهمانسفرههای افطار مردم نیست، غم بزرگی روح و جانشان را میخراشد! مدیر یک شبکه تلویزیونی، از امید و آرزوی خود در قالب احتمال پخش ربنا میگوید، روزنامه دولت، بیتالمال را صرف طراحی پوستر رنگی شجریان و مصاحبه مفصل با او میکند.
خلاصه به نظر میرسد ماه رمضان امسال ایرانیان، مشکلی ندارند، غمی ندارند، سفرههای افطارشان به راه است، نانشان گرم است و آبشان سرد، دلهایشان روشن است و تنها یک غم بزرگ، همه را مکدر کرده و آن نشنیدن صدای استاد آواز ایران است که معنویت را به خانههایشان بیاورد!
اندکی آن سوتر، تصاویر استاد در آغوش زنان و دختران جوان و اجنبی، روی دیوار اتاق و توی گوشیهای مردم، تصویر مهوع و سخیفی از معنویت استاد را به صورت مخاطب میزند! 17 ساعت روزهداری برای افطار با صدای کسی که رسما به فسق خود افتخار میکند و رسما به اسلام توهین میکند و میگوید: «اینها هرگز با هنر کنار نمیآیند و تجربه 1400 ساله ما این را نشان میدهد»! چه آرزوی موهومی برای کسب معنویت از صاحب این صدا!
در حالیکه عدد پدران شرمنده ساکن خانه اول، بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در خوشبینانهترین فرض، به شش میلیون و نیم نفر رسیده و در حالی که هر دقیقه، یک ایرانی بیکار میشود و در حالیکه رهبر معظم انقلاب، به عوض همه آنها که خائنانه یا غافلانه، برای مردم کاری نمیکنند، ابراز شرمندگی میکنند، دولتمردان مشغول بافتن کلاه برای مردمند!
آنها بعد از سه سال به دست گرفتن مهمترین شریانهای سیاسی و مراکز تصمیمگیری، به این نتیجه رسیدهاند که مشکل مملکت و جوانان، نه بیکاری، نه ازدواج و نه هیچ چیز دیگر است!
مشکل آنها نشنیدن صدای آواز پیرمردی است که روزگاری نه چندان دور از برج عاج خود گفته بود «من اگر عارق هم بزنم، مردم صف میبندند!» این مهمترین دغدغه مردم، اکنون با به صف کردن پیاده نظام رسانهای و مزدوران اجارهای در حال ترویج و تبلیغ است و روزبهروز بیشتر از قبل به مسئله اول بدل میشود و شاید بزودی مسئله اول آسیا و حتی جهان شود! همانطور که روزگاری رهبر بودائیان، مسئله اول رسانههای غربی شده بود! آنها چنان در رثای «ربنا»ی شجریان اشک میریزند و پوستر منقش به لفظ ربنا طراحی میکنند که یادشان میرود شجریان، خودش چند سال قبل چه گفته بود!؟
او که همه شهرت خود را مرهون دهه اول بعد از پیروزی انقلاب و فرار خوانندگان فاسد پاپ و ... آن دوران و در نتیجه خالی بودن میدان از هر نوع موسیقی و صدای دیگری در آن روزگار است و اسم و رسم خود را به خاطر تکرار هزاران باره کارهایش از صدا و سیماست، ناگهان از ناراضی بودنش به خاطر پخش آن آثار سخن به میان آورد و حتی وکیل گرفت و شکایت کرد و...! اکنون اگر کسی خودش قهر کرده و رفته، دلش میخواهد برگردد، این همه جنجال و حاشیه برای چیست!؟
زمینهسازان و رد گم کنها، آنقدر مشغول گریه برای نشنیدن صدای ملکوتی! ربنا در آستانه افطارند که یادشان میرود عکسهای او را در آغوش فلان خواننده بدنام و فلان مجری بد کردار از در و دیوار بردارند، بعد ناله و شکوه کنند!
همه اندوهگینند! از اینکه صدای ملکوتی و نوستالژیک و ملکوتی او مهمانسفرههای افطار مردم نیست، غم بزرگی روح و جانشان را میخراشد! مدیر یک شبکه تلویزیونی، از امید و آرزوی خود در قالب احتمال پخش ربنا میگوید، روزنامه دولت، بیتالمال را صرف طراحی پوستر رنگی شجریان و مصاحبه مفصل با او میکند.
خلاصه به نظر میرسد ماه رمضان امسال ایرانیان، مشکلی ندارند، غمی ندارند، سفرههای افطارشان به راه است، نانشان گرم است و آبشان سرد، دلهایشان روشن است و تنها یک غم بزرگ، همه را مکدر کرده و آن نشنیدن صدای استاد آواز ایران است که معنویت را به خانههایشان بیاورد!
اندکی آن سوتر، تصاویر استاد در آغوش زنان و دختران جوان و اجنبی، روی دیوار اتاق و توی گوشیهای مردم، تصویر مهوع و سخیفی از معنویت استاد را به صورت مخاطب میزند! 17 ساعت روزهداری برای افطار با صدای کسی که رسما به فسق خود افتخار میکند و رسما به اسلام توهین میکند و میگوید: «اینها هرگز با هنر کنار نمیآیند و تجربه 1400 ساله ما این را نشان میدهد»! چه آرزوی موهومی برای کسب معنویت از صاحب این صدا!
در حالیکه عدد پدران شرمنده ساکن خانه اول، بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در خوشبینانهترین فرض، به شش میلیون و نیم نفر رسیده و در حالی که هر دقیقه، یک ایرانی بیکار میشود و در حالیکه رهبر معظم انقلاب، به عوض همه آنها که خائنانه یا غافلانه، برای مردم کاری نمیکنند، ابراز شرمندگی میکنند، دولتمردان مشغول بافتن کلاه برای مردمند!
آنها بعد از سه سال به دست گرفتن مهمترین شریانهای سیاسی و مراکز تصمیمگیری، به این نتیجه رسیدهاند که مشکل مملکت و جوانان، نه بیکاری، نه ازدواج و نه هیچ چیز دیگر است!
مشکل آنها نشنیدن صدای آواز پیرمردی است که روزگاری نه چندان دور از برج عاج خود گفته بود «من اگر عارق هم بزنم، مردم صف میبندند!» این مهمترین دغدغه مردم، اکنون با به صف کردن پیاده نظام رسانهای و مزدوران اجارهای در حال ترویج و تبلیغ است و روزبهروز بیشتر از قبل به مسئله اول بدل میشود و شاید بزودی مسئله اول آسیا و حتی جهان شود! همانطور که روزگاری رهبر بودائیان، مسئله اول رسانههای غربی شده بود! آنها چنان در رثای «ربنا»ی شجریان اشک میریزند و پوستر منقش به لفظ ربنا طراحی میکنند که یادشان میرود شجریان، خودش چند سال قبل چه گفته بود!؟
او که همه شهرت خود را مرهون دهه اول بعد از پیروزی انقلاب و فرار خوانندگان فاسد پاپ و ... آن دوران و در نتیجه خالی بودن میدان از هر نوع موسیقی و صدای دیگری در آن روزگار است و اسم و رسم خود را به خاطر تکرار هزاران باره کارهایش از صدا و سیماست، ناگهان از ناراضی بودنش به خاطر پخش آن آثار سخن به میان آورد و حتی وکیل گرفت و شکایت کرد و...! اکنون اگر کسی خودش قهر کرده و رفته، دلش میخواهد برگردد، این همه جنجال و حاشیه برای چیست!؟
زمینهسازان و رد گم کنها، آنقدر مشغول گریه برای نشنیدن صدای ملکوتی! ربنا در آستانه افطارند که یادشان میرود عکسهای او را در آغوش فلان خواننده بدنام و فلان مجری بد کردار از در و دیوار بردارند، بعد ناله و شکوه کنند!
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *