شبانکاران چه می گویند که روزکاران با آن بیگانه اند؟
فریبا اشویی گفت: «شبانکاران» به روایت "امیر محمد نصرت خوارزمی" اما با ثبت خنثی و بی هدف از رویدادهای شهر شلوغ تهران در شب واستفاده از پلان های تکراری و موسیقی قالب و سوار بر تصویر ، زمانی طولانی از وقت بیننده را گرفته وما به ازای آن هیچ چیز ی به او نمی دهد.
خبرگزاری میزان -
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی ، مستند «شبانکاران»ساخته امیرمحمد نصرت خوارزمی یکی ازآثاری بود
که در جشنواره نهم سینما حقیقت به نمایش در آمد که در ادامه نقدی بر این
مستند به قلم فریبا اشویی را می خوانید:
«پسر گفت: تاچیزی زیبا نبینم، چشمان خود را باز نخواهم کرد.
شبانکاران چه می گویند که روزکاران با آن بیگانه اند؟
«پسر گفت: تاچیزی زیبا نبینم، چشمان خود را باز نخواهم کرد.
جادوگر به یک چشم برهم زدن اورا بالای تپه بردو به او گفت: حالا چشمانت را باز کن
پسر عده ای کشاورز را دید که تا زانو در گل فرو رفته اند.
پسر پرسید: این بود آنچه باید می دیدم ؟
جادوگر پاسخ داد : به چیزی فکر نکن، همین که آنها کار می کنند خودش زیباست. به دست هایشان نگاه کن»
نوشته آغازین حکایت از آن دارد که قرار است هر آنچه ما می بینیم زیبایی تلقی شود. مستند ساز با این حرکت سعی داشته تا تصاویرش رابا تلقینی نامحسوس نزد مخاطب اش زیبا وقابل قبول جلوه دهد. روایت «شبانکاران» از نمای بسته مجسمه ای که کیسه ای را بر دوش می کشد،آغاز می شود و در ادامه نمای بالا (high angle) از قطار شهری مترو، خروج مسافران، پارکینگ ماشین وماشینهای انبوه در پارکینگ.آغازی که از صبح کلید می خورد و به غروب آفتاب و فرارسیدن شب گره می خورد. واضح است که همه ما از صبح تا شام در کار توضیح جهان هستیم. اما در این میان جذابیت تصویر و هنر فیلم، وابسته است به درک بصری و فتوگرافیک فیلم ساز مستند از جهان پیرامون اش.، تبحر فیلمساز مستند، در طراحی برای کار با دوربین اش، صدا و اجرای (پرفورمانس) زیبا است که این توضیح را متفاوت می سازد. حقیقت این است که آنچه که تا پیش از این تحت عنوان بررسی وآنالیز زندگی صرفاً بر عهده جامعهشناسان بود امروز سینما عهده دار آن شده و سینمای مستند امروز پیشتاز نگاه اجتماعی به مسائل جامعه شده است. گاهی یافتن یک شخصیت ، یک کار و یا حتی یک مکان جالب میتواند روایتی دست اول و جذاب برای فیلم ساز مستندفراهم سازد.در راستای این سوژه یابی «شبانکاران» در روایت خود کار وتلاش در شب را دستمایه کاری خود قرارداده است. این موضوع خط سراسری حرکت روایت راکاملا مشخص ساخته است. اما مهم تر این که تبیین نکات نهفته در این روایت مهارت دیگری است. به عنوان مثال:
گلاب گیری کاشان مهارتی است شناخته شده که پرداخت به آن از ابعاد ارزشی فرهنگی خاصی برخوردار است اما درک معنا و ارتباط این کار با فرهنگ ایران، تحلیل مقایسهای و حتی نشانه شناختی و تاریخی آن، یک کار تخصصی است. همه چیز به هدف تولید، مخاطب هدف، بودجه، دانش مستندساز و توان او بستگی دارد.
انسان معاصر، امروز دچار پاراداوکسی شده که از زمان حفظ نشانهها به حوزه خاصی از فعالیت فرهنگی او بدل شده است. موزهها، بایگانیهای سند ، عکس و فیلم، مستند ساختن پروژهها و زندگی روزمره در قالب فیلم مستند، حوزه فیلمسازی مستند و زیباییشناسی ضبط زندگی روزمره همه وهمه بخشی از این نشانه ها به شمار می آیند.
با ورود دوربینهای دیجیتالی کوچک توانایی ثبت لحظات در شرایط طبیعی مهیا و صداها و تصاویر قابل قبول ثبت شدند و به یک باره بخش بزرگی از زندگی بشر را که تا آن زمان غیرقابل ثبت بود، برای دستگاههای ضبطکننده دیدنی و شنیدنی ساختند. ثبت زندگی روزمره جذابیت مخصوصی داشت که بخشی از آن ناشی از تازگی این امکان بود. از زمانی که دوربینهای نسبتاً سبک ۱۶ میلی متری و دستگاههای قابل حمل ضبط صدا در دهه ۱۹۶۰ پیدا شدند، نوعی زیباییشناسی نمایش زندگی روزمره به وجود آمد که به زمان مرده غیردراماتیک اهمیت میداد. با این فرآیند جدید یک جور فلسفه هستیشناسی تصویر سینماتوگرافیک شکل گرفت. و امروز با آمدن ابزار جدید، چنین به نظر میرسد که همه چیز را میتوان ضبط کرد. میلیونها دوربین نصب شده در خیابانها، دکانها، و میلیونها دوربین دیگر در دست جهانگردان، میهمانیها، همه چیز را ضبط میکنند. امّا حاصل کار دیگر مانند روزهای نخست جذاب نیست. تصویرهای لحظات ساده زندگی مانند ورود قطار به ایستگاه، فعالیت کارگران در کارخانه یا غذا خوردن حیوانات در باغ وحش دیگر مثل نخستین نمونههای آن جالب نیستند و با ساده شدن ضبط این صحنه و فراوانی آن دیگر کسی حوصله تماشای آنها را ندارد. در واقع بیشتر تصویرهایی که گرفته میشوند، هیچ وقت کسی آنها را تماشا نمیکند.
«شبانکاران» روایتی است که زندگی را با همین پیش هدف در شب دنبال می کند.از همه چیز و همه کس وام می گیرد تا نشانه های تلاش را در شب هنگام از 24 ساعت شبانه روز به ثبت برساند.pov دوربین ناظر بر تلاش رفتگر، پرسنل فرودگاه تا برج مراقبت، حال وهوای شهر بازی، بازی نور در میدان آزادی، سیرک، مترو، بام تهران و... است و سوال اساسی این است که این همه را در قیاس با چه چیز و چه کس به تصویر می کشد.؟ نشانه های حرکت وتلاش در دل شب که به بارقه های بامدادان وصبح سحر گره می خورد واز ادامه زندگی در صبح می گوید، به دنبال بیان چه حقیقت پنهانی است که بر مخاطب پوشیده مانده است.
ثبت وقایع بدون مرتب کردن و طبقه بندی آن بیمعناست. و قتی کار وتلاش را دنبال می کنیم باید با هدف معینی و با اطمینان از اینکه این فرآیند بارقه ای در ذهن مخاطب ایجاد کند پیش برویم. تلاشی که در شب هدف قرار داده ایم چه تفاوتی با نمونه های عینی آن در روز دارد که مخاطب ما از آن غافل مانده است. ثبت تصاویر صرف ، از آنچه در پیرامون مان می گذرد مدت هاست که جذابیت خود را ازدست داده چون هم برای همگان سهل الوصول است و هم از پیشینه آن که به دوران اختراع دوربین فیلمبرداری باز می گردد، سال ها گذشته است.گو این که حداقل آن زمان هم گونه ای از تعلیق و وحشت در آثار مستند آن دوران بود که بر جذب بیشتر مخاطب اثر گذار باشد. «شبانکاران» به روایت "امیر محمد نصرت خوارزمی" اما با ثبت خنثی و بی هدف از رویدادهای شهر شلوغ تهران در شب واستفاده از پلان های تکراری و موسیقی قالب و سوار بر تصویر ، زمانی طولانی از وقت بیننده را گرفته وما به ازای آن هیچ چیز ی به او نمی دهد. میتوان همه آنچه راکه در این روایت سر صبری آزار دهنده تکرار شده، با یک فرآیند تدوینی حرکت سریع(فست موشن) در زمانی معادل 5 دقیقه به تصویر کشید و بعد به نتیجه بهتری دست یافت .
این که: «زندگی درک همین اکنون است.رود دنیا جاری است.زندگی باور تبدیل زمان است در اندیشه عمر.»
«پسر گفت: تاچیزی زیبا نبینم، چشمان خود را باز نخواهم کرد.
شبانکاران چه می گویند که روزکاران با آن بیگانه اند؟
«پسر گفت: تاچیزی زیبا نبینم، چشمان خود را باز نخواهم کرد.
جادوگر به یک چشم برهم زدن اورا بالای تپه بردو به او گفت: حالا چشمانت را باز کن
پسر عده ای کشاورز را دید که تا زانو در گل فرو رفته اند.
پسر پرسید: این بود آنچه باید می دیدم ؟
جادوگر پاسخ داد : به چیزی فکر نکن، همین که آنها کار می کنند خودش زیباست. به دست هایشان نگاه کن»
نوشته آغازین حکایت از آن دارد که قرار است هر آنچه ما می بینیم زیبایی تلقی شود. مستند ساز با این حرکت سعی داشته تا تصاویرش رابا تلقینی نامحسوس نزد مخاطب اش زیبا وقابل قبول جلوه دهد. روایت «شبانکاران» از نمای بسته مجسمه ای که کیسه ای را بر دوش می کشد،آغاز می شود و در ادامه نمای بالا (high angle) از قطار شهری مترو، خروج مسافران، پارکینگ ماشین وماشینهای انبوه در پارکینگ.آغازی که از صبح کلید می خورد و به غروب آفتاب و فرارسیدن شب گره می خورد. واضح است که همه ما از صبح تا شام در کار توضیح جهان هستیم. اما در این میان جذابیت تصویر و هنر فیلم، وابسته است به درک بصری و فتوگرافیک فیلم ساز مستند از جهان پیرامون اش.، تبحر فیلمساز مستند، در طراحی برای کار با دوربین اش، صدا و اجرای (پرفورمانس) زیبا است که این توضیح را متفاوت می سازد. حقیقت این است که آنچه که تا پیش از این تحت عنوان بررسی وآنالیز زندگی صرفاً بر عهده جامعهشناسان بود امروز سینما عهده دار آن شده و سینمای مستند امروز پیشتاز نگاه اجتماعی به مسائل جامعه شده است. گاهی یافتن یک شخصیت ، یک کار و یا حتی یک مکان جالب میتواند روایتی دست اول و جذاب برای فیلم ساز مستندفراهم سازد.در راستای این سوژه یابی «شبانکاران» در روایت خود کار وتلاش در شب را دستمایه کاری خود قرارداده است. این موضوع خط سراسری حرکت روایت راکاملا مشخص ساخته است. اما مهم تر این که تبیین نکات نهفته در این روایت مهارت دیگری است. به عنوان مثال:
گلاب گیری کاشان مهارتی است شناخته شده که پرداخت به آن از ابعاد ارزشی فرهنگی خاصی برخوردار است اما درک معنا و ارتباط این کار با فرهنگ ایران، تحلیل مقایسهای و حتی نشانه شناختی و تاریخی آن، یک کار تخصصی است. همه چیز به هدف تولید، مخاطب هدف، بودجه، دانش مستندساز و توان او بستگی دارد.
انسان معاصر، امروز دچار پاراداوکسی شده که از زمان حفظ نشانهها به حوزه خاصی از فعالیت فرهنگی او بدل شده است. موزهها، بایگانیهای سند ، عکس و فیلم، مستند ساختن پروژهها و زندگی روزمره در قالب فیلم مستند، حوزه فیلمسازی مستند و زیباییشناسی ضبط زندگی روزمره همه وهمه بخشی از این نشانه ها به شمار می آیند.
با ورود دوربینهای دیجیتالی کوچک توانایی ثبت لحظات در شرایط طبیعی مهیا و صداها و تصاویر قابل قبول ثبت شدند و به یک باره بخش بزرگی از زندگی بشر را که تا آن زمان غیرقابل ثبت بود، برای دستگاههای ضبطکننده دیدنی و شنیدنی ساختند. ثبت زندگی روزمره جذابیت مخصوصی داشت که بخشی از آن ناشی از تازگی این امکان بود. از زمانی که دوربینهای نسبتاً سبک ۱۶ میلی متری و دستگاههای قابل حمل ضبط صدا در دهه ۱۹۶۰ پیدا شدند، نوعی زیباییشناسی نمایش زندگی روزمره به وجود آمد که به زمان مرده غیردراماتیک اهمیت میداد. با این فرآیند جدید یک جور فلسفه هستیشناسی تصویر سینماتوگرافیک شکل گرفت. و امروز با آمدن ابزار جدید، چنین به نظر میرسد که همه چیز را میتوان ضبط کرد. میلیونها دوربین نصب شده در خیابانها، دکانها، و میلیونها دوربین دیگر در دست جهانگردان، میهمانیها، همه چیز را ضبط میکنند. امّا حاصل کار دیگر مانند روزهای نخست جذاب نیست. تصویرهای لحظات ساده زندگی مانند ورود قطار به ایستگاه، فعالیت کارگران در کارخانه یا غذا خوردن حیوانات در باغ وحش دیگر مثل نخستین نمونههای آن جالب نیستند و با ساده شدن ضبط این صحنه و فراوانی آن دیگر کسی حوصله تماشای آنها را ندارد. در واقع بیشتر تصویرهایی که گرفته میشوند، هیچ وقت کسی آنها را تماشا نمیکند.
«شبانکاران» روایتی است که زندگی را با همین پیش هدف در شب دنبال می کند.از همه چیز و همه کس وام می گیرد تا نشانه های تلاش را در شب هنگام از 24 ساعت شبانه روز به ثبت برساند.pov دوربین ناظر بر تلاش رفتگر، پرسنل فرودگاه تا برج مراقبت، حال وهوای شهر بازی، بازی نور در میدان آزادی، سیرک، مترو، بام تهران و... است و سوال اساسی این است که این همه را در قیاس با چه چیز و چه کس به تصویر می کشد.؟ نشانه های حرکت وتلاش در دل شب که به بارقه های بامدادان وصبح سحر گره می خورد واز ادامه زندگی در صبح می گوید، به دنبال بیان چه حقیقت پنهانی است که بر مخاطب پوشیده مانده است.
ثبت وقایع بدون مرتب کردن و طبقه بندی آن بیمعناست. و قتی کار وتلاش را دنبال می کنیم باید با هدف معینی و با اطمینان از اینکه این فرآیند بارقه ای در ذهن مخاطب ایجاد کند پیش برویم. تلاشی که در شب هدف قرار داده ایم چه تفاوتی با نمونه های عینی آن در روز دارد که مخاطب ما از آن غافل مانده است. ثبت تصاویر صرف ، از آنچه در پیرامون مان می گذرد مدت هاست که جذابیت خود را ازدست داده چون هم برای همگان سهل الوصول است و هم از پیشینه آن که به دوران اختراع دوربین فیلمبرداری باز می گردد، سال ها گذشته است.گو این که حداقل آن زمان هم گونه ای از تعلیق و وحشت در آثار مستند آن دوران بود که بر جذب بیشتر مخاطب اثر گذار باشد. «شبانکاران» به روایت "امیر محمد نصرت خوارزمی" اما با ثبت خنثی و بی هدف از رویدادهای شهر شلوغ تهران در شب واستفاده از پلان های تکراری و موسیقی قالب و سوار بر تصویر ، زمانی طولانی از وقت بیننده را گرفته وما به ازای آن هیچ چیز ی به او نمی دهد. میتوان همه آنچه راکه در این روایت سر صبری آزار دهنده تکرار شده، با یک فرآیند تدوینی حرکت سریع(فست موشن) در زمانی معادل 5 دقیقه به تصویر کشید و بعد به نتیجه بهتری دست یافت .
این که: «زندگی درک همین اکنون است.رود دنیا جاری است.زندگی باور تبدیل زمان است در اندیشه عمر.»
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *