کتابی که برنده "جایزه صلح" افغانستان شد
مجموعه داستان "انجیرهای سرخ مزار" اثر "محمد حسین محمدی" از بهترین کتابهای ادبیات افغانستان بوده که برنده جایزه صلح افغانستان شده است.
به گزارش سرویس بین الملل مجموعه داستان انجیرهای سرخ مزار اثر محمد حسین محمدی از بهترین کتابهای ادبیات افغانستان بوده که برنده جایزه صلح افغانستان شده است.
این کتاب 14 داستان کوتاه دارد که موضوع همه آنها جنگ است ولی در هر داستان از زاویه و منظری متفاوت به جنگ و آدمهای درگیر در آن نگاه شده است.
حوادث داستانها، همانطور که از نام کتاب برمیآید، در شهر «مزارشریف» و اطراف آن میگذرند که زادگاه نویسنده است.
با وجود این فضا و مکان مشترک، هر داستان مستقل از دیگری است و تاریخ پایان داستانها نشان میدهد که داستانها در فاصله زمانی نزدیک به 7 سال نوشته شدند و نویسنده تلاش کرده در هر داستان از منظری تازه و متفاوت به جامعه جنگزدهاش نگاه کند، این تفاوت و گوناگونی حتی در تکنیکها و شگردهای نویسندگی نیز دیده میشوند.
از دیگر ویژگیهای بسیار بارز این مجموعه، زبان فخیم و شاخص داستانهاست که نشان از این دارد که زبان از دغدغههای اصلی محمدی محسوب میشود.
نگاه نویسنده در این داستانها، نه تنها ایدئولوژیک نمیشود، بلکه به تقریب در هیچجا نامی از گروهی یا کسی نمیبرد و از عقیدهای یا جریانی جانبداری نمیکند.
آنچه در این مجموعه مورد تأیید قرار میگیرد و بازنمایی میشود، عقبماندگی فرهنگی و غلبه بی چون و چرای سنت است.
با کمی دقت خواننده متوجه میشود که قربانیان جنگ در این مجموعه داستان، قربانی جمعی تاریخیاند که از لوله تفنگ خارج میشود.
نویسنده برای تصویر و توصیف عارضههای جنگ و نوع برخورد شخصیتها با این آسیبها، اساساً از 3 شیوه و تکنیک خودگویی درونی، رجعت به گذشته و تغییر دیدگاه استفاده کرده است، این 3 تکنیک، نه تنها موجب گسست و تسلسل قصهها شدهاند و به آنها جذابت بخشیدهاند، بلکه سبب ایجاز آنها هم گردیدهاند.
در ایران با داستان کوتاه «مردگان» برنده نخستین دوره جایزه ادبی اصفهان شد و سپس با انتشار مجموعه داستان «انجیرهای سرخ مزار»، در اکثر جوایز ادبی ایران کاندید جایزه شد و جایزه ادبی «هوشنگ گلشیری»، جایزه ادبی اصفهان و جایزه صلح افغانستان را بهدست آورد.
درخت انجیر در عنوان کتاب نمادیست از حلاوت زمان گذشته و وحشت از یک زمان حال طولانی که از رهگذر ترکیبی هوشمندانه از واقعیت و تخیل روایت میشوند: دختر بچهای در باغی واقع در مزار شریف درخت انجیری را به دنبال یک میوه رسیده با دقت وارسی میکند و این درحالیست که صدای غرش هواپیماها پیشاپیش از مرگ و وحشت خبر میدهد.
در مجموع محمدی، یکی از شخصیتهای جامعه مدنی درکشوری که ناامیدانه در تلاش است تا راه خود را به سوی یک زندگی عادی بازیابد، تصمیم گرفته است تا همه مشکلاتی که این جنگ بیمعنی در افغانستان مسببش بوده است را به حرف وا دارد: دهقانانی که در حین درو گندم در فاصله نبردی تا نبرد دیگر کشته میشوند، بچههایی که در جنگ یتیم میمانند، معلول میشوند و داغ وحشت بیپایان بزرگترها بر تنشان میماند، دختران جوانی که به عنوان غنائم جنگی چپاول میگردند، انسانهای عادی که جنگ از آنان دیوهایی پلید و بیاحساس میسازد، جنگجویانی که به نقطه ضعفهای انسانی خود پی میبرند، مدافعین آزادی که پایبندی به ارزشهایی را از یاد میبرند که حتی جنگ نیز نباید آنها را زیر پا بگذارد.
محمدی به هر یک از آنان، حتی به طالبانی که در غرب منفور و در افغانستان مورد رعب و وحشت هستند، نگاهی میبخشد که از منظر آن عمیقترین احساساتشان را تحلیل میکند و برایشان یک جایگاه تاریخی قائل میشود، چیزی که اغلب اخبار رسانههای جمعی نفیاش کردهاند.
/
این کتاب 14 داستان کوتاه دارد که موضوع همه آنها جنگ است ولی در هر داستان از زاویه و منظری متفاوت به جنگ و آدمهای درگیر در آن نگاه شده است.
حوادث داستانها، همانطور که از نام کتاب برمیآید، در شهر «مزارشریف» و اطراف آن میگذرند که زادگاه نویسنده است.
با وجود این فضا و مکان مشترک، هر داستان مستقل از دیگری است و تاریخ پایان داستانها نشان میدهد که داستانها در فاصله زمانی نزدیک به 7 سال نوشته شدند و نویسنده تلاش کرده در هر داستان از منظری تازه و متفاوت به جامعه جنگزدهاش نگاه کند، این تفاوت و گوناگونی حتی در تکنیکها و شگردهای نویسندگی نیز دیده میشوند.
از دیگر ویژگیهای بسیار بارز این مجموعه، زبان فخیم و شاخص داستانهاست که نشان از این دارد که زبان از دغدغههای اصلی محمدی محسوب میشود.
نگاه نویسنده در این داستانها، نه تنها ایدئولوژیک نمیشود، بلکه به تقریب در هیچجا نامی از گروهی یا کسی نمیبرد و از عقیدهای یا جریانی جانبداری نمیکند.
آنچه در این مجموعه مورد تأیید قرار میگیرد و بازنمایی میشود، عقبماندگی فرهنگی و غلبه بی چون و چرای سنت است.
با کمی دقت خواننده متوجه میشود که قربانیان جنگ در این مجموعه داستان، قربانی جمعی تاریخیاند که از لوله تفنگ خارج میشود.
نویسنده برای تصویر و توصیف عارضههای جنگ و نوع برخورد شخصیتها با این آسیبها، اساساً از 3 شیوه و تکنیک خودگویی درونی، رجعت به گذشته و تغییر دیدگاه استفاده کرده است، این 3 تکنیک، نه تنها موجب گسست و تسلسل قصهها شدهاند و به آنها جذابت بخشیدهاند، بلکه سبب ایجاز آنها هم گردیدهاند.
در ایران با داستان کوتاه «مردگان» برنده نخستین دوره جایزه ادبی اصفهان شد و سپس با انتشار مجموعه داستان «انجیرهای سرخ مزار»، در اکثر جوایز ادبی ایران کاندید جایزه شد و جایزه ادبی «هوشنگ گلشیری»، جایزه ادبی اصفهان و جایزه صلح افغانستان را بهدست آورد.
درخت انجیر در عنوان کتاب نمادیست از حلاوت زمان گذشته و وحشت از یک زمان حال طولانی که از رهگذر ترکیبی هوشمندانه از واقعیت و تخیل روایت میشوند: دختر بچهای در باغی واقع در مزار شریف درخت انجیری را به دنبال یک میوه رسیده با دقت وارسی میکند و این درحالیست که صدای غرش هواپیماها پیشاپیش از مرگ و وحشت خبر میدهد.
در مجموع محمدی، یکی از شخصیتهای جامعه مدنی درکشوری که ناامیدانه در تلاش است تا راه خود را به سوی یک زندگی عادی بازیابد، تصمیم گرفته است تا همه مشکلاتی که این جنگ بیمعنی در افغانستان مسببش بوده است را به حرف وا دارد: دهقانانی که در حین درو گندم در فاصله نبردی تا نبرد دیگر کشته میشوند، بچههایی که در جنگ یتیم میمانند، معلول میشوند و داغ وحشت بیپایان بزرگترها بر تنشان میماند، دختران جوانی که به عنوان غنائم جنگی چپاول میگردند، انسانهای عادی که جنگ از آنان دیوهایی پلید و بیاحساس میسازد، جنگجویانی که به نقطه ضعفهای انسانی خود پی میبرند، مدافعین آزادی که پایبندی به ارزشهایی را از یاد میبرند که حتی جنگ نیز نباید آنها را زیر پا بگذارد.
محمدی به هر یک از آنان، حتی به طالبانی که در غرب منفور و در افغانستان مورد رعب و وحشت هستند، نگاهی میبخشد که از منظر آن عمیقترین احساساتشان را تحلیل میکند و برایشان یک جایگاه تاریخی قائل میشود، چیزی که اغلب اخبار رسانههای جمعی نفیاش کردهاند.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *