روایت عضو اتاق فکر "شورای امنیت ملی آمریکا" از انتخابات 88/ مطالعهی رمان های روز آمریکا توسط رهبر انقلاب
فهم آیت الله خامنهای از غرب، آمریکا، حاکمیت و روحیهی حاکمان آمریکا بسیار عمیق است و پیش بینیهای ایشان نسبت به آمریکا هم دربارهی ایران و هم مسائل منطقه مانند عراق و سوریه درست بوده است.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه سیاسی ، شاید گفت و گوی تلفنی رئیس جمهور روحانی و رئیس جمهور اوباما اولین گفتگوی تلفنی رئیس جمهور ایران و آمریکا پس از انقلاب اسلامی بوده باشد.
خبر این گفت و گوی تلفنی به سرعت خبر اول تمام رسانههای جهان شد. اهالی خبره سیاست میدانستند بحثهای میان آمریکا و ایران با یک گفتم و گوی تلفنی حل شدنی نیست.
خبر این گفت و گوی تلفنی به سرعت خبر اول تمام رسانههای جهان شد. اهالی خبره سیاست میدانستند بحثهای میان آمریکا و ایران با یک گفتم و گوی تلفنی حل شدنی نیست.
در همان سفر بود که وزیر خارجهی ایران و آمریکا برای اولین بار پس از انقلاب با هم مذاکره کردند و پس از آن نیز تا امروز گفتگوها در سطوح مختلف ادامه داشته است.
در کتاب "روایتی از زندگی و زمانه حضرت آیت الله خامنه ای از سال 1318 تاکنون" آمده است: آیتالله خامنهای میگفت به اصرار دولت سابق و این دولت اجازه داده است مذاکرات انجام بگیرد؛هرچند خود به این مذاکرات خوشبین نیست.
هریک از روسای جمهور ایران در دورهای خود دو رئیس جمهور آمریکا را تجربه کرده است و در آمریکا نیز غیر از جورج هربرت واکر بوش که ریاست جمهوریاش چهار سال بیشتر دوام نداشت بقیه آنها چنین وضعیتی دارند.
در آمریکا برعکس روسای جمهور که گاه در حرف و گاه بسیار محدود و معدود در عمل نرمشهایی نشان دادهاند، نمایندگان کنگره در تمام این سالها هم در حرف و هم در عمل ضدایرانی تر نشان دادهاند. در ایران نیز درمجلس اغلب گرایش ضد آمریکایی قوی تر بوده است. غیر از مجلس ششم که بسیاری از نمایندگانش سخنان فراوانی در ضرورت مذاکره با آمریکا گفته اند.
آغاز دوران رهبری آیت الله خامنهای همزمان با ریاست جمهوری جورج هربرت واکر بوش در آمریکا بود. بوش همان معاون رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا در سالهای جنگ ایران و عراق بود. تلخی حمایتهای آمریکا از عراق در سالهای جنگ به قدری بود که در ایران حرفهای بوش از لزوم تغییر رفتار با ایران و علاقه مندی به مذاکره خریدار زیادی نداشته باشد.
رسانههای غربی پیش از حملهی آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۱۹۹۰ برای توجیه خطرناک بودن عراق پرده از کمکهای فراوان غرب و آمریکا به عراق در سالهای جنگ برداشتند. این خبرها عمق مظلومیت ایران را نشان میداد.
در دوران جورج هربرت واکر بوش مذاکراتی غیرمستقیم میان ایران و آمریکا با واسطه گری خاویر پرز دکوئیار دبیرکل سازمان ملل دربارہی سرنوشت گروگانهای آمریکایی در لبنان جریان داشت. این دوران همزمان با ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی در ایران بود. هاشمی رفسنجانی در نامهای به امام خمینی در سال ۶۶ یکی از مسائل مهم کشور را که باید حل شود مسئلهی رابطه با آمریکا دانسته بود.
سخنان امام پس از این نامه تا زمان رحلتش نشان میدهد که او به هیچ وجه درخواست هاشمی را نپذیرفته و چه بسا لحن او - در پیام پذیرش قطعنامه و منشور روحانیت به آمریکاییها حتی تندتر از سالهای جنگ است.
سال ۱۹۹۲ بيل کلينتون دموکرات در آمریکا به ریاست جمهوری رسید. هرچند در دوره ی پیش از او ایران به آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان کمک کرده بود اما دیوار بی اعتمادی میان دو کشور همچنان پابرجا بود. بيل کلينتون نیز در سالهای ابتدایی مواضع ضدایرانی محکمی داشت،هرچند گاه از تمایلی برای مذاکره با ایران میگفت.
آیت الله خامنهای همچنان معتقد بود: « حال عدّهای، سادهلوحانه، این گوشه و آن گوشه مینشینند، حرفی و نِقی میزنند. قلم روی کاغذ میآورند که: «چرا با امریکاییها مذاکره نمیکنید؟ تا کی میخواهید این وضع ادامه داشته باشد؟» آیا اینها نمیفهمند در دنیا چه خبر است؟ نمیفهمند که توقّع این دشمنِ افزونخواهِ مغرورِ کمخرد و بیحکمت چیست؟
تصوّر میکنند همینقدر که ما مذاکرات و روابطمان را با امریکا شروع کردیم، همه مشکلات تمام خواهد شد؟ نه آقا، قضیّه این نیست.
آری؛ امریکاییها در اظهارات رسمی میگویند و اظهار میکنند که ما آماده مذاکره با ایرانیم. مذاکره برای چه؟ معلوم است؛ مذاکره برای اینکه راهی و مجرایی برای فشار آوردن روی دولت ایران پیدا شود.
مذاکره را برای این میخواهند. چه مذاکرهای؟! ما با شما کاری نداریم، احتیاجی به شما نداریم، ترسی از شما نداریم، هیچ محبّتی به شما نداریم. شما کسانی هستید که در روز روشن، جلو چشم همه مردم دنیا، هواپیمای مسافربری ما را به بهانه دروغ و واهی، سرنگون کردید و دهها نفر انسان را کشتید و حتّی عذرخواهی هم نکردید.
این چگونه رژیمی است؟ این چگونه دستگاهی است؟ این چگونه فرهنگی است؟ چطور دل انسان با چنین رژیمی صاف شود؟ ما با اینها کاری نداریم. هیچ رابطه محبّت و عطوفت و دوستی بین ما و امریکا نیست. رابطه نفرت از طرف ماست؛ رابطه خصومت خباثتآمیز از طرف آنها است.»
رابطهی ایران و غرب نیز در سال پایانی دولت هاشمی رفسنجانی به نقطهی بحرانی رسید و سال ۷۵ از سالهایی بود که تهدید اوج گرفت.
آیت الله خامنهای همچنان معتقد بود: « حال عدّهای، سادهلوحانه، این گوشه و آن گوشه مینشینند، حرفی و نِقی میزنند. قلم روی کاغذ میآورند که: «چرا با امریکاییها مذاکره نمیکنید؟ تا کی میخواهید این وضع ادامه داشته باشد؟» آیا اینها نمیفهمند در دنیا چه خبر است؟ نمیفهمند که توقّع این دشمنِ افزونخواهِ مغرورِ کمخرد و بیحکمت چیست؟
تصوّر میکنند همینقدر که ما مذاکرات و روابطمان را با امریکا شروع کردیم، همه مشکلات تمام خواهد شد؟ نه آقا، قضیّه این نیست.
آری؛ امریکاییها در اظهارات رسمی میگویند و اظهار میکنند که ما آماده مذاکره با ایرانیم. مذاکره برای چه؟ معلوم است؛ مذاکره برای اینکه راهی و مجرایی برای فشار آوردن روی دولت ایران پیدا شود.
مذاکره را برای این میخواهند. چه مذاکرهای؟! ما با شما کاری نداریم، احتیاجی به شما نداریم، ترسی از شما نداریم، هیچ محبّتی به شما نداریم. شما کسانی هستید که در روز روشن، جلو چشم همه مردم دنیا، هواپیمای مسافربری ما را به بهانه دروغ و واهی، سرنگون کردید و دهها نفر انسان را کشتید و حتّی عذرخواهی هم نکردید.
این چگونه رژیمی است؟ این چگونه دستگاهی است؟ این چگونه فرهنگی است؟ چطور دل انسان با چنین رژیمی صاف شود؟ ما با اینها کاری نداریم. هیچ رابطه محبّت و عطوفت و دوستی بین ما و امریکا نیست. رابطه نفرت از طرف ماست؛ رابطه خصومت خباثتآمیز از طرف آنها است.»
رابطهی ایران و غرب نیز در سال پایانی دولت هاشمی رفسنجانی به نقطهی بحرانی رسید و سال ۷۵ از سالهایی بود که تهدید اوج گرفت.
در این دوره نیز مانند همیشه کنگره سیاستهای ضدایرانی را به شدت پیگیر بود. مهمترین فعالیت ضدایرانی در این دوره تصویب قانون داماتو بود.
14 مرداد 75 آلفونسوداماتو، سناتور جمهوری خواه آمریکا طرح جدیدی برای تحریم اقتصادی ایران به بیل کلینتون ارائه کرد. پس از تایید کلینتون، کنگره نیز آن را تصویب کرد. براساس این طرح هر شرکت یا دولتی که بیش از ۴۰ میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران سرمایهگذاری کند، دچار مجازات اقتصادی آمریکا خواهد شد.
14 مرداد 75 آلفونسوداماتو، سناتور جمهوری خواه آمریکا طرح جدیدی برای تحریم اقتصادی ایران به بیل کلینتون ارائه کرد. پس از تایید کلینتون، کنگره نیز آن را تصویب کرد. براساس این طرح هر شرکت یا دولتی که بیش از ۴۰ میلیون دلار در صنایع نفت و گاز ایران سرمایهگذاری کند، دچار مجازات اقتصادی آمریکا خواهد شد.
رئیس جمهور آمریکا نوروز ۷۷ را به ایرانیها تبریک گفت. به تدریج برخی اصلاح طلبان که سابقهی شدید ضد آمریکایی هم داشتند به مذاکره دل بستند. اوج طرفداری ازمذاکره با آمریکا با شکلگیری مجلس ششم اغاز شد. ایت الله خامنهای همچنان معتقد بود آمریکاییها اهل فریبند.
۲۶ دی ماه 76، 20 سال از فرارشاه از ایران میگذشت. کسانی که آن روزبه دنیا آمده بودند حالا وارد دانشگاه میشدند و شاید بسیاری از مسائل این سالها را درک نکرده بودند. همین روز رهبری در خطبههای نماز جمعهی تهران گفتند:
«رابطه و مذاکره با دولت امریکا، به حال ملت ایران هیچ فایدهای ندارد. امروز از چیزهای جالب این است که دستهای امریکایی و تبلیغات امریکایی - همانطوری که در هفته اوّل این ماه عرض کردم - در دنیا اینگونه شایع میکنند که ملت ایران مشکلاتی دارد؛ راهحل و کلید این مشکلات هم این است که بیاید با امریکا مذاکره کند! تو گفتی و من باور کردم! مذاکره، هیچ فایده قابل ذکری برای ملت ایران ندارد. البته ضررهایی دارد که بعد عرض میکنم؛ اما اصلاً فایده ندارد.
کسی که خیال کند اگر ما با امریکا مذاکره کردیم، محاصره اقتصادی و قانون «داماتو» و ... از بین خواهد رفت، اشتباه کرده است. اوّلاً هر کدام از رفتارهای امریکا با ایران، بعد از مدّتی محکوم به شکست شده است. مگر بار اوّلی است که اینها اینطور با ما رفتار میکنند؟ مگر بار اوّلی است که تهدید میکنند؟ مگر بار اوّلی است که محاصره اقتصادی میکنند؟ مگر بار اوّلی است که اینها راه میافتند و به این کشور و آن کشور میگویند که شما با ایران فلان معامله را نکنید، یا فلان قرارداد را نبندید؟ بار اوّل که نیست؛ همیشه اینطور کردهاند. ما در این هجده، نوزده سال، همه پیشرفتهایی که به دست آوردهایم؛ همه کارهای برجستهای که دولتهای ما در این چند سال کردهاند، در همان حالی بوده که امریکا نمیخواسته است. مگر به خواست امریکاست!؟
در سال گذشته، به مناسبت قانون «داماتو»، قرارداد شرکت خودشان با شرکت گاز ما را ابطال کردند. قانونی گذراندند که هیچ شرکتی حق ندارد از فلان مبلغ بیشتر، با ایران معامله نفتی کند. اوّلاً همان شرکت به مسؤولان ما پیغام داد که ما ناراحتیم و در اوّلین فرصتی که بتوانیم، باز قرارداد را میبندیم! الان یکی از مشکلات امریکا همین شرکتهایی هستند که نمیتوانند بیایند در کارهای نفتی مربوط به ما در خلیج فارس سرمایهگذاری کنند. شرکتهای نفتی امریکا به شدّت ناراحتند. مربوط به حالا هم نیست؛ مربوط به تقریباً یک سال اخیر است. روی دولت فشار آوردند، اجتماع درست کردند، قطعنامه درست کردند؛ لذا همان تلاشها توانسته است تا حدود زیادی آن قانون امریکایی «داماتو» را تضعیف کند. پس، آنها بیشتر احتیاج دارند.
ثانیاً به مجرّد اینکه آن شرکت امریکایی در سال گذشته قرارداد خود را با شرکت گاز ما فسخ کرد، به فاصله کوتاهی یک شرکت فرانسوی آمد و داوطلب انعقاد قرارداد شد. امریکاییها بنا کردند به جنجال کردن که چرا میخواهید قرارداد ببندید!؟ دولت فرانسه، بلکه بعداً همه جامعهی اروپا ایستادند و گفتند که باید این قرارداد با ایران بسته شود و امریکا نباید بتواند حرف خودش را در این قضیه سبز کند. اینطور نیست که حالا مشکلات ملت ایران به دست امریکا باشد و امریکا بتواند مشکل جدّیای درست کند. البته تلاش میکنند، خباثت خودشان را میکنند - نه اینکه نمیکنند - اما کارها دست آنها که نیست.
وانگهی، شما ملاحظه کنید! دولتهایی که امروز امریکا به اصطلاح وزارت خارجه خودشان آنها را مجازات میکند - مثل چین، روسیه، ترکیه زمان حکومت حزب رفاه - مگر با امریکا رابطه ندارند؟ مگر مذاکره نمیکنند؟ همه کسانی که امریکا با آنها برخورد خشن میکند، در زمینههای سیاسی و اقتصادی با امریکا رابطه دارند. اینطور نیست که رابطه با امریکا یا مذاکره با امریکا، مانع از دشمنی امریکا شود. الان کشورهایی هستند که سفارتهایشان در امریکاست، سفارتهای امریکا نیز در پایتختهای آنها باز است و فعّالیت میکند؛ از لحاظ سیاسی و کنسولی و غیره هم با یکدیگر ارتباط دارند؛ اما امریکا آنها را جزو لیست تروریستهای دنیا معرفی میکند! من حالا نمیخواهم اسم آن کشورها را بیاورم. خوب است که برادران ما در وزارت خارجه و جاهای دیگر، اینها را به مردم بگویند و تبیین کنند.
خیال نکنید که حالا اگر با امریکا رابطه برقرار شد، یا مذاکره شد، دیگر از سوی امریکا، اندکی حرف نازکتر از گل هم به جمهوری اسلامی گفته نخواهد شد؛ نه. بسیاری از کشورها با امریکا رابطه هم دارند، خیلی هم روابطشان علیالظاهر در سطح جهانی خوب و صمیمی و مؤدّبانه است؛ درعینحال امریکا هرجایی که لازم باشد، ضربه خودش را میزند؛ محاصره اقتصادی میکند، تحریم میکند!
امریکاییها مستکبرند. آدم مستکبر و دولت مستکبر، دنبال سبز کردن حرف خودش است. بنابراین، اینطور نیست که رابطهبرای کشور ما فایدهای داشته باشد؛ که اگر رابطه نباشد یا مذاکره نباشد، این مشکلات به وجود خواهد آمد و اگر این مذاکره و رابطه انجام شد، مشکلات از بین خواهد رفت؛ نه. نه امریکا برای ایجاد مشکلات آنچنان دستش باز است و نه رابطه و مذاکره این چنین معجزهگریای برای رفع مشکلات دارد. هیچکدام از اینها نیست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه یک حکومت است، بسته به اقتدار و عزّتخواهی ماست که بتوانیم در مقابل امریکا بایستیم و برطبق اراده و برطبق مصالح کشورمان اقدام کنیم.»
«رابطه و مذاکره با دولت امریکا، به حال ملت ایران هیچ فایدهای ندارد. امروز از چیزهای جالب این است که دستهای امریکایی و تبلیغات امریکایی - همانطوری که در هفته اوّل این ماه عرض کردم - در دنیا اینگونه شایع میکنند که ملت ایران مشکلاتی دارد؛ راهحل و کلید این مشکلات هم این است که بیاید با امریکا مذاکره کند! تو گفتی و من باور کردم! مذاکره، هیچ فایده قابل ذکری برای ملت ایران ندارد. البته ضررهایی دارد که بعد عرض میکنم؛ اما اصلاً فایده ندارد.
کسی که خیال کند اگر ما با امریکا مذاکره کردیم، محاصره اقتصادی و قانون «داماتو» و ... از بین خواهد رفت، اشتباه کرده است. اوّلاً هر کدام از رفتارهای امریکا با ایران، بعد از مدّتی محکوم به شکست شده است. مگر بار اوّلی است که اینها اینطور با ما رفتار میکنند؟ مگر بار اوّلی است که تهدید میکنند؟ مگر بار اوّلی است که محاصره اقتصادی میکنند؟ مگر بار اوّلی است که اینها راه میافتند و به این کشور و آن کشور میگویند که شما با ایران فلان معامله را نکنید، یا فلان قرارداد را نبندید؟ بار اوّل که نیست؛ همیشه اینطور کردهاند. ما در این هجده، نوزده سال، همه پیشرفتهایی که به دست آوردهایم؛ همه کارهای برجستهای که دولتهای ما در این چند سال کردهاند، در همان حالی بوده که امریکا نمیخواسته است. مگر به خواست امریکاست!؟
در سال گذشته، به مناسبت قانون «داماتو»، قرارداد شرکت خودشان با شرکت گاز ما را ابطال کردند. قانونی گذراندند که هیچ شرکتی حق ندارد از فلان مبلغ بیشتر، با ایران معامله نفتی کند. اوّلاً همان شرکت به مسؤولان ما پیغام داد که ما ناراحتیم و در اوّلین فرصتی که بتوانیم، باز قرارداد را میبندیم! الان یکی از مشکلات امریکا همین شرکتهایی هستند که نمیتوانند بیایند در کارهای نفتی مربوط به ما در خلیج فارس سرمایهگذاری کنند. شرکتهای نفتی امریکا به شدّت ناراحتند. مربوط به حالا هم نیست؛ مربوط به تقریباً یک سال اخیر است. روی دولت فشار آوردند، اجتماع درست کردند، قطعنامه درست کردند؛ لذا همان تلاشها توانسته است تا حدود زیادی آن قانون امریکایی «داماتو» را تضعیف کند. پس، آنها بیشتر احتیاج دارند.
ثانیاً به مجرّد اینکه آن شرکت امریکایی در سال گذشته قرارداد خود را با شرکت گاز ما فسخ کرد، به فاصله کوتاهی یک شرکت فرانسوی آمد و داوطلب انعقاد قرارداد شد. امریکاییها بنا کردند به جنجال کردن که چرا میخواهید قرارداد ببندید!؟ دولت فرانسه، بلکه بعداً همه جامعهی اروپا ایستادند و گفتند که باید این قرارداد با ایران بسته شود و امریکا نباید بتواند حرف خودش را در این قضیه سبز کند. اینطور نیست که حالا مشکلات ملت ایران به دست امریکا باشد و امریکا بتواند مشکل جدّیای درست کند. البته تلاش میکنند، خباثت خودشان را میکنند - نه اینکه نمیکنند - اما کارها دست آنها که نیست.
وانگهی، شما ملاحظه کنید! دولتهایی که امروز امریکا به اصطلاح وزارت خارجه خودشان آنها را مجازات میکند - مثل چین، روسیه، ترکیه زمان حکومت حزب رفاه - مگر با امریکا رابطه ندارند؟ مگر مذاکره نمیکنند؟ همه کسانی که امریکا با آنها برخورد خشن میکند، در زمینههای سیاسی و اقتصادی با امریکا رابطه دارند. اینطور نیست که رابطه با امریکا یا مذاکره با امریکا، مانع از دشمنی امریکا شود. الان کشورهایی هستند که سفارتهایشان در امریکاست، سفارتهای امریکا نیز در پایتختهای آنها باز است و فعّالیت میکند؛ از لحاظ سیاسی و کنسولی و غیره هم با یکدیگر ارتباط دارند؛ اما امریکا آنها را جزو لیست تروریستهای دنیا معرفی میکند! من حالا نمیخواهم اسم آن کشورها را بیاورم. خوب است که برادران ما در وزارت خارجه و جاهای دیگر، اینها را به مردم بگویند و تبیین کنند.
خیال نکنید که حالا اگر با امریکا رابطه برقرار شد، یا مذاکره شد، دیگر از سوی امریکا، اندکی حرف نازکتر از گل هم به جمهوری اسلامی گفته نخواهد شد؛ نه. بسیاری از کشورها با امریکا رابطه هم دارند، خیلی هم روابطشان علیالظاهر در سطح جهانی خوب و صمیمی و مؤدّبانه است؛ درعینحال امریکا هرجایی که لازم باشد، ضربه خودش را میزند؛ محاصره اقتصادی میکند، تحریم میکند!
امریکاییها مستکبرند. آدم مستکبر و دولت مستکبر، دنبال سبز کردن حرف خودش است. بنابراین، اینطور نیست که رابطهبرای کشور ما فایدهای داشته باشد؛ که اگر رابطه نباشد یا مذاکره نباشد، این مشکلات به وجود خواهد آمد و اگر این مذاکره و رابطه انجام شد، مشکلات از بین خواهد رفت؛ نه. نه امریکا برای ایجاد مشکلات آنچنان دستش باز است و نه رابطه و مذاکره این چنین معجزهگریای برای رفع مشکلات دارد. هیچکدام از اینها نیست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه یک حکومت است، بسته به اقتدار و عزّتخواهی ماست که بتوانیم در مقابل امریکا بایستیم و برطبق اراده و برطبق مصالح کشورمان اقدام کنیم.»
در این دوره نیز سیاستهای ضدایرانی کنگره ادامه داشت و حتی رسما در کنگره بودجههایی برای براندازی و مخالفت با جمهوری اسلامی تصویب شد و طرح تحریم ایران که در سال ۱۹۹۶ تصویب شده بود ۱ سال دیگر تمدید شد.
سال ۲۰۰۰ جورج واکر بوش، پسرجورج هربرت واکر بوش کسی که در سال ۱۹۹۰ دستور حمله به عراق را صادر کرده بود؛ رئیس جمهور شد.
سال ۲۰۰۰ جورج واکر بوش، پسرجورج هربرت واکر بوش کسی که در سال ۱۹۹۰ دستور حمله به عراق را صادر کرده بود؛ رئیس جمهور شد.
در سال ابتدایی ریاست جمهوری او حادثهی ۱۱ سپتامبر رخ داد و پس از فضای جنگی و حمله به افغانستان و عراق راه برای هرگونه تعامل میان ایران و آمریکا بسته شد.
این بار گویا میان کنگره و رئیس جمهور آمریکا رقابتی برای تشدید اظهارات واعمال ضدایرانی در جریان بود. بوش، ایران را در محور شرارت قرار داد. او بارها از تهدید نظامی ایران گفت و از سال ۱۳۸۲ با اوج گیری مناقشهی هستهای جنگ لفظی میان ایران و آمریکا اوج گرفت. آمریکاییها روی کمکهایی که در زمستان همین سال برای زلزلهی بم فرستاده بودند تبلیغ میکردند.
در این دوره برخی نه تنها به دلیل تمایل بلکه از شدت نگرانی وترس از جنگ دم از مذاکره با آمریکا میزدند.
رئیس جمهور دوران اصلاحات نیز که تلاش بسیاری برای کوتاه کردن دیوار بی اعتمادی میان ایران و آمریکا کرده بود دریافته بود که آمریکاییها اهل مذاکره و رابطهی عادلانه نیستند.
سال ۱۳۸۴ محمود احمدی نژاد در ایران رئیس جمهور شد؛ مردی که شعارهای انقلابی میداد و نقد و تغییر هر انچه در دولتهای پیشین جریان داشت از سیاستهای اصلی او بود. ابتدای چهار سال دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد بود که نشانههایی از تمایل او به مذاکره با آمریکاییها نمایان شد. این تمایل بی ربط به روی کار آمدن باراک حسین اوباما که با شعار «تغییر در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی رسیده بود، نبود.
اوباما در ابتدا لحنی ملایم داشت هرچند تغییری در سیاستهای براندازانه کنگره در قبال ایران ایجاد نشده بود؛ سیاستی که پس از جریانات انتخابات ۸۸ لحنی بسیار آشکار و مداخله جویانه گرفت و دولت اوباما نیز کاملا با این سیاست همراه شد و هیلاری کلینتون وزیر خارجهی آمریکا بارها از حمایت دولت آمریکا از آشوبگران گفت.
ایران به سلامت از فتنهی سال ۸۸ گذشت و لحن آمریکاییها تا حدودی تغییر کرد و باراک اوباما نامههایی برای رهبرانقلاب اسلامی نوشت.
همزمان با این لحن ملایم شدیدترین تحریمهای ممکن علیه ایران در دورهی اوباما ایجاد شد.
تحریمهایی که فلج کننده نامیده میشد و روزهای سخت و پرفشاری برای ایرانیان رقم زد هرچند به هدف فلج کنندگیاش نرسید. اما این اقدامات نشان میداد که اگرچه گاه لحن دولتمردان آمریکایی تغییر میکند اما اگر امکانات و تواناییاش را داشته باشند گزینهی اول، همیشه تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی است.
تحریمهایی که فلج کننده نامیده میشد و روزهای سخت و پرفشاری برای ایرانیان رقم زد هرچند به هدف فلج کنندگیاش نرسید. اما این اقدامات نشان میداد که اگرچه گاه لحن دولتمردان آمریکایی تغییر میکند اما اگر امکانات و تواناییاش را داشته باشند گزینهی اول، همیشه تلاش برای سرنگونی جمهوری اسلامی است.
شدیدترین تحریمهای تاریخ جمهوری اسلامی در دوران رئیس جمهوری از آمریکا رقم خورد که ملایم ترین سخنان را بر زبان میراند. مستقیم ترین دخالت در امور داخلی ایران و حمایت از آشوبگران نیز در دوران او در سال ۱۳۸۸ رقم خورد والبته گاه رئيس جمهور اوباما ملايمت درسخن را نیز کنار میگذاشت و بارها از روی میز بودن گزینهی نظامی میگفت.
حسن روحانی سال ۹۲ به ریاست جمهوری ایران رسید. ۳۵ سال از پیروزی انقلاب میگذرد. کسانی که در محدودهی پیروزی انقلاب و آغاز رهبری آیت الله خامنهای به دنیا آمدهاند هم اکنون ۲۵ تا ۳۵ سال سن دارند. آنها بیشترین جمعیت کشور را تشکیل میدهند. بسیاری از آنها در دوران جنگ ایران و عراق کودک بودهاند یا پس از جنگ به دنیا آمدهاند و از ماجراهای ایران و آمریکا پیش از انقلاب و جریاناتی مانند کودتای ۲۸ مرداد درکی عمیقی ندارند.
در این سالها بسیاری ریشهی مشکلات ایران و راه حل را در مذاکره با آمریکا می دانند. شاید به همین دلیل بود که آیت الله خامنهای برای شکلگیری یک تجربهی ملی به دولت روحانی اجازهی مذاکره با آمریکا را داد؛ هر چند خود با کوله باری از تجربه در دوران زندگی ۷۵ سالهاش به این مذاکرات خوشبین نیست. جمهوری اسلامی در ۲۵ سال دوران رهبری و بدون این که درگیر جنگی شود حوزهی نفوذش بیشترشده است.
دیپلمات نیستم! انقلابی ام
آیت الله خامنهای در ابتدای مذاکرات از بدبینیاش به مذاکرات گفت و ۱۹ بهمن ۹۱ دربارهی ریشهی این بدبینی گفته بود: «اخیراً آمریکاییها باز مسئلهی مذاکره را پیش کشیدند، تکرار میکنند که آمریکا آماده است با ایران مذاکرهی مستقیم بکند؛ این تازگی ندارد. مسئلهی مذاکره را آمریکاییها در هر مقطعی تکرار کردهاند.
حالا امروز نوبهمیدانآمدهها مجدداً تکرار میکنند که مذاکره کنیم و میگویند توپ در زمین ایران است، توپ در زمین شماست، شما هستید که باید پاسخگو باشید، شما هستید که باید بگویید مذاکرهی همراه با فشار و تهدید، چه معنایی دارد؟ مذاکره برای اثبات حُسن نیت است.
شما ده تا کار انجام میدهید که حاکی از سوء نیت است، آن وقت به زبان میگویید مذاکره!؟ توقع دارید ملت ایران قبول کنند که شما حُسن نیت دارید!؟ ما البته درک میکنیم چرا آمریکاییها این روزها باز مجدداً مسئلهی مذاکره را هی تکرار میکنند، هی میگویند پشت سر هم به زبانهای گوناگون؛ ما میفهمیم علت چیست. به قول خود آمریکاییها، سیاست خاورمیانهای آنها دچار شکست شده. آمریکا در سیاستهای خود در این منطقه، دچار شکست است.
احتیاج دارند به اینکه یک برگ برندهای را به قول خودهاشان رو کنند؛ این برگ برنده از نظر آنها عبارت است از اینکه: نظام جمهوری اسلامىِ انقلابىِ مردمی را، بکشانند پای میز مذاکره؛ به این احتیاج دارند. میخواهند به دنیا اعلام کنند که ما حُسن نیت داریم. نه، ما حُسن نیتی مشاهده نمیکنیم. من چهار سال قبل - در اول این دولت کنونی امریکا - که باز همین حرفها را میزدند، اعلام کردم، گفتم که ما پیشداوری نمیکنیم،
قضاوت زودهنگام نمیکنیم؛ ما نگاه میکنیم ببینیم عمل اینها چگونه است، آن وقت قضاوت خواهیم کرد. حالا بعد از چهار سال، قضاوت ملت ایران چه باشد؟ از فتنهی داخلی حمایت کردند، به فتنهگران کمک کردند، در سطح منطقه با ادعای مبارزه با تروریسم به کشوری مثل افغانستان لشگرکشی کردند، این همه انسان را پامال کردند، نابود کردند؛ با همان تروریستها امروز دارند در سوریه همکاری میکنند، پشتیبانی میکنند؛ همان تروریستها را در هرجایی که توانستند در ایران به کار بگیرند، به کار گرفتند، عوامل آنها، همپیمانهای آنها، جاسوسان رژیم صهیونیستی، دانشمندان را در جمهوری اسلامی ترور کردند صریح، اینها حاضر نشدند حتی محکوم کنند، حمایت هم کردند؛ این عملکرد آنهاست؛ علیه ملت ایران تحریمهایی را که خودشان میخواستند این تحریمها فلج کننده باشد، به کار گرفتند و این را تصریح کردند و گفتند فلج کننده.
چه کسی را میخواستید فلج کنید؟ ملت ایران را میخواستید فلج کنید؟ شما حُسن نیت دارید؟ مذاکره از روی حُسن نیت، با شرایط برابر، میان دو طرفی که نمیخواهند به یکدیگر کلک بزنند، معنا پیدا میکند. مذاکره به صورت یک تاکتیک، مذاکره برای مذاکره، مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی بیشتر به دنیا، این مذاکره یک حرکت حیلهگرانه است؛ این حرکت واقعی نیست.
من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح و صادقانه میگویم. دیپلمات یک کلمهای را میگوید، معنای دیگری را اراده میکند. ما صریح و صادقانه حرف خودمان را میزنیم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را میزنیم. مذاکره آن وقتی معنا پیدا میکند که طرف، حُسن نیت خود را نشان بدهد؛ وقتی طرف، حُسن نیت نشان نمیدهد، خودتان میگویید فشار و مذاکره؛ این دوتا با هم سازگار نیست.
شما میخواهید اسلحه را مقابل ملت ایران بگیرید، بگویید: یا مذاکره کن یا شلیک میکنم. برای اینکه ملت ایران را بترسانید، بدانید ملت ایران در مقابل این چیزها مرعوب نخواهد شد...»
حالا امروز نوبهمیدانآمدهها مجدداً تکرار میکنند که مذاکره کنیم و میگویند توپ در زمین ایران است، توپ در زمین شماست، شما هستید که باید پاسخگو باشید، شما هستید که باید بگویید مذاکرهی همراه با فشار و تهدید، چه معنایی دارد؟ مذاکره برای اثبات حُسن نیت است.
شما ده تا کار انجام میدهید که حاکی از سوء نیت است، آن وقت به زبان میگویید مذاکره!؟ توقع دارید ملت ایران قبول کنند که شما حُسن نیت دارید!؟ ما البته درک میکنیم چرا آمریکاییها این روزها باز مجدداً مسئلهی مذاکره را هی تکرار میکنند، هی میگویند پشت سر هم به زبانهای گوناگون؛ ما میفهمیم علت چیست. به قول خود آمریکاییها، سیاست خاورمیانهای آنها دچار شکست شده. آمریکا در سیاستهای خود در این منطقه، دچار شکست است.
احتیاج دارند به اینکه یک برگ برندهای را به قول خودهاشان رو کنند؛ این برگ برنده از نظر آنها عبارت است از اینکه: نظام جمهوری اسلامىِ انقلابىِ مردمی را، بکشانند پای میز مذاکره؛ به این احتیاج دارند. میخواهند به دنیا اعلام کنند که ما حُسن نیت داریم. نه، ما حُسن نیتی مشاهده نمیکنیم. من چهار سال قبل - در اول این دولت کنونی امریکا - که باز همین حرفها را میزدند، اعلام کردم، گفتم که ما پیشداوری نمیکنیم،
قضاوت زودهنگام نمیکنیم؛ ما نگاه میکنیم ببینیم عمل اینها چگونه است، آن وقت قضاوت خواهیم کرد. حالا بعد از چهار سال، قضاوت ملت ایران چه باشد؟ از فتنهی داخلی حمایت کردند، به فتنهگران کمک کردند، در سطح منطقه با ادعای مبارزه با تروریسم به کشوری مثل افغانستان لشگرکشی کردند، این همه انسان را پامال کردند، نابود کردند؛ با همان تروریستها امروز دارند در سوریه همکاری میکنند، پشتیبانی میکنند؛ همان تروریستها را در هرجایی که توانستند در ایران به کار بگیرند، به کار گرفتند، عوامل آنها، همپیمانهای آنها، جاسوسان رژیم صهیونیستی، دانشمندان را در جمهوری اسلامی ترور کردند صریح، اینها حاضر نشدند حتی محکوم کنند، حمایت هم کردند؛ این عملکرد آنهاست؛ علیه ملت ایران تحریمهایی را که خودشان میخواستند این تحریمها فلج کننده باشد، به کار گرفتند و این را تصریح کردند و گفتند فلج کننده.
چه کسی را میخواستید فلج کنید؟ ملت ایران را میخواستید فلج کنید؟ شما حُسن نیت دارید؟ مذاکره از روی حُسن نیت، با شرایط برابر، میان دو طرفی که نمیخواهند به یکدیگر کلک بزنند، معنا پیدا میکند. مذاکره به صورت یک تاکتیک، مذاکره برای مذاکره، مذاکره برای فروختن ژست ابرقدرتی بیشتر به دنیا، این مذاکره یک حرکت حیلهگرانه است؛ این حرکت واقعی نیست.
من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام، حرف را صریح و صادقانه میگویم. دیپلمات یک کلمهای را میگوید، معنای دیگری را اراده میکند. ما صریح و صادقانه حرف خودمان را میزنیم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را میزنیم. مذاکره آن وقتی معنا پیدا میکند که طرف، حُسن نیت خود را نشان بدهد؛ وقتی طرف، حُسن نیت نشان نمیدهد، خودتان میگویید فشار و مذاکره؛ این دوتا با هم سازگار نیست.
شما میخواهید اسلحه را مقابل ملت ایران بگیرید، بگویید: یا مذاکره کن یا شلیک میکنم. برای اینکه ملت ایران را بترسانید، بدانید ملت ایران در مقابل این چیزها مرعوب نخواهد شد...»
رویای تغییر
یک سال پس از مذاکرات ایران و آمریکا در جریان مسائل هسته ای، آمریکاییها گاه چنان بد سخن گفتهاند و بد عمل کردهاند که بسیاری را در عدم خوشبینی به مذاکره با آمریکا با رهبر معظم انقلاب هم نظر کردهاند. دکتر محمد مرندی میگوید تغییر در این زمینه در فضای دانشگاهی و نخبگان نیز مشهود است."
دکتر فواد ایزدی استاد روابط بین الملل که سالها در آمریکا زندگی کرده، آیت الله خامنهای را برجسته ترین آمریکا شناسی ایران میداند. او با اشاره به این که تمام روسای جمهور آمریکا و کنگره در تمام این سالها سیاست براندازی و تغییر در ایران از اصلیترین اهدافشان بوده است، پایداری و بقای جمهوری اسلامی را هنر آیت الله خامنهای میداند؛ هنری که محمد مرسی و اخوان المسلمین مصر که ۸۰ سال سابقهی مبارزاتی داشتند از آن برخوردار نبودند و در کمتر از یک سال همه چیز را از دست دادند."
محمد مرندی معتقد است فهم آیت الله خامنهای از غرب، آمریکا، حاکمیت و روحیهی حاکمان آمریکا بسیار عمیق است و پیش بینیهای ایشان نسبت به آمریکا هم دربارهی ایران و هم مسائل منطقه مانند عراق و سوریه درست بوده.
ایزدی میگوید:
ایزدی میگوید:
«من ۲۴ سال آمریکا بودم اما الان از ایشان حرفهایی میشنوم که معنای آن چیزی را که در آنجامیدیدیم میفهمم مثلا ما ضعف اجتماعی در آمریکا را میدیدیم اما ایشان با خواندن رمان حتی اطلاعاتی از جزئیات زندگی مردم میدهد. نگاه تمدنی به ضعفهای اجتماعی در غرب برای ما بسیار جالب بود.»
مرندی یکی از دلایل این شناخت عمیق را آشنایی و مطالعهی رمانها و مجلات روز آمریکا میداند؛ از اوایل انقلاب زبان کار میکردند. مقالات افراد بانفوذ در آمریکا را میخوانند.
اما در سوی مقابل رفتار آمریکاییها نشان میدهد شناخت دقیقی از ایران و رهبری ایران ندارند. وجود بیش از ۱۰۰ مرکز ایران شناسی نیز چندان به این شناخت کمک نکرده است.
فواد ایزدی می گوید: آنها کارشناسی خوب دارند اما کارشناسان خوب یا حرفشان را نمیزنند یا حرفهایی میزنند که جریانهای سیاسی میخواهند و جریانهای سیاسی هم به شدت تحت تاثیرلابی صهیونیستها هستند و برخی کارشناسان نیز که شناخت دقیقی دارند به بازی گرفته نمیشوند.
فواد ایزدی می گوید: آنها کارشناسی خوب دارند اما کارشناسان خوب یا حرفشان را نمیزنند یا حرفهایی میزنند که جریانهای سیاسی میخواهند و جریانهای سیاسی هم به شدت تحت تاثیرلابی صهیونیستها هستند و برخی کارشناسان نیز که شناخت دقیقی دارند به بازی گرفته نمیشوند.
محمد مرندی در این زمینه میگوید: «مراکز مطالعاتی از مراکز قدرت بودجه میگیرند و غالبا چیزهایی را میگویند که صاحبان قدرت دوست دارند بشنوند. آقای لورت از دوستان من که فرد شناخته شده ای است و خانم کاندولیزا رایس او را به عضویت در یکی از اتاقهای فکر شورای امنیت ملی آمریکا منصوب کرده بود و در موضوع ایران فعالیت میکرد، وقتی به تدریج با واقعیت ایران آشنا شد و نسبت به ایران سمپاتی پیدا کرد از اتاق فکر بیرون رانده شد. او پس از انتخابات ۸۸ گفت تقلب نشده است و گفت ما باید سیاستمان را نسبت به ایران تغییر دهیم.»
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *