خداداد عزیزی: در جامجهانی تیمملی را به خانه دراکولا بردند
در روزهای پایانی سال با مهاجم دوستداشتنی سابق تیم ملی همکلام شدیم و از هر دری با او صحبت کردیم که وی هم مثل همیشه مسائل جالبی را بیان کرد.
خبرگزاری میزان -
* مرا برای 800 هزار دلار به تیم ملی دعوت کردند
* عدهای دوست نداشتند من در تیم ملی باشم
* برای اینکه بازیهای ملیام بیشتر شود آویزان کسی نشدم
* یک عکس و یک پیراهن از تیم ملی را هم نگه نداشتم
* سیاسیون از قدرتشان در فوتبال استفاده کردند
* هیچ گاه برخورد صفاییفراهانی با مربی گلرهای تیم ملی را فراموش نمیکنم
* کسانی که دنبال پست هستند پس از برکناری فامیلهایشان هم آنها را نمیشناسند
* بعد از جام جهانی 98 سایه سیاسیون در فوتبال سنگین شد
* نیازی به پول و شهرت فوتبال ندارم
* چرا در فوتبالی باشم که افرادی تصمیم میگیرند که سرشان به تنشان نمیارزد
* دو مدیرعامل در ابومسلم فقط برای بردن پول آمدند
* در جام جهانی در خانه دراکولا بودیم!
* حرف زور را نمیتوانم تحمل کنم
* از بین بازیکنان فقط با دایی بحثم شد
* دستم به دایی نمیرسید که بخواهم زد و خوردی داشته باشم
* بلاژویچ فقط آمد که پولش را بگیرد و برود
* شاید اگر من در تیم ملی بودم به جام جهانی 2002 صعود میکردیم
* از دست کسانی ناراحتم اما ارزش ندارد اسمشان را هم بیاورم
* چیزهایی که در فوتبال به آن رسیدم از سرم هم زیادی است
* فساد در فوتبال ما بیداد میکند
* دایی در سال 2006 به من گفت که بازیکنان به او پاس نمیدهند
متن کامل این مصاحبه را در زیر میخوانید:
سال 94 برای خداداد عزیزی چگونه گذشت؟
برای ما همیشه خوب بوده است. امسال هم مانند سالهای گذشته شرایط خوبی داشتیم. نمیدانم موفقیت را به چیزی میگویید اما من همیشه آدم راضی هستم و خدا را شکر قانعام. خوشبختانه در این سال ناراحتی برای من پیش نیامد و اتفاق خاصی برایم رخ نداد.
فکر میکنم اگر بخواهیم از شما بهترین خاطره را بپرسیم همان بازی استرالیا را خواهید گفت.
بله صد در صد.
بدترین خاطره شما چیست؟
بدترین خاطره من به اسفند سال 1369 برمیگردد که مادر خود را از دست دادم. در آن زمان من تنها 19 سالم بود و هنوز آنطوری که باید و شاید تجربه پیدا نکرده بودم. شاید آن موقع هنوز ارزش پدر و مادر را به این اندازه نمیدانستم. در مورد مادرم چیز زیادی یادم نمیآید که بخواهم در مورد آن صحبت کنم. اما واقعا اگر بخواهم بدترین اتفاق زندگیام را بگویم همیشه از دست دادن مادرم را خواهم گفت.
زندگی پس از آن برایتان سخت شد؟
صد در صد اینگونه است. البته ما از سال 73 و 74 شرایط سخت زندگیمان از بین رفت و هم برای پدر و هم برای خانوادهامان شرایط تغییر کرد. همین موضوع ناراحتی من را بیشتر میکند چرا که به یاد میآورم مادرم دوران بسیار سختی را سپری کرد و این روزها را ندید. او اگر زنده بود میتوانست دوران راحت و خوب را نیز تجربه کند. دوست ندارم زیاد در مورد این موضوع صحبت کنم.
چه اتفاقی رخ داد که خداداد عزیزی فوتبالی شد؟
ما از بچگی در مناطق جنوب شهر مشهد در کوچه و خیابان فوتبال بازی میکردیم. در زمانهای قدیم شرایط فرق میکرد و دائم بچهها در کوچه و خیابان بودند اما هم اکنون اجازه نمیدهم پسرم برای فوتبال بازی کردن به کوچه و خیابان برود.
چرا!؟
به هر حال شرایط فرق میکرد. هم اکنون بچه در کوچه و خیابان چه کاری انجام دهد؟! در آن زمان همه بچهها در کوچه و خیابان بودند و خود من هم با توجه به شرایط جوی که در محلهمان وجود داشت به سمت فوتبال آمدم و اجبارا فوتبالیست شدم. از همان دوران بچگی با توپهای دولایه پلاستیکی کار را شروع کردیم و حالا خدا لطف داشت و استعدادی هم به ما داد که به سمت فوتبال آمدیم. در دوران بچگی هم جزو فوتبالیستهای خوب محلهمان بودم. شاید اگر در محله دیگری بودم فوتبالیست نمیشدم. طبیعی بود که در آن زمان تنها سرگرمی بچهها فوتبال بود. در حالی که هم اکنون بچهها با وسایل کامپیوتری سرگم هستند .البته بچه من فوتبال را زیاد دوست دارد اما واقعا تفریح اولشان پلی استیشن و چیچی ایکس باکس و اینترنت و لپتاپ و موبایل و کلش و... است.من خودم از این وسایل تعجب میکنم و نمیدانم چیست.
چند فرزند دارید؟
سه فرزند دارم که اسم پسرم امیرحسین و اسم دخترانم فاطمه و معصومه است.
آنها را تشویق میکنید به سمت فوتبال بروند؟
من آدمی نیستم که بخواهم برای فرزندانم تعیین تکلیف کنم. همه چیز را در زندگیام تجربه کردم. پسرم فوتبال را خیلی دوست دارد و دائم دنبال این رشته است اما خود من خیلی اصراری به این مسئله ندارم و تنها یک بار او را به فوتبال رساندم. به هر حال اگر او میخواهد فوتبالیست، والیبالیست، کشتیگیر، درسخوان و هر سرنوشتی را برای خودش انتخاب کند من اجبار نمیکنم.
اولین تیمی که در آن به میدان رفتید چه تیمی بود؟
در سن 12- 13 سالگی یک تیم محلی داشتیم که به دسته سه رفت و در سن 16-17 سالگی به جوانان خراسان دعوت شدم و پس از آن به ابومسلم رفتم.
خداداد عزیزی در اوقات فراغت چه کارهایی انجام میدهد؟ آیا اهل سینما، کنسرت، تئاتر و موسیقی هم هست؟
شرایط ما به گونهای نیست که بتوانیم به سینما و کنسرت برویم. چون نه اجازه میدهند ما فیلم ببینیم و نه خودشان فیلم میبینند. البته این محبت مردم است که به ما لطف دارند اما به هر حال یکی میخواهد عکس بگیرد یکی میخواهد سؤال بپرسد و این موضوع باعث میشود تا فیلم یا موسیقی را متوجه نشویم. البته موسیقی را دوست دارم و ترانه هم گوش میدهم. در مورد فیلمهای سینمایی هم باید بگویم از قدیم فیلمهای آمریکایی را دنبال میکنم و فیلمهای اکشن را دوست دارم.
در مورد فیلمهای ایرانی چه؟
آخرین فیلم ایرانی که دیدهام فیلمی بود که محمدرضا شریفینیا با الناز شاکردوست بازی میکرد. یک فیلم دیگر هم دیدهام که یکی به من زنگ زد و پیشنهاد داد فیلم «خوابم میآید» رضا عطاران که در یک صحنه خودم بازی کردهام را ببینم. خیلی وقت است فیلم ایرانی ندیدم. البته سریالهای طنز ایرانی همچون سریالهای مهران مدیری،رضا عطاران و جواد رضویان را حتما میبینم.
خداداد عزیزی خودش هم در صحبتهایش زیاد مزاح میکند.
این موضوع را دوست دارم. خیلیها هم به من میگویند زیاد میخندم و زیاد شوخی میکنم. معتقدم خندیدن بهتر از ناراحتی است و هر وقت با دوستانم هم هستم سعی میکنیم با خنده زمان را سپری کنیم. در خانواده هم با همسر و فرزندانم سعی میکنم چنین رفتاری را داشته باشم. در مورد پدرم که شرایط متفاوت است، من هر روز وقتی از خواب بیدار میشوم اولین جایی که میروم به دیدار پدرم است و سعی میکنم با او شوخی کنم چرا که او 82 سالش است و خنده برایش خوب است. حتی به پدرم هم میگویم که به پیش او میروم تا دلقک بازی دربیاورم تا او بخندد. من خندیدن و مسخره بازی را دوست دارم البته توهین و مسخره کردن دیگران را نمیپسندم.
خیلیها میگویند شما شباهت زیادی به جکی چان دارید.
نمیدانم. خودم که نمیتوانم بگویم. نمیدانم شباهتمان چیست؟! خیلی برایم اتفاق افتاده که چنین حرفی را زده باشند. بعضیها حتی با آن اسم مرا صدا میکنند.
واکنش شما به این مسئله چیست؟
تا وقتی که توهینی صورت نگیرد ناراحت نمیشوم. به لطف خدا و محبتی که مردم دارند، معمولا توهینی به من صورت نمیگیرد. به هر حال مردم دوست دارند به گونهای ابراز احساسات کنند و با آدم ارتباط برقرار کنند. هر کسی در این زمینه راهی را انتخاب میکند. یکی تصمیم میگیرد عکس بگیرد و یکی میخواهد مزه بریزد. به هر حال یک راه ارتباط برقرار کردن است.
کمی به گذشته بازگردیم و از اتفاقاتی که در تیم ملی برایت رخ داد صحبت کنیم. در دوران اوج کنار گذاشته شدی و از تیم ملی رفتی.
بعد از جام جهانی 98 فوتبال ما سیاسی شد. یک دفعه کسی که رئیس دفتر رئیسجمهور در ستاد انتخاباتیاش بود، رئیس فدراسیون فوتبال شد که اصلا نمیدانست فوتبال چیست. عدهای اعتقاد دارند آقای صفایی فراهانی خوب مدیریت کرد اما فوتبال همهاش مدیریت نیست. اینکه بخواهند بگویند در زمان جنگ مدیر فلان جا بوده اهمیتی ندارد چرا که فوتبال جنگ نیست که بخواهند برای آن تسهیلات بگیرند. به علت برخوردهای دیکتاتورمآبانه با مجموعه بازیکنان باعث شد که من نتوانم با او کنار بیایم. اولین درگیری من با او هم در جام جهانی فرانسه بود. در آن مسابقات من معتقد بودم پولی که فدراسیون دریافت کرده متعلق به بازیکنان است. 32 تیم در جام جهانی حضور داشتند که بلا استثنا تمامی تیمها درصدی از پولی که از فدراسیون دریافت کرده بودند را به بازیکنان دادند. آمریکا 60 درصد، یوگسلاوی 40 درصد اما یک قرانی به بازیکنان ما ندادند. من در آن زمان به این پولها نیاز نداشتم و گفتم که درآمدم در آلمان خیلی بیشتر از آن چیزی است که فکر میکنید، اما معتقد بودم که بازیکنانی چون علی لطیفی و سیروس دینمحمدی که در آن زمان خانهای هم نداشتند باید این پول را دریافت کنند. به هر حال وقتی بخواهند دیکتاتورگونه رفتار کنند و فقط حرف خود را به کرسی بنشانند، این اتفاقات رخ میدهد. بعد از جام جهانی تیم ملی برای بازی دوستانه به کویت رفت که در آنجا گفتند خداداد با شورت ورزشی به لابی هتل آمده و بیانضباطی کرده است. پس از آن بود که حدود 20 ماه مرا به تیم ملی دعوت نکردند. در آن زمان من به آلمان رفتم و کارم را دنبال کردم.
اما پس از حضور جلال طالبی به تیم ملی دعوت شدید.
طالبی در آن زمان به آلمان آمد و به من گفت که سوءتفاهمات برطرف شده و میخواهیم تو را به تیم ملی دعوت کنیم.من همان موقع گفتم که سوءتفاهمی با کسی ندارم و اگر مرا به تیم ملی دعوت کنید میآیم. باز هم این دعوت بو میداد. پس از اینکه ما بازی دوستانه مقابل آمریکا را برگزار کردیم متوجه شدیم که قراردادی فیمابین فدراسیون ایران و آمریکا بسته شده بود که قرار بود ایران 800 هزار دلار پول از آمریکا بگیرد اما یکی از شرایط آنها این بود که من، علی دایی و مهدی مهدویکیا حضور داشته باشیم. یکی از تبصرههای اصلی که بخواهند این 800 هزار دلار را پرداخت کنند، حضور ما سه بازیکن بود. من با تیم ملی به بازیهای آسیایی لبنان رفتم و مقدماتی جام جهانی 2002 را هم بودم. این اتفاقات در حالی رقم خورد که دوران بسیار خوب من بود. سرحال بودم و با تجربه بالا میتوانستم به تیم کمک کنم.
فکر میکنید هنوز میتوانستید به دوران حضورت در میدان ادامه دهید؟
من زود از فوتبال رفتم. در سن 34 سالگی از فوتبال خداحافظی کردم. البته در زمان برانکو به تیم ملی دعوت شدم و سال قبل از آن هم بهترین بازیکن لیگ شده بودم. نیازی به پول و شهرت این فوتبال ندارم و وقتی یکسری آدمها در فوتبال تصمیمگیرنده هستند که سرشان به تنشان نمیارزد چرا بیمورد با آنها کلکل کنم و کلا از فوتبال خداحافظی کردم.
در بحث مربیگری هم زیاد فعالیت نکردید؟
سعی خود را انجام دادم اما این موضوع سلیقهای است. در فوتبال ما علاوه بر سلیقه بودن رابطه هم خیلی مؤثر است. واقعیت این است که من زیاد اهل رابطه نیستم. خودم را به این ور و آن ور نمیزنم که بتوانم در این فوتبال باشم. البته این موضوع توهینی به دوستانی که در حال فعالیت هستند، نیست. به هر حال آنها لیاقت دارند که کار میکنند. سلیقه مدیران عامل باشگاهها این است که یک فرد غیرفوتبالی حضور داشته باشد. من دوست ندارم تحت هر شرایطی مربی باشم. کار کردن در فوتبال ما خیلی راحت و آسان است اما کار کردن متفاوت است و هر کسی راهی را انتخاب میکند. متاسفانه مسئولان غیرفوتبالی در ورزش وارد شدند. در همین ابومسلم من با سه مدیرعامل کار کردم و دو مدیرعامل فقط به دنبال این بودند که یک پولی از ابومسلم ببرند به جای اینکه پولی به باشگاه بیاورند. البته خوب هم پول بردند و هم اکنون معلوم نیست کجا هم هستند. در فوتبال ما پولی نمانده است. اندک پولی هم که هست دست تیمهای دولتی چون سپاهان، ذوبآهن، فولاد و تیمهای صنعتی و دولتی است.
با توجه به این مسائلی که به وجود آمد از اتفاقات رخ داده پشیمان نیستید؟
من بابت کارهایی که انجام دادم هیچ وقت پشیمان نیستم. بعضی وقتها یک کاری انجام میدهیم و در خلوت متوجه میشویم که اشتباه کردهایم. هر آدمی در خلوت خودش وجدانی دارد که ببیند حق کسی را ضایع کرده است یا خیر. اما من اصلا پشیمان نیستم و صحبتی که با آقای صفایی در جام جهانی فرانسه کردم یک بحث معمولی بود. تیمهایی چون رومانی و آلمان نمایندگانی در بحث اسپانسر دارند و بازیکنانشان در جلسات حاضر میشوند. همه تیمها اینگونه است.
در جام جهانی 1998 نادر محمدخانی و احمدرضا عابدزاده کاپیتان تیم ملی بودند. چرا آنها اعتراضی نداشتند؟
حالا شاید آنها از این موضوع اطلاعی نداشتند. کاری به این ندارم که چرا آنها چیزی نگفتند. خیلی اتفاقات افتاد که آقایان چیزی نگفتند. مثل جایی که برای ما گرفته بودند. من اولین نفری بودم که بابت این موضوع اعتراض کردم. ما به جام جهانی رفته بودیم اما مسئولان ما را به یک خانه بزرگی بردند که همانند فیلمهای آمریکایی بود که در مورد دراکولا میسازند. خانهای همانند خانه دراکولا بود که اول باید 400 پله بالا میرفتیم تا به اتاقها برسیم! اتاقهای دو در سهای که خیلی کوچک بود و برای رفتن به رستوران هم باید دائم بالا و پایین میرفتیم. وقتی هم ما اعتراض کردیم سفیر وقت آن موقع به ما میگفت شما بگویید خوب است سایر بچهها هم میگویند خوب است در حالی که ما چرا باید چنین چیزی را بگوییم. هر حرفی زدم حقمان بوده و هم اکنون هم ناراحت نیستم. حالا اگر بازیهای ملی من در این دو سال قرار بود از 46 به 66 برسد، اتفاق خاصی هم رخ نمیداد.
در دوران مربیگری هم خیلی زود عصبانی میشدید و از کوره درمیرفتید.
درست است. هر کسی یک خصلتی دارد. وقتی ببینم کسی به من حرف زور میزند از کوره درمیروم. اگر حرف منطقی بزنند من هیچ واکنشی نشان نمیدهم. در آن سال که در استقلال اهواز بودم و آقایان شفیعزاده تیم را رهبری میکردند سر یک موضوع با یکدیگر بحث کردیم. من به آنها گفتم این که شما میگویید اگر فلان بازیکن، بازی میکرد بهتر بود، را قبول ندارم چرا که اهل این کارها نیستم. به آنها گفتم که اگر میخواهند مربیای بازیکن آنها را به میدان بفرستد از شخص دیگری استفاده کنند. پس از اینکه این اتفاق افتاد من استعفا دادم و رفتم. حق مسلم مدیرعامل است که به سرمربی بگوید برود یا بماند. اگر کسی بیشتر از حقش بخواهد صحبت کند، من نیستم و واکنش نشان میدهم. نمونه آن هم در زمان حضور اقای ناصر شفق در ابومسلم بود که بهترین دوران مربیگریام را سپری میکردم. در هفته یازدهم که من رفتم ابومسلم چهارم بود. خودم تیم را بسته بودم و دیوانه نبودم که بروم اما وقتی مسئولان باشگاه پول بازیکن را نمیدهند چگونه من تحمل کنم. البته یکسری از مربیان تحمل میکنند. من خودم یک مربی را سراغ دارم که جایی رفته بود و با خودش 10-12 کمک هم برده بود. همه پول را بابت خودش و مربیانش را گرفته بود. از همه پولی که گرفته بود 200 میلیون را بین 10 نفر تقسیم کرد و مابقی را برای خودش برداشته بود. مثلا به سایر نفرات نفری 20میلیون میرسید و برای خودش یک میلیارد کنار گذاشته بود. یک عده فقط جایگاه و شخصیت خودشان برایشان اهمیت دارد. پس از اینکه مسئولان باشگاه پول بازیکنان را پرداخت نکردند من در رختکن با ناصر شفق بحثم شد. او وقتی مقابل بازیکن به من میگوید دروغگو من باید جواب او را میدادم و پس از آن، آن درگیری به وجود آمد.
در مورد اختلافاتی که با بلاژویچ هم داشتید، صحبت میکنید؟
آقای فائقی و کتیرایی من را پیش صفاییفراهانی بردند و گفتند که خداداد را آشتی بدهیم زیرا او میتواند کمک زیادی به تیم ملی کند. در حضور آقای صفاییفراهانی او به من گفت که بلاژویچ در روز اولی که به ایران آمده بود اعلام کرد که تیم ملی یک شماره 11 دارد که خیلی یاغی و سرکش است. میخواهم بگویم عدهای دوست نداشتند من در تیم ملی باشم. من هم از آن دسته آدمها نیستم که برای اینکه بازیهای ملیام زیاد شود به کسی آویزان شوم. هم اکنون هیچ یاد و خاطره و جامی از حضور در فوتبالم ندارم. یک پیراهن از حضور در کلن آلمان و آمریکا ندارم.
علت این موضوع چیست؟
من با گذشته زندگی نمیکنم. من دو جام بسیار خوب را از آن خود کردم. یکی بهترین بازیکن سال آسیا شدم و یکی بهترین بازیکن جام ملتهای آسیا که هر دوی آنها در موزههای آستان قدس و جماران هستند. یک لباس از تیم ملی ندارم. هیچ چیزی از دوران بازیگریام ندارم زیرا برایم مهم نیست و با آنها زندگی نمیکنم. اتفاقاتی بودند که در دورهای افتاده و تمام شده است.
صحبتهایتان به حضور افراد سیاسی در فوتبال اشاره کردید و معتقد بودید که افت فوتبال ما به همین دلیل بوده است.
بله. همین طور است. آنها با استفاده از قدرتشان کارهایی انجام میدادند که به هیچ عنوان درست نبود. هیچ موقع برخورد صفاییفراهانی در آمریکا با احمد سجادی مربی گلرهای تیم ملی را فراموش نمیکنم. او سر بلیت بازی ایران و آمریکا به گونهای به مربی تیم پرید که هیچ موقع فراموش نمیکنم. از آن زمان فوتبال سیاسی شد و عدهای فکر کردند که این رشته برای آنهاست. در حالی که نمیدانستند و اطلاعاتی نداشتند که فوتبال بدترین بیزینس برای آدمهایی است که قصد دارند آنها را به زمین بزند. فوتبال ما فوتبالیها را نمیتواند زمین بزند زیرا برای ماست. میتوانند برای مدتی روی اسم خداداد عزیزی قلم بگیرند اما نمیتوانند بگویند من فوتبالیست نیستم اما برای امثال صفاییفراهانی اینگونه نیست. یک بار آقایی به من گفت که خداداد عزیزی باید از فوتبال محو شود اما خودش یک دفعه محو شد. پس از آن هم این موضوع را منکر شد و گفت من چنین حرفی را نزدهام. اشخاصی که به دنبال شهرت و پست هستند، وقتی آنها را از سمتشان برمیدارند دیگر فامیلهایشان هم آنها را نمیشناسند، حالا چه برسد به مردم.
معتقدید که پیش از جام جهانی 98 این مسئله در فوتبال ما حاکم نبود؟
من از سال 67-68 در فوتبال ایران هستم. رؤسای و دبیرکلهای فدراسیونها معمولا آدمهای فوتبالیتری بودند اما پس از جام جهانی 98 کاملا غیرفوتبالیها حاکم شدند و یک سایه سنگین روی فوتبال انداختند. بعد هم میگویند چرا نسل طلایی فوتبال ما تکرار نمیشود. شما در فوتبال به من آدم فوتبالی نشان دهید. در همین برنامههای تلویزیونی دو کارشناس به من نشان دهید. بعد بیایید بگویید چرا فوتبال ما ایراد دارد. در برنامههای تلویزیونی دنیا امثال رود گولیت و گری نیکر نظر میدهند. یک بار دیدم یکی از این آقایان کارشناس میگوید روی صندلی ورزشگاه نیوکمپ نشسته است. خب همه روی صندلی نیوکمپ مینشینند، این که نشد کارشناس. یکی دیگر شوهر خواهرش بازیگر سینماست و بعد میآیند و بازیکن فوتبال را مورد نقد قرار میدهند. بعد من خدادادعزیزی چه چیزی بگویم؟! من دوست دارم یک چیزی به جوان یاد بدهم. بتوانم بگویم من مهاجم تیم ملی بودم و تجربیاتم را در اختیار او قرار بدهم. مثلا بگویم وقتی بازیکن با دفاع حریف روبرو میشود چه حرکتی باید انجام دهد که مدافع را جا بگذارد اما فردی که یک بار روی صندلی نیوکمپ نشسته باید بیاید به این بازیکن بگوید که چگونه روی صندلی نیوکمپ بنشیند. او نمیتواند بگوید که در فشار روحی روانی بازیکن چه کاری باید انجام دهد. بعد میگویند درد فوتبال ما چیست. فوتبال ما هزار درد دارد.
رابطه شما با علی دایی چگونه بود و هست؟
رابطه من با دایی همیشه خوب بوده است. البته دو بار با او حرفم شده است. به هر حال وقتی شما در یک خانواده زندگی میکنید طبیعی است که دعوا و کتککاری هم صورت بگیرد. من از سال 74 تا 83 یعنی 9 سال در یک خانواده با علی دایی بودم. به هر حال هر کدام هم برای خودمان یال و کوپالی داشتیم. من یادم نمیآید که با سایر بازیکنان تیم ملی بحثم شده باشد. با جمیع فوتبالیستها حتی هم اکنون هم ارتباط خوبی دارم. با علی دایی هم رابطه بسیار خوبی داشتم اما حالا دو بار سر مسائلی با یکدیگر بحث کردیم که یک بار سر نوار کاست بود و بار دیگر هم به خاطر این بود که من بلندتر خندیدم یا علی در آن روز ناراحت بود و بحثمان شد. دعوایی صورت نگرفته که بخواهیم بگوییم زد و خوردی شده باشد. اصلا من دستم به علی دایی میرسد که بخواهم زد و خوردی داشته باشم!
در فوتبال کسی هست که از او دلخور باشید؟
شاید از برخیها دلخور باشم.
صفاییفراهانی یا بلاژویچ از جمله این افراد هستند؟
خیر. صفاییفراهانی آدم بسیار خوب و البته سیاسی است. توقعی از او نداشتم. از بلاژویچ هم دلخور نیستم. او گناهی نداشت. او آمد پولش را بگیرد و برود. حالا یک عده این وسط مسائلی را به او گفتند و او هم پذیرفت. شاید از اینکه چرا او این مسائل را پذیرفت من ناراحت شده باشم چرا که بلاژویچ متضرر نشد فوتبال ما ضرر کرد که به جام جهانی نرفت. شاید من میتوانستم در 8 بازی مقدماتی یک امتیاز برای تیم ملی کسب کنم. اگر تیم ملی ما یک امتیاز هم میگرفت به جام جهانی میرفت.
پس از چه کسانی ناراحتید؟
آدمهایی هستند که از آنها ناراحتم اما اسم شان را نمیآورم چرا که ارزش اسم بردن ندارند. آنها مردانگی را زیر پا گذاشتند. مثلا من با یک مربی قرارداد سفید امضا کردم اما او کوتاهی کرد و نتوانست به آن حرفی که زده، عمل کند یا نخواست یا تحت فشار مدیرعامل قرار گرفت و زیر حرفش زد. از او دلخور و گلهمندم چرا که به خاطر او قرارداد سفید امضا کردم. یا دوستانی که در فوتبال بودند و من با تمام توان از آنها حمایت کردم اما بعدها شنیدم که پشت سرم حرفهایی زدهاند. به هر حال من که در فوتبال همه جور آدمی میبینم دلخوری هم برای به وجود میآید. در فوتبال همیشه از بالا نگاه کردهام و سعی میکنم که دلخوری نداشته باشم.
خداداد عزیزی به چه چیزی دوست داشته برسد اما نتوانسته آن را تجربه کند؟
من هر چیزی که میخواستم خدا به من داده است. من آدم پرتوقعی نیستم. با حداقلها زندگی کردهام و همین الان هم اگر برایم اتفاقی بیفتد با حداقلها زندگی میکنم. اهل تجملات نیستم. برایم هم اهمیتی ندارد که چه کسی چه کاری میکند، چه چیزی دارد. برای همین است که برای رسیدن به جایگاهی به هر دری نمیزنم. این کاره نیستم که بخواهم زیرآب کسی را بزنم و پشت یکی حرف بزنم. به این و آن زنگ بزنم. از پدرم یاد گرفتهام که در زندگیام آدم قانعی باشم. هیچ آرزویی ندارم و معتقدم این چیزهایی که از فوتبال به دست آوردم از سرم هم زیاد است. زیادی من هم هست. خدا را هم شکر میکنم.
حداقل از لحاظ فوتبالی خیلیها میگویند خداداد عزیزی به آن چیزی که حقش بوده، نرسیده است.
شاید خود من هم این موضوع را قبول داشته باشم اما این مسئله چیزی بوده که خدا برای من در نظر گرفته است. آدم معتقدی هستم و به همین دلیل هم قناعت میکنم. چون آدم قانعی هستم زیاد سخت نمیگیرم.
در صحبتهایتان اشارهای به فساد در فوتبال داشتید. یعنی معتقدید که این اتفاقات در فوتبال ما رخ میدهد؟
شدیدا این مسائل به وجود آمده است. وقتی کفاشیان در برنامه 90 حاضر شده بود و صحبت از پاکی در فوتبال میکرد برایم جالب بود. فساد در فوتبال ما بیداد میکند؛ بیداد! اگر فساد در جاهای مختلف اتفاق میافتد را کنار بگذاریم و فوتبال را در کفه ترازوی مقابل آن قرار دهید مطمئن باشید کفه ترازوی فوتبال سنگینتر خواهد بود.
مصداقهایی هم در این زمینه داشتهاید؟
برای همه وجود دارد. از سال 85 که در کار مربیگری وارد شدهام این مسائل وجود داشت. از همان سالها من دائم به این مسائل اشاره میکردم. سال 87 به من میگفتند که با 20تومان بازی را میخرند. 2 تومان به گلر میدادند تا پنالتی بدهد. یک تومان به دفاع چپ میدهند تا اخراج شود. یک تومان به دفاع وسط میدهند تا آفساید را پر کند. فلان تومان به مربی میدهند که بازیکن را در ترکیب قرار ندهد. فساد در فوتبال ما وجوددارد. هماکنون شرایط بسیار بدتر از گذشته شده است. در آن زمان قراردادها میلیونی بود که الان که قراردادها میلیاردی شده طبیعی است که رقم اینگونه موارد 10 برابر شده باشد.
اخیرا صحبتهایی مطرح شده و علی دایی معتقد است که در جام جهانی 2006 بازیکنان به چشمهای او نگاه میکردند و به او پاس نمیدادند اما برانکو این مسئله را رد کرده است. درست است که شما در جام جهانی نبودید اما با توجه به اینکه در مسابقات مقدماتی حضور داشتید آیا چنین مسائلی به وجود آمده بود؟
با علی دایی قبل از جام جهانی هم اتاق بودم. او در آن موقع هم این حرف را به من زد. او معتقد بود که در بازیهای آسیایی چین هم این اتفاقات افتاده و بازیکنان به او پاس نمیدادند. در همان موقع گفتم علی امکان ندارد بازیکن ملی که برای یک مملکت فوتبال بازی میکند مشکلات شخصیاش را به داخل زمین بیاورد. او قسم میخورد که چنین اتفاقی افتاده است. من 2006 نبودم اما اگر واقعا این اتفاقات رخ داده برای آنهایی که در این فوتبال دم از پاکی و صداقت میزنند، متاسفم. علی آدم کوچکی نیست که بخواهند به او نگاه کنند اما پاس ندهند. فکر میکنم اگر این اتفاق رخ داده باید این فوتبال را آتش زد.
در پایان اسم چند شخص را میآورم و خیلی کوتاه در مورد آنها توضیح دهید.
علی کفاشیان: خندان بیخیال
علی دایی: شناسنامه فوتبال
جلال طالبی: مردی که هیچ وقت عصبانی نمیشد
ویرا: (با مکث) پیرمردی که مورد ظلم قرار گرفت
بلاژویچ: سیاهکار معروف با شال گردن معروف
غزال تیزپا: نمیشناسم!
عادل فردوسیپور: حاشیه
فوتبال ایران: سراشیبی
فوتبال مشهد: نابود شده
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
به گزارش گروه فضای مجازی ، صحبت با برخی از بازیکنان فوتبال جذابیتهای خاصی دارد چرا که آنها هم فن
بیان خوبی دارند و هم مطالبشان را با طنز بیان میکنند. یکی از این
بازیکنان خداداد عزیزی یا همان غزال تیزپای آسیاست که شاید نام او همه را
به یاد حماسه ملبورن بیندازد.
در روزهای پایانی سال با مهاجم دوستداشتنی سابق تیم ملی هم کلام شدیم. در این گفتوگو از هر دری با خداداد صحبت کردیم. از مسائل شخصی او گرفته تا اتفاقاتی که در تیم ملی برای او رخ داد.
صحبتهای خداداد عزیزی را به صورت تیتروار در زیر میخوانید:
* اجبارا به سمت فوتبال آمدم
* اجازه نمیدهم پسرم برای فوتبال بازی کردن به کوچه و خیابان برود
* شاید اگر در محله دیگری به دنیا میآمدم فوتبالیست نمیشدم
* به سینما بروم نه خودم میتوانم فیلم ببینم نه مردم
* هر روز به ملاقات پدرم میروم و برای او دلقک بازی درمیآورم
* نمیدانم با جکی چان شباهت دارم یا نه
* به خاطر برخوردهای دیکتاتورمآبانه صفایی نتوانستم کنار او بمانم
در روزهای پایانی سال با مهاجم دوستداشتنی سابق تیم ملی هم کلام شدیم. در این گفتوگو از هر دری با خداداد صحبت کردیم. از مسائل شخصی او گرفته تا اتفاقاتی که در تیم ملی برای او رخ داد.
صحبتهای خداداد عزیزی را به صورت تیتروار در زیر میخوانید:
* اجبارا به سمت فوتبال آمدم
* اجازه نمیدهم پسرم برای فوتبال بازی کردن به کوچه و خیابان برود
* شاید اگر در محله دیگری به دنیا میآمدم فوتبالیست نمیشدم
* به سینما بروم نه خودم میتوانم فیلم ببینم نه مردم
* هر روز به ملاقات پدرم میروم و برای او دلقک بازی درمیآورم
* نمیدانم با جکی چان شباهت دارم یا نه
* به خاطر برخوردهای دیکتاتورمآبانه صفایی نتوانستم کنار او بمانم
* مرا برای 800 هزار دلار به تیم ملی دعوت کردند
* عدهای دوست نداشتند من در تیم ملی باشم
* برای اینکه بازیهای ملیام بیشتر شود آویزان کسی نشدم
* یک عکس و یک پیراهن از تیم ملی را هم نگه نداشتم
* سیاسیون از قدرتشان در فوتبال استفاده کردند
* هیچ گاه برخورد صفاییفراهانی با مربی گلرهای تیم ملی را فراموش نمیکنم
* کسانی که دنبال پست هستند پس از برکناری فامیلهایشان هم آنها را نمیشناسند
* بعد از جام جهانی 98 سایه سیاسیون در فوتبال سنگین شد
* نیازی به پول و شهرت فوتبال ندارم
* چرا در فوتبالی باشم که افرادی تصمیم میگیرند که سرشان به تنشان نمیارزد
* دو مدیرعامل در ابومسلم فقط برای بردن پول آمدند
* در جام جهانی در خانه دراکولا بودیم!
* حرف زور را نمیتوانم تحمل کنم
* از بین بازیکنان فقط با دایی بحثم شد
* دستم به دایی نمیرسید که بخواهم زد و خوردی داشته باشم
* بلاژویچ فقط آمد که پولش را بگیرد و برود
* شاید اگر من در تیم ملی بودم به جام جهانی 2002 صعود میکردیم
* از دست کسانی ناراحتم اما ارزش ندارد اسمشان را هم بیاورم
* چیزهایی که در فوتبال به آن رسیدم از سرم هم زیادی است
* فساد در فوتبال ما بیداد میکند
* دایی در سال 2006 به من گفت که بازیکنان به او پاس نمیدهند
متن کامل این مصاحبه را در زیر میخوانید:
سال 94 برای خداداد عزیزی چگونه گذشت؟
برای ما همیشه خوب بوده است. امسال هم مانند سالهای گذشته شرایط خوبی داشتیم. نمیدانم موفقیت را به چیزی میگویید اما من همیشه آدم راضی هستم و خدا را شکر قانعام. خوشبختانه در این سال ناراحتی برای من پیش نیامد و اتفاق خاصی برایم رخ نداد.
فکر میکنم اگر بخواهیم از شما بهترین خاطره را بپرسیم همان بازی استرالیا را خواهید گفت.
بله صد در صد.
بدترین خاطره شما چیست؟
بدترین خاطره من به اسفند سال 1369 برمیگردد که مادر خود را از دست دادم. در آن زمان من تنها 19 سالم بود و هنوز آنطوری که باید و شاید تجربه پیدا نکرده بودم. شاید آن موقع هنوز ارزش پدر و مادر را به این اندازه نمیدانستم. در مورد مادرم چیز زیادی یادم نمیآید که بخواهم در مورد آن صحبت کنم. اما واقعا اگر بخواهم بدترین اتفاق زندگیام را بگویم همیشه از دست دادن مادرم را خواهم گفت.
زندگی پس از آن برایتان سخت شد؟
صد در صد اینگونه است. البته ما از سال 73 و 74 شرایط سخت زندگیمان از بین رفت و هم برای پدر و هم برای خانوادهامان شرایط تغییر کرد. همین موضوع ناراحتی من را بیشتر میکند چرا که به یاد میآورم مادرم دوران بسیار سختی را سپری کرد و این روزها را ندید. او اگر زنده بود میتوانست دوران راحت و خوب را نیز تجربه کند. دوست ندارم زیاد در مورد این موضوع صحبت کنم.
چه اتفاقی رخ داد که خداداد عزیزی فوتبالی شد؟
ما از بچگی در مناطق جنوب شهر مشهد در کوچه و خیابان فوتبال بازی میکردیم. در زمانهای قدیم شرایط فرق میکرد و دائم بچهها در کوچه و خیابان بودند اما هم اکنون اجازه نمیدهم پسرم برای فوتبال بازی کردن به کوچه و خیابان برود.
چرا!؟
به هر حال شرایط فرق میکرد. هم اکنون بچه در کوچه و خیابان چه کاری انجام دهد؟! در آن زمان همه بچهها در کوچه و خیابان بودند و خود من هم با توجه به شرایط جوی که در محلهمان وجود داشت به سمت فوتبال آمدم و اجبارا فوتبالیست شدم. از همان دوران بچگی با توپهای دولایه پلاستیکی کار را شروع کردیم و حالا خدا لطف داشت و استعدادی هم به ما داد که به سمت فوتبال آمدیم. در دوران بچگی هم جزو فوتبالیستهای خوب محلهمان بودم. شاید اگر در محله دیگری بودم فوتبالیست نمیشدم. طبیعی بود که در آن زمان تنها سرگرمی بچهها فوتبال بود. در حالی که هم اکنون بچهها با وسایل کامپیوتری سرگم هستند .البته بچه من فوتبال را زیاد دوست دارد اما واقعا تفریح اولشان پلی استیشن و چیچی ایکس باکس و اینترنت و لپتاپ و موبایل و کلش و... است.من خودم از این وسایل تعجب میکنم و نمیدانم چیست.
چند فرزند دارید؟
سه فرزند دارم که اسم پسرم امیرحسین و اسم دخترانم فاطمه و معصومه است.
آنها را تشویق میکنید به سمت فوتبال بروند؟
من آدمی نیستم که بخواهم برای فرزندانم تعیین تکلیف کنم. همه چیز را در زندگیام تجربه کردم. پسرم فوتبال را خیلی دوست دارد و دائم دنبال این رشته است اما خود من خیلی اصراری به این مسئله ندارم و تنها یک بار او را به فوتبال رساندم. به هر حال اگر او میخواهد فوتبالیست، والیبالیست، کشتیگیر، درسخوان و هر سرنوشتی را برای خودش انتخاب کند من اجبار نمیکنم.
اولین تیمی که در آن به میدان رفتید چه تیمی بود؟
در سن 12- 13 سالگی یک تیم محلی داشتیم که به دسته سه رفت و در سن 16-17 سالگی به جوانان خراسان دعوت شدم و پس از آن به ابومسلم رفتم.
خداداد عزیزی در اوقات فراغت چه کارهایی انجام میدهد؟ آیا اهل سینما، کنسرت، تئاتر و موسیقی هم هست؟
شرایط ما به گونهای نیست که بتوانیم به سینما و کنسرت برویم. چون نه اجازه میدهند ما فیلم ببینیم و نه خودشان فیلم میبینند. البته این محبت مردم است که به ما لطف دارند اما به هر حال یکی میخواهد عکس بگیرد یکی میخواهد سؤال بپرسد و این موضوع باعث میشود تا فیلم یا موسیقی را متوجه نشویم. البته موسیقی را دوست دارم و ترانه هم گوش میدهم. در مورد فیلمهای سینمایی هم باید بگویم از قدیم فیلمهای آمریکایی را دنبال میکنم و فیلمهای اکشن را دوست دارم.
در مورد فیلمهای ایرانی چه؟
آخرین فیلم ایرانی که دیدهام فیلمی بود که محمدرضا شریفینیا با الناز شاکردوست بازی میکرد. یک فیلم دیگر هم دیدهام که یکی به من زنگ زد و پیشنهاد داد فیلم «خوابم میآید» رضا عطاران که در یک صحنه خودم بازی کردهام را ببینم. خیلی وقت است فیلم ایرانی ندیدم. البته سریالهای طنز ایرانی همچون سریالهای مهران مدیری،رضا عطاران و جواد رضویان را حتما میبینم.
خداداد عزیزی خودش هم در صحبتهایش زیاد مزاح میکند.
این موضوع را دوست دارم. خیلیها هم به من میگویند زیاد میخندم و زیاد شوخی میکنم. معتقدم خندیدن بهتر از ناراحتی است و هر وقت با دوستانم هم هستم سعی میکنیم با خنده زمان را سپری کنیم. در خانواده هم با همسر و فرزندانم سعی میکنم چنین رفتاری را داشته باشم. در مورد پدرم که شرایط متفاوت است، من هر روز وقتی از خواب بیدار میشوم اولین جایی که میروم به دیدار پدرم است و سعی میکنم با او شوخی کنم چرا که او 82 سالش است و خنده برایش خوب است. حتی به پدرم هم میگویم که به پیش او میروم تا دلقک بازی دربیاورم تا او بخندد. من خندیدن و مسخره بازی را دوست دارم البته توهین و مسخره کردن دیگران را نمیپسندم.
خیلیها میگویند شما شباهت زیادی به جکی چان دارید.
نمیدانم. خودم که نمیتوانم بگویم. نمیدانم شباهتمان چیست؟! خیلی برایم اتفاق افتاده که چنین حرفی را زده باشند. بعضیها حتی با آن اسم مرا صدا میکنند.
واکنش شما به این مسئله چیست؟
تا وقتی که توهینی صورت نگیرد ناراحت نمیشوم. به لطف خدا و محبتی که مردم دارند، معمولا توهینی به من صورت نمیگیرد. به هر حال مردم دوست دارند به گونهای ابراز احساسات کنند و با آدم ارتباط برقرار کنند. هر کسی در این زمینه راهی را انتخاب میکند. یکی تصمیم میگیرد عکس بگیرد و یکی میخواهد مزه بریزد. به هر حال یک راه ارتباط برقرار کردن است.
کمی به گذشته بازگردیم و از اتفاقاتی که در تیم ملی برایت رخ داد صحبت کنیم. در دوران اوج کنار گذاشته شدی و از تیم ملی رفتی.
بعد از جام جهانی 98 فوتبال ما سیاسی شد. یک دفعه کسی که رئیس دفتر رئیسجمهور در ستاد انتخاباتیاش بود، رئیس فدراسیون فوتبال شد که اصلا نمیدانست فوتبال چیست. عدهای اعتقاد دارند آقای صفایی فراهانی خوب مدیریت کرد اما فوتبال همهاش مدیریت نیست. اینکه بخواهند بگویند در زمان جنگ مدیر فلان جا بوده اهمیتی ندارد چرا که فوتبال جنگ نیست که بخواهند برای آن تسهیلات بگیرند. به علت برخوردهای دیکتاتورمآبانه با مجموعه بازیکنان باعث شد که من نتوانم با او کنار بیایم. اولین درگیری من با او هم در جام جهانی فرانسه بود. در آن مسابقات من معتقد بودم پولی که فدراسیون دریافت کرده متعلق به بازیکنان است. 32 تیم در جام جهانی حضور داشتند که بلا استثنا تمامی تیمها درصدی از پولی که از فدراسیون دریافت کرده بودند را به بازیکنان دادند. آمریکا 60 درصد، یوگسلاوی 40 درصد اما یک قرانی به بازیکنان ما ندادند. من در آن زمان به این پولها نیاز نداشتم و گفتم که درآمدم در آلمان خیلی بیشتر از آن چیزی است که فکر میکنید، اما معتقد بودم که بازیکنانی چون علی لطیفی و سیروس دینمحمدی که در آن زمان خانهای هم نداشتند باید این پول را دریافت کنند. به هر حال وقتی بخواهند دیکتاتورگونه رفتار کنند و فقط حرف خود را به کرسی بنشانند، این اتفاقات رخ میدهد. بعد از جام جهانی تیم ملی برای بازی دوستانه به کویت رفت که در آنجا گفتند خداداد با شورت ورزشی به لابی هتل آمده و بیانضباطی کرده است. پس از آن بود که حدود 20 ماه مرا به تیم ملی دعوت نکردند. در آن زمان من به آلمان رفتم و کارم را دنبال کردم.
اما پس از حضور جلال طالبی به تیم ملی دعوت شدید.
طالبی در آن زمان به آلمان آمد و به من گفت که سوءتفاهمات برطرف شده و میخواهیم تو را به تیم ملی دعوت کنیم.من همان موقع گفتم که سوءتفاهمی با کسی ندارم و اگر مرا به تیم ملی دعوت کنید میآیم. باز هم این دعوت بو میداد. پس از اینکه ما بازی دوستانه مقابل آمریکا را برگزار کردیم متوجه شدیم که قراردادی فیمابین فدراسیون ایران و آمریکا بسته شده بود که قرار بود ایران 800 هزار دلار پول از آمریکا بگیرد اما یکی از شرایط آنها این بود که من، علی دایی و مهدی مهدویکیا حضور داشته باشیم. یکی از تبصرههای اصلی که بخواهند این 800 هزار دلار را پرداخت کنند، حضور ما سه بازیکن بود. من با تیم ملی به بازیهای آسیایی لبنان رفتم و مقدماتی جام جهانی 2002 را هم بودم. این اتفاقات در حالی رقم خورد که دوران بسیار خوب من بود. سرحال بودم و با تجربه بالا میتوانستم به تیم کمک کنم.
فکر میکنید هنوز میتوانستید به دوران حضورت در میدان ادامه دهید؟
من زود از فوتبال رفتم. در سن 34 سالگی از فوتبال خداحافظی کردم. البته در زمان برانکو به تیم ملی دعوت شدم و سال قبل از آن هم بهترین بازیکن لیگ شده بودم. نیازی به پول و شهرت این فوتبال ندارم و وقتی یکسری آدمها در فوتبال تصمیمگیرنده هستند که سرشان به تنشان نمیارزد چرا بیمورد با آنها کلکل کنم و کلا از فوتبال خداحافظی کردم.
در بحث مربیگری هم زیاد فعالیت نکردید؟
سعی خود را انجام دادم اما این موضوع سلیقهای است. در فوتبال ما علاوه بر سلیقه بودن رابطه هم خیلی مؤثر است. واقعیت این است که من زیاد اهل رابطه نیستم. خودم را به این ور و آن ور نمیزنم که بتوانم در این فوتبال باشم. البته این موضوع توهینی به دوستانی که در حال فعالیت هستند، نیست. به هر حال آنها لیاقت دارند که کار میکنند. سلیقه مدیران عامل باشگاهها این است که یک فرد غیرفوتبالی حضور داشته باشد. من دوست ندارم تحت هر شرایطی مربی باشم. کار کردن در فوتبال ما خیلی راحت و آسان است اما کار کردن متفاوت است و هر کسی راهی را انتخاب میکند. متاسفانه مسئولان غیرفوتبالی در ورزش وارد شدند. در همین ابومسلم من با سه مدیرعامل کار کردم و دو مدیرعامل فقط به دنبال این بودند که یک پولی از ابومسلم ببرند به جای اینکه پولی به باشگاه بیاورند. البته خوب هم پول بردند و هم اکنون معلوم نیست کجا هم هستند. در فوتبال ما پولی نمانده است. اندک پولی هم که هست دست تیمهای دولتی چون سپاهان، ذوبآهن، فولاد و تیمهای صنعتی و دولتی است.
با توجه به این مسائلی که به وجود آمد از اتفاقات رخ داده پشیمان نیستید؟
من بابت کارهایی که انجام دادم هیچ وقت پشیمان نیستم. بعضی وقتها یک کاری انجام میدهیم و در خلوت متوجه میشویم که اشتباه کردهایم. هر آدمی در خلوت خودش وجدانی دارد که ببیند حق کسی را ضایع کرده است یا خیر. اما من اصلا پشیمان نیستم و صحبتی که با آقای صفایی در جام جهانی فرانسه کردم یک بحث معمولی بود. تیمهایی چون رومانی و آلمان نمایندگانی در بحث اسپانسر دارند و بازیکنانشان در جلسات حاضر میشوند. همه تیمها اینگونه است.
در جام جهانی 1998 نادر محمدخانی و احمدرضا عابدزاده کاپیتان تیم ملی بودند. چرا آنها اعتراضی نداشتند؟
حالا شاید آنها از این موضوع اطلاعی نداشتند. کاری به این ندارم که چرا آنها چیزی نگفتند. خیلی اتفاقات افتاد که آقایان چیزی نگفتند. مثل جایی که برای ما گرفته بودند. من اولین نفری بودم که بابت این موضوع اعتراض کردم. ما به جام جهانی رفته بودیم اما مسئولان ما را به یک خانه بزرگی بردند که همانند فیلمهای آمریکایی بود که در مورد دراکولا میسازند. خانهای همانند خانه دراکولا بود که اول باید 400 پله بالا میرفتیم تا به اتاقها برسیم! اتاقهای دو در سهای که خیلی کوچک بود و برای رفتن به رستوران هم باید دائم بالا و پایین میرفتیم. وقتی هم ما اعتراض کردیم سفیر وقت آن موقع به ما میگفت شما بگویید خوب است سایر بچهها هم میگویند خوب است در حالی که ما چرا باید چنین چیزی را بگوییم. هر حرفی زدم حقمان بوده و هم اکنون هم ناراحت نیستم. حالا اگر بازیهای ملی من در این دو سال قرار بود از 46 به 66 برسد، اتفاق خاصی هم رخ نمیداد.
در دوران مربیگری هم خیلی زود عصبانی میشدید و از کوره درمیرفتید.
درست است. هر کسی یک خصلتی دارد. وقتی ببینم کسی به من حرف زور میزند از کوره درمیروم. اگر حرف منطقی بزنند من هیچ واکنشی نشان نمیدهم. در آن سال که در استقلال اهواز بودم و آقایان شفیعزاده تیم را رهبری میکردند سر یک موضوع با یکدیگر بحث کردیم. من به آنها گفتم این که شما میگویید اگر فلان بازیکن، بازی میکرد بهتر بود، را قبول ندارم چرا که اهل این کارها نیستم. به آنها گفتم که اگر میخواهند مربیای بازیکن آنها را به میدان بفرستد از شخص دیگری استفاده کنند. پس از اینکه این اتفاق افتاد من استعفا دادم و رفتم. حق مسلم مدیرعامل است که به سرمربی بگوید برود یا بماند. اگر کسی بیشتر از حقش بخواهد صحبت کند، من نیستم و واکنش نشان میدهم. نمونه آن هم در زمان حضور اقای ناصر شفق در ابومسلم بود که بهترین دوران مربیگریام را سپری میکردم. در هفته یازدهم که من رفتم ابومسلم چهارم بود. خودم تیم را بسته بودم و دیوانه نبودم که بروم اما وقتی مسئولان باشگاه پول بازیکن را نمیدهند چگونه من تحمل کنم. البته یکسری از مربیان تحمل میکنند. من خودم یک مربی را سراغ دارم که جایی رفته بود و با خودش 10-12 کمک هم برده بود. همه پول را بابت خودش و مربیانش را گرفته بود. از همه پولی که گرفته بود 200 میلیون را بین 10 نفر تقسیم کرد و مابقی را برای خودش برداشته بود. مثلا به سایر نفرات نفری 20میلیون میرسید و برای خودش یک میلیارد کنار گذاشته بود. یک عده فقط جایگاه و شخصیت خودشان برایشان اهمیت دارد. پس از اینکه مسئولان باشگاه پول بازیکنان را پرداخت نکردند من در رختکن با ناصر شفق بحثم شد. او وقتی مقابل بازیکن به من میگوید دروغگو من باید جواب او را میدادم و پس از آن، آن درگیری به وجود آمد.
در مورد اختلافاتی که با بلاژویچ هم داشتید، صحبت میکنید؟
آقای فائقی و کتیرایی من را پیش صفاییفراهانی بردند و گفتند که خداداد را آشتی بدهیم زیرا او میتواند کمک زیادی به تیم ملی کند. در حضور آقای صفاییفراهانی او به من گفت که بلاژویچ در روز اولی که به ایران آمده بود اعلام کرد که تیم ملی یک شماره 11 دارد که خیلی یاغی و سرکش است. میخواهم بگویم عدهای دوست نداشتند من در تیم ملی باشم. من هم از آن دسته آدمها نیستم که برای اینکه بازیهای ملیام زیاد شود به کسی آویزان شوم. هم اکنون هیچ یاد و خاطره و جامی از حضور در فوتبالم ندارم. یک پیراهن از حضور در کلن آلمان و آمریکا ندارم.
علت این موضوع چیست؟
من با گذشته زندگی نمیکنم. من دو جام بسیار خوب را از آن خود کردم. یکی بهترین بازیکن سال آسیا شدم و یکی بهترین بازیکن جام ملتهای آسیا که هر دوی آنها در موزههای آستان قدس و جماران هستند. یک لباس از تیم ملی ندارم. هیچ چیزی از دوران بازیگریام ندارم زیرا برایم مهم نیست و با آنها زندگی نمیکنم. اتفاقاتی بودند که در دورهای افتاده و تمام شده است.
صحبتهایتان به حضور افراد سیاسی در فوتبال اشاره کردید و معتقد بودید که افت فوتبال ما به همین دلیل بوده است.
بله. همین طور است. آنها با استفاده از قدرتشان کارهایی انجام میدادند که به هیچ عنوان درست نبود. هیچ موقع برخورد صفاییفراهانی در آمریکا با احمد سجادی مربی گلرهای تیم ملی را فراموش نمیکنم. او سر بلیت بازی ایران و آمریکا به گونهای به مربی تیم پرید که هیچ موقع فراموش نمیکنم. از آن زمان فوتبال سیاسی شد و عدهای فکر کردند که این رشته برای آنهاست. در حالی که نمیدانستند و اطلاعاتی نداشتند که فوتبال بدترین بیزینس برای آدمهایی است که قصد دارند آنها را به زمین بزند. فوتبال ما فوتبالیها را نمیتواند زمین بزند زیرا برای ماست. میتوانند برای مدتی روی اسم خداداد عزیزی قلم بگیرند اما نمیتوانند بگویند من فوتبالیست نیستم اما برای امثال صفاییفراهانی اینگونه نیست. یک بار آقایی به من گفت که خداداد عزیزی باید از فوتبال محو شود اما خودش یک دفعه محو شد. پس از آن هم این موضوع را منکر شد و گفت من چنین حرفی را نزدهام. اشخاصی که به دنبال شهرت و پست هستند، وقتی آنها را از سمتشان برمیدارند دیگر فامیلهایشان هم آنها را نمیشناسند، حالا چه برسد به مردم.
معتقدید که پیش از جام جهانی 98 این مسئله در فوتبال ما حاکم نبود؟
من از سال 67-68 در فوتبال ایران هستم. رؤسای و دبیرکلهای فدراسیونها معمولا آدمهای فوتبالیتری بودند اما پس از جام جهانی 98 کاملا غیرفوتبالیها حاکم شدند و یک سایه سنگین روی فوتبال انداختند. بعد هم میگویند چرا نسل طلایی فوتبال ما تکرار نمیشود. شما در فوتبال به من آدم فوتبالی نشان دهید. در همین برنامههای تلویزیونی دو کارشناس به من نشان دهید. بعد بیایید بگویید چرا فوتبال ما ایراد دارد. در برنامههای تلویزیونی دنیا امثال رود گولیت و گری نیکر نظر میدهند. یک بار دیدم یکی از این آقایان کارشناس میگوید روی صندلی ورزشگاه نیوکمپ نشسته است. خب همه روی صندلی نیوکمپ مینشینند، این که نشد کارشناس. یکی دیگر شوهر خواهرش بازیگر سینماست و بعد میآیند و بازیکن فوتبال را مورد نقد قرار میدهند. بعد من خدادادعزیزی چه چیزی بگویم؟! من دوست دارم یک چیزی به جوان یاد بدهم. بتوانم بگویم من مهاجم تیم ملی بودم و تجربیاتم را در اختیار او قرار بدهم. مثلا بگویم وقتی بازیکن با دفاع حریف روبرو میشود چه حرکتی باید انجام دهد که مدافع را جا بگذارد اما فردی که یک بار روی صندلی نیوکمپ نشسته باید بیاید به این بازیکن بگوید که چگونه روی صندلی نیوکمپ بنشیند. او نمیتواند بگوید که در فشار روحی روانی بازیکن چه کاری باید انجام دهد. بعد میگویند درد فوتبال ما چیست. فوتبال ما هزار درد دارد.
رابطه شما با علی دایی چگونه بود و هست؟
رابطه من با دایی همیشه خوب بوده است. البته دو بار با او حرفم شده است. به هر حال وقتی شما در یک خانواده زندگی میکنید طبیعی است که دعوا و کتککاری هم صورت بگیرد. من از سال 74 تا 83 یعنی 9 سال در یک خانواده با علی دایی بودم. به هر حال هر کدام هم برای خودمان یال و کوپالی داشتیم. من یادم نمیآید که با سایر بازیکنان تیم ملی بحثم شده باشد. با جمیع فوتبالیستها حتی هم اکنون هم ارتباط خوبی دارم. با علی دایی هم رابطه بسیار خوبی داشتم اما حالا دو بار سر مسائلی با یکدیگر بحث کردیم که یک بار سر نوار کاست بود و بار دیگر هم به خاطر این بود که من بلندتر خندیدم یا علی در آن روز ناراحت بود و بحثمان شد. دعوایی صورت نگرفته که بخواهیم بگوییم زد و خوردی شده باشد. اصلا من دستم به علی دایی میرسد که بخواهم زد و خوردی داشته باشم!
در فوتبال کسی هست که از او دلخور باشید؟
شاید از برخیها دلخور باشم.
صفاییفراهانی یا بلاژویچ از جمله این افراد هستند؟
خیر. صفاییفراهانی آدم بسیار خوب و البته سیاسی است. توقعی از او نداشتم. از بلاژویچ هم دلخور نیستم. او گناهی نداشت. او آمد پولش را بگیرد و برود. حالا یک عده این وسط مسائلی را به او گفتند و او هم پذیرفت. شاید از اینکه چرا او این مسائل را پذیرفت من ناراحت شده باشم چرا که بلاژویچ متضرر نشد فوتبال ما ضرر کرد که به جام جهانی نرفت. شاید من میتوانستم در 8 بازی مقدماتی یک امتیاز برای تیم ملی کسب کنم. اگر تیم ملی ما یک امتیاز هم میگرفت به جام جهانی میرفت.
پس از چه کسانی ناراحتید؟
آدمهایی هستند که از آنها ناراحتم اما اسم شان را نمیآورم چرا که ارزش اسم بردن ندارند. آنها مردانگی را زیر پا گذاشتند. مثلا من با یک مربی قرارداد سفید امضا کردم اما او کوتاهی کرد و نتوانست به آن حرفی که زده، عمل کند یا نخواست یا تحت فشار مدیرعامل قرار گرفت و زیر حرفش زد. از او دلخور و گلهمندم چرا که به خاطر او قرارداد سفید امضا کردم. یا دوستانی که در فوتبال بودند و من با تمام توان از آنها حمایت کردم اما بعدها شنیدم که پشت سرم حرفهایی زدهاند. به هر حال من که در فوتبال همه جور آدمی میبینم دلخوری هم برای به وجود میآید. در فوتبال همیشه از بالا نگاه کردهام و سعی میکنم که دلخوری نداشته باشم.
خداداد عزیزی به چه چیزی دوست داشته برسد اما نتوانسته آن را تجربه کند؟
من هر چیزی که میخواستم خدا به من داده است. من آدم پرتوقعی نیستم. با حداقلها زندگی کردهام و همین الان هم اگر برایم اتفاقی بیفتد با حداقلها زندگی میکنم. اهل تجملات نیستم. برایم هم اهمیتی ندارد که چه کسی چه کاری میکند، چه چیزی دارد. برای همین است که برای رسیدن به جایگاهی به هر دری نمیزنم. این کاره نیستم که بخواهم زیرآب کسی را بزنم و پشت یکی حرف بزنم. به این و آن زنگ بزنم. از پدرم یاد گرفتهام که در زندگیام آدم قانعی باشم. هیچ آرزویی ندارم و معتقدم این چیزهایی که از فوتبال به دست آوردم از سرم هم زیاد است. زیادی من هم هست. خدا را هم شکر میکنم.
حداقل از لحاظ فوتبالی خیلیها میگویند خداداد عزیزی به آن چیزی که حقش بوده، نرسیده است.
شاید خود من هم این موضوع را قبول داشته باشم اما این مسئله چیزی بوده که خدا برای من در نظر گرفته است. آدم معتقدی هستم و به همین دلیل هم قناعت میکنم. چون آدم قانعی هستم زیاد سخت نمیگیرم.
در صحبتهایتان اشارهای به فساد در فوتبال داشتید. یعنی معتقدید که این اتفاقات در فوتبال ما رخ میدهد؟
شدیدا این مسائل به وجود آمده است. وقتی کفاشیان در برنامه 90 حاضر شده بود و صحبت از پاکی در فوتبال میکرد برایم جالب بود. فساد در فوتبال ما بیداد میکند؛ بیداد! اگر فساد در جاهای مختلف اتفاق میافتد را کنار بگذاریم و فوتبال را در کفه ترازوی مقابل آن قرار دهید مطمئن باشید کفه ترازوی فوتبال سنگینتر خواهد بود.
مصداقهایی هم در این زمینه داشتهاید؟
برای همه وجود دارد. از سال 85 که در کار مربیگری وارد شدهام این مسائل وجود داشت. از همان سالها من دائم به این مسائل اشاره میکردم. سال 87 به من میگفتند که با 20تومان بازی را میخرند. 2 تومان به گلر میدادند تا پنالتی بدهد. یک تومان به دفاع چپ میدهند تا اخراج شود. یک تومان به دفاع وسط میدهند تا آفساید را پر کند. فلان تومان به مربی میدهند که بازیکن را در ترکیب قرار ندهد. فساد در فوتبال ما وجوددارد. هماکنون شرایط بسیار بدتر از گذشته شده است. در آن زمان قراردادها میلیونی بود که الان که قراردادها میلیاردی شده طبیعی است که رقم اینگونه موارد 10 برابر شده باشد.
اخیرا صحبتهایی مطرح شده و علی دایی معتقد است که در جام جهانی 2006 بازیکنان به چشمهای او نگاه میکردند و به او پاس نمیدادند اما برانکو این مسئله را رد کرده است. درست است که شما در جام جهانی نبودید اما با توجه به اینکه در مسابقات مقدماتی حضور داشتید آیا چنین مسائلی به وجود آمده بود؟
با علی دایی قبل از جام جهانی هم اتاق بودم. او در آن موقع هم این حرف را به من زد. او معتقد بود که در بازیهای آسیایی چین هم این اتفاقات افتاده و بازیکنان به او پاس نمیدادند. در همان موقع گفتم علی امکان ندارد بازیکن ملی که برای یک مملکت فوتبال بازی میکند مشکلات شخصیاش را به داخل زمین بیاورد. او قسم میخورد که چنین اتفاقی افتاده است. من 2006 نبودم اما اگر واقعا این اتفاقات رخ داده برای آنهایی که در این فوتبال دم از پاکی و صداقت میزنند، متاسفم. علی آدم کوچکی نیست که بخواهند به او نگاه کنند اما پاس ندهند. فکر میکنم اگر این اتفاق رخ داده باید این فوتبال را آتش زد.
در پایان اسم چند شخص را میآورم و خیلی کوتاه در مورد آنها توضیح دهید.
علی کفاشیان: خندان بیخیال
علی دایی: شناسنامه فوتبال
جلال طالبی: مردی که هیچ وقت عصبانی نمیشد
ویرا: (با مکث) پیرمردی که مورد ظلم قرار گرفت
بلاژویچ: سیاهکار معروف با شال گردن معروف
غزال تیزپا: نمیشناسم!
عادل فردوسیپور: حاشیه
فوتبال ایران: سراشیبی
فوتبال مشهد: نابود شده
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *