ساعت صفر برای خاندان سعودی آغاز شده است
حکومت عربستان را نمی توان به عنوان یک کشور تلقی کرد. هر کشور دیگری هم با عربستان سعودی روابط سیاسی دارد، این روابط با کشور عربستان نیست بلکه با پادشاهی سعودی است.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه بین الملل عربستان از داشتن ویژگی های یک کشور مرسوم مانند دیگر کشورهای دنیا محروم است. همه تصمیمات عربستان از سوی پادشاه سعودی و دیگر اعضای این خاندان گرفته می شود. آل سعود قدرت را از سال ۱۹۳۲ میلادی در همه عربستان در دست دارد و نام کشور را به نام دودمان به ثبت رسانده است.
بیش از 80 سال است که این خاندان حکومت سرزمینی را در دست دارد که برای جهان اسلام و مسلمانان قداست و اهمیت ویژه ای دارد. قلب جهان اسلام در مکه و مدینه است، این خاندان هم خود را خادمین حرمین شریفین معرفی کرده اند.
خاندان سعودی در این 80 سال حکومت خود بر سرزمین حجاز هر آنچه که از دستش بر می آمده برای تضعیف اسلام و مسلمین انجام داده است. در واقع سران حکومت سعودی در طول پادشاهی خود هیچ گامی برای اعتلای جهان اسلام برنداشته است.
هر آنچه که در این کشور وجود دارد در مالکیت شخصی خاندان سعودی است. نفت که منبع درآمد اصلی این رژیم است، نه تنها برای مقاصد و اهداف شخصی خاندان پرجمعیت سعودی به کار می رود، بلکه ابزاری است در دست آنها برای استثمار مردم سرزمین حجاز. مردم این سرزمین اکنون به مانند بردگانی هستند که آل سعود به عنوان ارباب بر آنها حکومت می کند.
این مردم هیچگونه حقی ندارند و این پادشان عربستان است که برای آنها تصمیم می گیرد. مردم عربستان تاکنون تجربه ای از انتخابات را نداشته اند و اصلاً با چنین فضایی آشنایی ندارند. برای آنها انتحابات بسیار غریب است.
مجلس و پارلمان مشورتی در این کشور یک رویا است و مردم آن هم هیچ آشنایی با چنین نهادهایی ندارند حتی شورای شهر در این حکومت هیچ جایگاهی ندارد و امور شهرهای این کشور هم به دست اعضای خاندان سعودی اداره می شود.
هر گونه قانون در سرزمین حجاز از سوی پادشاه سعودی و خاندان آن وضع می شود. اعضای خانواده سعودی هر کار غیر قانونی انجام دهند، در مقابل قوانینی که خود وضع کرده اند مصونیت دارند. اما اگر یکی از اعضای خاندان خلاف جهت سیاست های سعودی حرکت کند، آنگاه برخورد تندی با او خواهد شد و شاید گردن او هم مانند دیگر شهروندان قطع شود.
چنین رژیمی با این ویژگی های خاص حکومتی و نفت با درآمد فراوان باید هم مطلوب کشوری چون آمریکا باشد. آمریکایی ها این حکومت دیکتاتوری فوق مطلق را برای خود مطلوب می دانند به همین خاطر ثباتی که با دیکتاتوری در این سرزمین حاکم بوده یک امتیاز برای سعودی ها محسوب شده تا از حمایت های آمریکا برخوردار باشند. آمریکا بر هر آنچه در عربستان می گذرد چشم بسته است.
گرچه حمایت های آمریکا از خاندان سعودی بی مزد و بی منت نیست و در قبال آن همه سیاست هایی که آمریکایی ها دیکته می کنند، آل سعود باید و با جان و دل آنها را اجرا می کند.
مردم این سرزمین علیرغم تبلیغاتی که می شود کمترین بهره را از سود کلان فروش نفت و گاز این کشور می برند و حتی سهم ناچیزی از درآمد حج به آنها می رسد. مردم عادی عربستان از کمترین رفاه عمومی برخوردارند و حتی مراکز درمانی و بهداشتی مناسبی هم برای مردم عادی در نظر گرفته نشده است. اما در مقابل، خاندان سعودی از بهترین امکانان برخوردارند. بیمارستان خصوصی برای پادشاه سعودی و دیگر نزدیکان او، کشتی مسافری خصوصی، هواپیما و قصرهای بسیار مجلل و البته سفرهای پرخرج پادشاه و اعضای این خاندان به اروپا و آمریکا برای خوشگذرانی و عیاشی تنها بخشی از داشته های آنها است.
با همه اینها بحش مهم رفتارهای سعودی ها در منطقه، بحران های زیادی را ایجاد کرده که البته تاکنون نتوانسته است به اهداف خود که البته اهداف آمریکا است، دست یابد.
آمریکایی هایی که خود را حامی حقوق بشر و دلسوز دنیا می دانند و این حق را به خود می دهند تا در همه امور جهان دخالت کنند تا در صدد حل موضوعی برآیند، به رژیمی مشروعیت بخشیده و از آن حمایت می کنند که مردم سرزمین حجاز زیر پای سران سعودی له شده اند. ترویج وهابیت با تفکرات افراطی تکفیری در منطقه که باعث ایجاد بحران هایی در عراق و سوریه شده است از حمایت آمریکا برخوردار است.
اما این رژیم که می توان گفت حتی از حکومت ژنرال پینوشه دیکتاتورتر است، دارای نقاط ضعفی است که اگر فعال شود که نشانه های آن بروز کرده، کار آل سعود یکسره خواهد شد.
یکی از دلایلی که سعودی ها در ایجاد بحران های منطقه غرب آسیا نقش دارند و به آن دامن می زنند به این خاطر است که احساس می کنند به چنین فضایی نیاز دارند. خاندان سعودی برای جلوگیری از اعتراضات داخلی، منطقه را به آشوب کشیده اند و نیروهای افراطی خود را هم برای وخیم تر کردن اوضاع به گوشه و کنار کشورهای اسلامی اعزام کرده اند.
اما شاید این اقدام چند سالی سقوط خاندان سعودی را به عقب انداخته باشد، اما ساعت صفر برای این رژیم ها فرا رسیده است. شیعیان سرزمین حجاز گرچه در اقلیت هستند، اما با به شهادت رساندن آیت الله شیخ نمر نهضت آن ها بیدارتر شده است. اکثریت مردم اهل سنت این سرزمین از اوضاعی که آل سعود ایجاد کرده ناراضی هستند اما به خاطر شرایط امنیتی شدیدی که این رژیم حاکم کرده تاکنون به خود جرأت نداده اند تا اعتراض کنند.
مهمترین بخشی که می تواند این رژیم را سرنگون کند، اختلافات درون حاکمیتی است. میان اعضای خاندان سعودی بر سر قدرت و ثروت درگیری های زیادی وجود دارد که سرانجام آن شوم خواهد بود.
جنگ هایی که سعودی ها در منطقه برپا کرده اند و بر آتش آن هم می دمند، عامل دیگری برای سقوط این رژیم است. در یمن اکنون شرایط به گونه ای است که باب میل ملک سلمان و دیگر اعضای خانواده پادشاهی آن نیست. مردم یمن و ارتش این کشور علیرغم شرایط نامناسب سیاسی در یمن توانستند انسجام خود را حفظ کنند و در مقابل تجاوز سعودی ها و دیگر اعضای ائتلاف ضد یمن مقاومت کنند.
سوریه و عراق هم اکنون برای آل سعود آینه دق شده است. رویای پیروزی آنها در این دو جبهه اکنون به شکست سخت تبدیل شده و از سوی دیگر در بحرین مردم این کشور همچنان پای انقلاب خود تا پیروزی ایستاده اند.
و اما عربستان در مقابل همه اعمال و رفتار پلید خود در منطقه، کشور و مردمی را می بیند که به هیچ عنوان نمی تواند مقابل آن ایستادگی کند حتی اگر آمریکا هم از آل سعود حمایت کند که در حال حاضر هم حمایت های آمریکا وجود دارد.
جمهوری اسلامی ایران منطقی و عاقلانه با سیاست های اعمالی سعودی ها در منطقه مخالفت می کند و همین مخالفت باعث شده است تا رژیم سعودی نتواند برنامه های خود را در سوریه، عراق، بحرین و یمن پیاده کند.
جمهوری اسلامی ایران یک کشور با ساختار سیاسی محکم با اتکا به مردم سالاری دینی است که مردم در همه ارکان نظام آن نقش دارند اما عربستان از سوی یک خاندان اداره می شود. شاید بتوان گفت که شیوه حکومتی سعودی ها مانند یک شرکت اقتصادی است. شرکتی که تنها به فکر دوشیدن داشته های سرزمین حجاز است. در آینده عربستان اگر اتفاقی بیفتد سران سعودی در کوتاه ترین زمان ممکن کشور را ترک خواهند کرد و به قصرهایی که در گوشه و کنار دنیا خریداری کرده اند خواهند رفت همراه با پول هایی که چپاول کرده اند.
اکنون هم دولت های حامی این رژیم از جمله آمریکا باید آماده باشد و هم اعضای خاندان سعودی، چون زمان رفتن فرا رسیده است.
بیش از 80 سال است که این خاندان حکومت سرزمینی را در دست دارد که برای جهان اسلام و مسلمانان قداست و اهمیت ویژه ای دارد. قلب جهان اسلام در مکه و مدینه است، این خاندان هم خود را خادمین حرمین شریفین معرفی کرده اند.
خاندان سعودی در این 80 سال حکومت خود بر سرزمین حجاز هر آنچه که از دستش بر می آمده برای تضعیف اسلام و مسلمین انجام داده است. در واقع سران حکومت سعودی در طول پادشاهی خود هیچ گامی برای اعتلای جهان اسلام برنداشته است.
هر آنچه که در این کشور وجود دارد در مالکیت شخصی خاندان سعودی است. نفت که منبع درآمد اصلی این رژیم است، نه تنها برای مقاصد و اهداف شخصی خاندان پرجمعیت سعودی به کار می رود، بلکه ابزاری است در دست آنها برای استثمار مردم سرزمین حجاز. مردم این سرزمین اکنون به مانند بردگانی هستند که آل سعود به عنوان ارباب بر آنها حکومت می کند.
این مردم هیچگونه حقی ندارند و این پادشان عربستان است که برای آنها تصمیم می گیرد. مردم عربستان تاکنون تجربه ای از انتخابات را نداشته اند و اصلاً با چنین فضایی آشنایی ندارند. برای آنها انتحابات بسیار غریب است.
مجلس و پارلمان مشورتی در این کشور یک رویا است و مردم آن هم هیچ آشنایی با چنین نهادهایی ندارند حتی شورای شهر در این حکومت هیچ جایگاهی ندارد و امور شهرهای این کشور هم به دست اعضای خاندان سعودی اداره می شود.
هر گونه قانون در سرزمین حجاز از سوی پادشاه سعودی و خاندان آن وضع می شود. اعضای خانواده سعودی هر کار غیر قانونی انجام دهند، در مقابل قوانینی که خود وضع کرده اند مصونیت دارند. اما اگر یکی از اعضای خاندان خلاف جهت سیاست های سعودی حرکت کند، آنگاه برخورد تندی با او خواهد شد و شاید گردن او هم مانند دیگر شهروندان قطع شود.
چنین رژیمی با این ویژگی های خاص حکومتی و نفت با درآمد فراوان باید هم مطلوب کشوری چون آمریکا باشد. آمریکایی ها این حکومت دیکتاتوری فوق مطلق را برای خود مطلوب می دانند به همین خاطر ثباتی که با دیکتاتوری در این سرزمین حاکم بوده یک امتیاز برای سعودی ها محسوب شده تا از حمایت های آمریکا برخوردار باشند. آمریکا بر هر آنچه در عربستان می گذرد چشم بسته است.
گرچه حمایت های آمریکا از خاندان سعودی بی مزد و بی منت نیست و در قبال آن همه سیاست هایی که آمریکایی ها دیکته می کنند، آل سعود باید و با جان و دل آنها را اجرا می کند.
مردم این سرزمین علیرغم تبلیغاتی که می شود کمترین بهره را از سود کلان فروش نفت و گاز این کشور می برند و حتی سهم ناچیزی از درآمد حج به آنها می رسد. مردم عادی عربستان از کمترین رفاه عمومی برخوردارند و حتی مراکز درمانی و بهداشتی مناسبی هم برای مردم عادی در نظر گرفته نشده است. اما در مقابل، خاندان سعودی از بهترین امکانان برخوردارند. بیمارستان خصوصی برای پادشاه سعودی و دیگر نزدیکان او، کشتی مسافری خصوصی، هواپیما و قصرهای بسیار مجلل و البته سفرهای پرخرج پادشاه و اعضای این خاندان به اروپا و آمریکا برای خوشگذرانی و عیاشی تنها بخشی از داشته های آنها است.
با همه اینها بحش مهم رفتارهای سعودی ها در منطقه، بحران های زیادی را ایجاد کرده که البته تاکنون نتوانسته است به اهداف خود که البته اهداف آمریکا است، دست یابد.
آمریکایی هایی که خود را حامی حقوق بشر و دلسوز دنیا می دانند و این حق را به خود می دهند تا در همه امور جهان دخالت کنند تا در صدد حل موضوعی برآیند، به رژیمی مشروعیت بخشیده و از آن حمایت می کنند که مردم سرزمین حجاز زیر پای سران سعودی له شده اند. ترویج وهابیت با تفکرات افراطی تکفیری در منطقه که باعث ایجاد بحران هایی در عراق و سوریه شده است از حمایت آمریکا برخوردار است.
اما این رژیم که می توان گفت حتی از حکومت ژنرال پینوشه دیکتاتورتر است، دارای نقاط ضعفی است که اگر فعال شود که نشانه های آن بروز کرده، کار آل سعود یکسره خواهد شد.
یکی از دلایلی که سعودی ها در ایجاد بحران های منطقه غرب آسیا نقش دارند و به آن دامن می زنند به این خاطر است که احساس می کنند به چنین فضایی نیاز دارند. خاندان سعودی برای جلوگیری از اعتراضات داخلی، منطقه را به آشوب کشیده اند و نیروهای افراطی خود را هم برای وخیم تر کردن اوضاع به گوشه و کنار کشورهای اسلامی اعزام کرده اند.
اما شاید این اقدام چند سالی سقوط خاندان سعودی را به عقب انداخته باشد، اما ساعت صفر برای این رژیم ها فرا رسیده است. شیعیان سرزمین حجاز گرچه در اقلیت هستند، اما با به شهادت رساندن آیت الله شیخ نمر نهضت آن ها بیدارتر شده است. اکثریت مردم اهل سنت این سرزمین از اوضاعی که آل سعود ایجاد کرده ناراضی هستند اما به خاطر شرایط امنیتی شدیدی که این رژیم حاکم کرده تاکنون به خود جرأت نداده اند تا اعتراض کنند.
مهمترین بخشی که می تواند این رژیم را سرنگون کند، اختلافات درون حاکمیتی است. میان اعضای خاندان سعودی بر سر قدرت و ثروت درگیری های زیادی وجود دارد که سرانجام آن شوم خواهد بود.
جنگ هایی که سعودی ها در منطقه برپا کرده اند و بر آتش آن هم می دمند، عامل دیگری برای سقوط این رژیم است. در یمن اکنون شرایط به گونه ای است که باب میل ملک سلمان و دیگر اعضای خانواده پادشاهی آن نیست. مردم یمن و ارتش این کشور علیرغم شرایط نامناسب سیاسی در یمن توانستند انسجام خود را حفظ کنند و در مقابل تجاوز سعودی ها و دیگر اعضای ائتلاف ضد یمن مقاومت کنند.
سوریه و عراق هم اکنون برای آل سعود آینه دق شده است. رویای پیروزی آنها در این دو جبهه اکنون به شکست سخت تبدیل شده و از سوی دیگر در بحرین مردم این کشور همچنان پای انقلاب خود تا پیروزی ایستاده اند.
و اما عربستان در مقابل همه اعمال و رفتار پلید خود در منطقه، کشور و مردمی را می بیند که به هیچ عنوان نمی تواند مقابل آن ایستادگی کند حتی اگر آمریکا هم از آل سعود حمایت کند که در حال حاضر هم حمایت های آمریکا وجود دارد.
جمهوری اسلامی ایران منطقی و عاقلانه با سیاست های اعمالی سعودی ها در منطقه مخالفت می کند و همین مخالفت باعث شده است تا رژیم سعودی نتواند برنامه های خود را در سوریه، عراق، بحرین و یمن پیاده کند.
جمهوری اسلامی ایران یک کشور با ساختار سیاسی محکم با اتکا به مردم سالاری دینی است که مردم در همه ارکان نظام آن نقش دارند اما عربستان از سوی یک خاندان اداره می شود. شاید بتوان گفت که شیوه حکومتی سعودی ها مانند یک شرکت اقتصادی است. شرکتی که تنها به فکر دوشیدن داشته های سرزمین حجاز است. در آینده عربستان اگر اتفاقی بیفتد سران سعودی در کوتاه ترین زمان ممکن کشور را ترک خواهند کرد و به قصرهایی که در گوشه و کنار دنیا خریداری کرده اند خواهند رفت همراه با پول هایی که چپاول کرده اند.
اکنون هم دولت های حامی این رژیم از جمله آمریکا باید آماده باشد و هم اعضای خاندان سعودی، چون زمان رفتن فرا رسیده است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *