یادی از سلحشور میدان تبلیغ و بیان
به گزارش گروه فرهنگی ، امیرمحمود کاشفی از اساتید و عضو شورای عالی قرآن قرآن در نوشتهای به بیان خاطرهای از دیدار هیأت قرآنی از روند ساخت سریال یوسف پیامبر(ص) پرداخت.
تولید سریال یوسف، اواسطش بود که به دیدار سلحشور رفتیم، در شهرک دفاع مقدس
همه چیز جذّاب بود. فضا، بازیگران، صداها، سازهها؛ و انسان خودبهخود در
فکری عمیق و مطبوع فرو میرفت.
سلحشور گفت: «تصویرگری من از قصه یوسف تفسیر است و تأویل دارد». و شاید به همین سبب بود که گویی سازهها سخن میگفتند. کلبه احزان واقعاً حزنانگیز بود و یوسف گمگشته دوران را به خاطر میآورد و هر کس دوست داشت آنجا بنشیند و آوای انتظار سر دهد.
سلحشور با شور و شیدایی از ما پذیرایی کرد. اصلاً صحنه کارگردانی را رها کرد و نزدیک به چهار ساعت با ما همراه شد تا ما را به همه زوایای سریال آشنا سازد و در پایان، به جای خستگی، آثار خوشحالی و خوشنودی در صورت عطوف و مصمّم او مشاهده میشد از این که یک جمع قرآنی به دیدار او و کار قرآنیاش آمدهاند.
پاییز 1385 شهرک سینمایی دفاع مقدس، هیئتی از شورای عالی قرآن از ساخت سریال یوسف پیامبر به کارگردانی سلحشور بازدید میکنند.
مدتی بعد او را دیدم، هنوز از آن دیدار اظهار شعف میکرد و گفت: آن عکسها که گرفتید و برایم فرستادید زیر شیشه میزم گذاشتهام. بعدها هم یکروز او را در فرودگاه دیدم که عازم مشهد الرضا(ع) بود. گفت هر ماه به زیارت میروم. سخن از سریال یوسف پیامبر به میان آمد. به او گفتم: برای من، یکی از هنرمندانهترین سوژههای فیلم، پرده برانداختن از چهره اهل معبد خصوصاً کاهن بزرگ آنان بود که چگونه و با چه حرکات و سکناتی خود را پیر اهل صلاح نشان میداد در حالی که باطن او عین عفونت و کید و کذب بود.
او از اینکه پیام ویژهاش در فیلم را دریافت کردهام بوجد آمد آنگاه اظهار داشت: و اما از سید حسن نصرالله برایت بگویم که به عقیده او، زیباترین قسمت سریال به تصویر کشیدن برادران یوسف و خیانت آنها به برادرشان بود.
و کار برادران یوسف عبرتانگیز است آنها که گفتند: یوسف را میکشیم بعد انسانهای صالحی میشویم. ای اُف بر آن صلاح و اصلاح بعد از قتل یوسف.
هرگز فکر نمیکردم روزی اینچنین در باغ فیض بنشینم و دست غم بر پیشانی بگیرم و در فراق آن سلحشور قرآنی افسوس بخورم و عکاسی نیز این صحنه را شکار کند و در فضای مجازی منتشر کند.
و چرا افسوس نخورم که در نبرد سنگین فرهنگی، هنری، این سرباز یکه تاز را از دست دادیم.
سلحشور رفت اما مزار با صفایش بوی حیات میدهد. باید رفت و دید.
آری، سلحشور زنده است و موسی جلودار.