گزارش مستند از جاسوسی استاندار اسبق خوزستان/ بودجه 100 هزار دلاری وزارت خارجه انگلیس برای برگزاری كارگاههای پوششی
در طول تعطیلات نوروز و در بحبوحه تمرکز برخی غربگرایان بر پیام تبریک باراک اوباما و بازنشر مکرر تصویر سفره هفتسین گشوده شده در کاخ سفید البته با سانسور حضور اغلب خائنین و جاسوسان گریخته از ایران در کنار عوامل عالیرتبه دولت آمریکا، نه تنها خبر مثبتی از روابط دیپلماتیک دو کشور شنیده نشد بلکه انواع تحریمها و تهدیدهای جدید نیز نصیب کشورمان شد!
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه سیاسی ، در طول تعطیلات نوروز و در بحبوحه تمرکز برخی غربگرایان بر پیام تبریک باراک اوباما و بازنشر مکرر تصویر سفره هفتسین گشوده شده در کاخ سفید البته با سانسور حضور اغلب خائنین و جاسوسان گریخته از ایران در کنار عوامل عالیرتبه دولت آمریکا، نه تنها خبر مثبتی از روابط دیپلماتیک دو کشور شنیده نشد بلکه انواع تحریمها و تهدیدهای جدید نیز نصیب کشورمان شد!
از وضع تحریمهای سایبری بر ضد 7 ایرانی تا اشخاص و شرکتهایی که بنا بر ادعای مندرج در بیانیه وزارت خزانهداری آمریکا به خاطر حمایت از برنامه موشکی ایران و شرکت هواپیمایی ماهانایر، در فهرست تحریمهای جدید قرار گرفتند.
اما در میان تمام اقدامات خصمانه دولت آمریکا برضد کشورمان در ایام نوروز 95، تلاش مضاعف برای فشار بر ایران برای آزادی باقر نمازی، شاهمهره به دام افتاده دولت ایالات متحده و فرزندش، با گروگانگیری شبه تروریستی احمد شیخزاده، مشاور هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل به اتهام نقض «تحریمها»، نوبرانه آغاز اولین سال پسابرجام بود!
علیرغم اشاره به برخی از عناوین مجرمانه مشهود در کارنامه باقر نمازی و خانواده بدنامش در گزارشهای قبلی کیهان، شاید هنوز پاسخ این سوال برای مخاطبین محترم به صراحت معلوم نشده باشد که چرا سرنوشت نمازی پیر تا این اندازه برای دولت آمریکا مهم است؟
نان جاسوسی در سفره نمازی
باقر نمازی، استاندار خوزستان نفتخیز، با 18 سال سابقه خدمت به رژیم شاهنشاهی، پس از فرار از کشور به دنبال وقوع انقلاب اسلامی ملت ایران، اوایل دهه 70 با ماموریتی ویژه از جانب دولت آمریکا و تحت پوشش افسر وابسته سازمان ملل، قدم به تهران گذاشت.
هدف او بنا بر اعلام آشکار در مجموعه کتب و جزوات منتشر شده در موسسه همیاران غیر دولتی ایران (غدا)، «بسترسازی در روابط بين دولت و تشكلهای غيردولتی و تسهيل ارتباطات بين جامعه مدنی و علمی ايران و ديگر جوامع بينالمللی، همچنين ظرفيتسازی و توانمندسازی تشكلهای غيردولتی» بود. اما اشکال این کار چیست؟
وی در کتاب «گامی در جهت شناخت تشکلهای داوطلب سنتی ایران»، ضمن آشکار ساختن پروژهای فراملی با هدف شناسایی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ایرانی و جمع آوری اطلاعات حساس و مهم کلیه نهادها و سازمانهای مردمی کشور، به ارائه راهکارهایی به ظاهر ساده برای بازمهندسی بستر تحولات اجتماعی- اقتصادی می پردازد.
صحبت از اطلاعات جزیی مهمی است که در بحبوحه ضعف وزارتخانهها و نهادهای دولتی از آمار زیرساخت اجتماعی ملی، حتی پیش از انتشار دیرهنگام در داخل کشور، سر از بنیادها و مراکز دشمن در میآورد.
پازل کلی بدست آمده از آمارهای مذکور، بهترین اطلاعات میدانی و دقیق لازم برای برنامهریزی پروژه مدیریت و «تغییر» زیرسازههای اجتماعی و اقتصادی ایران را در اختیار مدیران اعزامکننده باقر نمازی به ایران در وزارت خارجه انگلیس و آمریکا قرار داد.
به طور مثال در دورهای که هنوز مدیران دولتی در دوره ششم و هفتم ریاست جمهوری، دقیقا نمیدانستند عبارت «NGO» به چه معناست، نمازی به همراه تیم خارجی زبده خود مراحل آمارگیری و شناسایی سمنها و تشکلهای سنتی و خیریهها و قرضالحسنهها را در کنار بررسی کارکرد سازمان اوقاف و نحوه اداره موقوفات و عملکرد جهاد سازندگی و بسیج به پایان رسانده و گزارش آن را به بنیادهای آمریکایی و انگلیسی معاند ارائه کرد.
این بارزترین مفهوم «جاسوسی» در ساختار ملی یک کشور است و به نظر میرسد فارغ از دیگر اتهامات آشکار باقر نمازی در مراحل بعدی پیشبرد پروژه تغییر شامل «شبکهسازی به قصد براندازی» و «سرنگونی انقلاب»، برای محکومیت قاطع وی در دستگاه قضایی کافی باشد.
افشای اطلاعات حساس
نمازی بلافاصله پس از به پایان رساندن «شناسایی محلی»، با هدف اجرای پروژه بازمهندسی جامعه ایرانی، سازمان غیردولتی خود به نام «همیاران غدا» را پس از سه سال فعالیت، از وضعیت غیر رسمی خارج ساخته و در سال 1379 بالاخره به ثبت میرساند! همیاران پس از برگزاری اولین نشست مجموعهای از سازمانهای مردم نهاد فعال در حوزههای مختلف اجتماعی، با هدف تاسیس شبکه با مدیریت نمازی ایجاد شده بود.
وی هدف از ثبت رسمی همیاران را فراهم ساختن موقعیت مناسب برای ارتباطگیری با بدنه دولت و مدیران محلی عنوان کرده و پروژه خود را تحت عنوان تغییرات لازمالاجرا برای «جهانی شدن اقتصاد ایران و توسعه مشارکت افراد و سمنها و کاهش تصدیگری دولت» در بدنه تشکلهای داوطلب و ساختارهای سنتی با نفوذ به حوزه قانونگذاری در وزارت کشور دولت اصلاحات، عرضه میدارد.
تشکیلات وی به همراه بدنه غربگرای باقی مانده از دوره پیش از انقلاب از جمله ملی- مذهبیها و برخی اعضای نهضت آزادی، علنا با فعالیت «جهاد سازندگی» مخالفت کرده، خواستار تغییر قرضالحسنهها به نهادهای پولی و مالی مشابه بانکها شده و به نام «توسعه» تشکلهای سنتی خدماترسان به جوامع محلی همچون خیریهها و سمنهای «زنان» را به نهادهای خطرناک آمریکایی و انگلیسی و هلندی متصل میکند.
به این ترتیب باقر نمازی بنا بر اسناد منتشر شده توسط همیاران غدا در دورهای کوتاه موفق میشود با نفوذ و جلب همکاری عناصر ضعیف و اهل معامله دولت اصلاحات، ساختارهای سنتی جامعه ایرانی را با رویکردی «ضدملی» تغییر داده و در راستای اجرای پروژههای دشمن به کار گیرد.
شبکهسازی به قصد براندازی
نمازی «مهندسی جوامع محلی بم» را با کمک تیمی کارکشته از بهائیان شیراز و تهران تحت پوشش دفتر عمران سازمان ملل آغاز کرد. پروژه تغییر در اردکان را در قراردادی محرمانه، با کمک غیررسمی نهاد ریاست جمهوری به «شرکت نفت و گاز شل» سپرد. مدیریت جوامع محلی مشهد و بروجرد را به «بانک جهانی» داد و آموزش نحوه اتصال به نهادهادی ضدملی و اجرای برنامههای بیگانه در خاک ایران را نیز به «نایاک» سپرد. اما این همه ماجرا نبود!
برخی از پروژههای اجرا شده توسط همیاران در اردکان و بم و بندرعباس و غیره چند سال پس از اجرای پروژه «نفوذ» به واسطه افشای ماهیت متفاوت برنامه «LIVE WIRE» شرکت نفت و گاز شل در انگلیس و آنچه در ذیل همین برنامه در کشورهای توسعه نیافته همچون نیجریه و پاکستان و اریتره با نیات استعماری اجرایی شد، متوقف گردید.
به طور مثال میتوان به برنامه سرپرستی بیش از هزار کودک یتیم و بدسرپرست در بم که توسط «کمپ سیب» از نهادهای مرتبط همیاران، با آموزههای بهایی آموزش دیده بودند به عنوان کشفیات وزارت اطلاعات اشاره کرد.
از موارد فاش نشده پروژه «تغییر» همیاران، ارتباط گسترده این نهاد با سازمان «کودکان را نجات دهیم» وابسته به دولت و وزارت دفاع انگلیس است. آموزش گروههای گرد آمده در بم اعم از بهائیان و نهادهای مجری انواع برنامههای اجتماعی نفوذی به واسطه همیاران به «SAVE THE CHILDREN» سپرده شد.
سازمانی که اسناد همکاری آن با «سیا» در پاکستان و افغانستان و هائیتی در ذیل پروژه «واکسیناسیون فلج اطفال» و «کنترل بحران» پس از زلزله، موجی از نفرت جهانی را برانگیخت و به اخراج این سازمان به اصطلاح حامی کودکان دولت انگلیس از پاکستان منجر شد.
صحبت از سازمانی است که پس از افشای همکاریهایش با سازمان جاسوسی «سیا»، جایزه میراث جهانی کودک را به «تونی بلر» جنگطلب و قاتل هزاران کودک عراقی و افغانستانی اهدا کرد و به لطف باقر نمازی پای آن به بم درگیر در بحران، باز شد.
خیانت مشهود دیگر نمازی پیشبرد مستقیم برنامه «تغییر ایران» با دخالت «دپارتمان توسعه بینالمللی انگلیس»-DFID- وابسته به وزارت خارجه این کشور است. نهادی که آشکارا خود را ملزم به توسعه منافع بریتانیا با نگاه استعماری در جوامع فقیر و در حال توسعه میداند و به صورت رسمی ادامه دهنده سیاست «ارتش کت قرمزها» در آفریقا و «کمپانی هند شرقی» در آسیا است.
اتحاد محرمانه با بهائیان
شبکه سازی باقر نمازی، جاننثار پهلوی دوم، با سبقه خانوادگی «یهودی» و «اصالت فراماسونری» موروثی و همکارانش در «همیاران غدا» به قصد براندازی، در میانه غفلت مقامات عالی رتبه دولت کارگزاران و اصلاحات، با برگزاری كارگاههای پوششی در حوزه مباحث حقوقی و اجتماعی، با بودجه 100 هزار دلاری وزارت خارجه انگلیس ادامه یافت!
همکاری بینالمللی در پروژه «فروپاشی از درون ایران» میان دولتهای متخاصم آمریکا و انگلیس به حدی بود که بنا بر گزارشهای سالانه همیاران غدا، به طور مثال خرج برگزاری کارگاه اتصال شبکه سمنهای ایران به شاخه ضدانقلاب هلندی را وزارت خارجه انگلیس به نیابت از DFID پرداخت کرد و هزینه سفر مدرسان بهایی نایاک از جمله هادی قائمی و دخی فصیحیان به ایران را وزارت خارجه و موسسه ضدایرانی وودرو ویلسون آمریکا متقبل شدند!
این گونه شد که تنها بخشی از اطلاعات کشف شده از ساختار نفوذی باقر نمازی در حوزه شبکهسازی اجتماعی نام «همیاران غدا» را به عنوان یکی از بازوان مهم انقلاب مخملی در ایران در کیفرخواست متهمین فتنه 88 وارد ساخت و منجر به بسته شدن دفاتر آژانسهای فتنهگر زیرمجموعه سازمان ملل خصوصا «دفتر عمران»-UNDP- و فرار نمایندگان بنیادهای ضدملی هلندی و آمریکایی از ایران شد.
هر چند روند مذکور دو سال بیشتر دوام نیاورد و با نفوذ عوامل دشمن در ساختار دولت دهم، مجددا مسیر اجرای پروژه تغییر هموار شد.
اخلال در نظام اقتصادی
اما آنچه در نگاه غیرحاکمیتی پرونده باقر نمازی را سنگینتر مینماید، سوء استفاده از انگیزشها و اهداف مقدس هزاران نیروی پاک و خیر فعال در بستر سالم و سنتی تشکلهای داوطلب ایرانی است که جز مبارزه با آسیبهای اجتماعی، کاهش فقر و اختلاف طبقاتی در جامعه و آبادانی کشور هدفی نداشتند.
بازخوانی مکتوبات تاریخی رانتخوار اعظم، باقر نمازی در باب تلاش همگانی برای «مبارزه با فقر و نابرابری اجتماعی و برقراری عدالت اقتصادی» حقیقتا تصویری کامل از بیشرمی شبکه نفوذ میسازد.
اینکه چطور بلافاصله پس از پایان جنگ تحمیلی، چهره منفور رژیم پهلوی، عَلم «عدالت اجتماعی و مبارزه با فقر» را بلند میکند و در بازگشت به کشور، مجموعه بزرگی از شرکتهای نفت و گاز ملی را با استقبال «آقازادههای مفسد» و همراهی برخی مسئولین مدعی انقلاب اسلامی به نام اعضای خانواده خود سند میزند، نیازمند پیگرد قضایی گروهی از همراهان دایمی شبکه نفوذ است که هماکنون ادامه فعالیت شبکه اطلاعاتی آمریکا را در غیاب نمازیها عهدهدار شدهاند!
به گزارش روزنامه کیهان، صحبت از پروژهای است که در ذیل آن نمازیها به نام «جهانی شدن اقتصاد» با تاسیس مجموعه شرکتهای دلالی انحصاری ذیل سرفصل واحد «واردات» به قصد نابودی تولید و تولیدکننده و تلاشگر ایرانی گام برداشتند و با اخلال در نظام اقتصادی کشورمان صندوقهای قرضالحسنه مردمی را به نام «سودآور شدن» به بانکهای خصوصی ربوی تبدیل ساختند!
خدمتکار جاهل یا خائن آمریکا؟
نمازی وطنفروش در پاسخ به شبهات پیرامون افزایش شکاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی به دنبال پیروی از سیاستهای استعماری اقتصاد جهانی در کتاب خود، فقیر شدن فقرا به دنبال تضعیف حاکمیت ملی در دوره پسا جهانی شدن در سایر کشورهای در حال توسعه را ناشی از ضعف جوامع مذکور و بیتوجهی به توسعه مردمسالاری میداند و آگاهانه جامعه خودی را به پیروی از برنامه نفوذی غرب با هدف ورشکستگی اقتصاد ایرانی فرا میخواند.
برنامه اقتصادی مبتنی بر «وارداتی» که برای مردم ایران «نان و آب» نداشته و ندارد، اما نمازیها را یکشبه از دلالی برای شرکتهای نفت و گاز اروپایی و عربی همچون کرسنت و توتال و شل و استات اویل و اشلومبرگر و نوکیا و زیمنس و کاترپیلار صاحب ثروتی افسانهای و موقعیت «خدمتکار اعظم آمریکا» نمود.
با احتساب این موارد میتوان چنین نتیجه گرفت که لزوما مسئله آزادی باقر نمازی اولویت دولت آمریکا و همپیمانانش نیست، بلکه حفظ «شبکه نفوذ» در ایران و اجرای مانور کامل «امنیت عوامل آمریکا» در کشورمان برای تکمیل پروژه تغییر، بسیار مهم است.
از وضع تحریمهای سایبری بر ضد 7 ایرانی تا اشخاص و شرکتهایی که بنا بر ادعای مندرج در بیانیه وزارت خزانهداری آمریکا به خاطر حمایت از برنامه موشکی ایران و شرکت هواپیمایی ماهانایر، در فهرست تحریمهای جدید قرار گرفتند.
اما در میان تمام اقدامات خصمانه دولت آمریکا برضد کشورمان در ایام نوروز 95، تلاش مضاعف برای فشار بر ایران برای آزادی باقر نمازی، شاهمهره به دام افتاده دولت ایالات متحده و فرزندش، با گروگانگیری شبه تروریستی احمد شیخزاده، مشاور هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل به اتهام نقض «تحریمها»، نوبرانه آغاز اولین سال پسابرجام بود!
علیرغم اشاره به برخی از عناوین مجرمانه مشهود در کارنامه باقر نمازی و خانواده بدنامش در گزارشهای قبلی کیهان، شاید هنوز پاسخ این سوال برای مخاطبین محترم به صراحت معلوم نشده باشد که چرا سرنوشت نمازی پیر تا این اندازه برای دولت آمریکا مهم است؟
نان جاسوسی در سفره نمازی
باقر نمازی، استاندار خوزستان نفتخیز، با 18 سال سابقه خدمت به رژیم شاهنشاهی، پس از فرار از کشور به دنبال وقوع انقلاب اسلامی ملت ایران، اوایل دهه 70 با ماموریتی ویژه از جانب دولت آمریکا و تحت پوشش افسر وابسته سازمان ملل، قدم به تهران گذاشت.
هدف او بنا بر اعلام آشکار در مجموعه کتب و جزوات منتشر شده در موسسه همیاران غیر دولتی ایران (غدا)، «بسترسازی در روابط بين دولت و تشكلهای غيردولتی و تسهيل ارتباطات بين جامعه مدنی و علمی ايران و ديگر جوامع بينالمللی، همچنين ظرفيتسازی و توانمندسازی تشكلهای غيردولتی» بود. اما اشکال این کار چیست؟
وی در کتاب «گامی در جهت شناخت تشکلهای داوطلب سنتی ایران»، ضمن آشکار ساختن پروژهای فراملی با هدف شناسایی ساختارهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ایرانی و جمع آوری اطلاعات حساس و مهم کلیه نهادها و سازمانهای مردمی کشور، به ارائه راهکارهایی به ظاهر ساده برای بازمهندسی بستر تحولات اجتماعی- اقتصادی می پردازد.
صحبت از اطلاعات جزیی مهمی است که در بحبوحه ضعف وزارتخانهها و نهادهای دولتی از آمار زیرساخت اجتماعی ملی، حتی پیش از انتشار دیرهنگام در داخل کشور، سر از بنیادها و مراکز دشمن در میآورد.
پازل کلی بدست آمده از آمارهای مذکور، بهترین اطلاعات میدانی و دقیق لازم برای برنامهریزی پروژه مدیریت و «تغییر» زیرسازههای اجتماعی و اقتصادی ایران را در اختیار مدیران اعزامکننده باقر نمازی به ایران در وزارت خارجه انگلیس و آمریکا قرار داد.
به طور مثال در دورهای که هنوز مدیران دولتی در دوره ششم و هفتم ریاست جمهوری، دقیقا نمیدانستند عبارت «NGO» به چه معناست، نمازی به همراه تیم خارجی زبده خود مراحل آمارگیری و شناسایی سمنها و تشکلهای سنتی و خیریهها و قرضالحسنهها را در کنار بررسی کارکرد سازمان اوقاف و نحوه اداره موقوفات و عملکرد جهاد سازندگی و بسیج به پایان رسانده و گزارش آن را به بنیادهای آمریکایی و انگلیسی معاند ارائه کرد.
این بارزترین مفهوم «جاسوسی» در ساختار ملی یک کشور است و به نظر میرسد فارغ از دیگر اتهامات آشکار باقر نمازی در مراحل بعدی پیشبرد پروژه تغییر شامل «شبکهسازی به قصد براندازی» و «سرنگونی انقلاب»، برای محکومیت قاطع وی در دستگاه قضایی کافی باشد.
افشای اطلاعات حساس
نمازی بلافاصله پس از به پایان رساندن «شناسایی محلی»، با هدف اجرای پروژه بازمهندسی جامعه ایرانی، سازمان غیردولتی خود به نام «همیاران غدا» را پس از سه سال فعالیت، از وضعیت غیر رسمی خارج ساخته و در سال 1379 بالاخره به ثبت میرساند! همیاران پس از برگزاری اولین نشست مجموعهای از سازمانهای مردم نهاد فعال در حوزههای مختلف اجتماعی، با هدف تاسیس شبکه با مدیریت نمازی ایجاد شده بود.
وی هدف از ثبت رسمی همیاران را فراهم ساختن موقعیت مناسب برای ارتباطگیری با بدنه دولت و مدیران محلی عنوان کرده و پروژه خود را تحت عنوان تغییرات لازمالاجرا برای «جهانی شدن اقتصاد ایران و توسعه مشارکت افراد و سمنها و کاهش تصدیگری دولت» در بدنه تشکلهای داوطلب و ساختارهای سنتی با نفوذ به حوزه قانونگذاری در وزارت کشور دولت اصلاحات، عرضه میدارد.
تشکیلات وی به همراه بدنه غربگرای باقی مانده از دوره پیش از انقلاب از جمله ملی- مذهبیها و برخی اعضای نهضت آزادی، علنا با فعالیت «جهاد سازندگی» مخالفت کرده، خواستار تغییر قرضالحسنهها به نهادهای پولی و مالی مشابه بانکها شده و به نام «توسعه» تشکلهای سنتی خدماترسان به جوامع محلی همچون خیریهها و سمنهای «زنان» را به نهادهای خطرناک آمریکایی و انگلیسی و هلندی متصل میکند.
به این ترتیب باقر نمازی بنا بر اسناد منتشر شده توسط همیاران غدا در دورهای کوتاه موفق میشود با نفوذ و جلب همکاری عناصر ضعیف و اهل معامله دولت اصلاحات، ساختارهای سنتی جامعه ایرانی را با رویکردی «ضدملی» تغییر داده و در راستای اجرای پروژههای دشمن به کار گیرد.
شبکهسازی به قصد براندازی
نمازی «مهندسی جوامع محلی بم» را با کمک تیمی کارکشته از بهائیان شیراز و تهران تحت پوشش دفتر عمران سازمان ملل آغاز کرد. پروژه تغییر در اردکان را در قراردادی محرمانه، با کمک غیررسمی نهاد ریاست جمهوری به «شرکت نفت و گاز شل» سپرد. مدیریت جوامع محلی مشهد و بروجرد را به «بانک جهانی» داد و آموزش نحوه اتصال به نهادهادی ضدملی و اجرای برنامههای بیگانه در خاک ایران را نیز به «نایاک» سپرد. اما این همه ماجرا نبود!
برخی از پروژههای اجرا شده توسط همیاران در اردکان و بم و بندرعباس و غیره چند سال پس از اجرای پروژه «نفوذ» به واسطه افشای ماهیت متفاوت برنامه «LIVE WIRE» شرکت نفت و گاز شل در انگلیس و آنچه در ذیل همین برنامه در کشورهای توسعه نیافته همچون نیجریه و پاکستان و اریتره با نیات استعماری اجرایی شد، متوقف گردید.
به طور مثال میتوان به برنامه سرپرستی بیش از هزار کودک یتیم و بدسرپرست در بم که توسط «کمپ سیب» از نهادهای مرتبط همیاران، با آموزههای بهایی آموزش دیده بودند به عنوان کشفیات وزارت اطلاعات اشاره کرد.
از موارد فاش نشده پروژه «تغییر» همیاران، ارتباط گسترده این نهاد با سازمان «کودکان را نجات دهیم» وابسته به دولت و وزارت دفاع انگلیس است. آموزش گروههای گرد آمده در بم اعم از بهائیان و نهادهای مجری انواع برنامههای اجتماعی نفوذی به واسطه همیاران به «SAVE THE CHILDREN» سپرده شد.
سازمانی که اسناد همکاری آن با «سیا» در پاکستان و افغانستان و هائیتی در ذیل پروژه «واکسیناسیون فلج اطفال» و «کنترل بحران» پس از زلزله، موجی از نفرت جهانی را برانگیخت و به اخراج این سازمان به اصطلاح حامی کودکان دولت انگلیس از پاکستان منجر شد.
صحبت از سازمانی است که پس از افشای همکاریهایش با سازمان جاسوسی «سیا»، جایزه میراث جهانی کودک را به «تونی بلر» جنگطلب و قاتل هزاران کودک عراقی و افغانستانی اهدا کرد و به لطف باقر نمازی پای آن به بم درگیر در بحران، باز شد.
خیانت مشهود دیگر نمازی پیشبرد مستقیم برنامه «تغییر ایران» با دخالت «دپارتمان توسعه بینالمللی انگلیس»-DFID- وابسته به وزارت خارجه این کشور است. نهادی که آشکارا خود را ملزم به توسعه منافع بریتانیا با نگاه استعماری در جوامع فقیر و در حال توسعه میداند و به صورت رسمی ادامه دهنده سیاست «ارتش کت قرمزها» در آفریقا و «کمپانی هند شرقی» در آسیا است.
اتحاد محرمانه با بهائیان
شبکه سازی باقر نمازی، جاننثار پهلوی دوم، با سبقه خانوادگی «یهودی» و «اصالت فراماسونری» موروثی و همکارانش در «همیاران غدا» به قصد براندازی، در میانه غفلت مقامات عالی رتبه دولت کارگزاران و اصلاحات، با برگزاری كارگاههای پوششی در حوزه مباحث حقوقی و اجتماعی، با بودجه 100 هزار دلاری وزارت خارجه انگلیس ادامه یافت!
همکاری بینالمللی در پروژه «فروپاشی از درون ایران» میان دولتهای متخاصم آمریکا و انگلیس به حدی بود که بنا بر گزارشهای سالانه همیاران غدا، به طور مثال خرج برگزاری کارگاه اتصال شبکه سمنهای ایران به شاخه ضدانقلاب هلندی را وزارت خارجه انگلیس به نیابت از DFID پرداخت کرد و هزینه سفر مدرسان بهایی نایاک از جمله هادی قائمی و دخی فصیحیان به ایران را وزارت خارجه و موسسه ضدایرانی وودرو ویلسون آمریکا متقبل شدند!
این گونه شد که تنها بخشی از اطلاعات کشف شده از ساختار نفوذی باقر نمازی در حوزه شبکهسازی اجتماعی نام «همیاران غدا» را به عنوان یکی از بازوان مهم انقلاب مخملی در ایران در کیفرخواست متهمین فتنه 88 وارد ساخت و منجر به بسته شدن دفاتر آژانسهای فتنهگر زیرمجموعه سازمان ملل خصوصا «دفتر عمران»-UNDP- و فرار نمایندگان بنیادهای ضدملی هلندی و آمریکایی از ایران شد.
هر چند روند مذکور دو سال بیشتر دوام نیاورد و با نفوذ عوامل دشمن در ساختار دولت دهم، مجددا مسیر اجرای پروژه تغییر هموار شد.
اخلال در نظام اقتصادی
اما آنچه در نگاه غیرحاکمیتی پرونده باقر نمازی را سنگینتر مینماید، سوء استفاده از انگیزشها و اهداف مقدس هزاران نیروی پاک و خیر فعال در بستر سالم و سنتی تشکلهای داوطلب ایرانی است که جز مبارزه با آسیبهای اجتماعی، کاهش فقر و اختلاف طبقاتی در جامعه و آبادانی کشور هدفی نداشتند.
بازخوانی مکتوبات تاریخی رانتخوار اعظم، باقر نمازی در باب تلاش همگانی برای «مبارزه با فقر و نابرابری اجتماعی و برقراری عدالت اقتصادی» حقیقتا تصویری کامل از بیشرمی شبکه نفوذ میسازد.
اینکه چطور بلافاصله پس از پایان جنگ تحمیلی، چهره منفور رژیم پهلوی، عَلم «عدالت اجتماعی و مبارزه با فقر» را بلند میکند و در بازگشت به کشور، مجموعه بزرگی از شرکتهای نفت و گاز ملی را با استقبال «آقازادههای مفسد» و همراهی برخی مسئولین مدعی انقلاب اسلامی به نام اعضای خانواده خود سند میزند، نیازمند پیگرد قضایی گروهی از همراهان دایمی شبکه نفوذ است که هماکنون ادامه فعالیت شبکه اطلاعاتی آمریکا را در غیاب نمازیها عهدهدار شدهاند!
به گزارش روزنامه کیهان، صحبت از پروژهای است که در ذیل آن نمازیها به نام «جهانی شدن اقتصاد» با تاسیس مجموعه شرکتهای دلالی انحصاری ذیل سرفصل واحد «واردات» به قصد نابودی تولید و تولیدکننده و تلاشگر ایرانی گام برداشتند و با اخلال در نظام اقتصادی کشورمان صندوقهای قرضالحسنه مردمی را به نام «سودآور شدن» به بانکهای خصوصی ربوی تبدیل ساختند!
خدمتکار جاهل یا خائن آمریکا؟
نمازی وطنفروش در پاسخ به شبهات پیرامون افزایش شکاف طبقاتی و نابرابری اجتماعی به دنبال پیروی از سیاستهای استعماری اقتصاد جهانی در کتاب خود، فقیر شدن فقرا به دنبال تضعیف حاکمیت ملی در دوره پسا جهانی شدن در سایر کشورهای در حال توسعه را ناشی از ضعف جوامع مذکور و بیتوجهی به توسعه مردمسالاری میداند و آگاهانه جامعه خودی را به پیروی از برنامه نفوذی غرب با هدف ورشکستگی اقتصاد ایرانی فرا میخواند.
برنامه اقتصادی مبتنی بر «وارداتی» که برای مردم ایران «نان و آب» نداشته و ندارد، اما نمازیها را یکشبه از دلالی برای شرکتهای نفت و گاز اروپایی و عربی همچون کرسنت و توتال و شل و استات اویل و اشلومبرگر و نوکیا و زیمنس و کاترپیلار صاحب ثروتی افسانهای و موقعیت «خدمتکار اعظم آمریکا» نمود.
با احتساب این موارد میتوان چنین نتیجه گرفت که لزوما مسئله آزادی باقر نمازی اولویت دولت آمریکا و همپیمانانش نیست، بلکه حفظ «شبکه نفوذ» در ایران و اجرای مانور کامل «امنیت عوامل آمریکا» در کشورمان برای تکمیل پروژه تغییر، بسیار مهم است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *