کتابی که به بحران هویت ملی چند قرن اخیر "افغانستان" پاسخ میدهد
نوسنده کتاب "بحران هویت ملی در افغانستان راهکارها و راهحلها" تلاش کرده تا ضمن بررسی ویژگیها و مولفههای هویت ملی راهکارها و راهحلهایی را برای سوالات آن بیابد.
به گزارش سرویس بین الملل کتاب "بحران هویت ملی در افغانستان راهکارها و راهحلها" نخستین اثر «دیدار علی مشرقی» است.
این اثر 128 صفحه دارد و دارای یک مقدمه و 4 فصل میباشد، نویسنده در مقدمه کتاب راجع به اهمیت موضوع میگوید: من از گذشتهها به دنبال این سوال بودم که چرا مردم نسبت به یکدیگر تنفر دارند؟ همیشه میگفتم مردم افغانستان باید یک دیگر را بپذیرند، باید دست به دست هم دهند، دلیلی وجود ندارد که این مردم باهم دیگر نزاع کنند، این مسأله دغدغه ذهنی من بود که مرا وا داشت تا این موضوع را به عنوان پایان نامه تحصیلی خود برگزینم.
نویسنده کتاب به این باور است که بسیاری از مشکلات تاریخی و کنونی در گرو بحران هویت ملی در افغانستان میباشند.
به نظر نویسنده بخشی از مبارزات طالبان نیز از همین رهگذر سیراب میشود. انحصارگرایی و تمامیت خواهی که از هویت افغانستان و افغانستانی منشاء میگیرد در رقم زدن بحران کنونی دست دارند، بنابراین در این اثر با توجه به هویت افغانستانی بودن مردم افغانستان، بدور از پیش برداشتها تحقیقی صادقانه صورت گرفته است.
پژوهش نویسنده نشان داده که هویت افغانستانی برای مردم افغانستان با بحرانها و پرسشهای جدی روبرو است که باید به دور از هر گونه سیاستزدگی با یک رویکرد علمی و صادقانه راه حل آن پیدا شود، بر همین اساس نویسنده کتاب 8 مورد از راهحلهایی را که باید به همه آنها توجه جدی صورت گیرد، پیشنهاد کرده است.
در فصل اول کتاب به کلیات موضوع از قبیل طرح مسأله، هدف، اهمیت، پرسشهای تحقیق و روش تحقیق پرداخته شده است.
فصل دوم مرکز اصلی بحث را تشکیل میدهد، تعریف هویت ملی، هویت در گذشته افغانستان، چگونگی پیدایش هویت ملی، افغانستان و ویژگیهای هویت ملی، از عناوین اصلی این فصل میباشند.
نویسنده به نقل از کتاب «چگونگی هویت ملی افغانستان» هویت ملی را چنین تعریف میکند: هویت عبارت از حقیقت شی یا شخص که مبتنی بر صفات جوهری آن است، صفاتی که شخصیت یک فرد در یک خانواده، یک قوم و یک ملت است.
همچنین مینگارد: پس هویت ملی به مجموعه گذارهها و نشانههایی گفته میشود که از چیستی و چگونگی عوامل قوام بخش و شناساننده یک واحد سیاسی و مؤلفههای همبستگی آور آن خبر میدهند.
نویسنده پس از نقل تعریفهای متعدد، به طرح این پرسشها میپردازد که با در نظر داشت این تعاریف حالا باید ببینیم که آیا افغانستان با بحران هویت ملی مواجه است یا خیر؟ آیا این احساس ملی در وجود مردم افغانستان تا چه اندازه توانسته تبارز و مصداق پیدا نماید؟
تا جایی که تحقیقات نشان میدهد متأسفانه هویت ملی ما دچار آشفتگی و پراکندگی میباشد، هویت ملی افغانستان آن چنان که باید تعریف شود، تعریف نشده و مردم افغانستان خود را بیشتر به اقوام، قبیلهها و مذاهب منصوب میدانند تا به ملت واحد به نام «افغانستان».
مشرقی در ادامه به شاخصهای هویت ملی در افغانستان پرداخته، عناصری چون سرزمین مشترک، تاریخ مشترک، دین و مذهب مشترک، زبان و فرهنگ مشترک و ساختار سیاسی را جزء شاخصهای هویت ملی برشمرده و مینویسد: هویت ملی دارای ویژگیها و مؤلفههایی است که بدون آن نمیشود برداشت جامعی از هویت ملی داشته باشیم، ویژگیهای هویت ملی در واقع هویت دهنده هویت ملی میباشد.
در فصل سوم، افغانستان و مسأله وحدت ملی، مورد بحث قرار میگیرد، وی این بحث را با عناوینی چون دولت ملی، دولت – ملت و ناسیونالیسم، وطن پرستی و ناسیونالیسم و قومیت در افغانستان تعقیب میکند و نتیجه میگیرد که ما در افغانستان با بحران جدی هویتی مواجه هستیم... در افغانستان هیچ یک از مؤلفههای هویت ملی صادق از آب بر نمیآید.
وقتی که مردم ما با بحران هویتی مواجه باشد بدون شک ملت واقعی وجود نخواهد داشت. وقتی که ملت به معنای واقعی کلمه و امروزی آن وجود نداشته باشد، دولت ملی بدون ملت دروغی بیش نیست. وقتی که دولت ملی وجود نداشته باشد، ترویج ملت گرایی و روح ملی نمیتواند شکل بگیرد.
نویسنده در فصل چهارم به توضیح راهکارها و راهحلهای مسأله پرداخته، چند مسأله را به عنوان راهکار ارائه مینماید مانند، تعریف مجدد هویت افغانستانی، نقش روشنفکران، نقش دین، نظام سیاسی مبتنی بر واقعیت اجتماعی، سیاست فرهنگی، آموزش و پرورش، حقوق بشر و کثرت گرایی و ازدواج های بیرون گروهی.
به نظر نویسنده هر یک از این موضوعات میتوانند در ایجاد یک هویت کامل نقش به سزایی ایفا کند.
در این میان وی بر نقش فرهنگی بیشتر از همه تأکید میورزد: دولت افغانستان باید یک سیاست فرهنگی سالم و خوبی را به مردم ارائه بدهد و ارام آرام آن را اجرا نماید. بدون شک فرهنگی را باید پیاده نمود که باعث پویایی و آزادیهای بیشتر گردد. سیاست فرهنگی ما باید مبتنی بر این باشد که ... فرهنگ دیگر اندیشی، تساهل، بردباری، مهمان نوازی، انسان مداری، حقوق شهروندی، همدیگر پذیری و.... رواج یابد.
به هر صورت کتاب بحران هویت ملی در افغانستان راهکارها و راهحلها میتواند پاسخ به بسیاری از سوالهایی باشد که در این چند قرن در درون جامعه شکل گرفته است.
اصولاً موضوع هویت ملی از موضوعات اساسی و مهمی است که باید دولت در صدد توسعه و نهادینه کردن آن باشد زیرا یکی از عوامل مهمی که باعث ناامنی در کشور گردیده ناهمگونیهای فرهنگی است که ریشه در هویت جمعی دارد.
بنابراین تلاش برای تغییر هویت یا نزدیک ساختن هویتها به هم میتواند ثبات دائمی را در کشور ایجاد کند.
این کتاب در بهار 1389 توسط انتشارات «سعید» با ویراستاری «محمود جعفری» در 1000 نسخه منتشر شد.
/
این اثر 128 صفحه دارد و دارای یک مقدمه و 4 فصل میباشد، نویسنده در مقدمه کتاب راجع به اهمیت موضوع میگوید: من از گذشتهها به دنبال این سوال بودم که چرا مردم نسبت به یکدیگر تنفر دارند؟ همیشه میگفتم مردم افغانستان باید یک دیگر را بپذیرند، باید دست به دست هم دهند، دلیلی وجود ندارد که این مردم باهم دیگر نزاع کنند، این مسأله دغدغه ذهنی من بود که مرا وا داشت تا این موضوع را به عنوان پایان نامه تحصیلی خود برگزینم.
نویسنده کتاب به این باور است که بسیاری از مشکلات تاریخی و کنونی در گرو بحران هویت ملی در افغانستان میباشند.
به نظر نویسنده بخشی از مبارزات طالبان نیز از همین رهگذر سیراب میشود. انحصارگرایی و تمامیت خواهی که از هویت افغانستان و افغانستانی منشاء میگیرد در رقم زدن بحران کنونی دست دارند، بنابراین در این اثر با توجه به هویت افغانستانی بودن مردم افغانستان، بدور از پیش برداشتها تحقیقی صادقانه صورت گرفته است.
پژوهش نویسنده نشان داده که هویت افغانستانی برای مردم افغانستان با بحرانها و پرسشهای جدی روبرو است که باید به دور از هر گونه سیاستزدگی با یک رویکرد علمی و صادقانه راه حل آن پیدا شود، بر همین اساس نویسنده کتاب 8 مورد از راهحلهایی را که باید به همه آنها توجه جدی صورت گیرد، پیشنهاد کرده است.
در فصل اول کتاب به کلیات موضوع از قبیل طرح مسأله، هدف، اهمیت، پرسشهای تحقیق و روش تحقیق پرداخته شده است.
فصل دوم مرکز اصلی بحث را تشکیل میدهد، تعریف هویت ملی، هویت در گذشته افغانستان، چگونگی پیدایش هویت ملی، افغانستان و ویژگیهای هویت ملی، از عناوین اصلی این فصل میباشند.
نویسنده به نقل از کتاب «چگونگی هویت ملی افغانستان» هویت ملی را چنین تعریف میکند: هویت عبارت از حقیقت شی یا شخص که مبتنی بر صفات جوهری آن است، صفاتی که شخصیت یک فرد در یک خانواده، یک قوم و یک ملت است.
همچنین مینگارد: پس هویت ملی به مجموعه گذارهها و نشانههایی گفته میشود که از چیستی و چگونگی عوامل قوام بخش و شناساننده یک واحد سیاسی و مؤلفههای همبستگی آور آن خبر میدهند.
نویسنده پس از نقل تعریفهای متعدد، به طرح این پرسشها میپردازد که با در نظر داشت این تعاریف حالا باید ببینیم که آیا افغانستان با بحران هویت ملی مواجه است یا خیر؟ آیا این احساس ملی در وجود مردم افغانستان تا چه اندازه توانسته تبارز و مصداق پیدا نماید؟
تا جایی که تحقیقات نشان میدهد متأسفانه هویت ملی ما دچار آشفتگی و پراکندگی میباشد، هویت ملی افغانستان آن چنان که باید تعریف شود، تعریف نشده و مردم افغانستان خود را بیشتر به اقوام، قبیلهها و مذاهب منصوب میدانند تا به ملت واحد به نام «افغانستان».
مشرقی در ادامه به شاخصهای هویت ملی در افغانستان پرداخته، عناصری چون سرزمین مشترک، تاریخ مشترک، دین و مذهب مشترک، زبان و فرهنگ مشترک و ساختار سیاسی را جزء شاخصهای هویت ملی برشمرده و مینویسد: هویت ملی دارای ویژگیها و مؤلفههایی است که بدون آن نمیشود برداشت جامعی از هویت ملی داشته باشیم، ویژگیهای هویت ملی در واقع هویت دهنده هویت ملی میباشد.
در فصل سوم، افغانستان و مسأله وحدت ملی، مورد بحث قرار میگیرد، وی این بحث را با عناوینی چون دولت ملی، دولت – ملت و ناسیونالیسم، وطن پرستی و ناسیونالیسم و قومیت در افغانستان تعقیب میکند و نتیجه میگیرد که ما در افغانستان با بحران جدی هویتی مواجه هستیم... در افغانستان هیچ یک از مؤلفههای هویت ملی صادق از آب بر نمیآید.
وقتی که مردم ما با بحران هویتی مواجه باشد بدون شک ملت واقعی وجود نخواهد داشت. وقتی که ملت به معنای واقعی کلمه و امروزی آن وجود نداشته باشد، دولت ملی بدون ملت دروغی بیش نیست. وقتی که دولت ملی وجود نداشته باشد، ترویج ملت گرایی و روح ملی نمیتواند شکل بگیرد.
نویسنده در فصل چهارم به توضیح راهکارها و راهحلهای مسأله پرداخته، چند مسأله را به عنوان راهکار ارائه مینماید مانند، تعریف مجدد هویت افغانستانی، نقش روشنفکران، نقش دین، نظام سیاسی مبتنی بر واقعیت اجتماعی، سیاست فرهنگی، آموزش و پرورش، حقوق بشر و کثرت گرایی و ازدواج های بیرون گروهی.
به نظر نویسنده هر یک از این موضوعات میتوانند در ایجاد یک هویت کامل نقش به سزایی ایفا کند.
در این میان وی بر نقش فرهنگی بیشتر از همه تأکید میورزد: دولت افغانستان باید یک سیاست فرهنگی سالم و خوبی را به مردم ارائه بدهد و ارام آرام آن را اجرا نماید. بدون شک فرهنگی را باید پیاده نمود که باعث پویایی و آزادیهای بیشتر گردد. سیاست فرهنگی ما باید مبتنی بر این باشد که ... فرهنگ دیگر اندیشی، تساهل، بردباری، مهمان نوازی، انسان مداری، حقوق شهروندی، همدیگر پذیری و.... رواج یابد.
به هر صورت کتاب بحران هویت ملی در افغانستان راهکارها و راهحلها میتواند پاسخ به بسیاری از سوالهایی باشد که در این چند قرن در درون جامعه شکل گرفته است.
اصولاً موضوع هویت ملی از موضوعات اساسی و مهمی است که باید دولت در صدد توسعه و نهادینه کردن آن باشد زیرا یکی از عوامل مهمی که باعث ناامنی در کشور گردیده ناهمگونیهای فرهنگی است که ریشه در هویت جمعی دارد.
بنابراین تلاش برای تغییر هویت یا نزدیک ساختن هویتها به هم میتواند ثبات دائمی را در کشور ایجاد کند.
این کتاب در بهار 1389 توسط انتشارات «سعید» با ویراستاری «محمود جعفری» در 1000 نسخه منتشر شد.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *