چرایی افزایش سیاست های خصمانه آل سعود در غرب آسیا

16:11 - 11 خرداد 1395
کد خبر: ۱۸۰۳۵۹
آل سعود چه بخواهد چه نخواهد باید قدرت و اقتدار ایران را در منطقه بپذیرد، او ناچار به پذیرفتن این واقعیت است، واقعیتی که برای رژیم سعودی تلخ و برای جبهه مقاومت و دوستداران اسلام ناب محمدی(ص) شیرین و گوارا است.
به گزارش گروه بین الملل ، آرایش و نظم غرب آسیا دچار تغییرات گسترده ای شده است، این تغییرات با نقش آفرینی و تأثیر گذاری جمهوری اسلامی ایران سمت و سوی دیگری یافته به گونه ای که نقشه های آمریکا برای منطقه نه تنها پیاده نشده بلکه ابتر هم مانده است.

نظم بی نظمی که آمریکا با استفاده از کشورهای سرسپرده منطقه در غرب آسیا و خلیج فارس ایجاد کرده بود، با بروز انقلاب ها و خیزش های اسلامی به هم ریخت. عراق از اختیار آمریکا بیرون آمد و چند کشور اسلامی با پیروزی انقلاب خود توانستند سلطه را از سر کشور و ملت خود بردارند هر چند برخی از آنها با بیراهه روبرو شدند و با خدعه آمریکا فریب خوردند اما آنها هم به راه خود باز خواهند گشت.

تأثیر و نفوذ ایران در منطقه که با سیاست و درایت صورت گرفته است، با دشمنی ها، کارشکنی ها و تخریب های گسترده همراه بود. ایران بدون این که دخالتی در امور دیگر کشورهای منطقه داشته باشد، برای مردم این کشورها الگوی مناسبی شده است تا بتوانند با بهره گیری از این الگوی انقلابی، خود را از زیر یوغ سلطه بیرون بیاورند تا بتوانند مردم سالاری را در کشور خود حاکم سازند.

اکثر کشورهای غرب آسیا با سیستم حکومتی غیر دموکراتیک بر مردم حکومت می کنند و مردم این کشورها هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خود ندارند، اکثر حکومت ها در کشورهای عربی پادشاهی موروثی است و برخی از آنها حتی تاکنون انتخابات را تجربه نکرده اند.

در میان این رژیم ها عربستان سعودی که خود را بزرگتر از بقیه می پندارد و در واقع پر خوانده آنها می داند، در امور همه این کشورها دخالت می کند به گونه ای که کار به تجاوز نظامی هم کشیده است و اکنون بیش از یکسال است یمن زیر حملات ارتش رژیم آل سعود مقاومت می کند.

مردم یمن از همان مردمانی هستند که می خواهند برای سرنوشت خودشان تصمیم بگیرند و یک حکومت مردم سالار را در کشورشان پیاده کنند اما حکومتی دیکتاتور با حملات خود مانع چنین خواسته ای می شود.

آل سعود خود به خوبی می داند که اگر کشوری در دور و اطراف خود انقلاب کند و حکومتی مردم سالار را مستقر سازد، چنین واقعه ای سراغ او هم خواهد آمد، اما نمی داند که ناگزیر است تن به خواسته مردم بدهد، دیر یا زود.

واکنش ها و رفتارهای سران رژیم سعودی تنها اندکی، روز واقعه را برای آنها به تأخیر می اندازد، همین. ضمن این که با این کار شیوه سرنگونی خود را سخت تر می کند چون دستش به خون مسلمانانی آغشته گشته که بیگناه کشته شدند.

این رژیم گرچه به ظاهر حمایت آمریکا را از دست داده است، اما بدون حامی هم نمی تواند به حیات خود ادامه دهد، عربستان از خود چیزی ندارد که توان مقابله با سختی ها را داشته باشد. حکایت عربستان و آمریکا اکنون به حکایت انگلی است که به درون بدن وارد شده است و به گونه ای رشد کرده که اگر زودتر از دست آن خلاص نشود، جان بدنی که انگل در آن است هم به خطر خواهد افتاد. این دو از هم بهره برده اند. سعودی نقش بشکه نفت را برای آمریکا بازی می کند و آمریکا هم نقش بشکه باروت. اما آنها فراگرفته اند که با هم زندگی مسالمت آمیز داشته باشند.

سعودی ها باید به این نتیجه برسند و باور کنند که اختلافات آنها با ایران اختلافاتی نیست که به نفع آنها تمام شود، این اختلافات خوشایند آمریکا است حتی واشنگتن بدش نمی آید این دو کشور در خلیج فارس یک درگیری هر چند کوچک با هم داشته باشند.

اما همین درگیری کوچک اما سخت، شکست سعودی ها را به همراه خواهد داشت، و امید این که آمریکا به داد آنها خواهد رسید واهی و پوچ است. اما سران سعودی همچنان تصور می کنند که آمریکا به عنوان متحدی قابل اعتماد و اطمینان به پشت گرمی آنها بلند می شود. برای همین است که سیاست های خصمانه تری را در منطقه دنبال می کند.

آمریکایی ها شاید به زبان بگویند عربستان و کشورهای خلیج فارس و اعضای شورای همکاری از متحدان جدی او هستند و حمایت آمریکا بر سر آنها خواهد بود، اما در عمل باید دید که آنها چه خواهند کرد.

واکنش هایی که رژیم سعودی در قبال تحولات منطقه انجام می دهد نه تنها آنها را فروکش نمی کند بلکه بر آتش آن هم می افروزد. دخالت های مستقیم او در امور داخلی سوریه، سرکوب مردم انقلابی بحرین، تجاوز نظامی به یمن و کشتار مردم آن، دخالت در عراق و حمایت از تروریست های تکفیری وهابی تنها بخشی از اقداماتی است که این رژیم در منطقه انجام می دهد.

در واقع آل سعود مسئول فتنه ای است که اکنون در منطقه ایجاد شده است. رفتارهای سران این رژیم برگرفته از عقلانیت و منطق نیست بلکه از سر عصبانیت و خشم است که باعث زائل شدن عقل و منطق در آنها شده است.

شاید گرایش اعراب به سوی رژیم اسرائیل راهی برای جایگزینی آمریکا باشد، اما این رژیم خود با مشکلات بزرگی دست و پنجه نرم می کند و نمیتواند به عنوان حامی اعراب عمل کند، آنها هنوز در ماهیت خود با مشکل روبرو هستند، اتحاد با اسرائیل خیانت به آرمان های فلسطین و جهان اسلام است. حال اعراب می خواهند تن به این ذلت بدهند تبعات آن را هم باید بپذیرند.

اکنون نشانه هایی دیده می شود که اعراب خلیج فارس به ویژه رژیم سعودی سعی دارند خود را به روسیه نزدیک کنند. عربستان ژست این گرایش را گرفته است چون می داند با روسیه زوایه های زیادی دارد هر چند مسکو هم بی میل نیست که چنین اتفاقی بیفتد چون همپیمانان آمریکا در منطقه کم می شود و این اتفاق ضعف آمریکا را به همراه خواهد اشت.

وابستگی سعودی به آمریکا تا زمان روی کار بودن آنها در عربستان کم و زیاد می شود ولی قطع نمی شود، آمریکا هم نمی خواهد این بشکه نفت را از دست بدهد، اما کاخ سفید اکنون نیاز دیده است تا اندکی نوچه خود را در خود واگذارد.

مهمترین اختلاف که بنیانی ترین آن است موضوع سوریه است که میان روسیه و عربستان وجود دارد. این اختلاف هم حل ناشدنی است مگر آن که یک طرف کوتاه بیاید و آن روسیه نخواهد بود.

نگرانی عربستان هم به خاطر نزدیک شدن ایران و آمریکا هم بی مورد است، چنین اتفاقی نخواهد افتاد، تنها این موضوع بهانه ای شده است برای دشمنی هر چه بیشتر با جمهوری اسلامی ایران، نزدیک شدن به رژیم اسرائیل و شدت بخشیدن به سیاست های خصمانه خود علیه ایران.

رژیم سعودی نقش تخریب کنند و مسموم کننده در منطقه را بازی می کند، این تنها بخشی از اقداماتی است که او علیه جهان اسلام انجام می دهد، سران این رژیم سال هاست که در کشورهای اسلامی سرمایه گذاری کرده اند تا علاوه بر انتشار تفکرات خود، نیروهای وفادار به خود را نیز تربیت کنند. این تفکر افراطی نشأت گرفته از وهابیت نه تنها برای جهان اسلام دردسر ساز خواهد بود، بلکه برای غرب و آمریکا هم مشکل ساز می شود.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *