خاطره "سرلشکر صفوی" از جنگ با اسرائیل
آموزشهای نظامی ما هم در همان اردوگاهها فلسطینی واقع در سوریه شروع شد؛ بعد از استقرار ما در پادگان به هرکداممان یک دست لباس و پوتین دادند. کلاسهای آموزشی از فردای آن روز شروع شد. البته برنامه اردوگاه به این شکل بود که بعد از برنامه صبحگاهی و ورزش، کلاسهای نظامی و آموزش تخریب شروع میشد.
در کلاسهای تخریب، روشهای مختلف ساخت مواد منفجره با استفاده از ترکیبات شیمیایی نظیر کلرات پتاسیم و دیگر عناصر را آموزش میدادند؛ ساخت کوکتل مولوتوف و انفجار با ماده TNT و دینامیت و چگونگی تخریب تاسیسات دولتی، انفجار پلها و ریل راه آهن، بمبگذاری در مراکز و سازمانهای دولتی و کلیه روشهای جنگ چریکی را فرا میگرفتیم.
حضور در جنوب لبنان و جنگ مستقیم با اسرائیل
بعد از اتمام دوره آموزشی جنگهای چریکی در اردوگاه فلسطینی که نزدیک به یک ماه طول کشید، یک روز آقای حیدری (مهندس غرضی) آمد و گفت آیا میخواهید به جنوب لبنان بروید؟ در جواب ایشان گفتم: از خدا میخواهیم که برویم. ایشان، من و آقای فضائلی را با همراهی خودشان به لبنان بردند.
بعد از رسیدن به لبنان به یکی از مقرهای فلسطینیها واقع در شهر بیروت وارد شدیم و آقای حیدری ما را به نیروهای مستقر در قرارگاه معرفی کردند.
در آن زمان در بیروت جنگ و درگیری میان مسلمانان و فالانژیستها (یک گروه به ظاهر مسیحی که توسط اسرائیل پرورش یافته و تغذیه میشد) وجود داشت.
ما همان روز برای بازدید از منطقه مسلماننشین بیروت به داخل شهر رفتیم و از آنجا که شهر به دو قسمت فالانژها و مسلمانان تقسیم شده بود؛ تشخیص این دو منطقه خیلی سخت بود و حتی یک قسمت راه را اشتباه رفتیم و نزدیک بود که اسیر فالانژها شویم؛ خلاصه بعد از یک روز استراحت و بازدید از منطقه مسلمان نشین بیروت به شهرهای صور و صیدا رفتیم و به یک واحد فلسطینی واقع در منطقه رودخانه لیتانی معرفی شدیم.
منطقه رودخانه «لیتانی» در خط مقدم جبهه جنگ با اسرائیل بود، نیروهای مبارز «سازمان الفتح» بر انجام آموزشها و تاکتیکهای نظامی و چریکی تاکید بسیار داشتند، علیالخصوص در جبهه لیتانی و نبطیه که خط مقدم جبهه جنگ با اسرائیلیها بود.
من و آقای فضائلی در واحد خمپاره انداز 81 میلیمتری همین جبهه لیتانی خدمت میکردیم و شبها نیز به مدت 3 ساعت در باران شدید و وضعیت خیلی سخت نگهبانی میدادیم.