"افغانستان" و ضرورت گفتمان عاری از خشونت و پرخاشگری
"سیدمیرزا حسین احسانی" نوشت: انتظار ما از اصحاب رسانه این است که به جای دامن زدن به تعصبات و اختلافات قومی و زبانی در افغانستان، گفتمان عاری از هر نوع خشونت و پرخاشگری را سر لوحه کار خود قرار دهند.
خبرگزاری میزان -
به گزارش سرویس بین الملل سیدمیرزا حسین احسانی" در یادداشتی اختصاصی به موضوع ضرورت گفتمان عاری از خشونت و پرخشاگری در جامعه افغانستان پرداخته است.
در این یادداشت آمده است: خشونت و پرخاشگری یکی از زشتترین پدیدههایی است که جامعه افغانستان سخت گرفتار آن است و چون ویروس خطرناک تار و پود جامعه ما را فرا گرفته و آن را به یک جامعه بیمار و رنجور تبدیل کرده که مردم را به شدت رنج میدهد.
از خشونت علیه کودکان و زنان گرفته تا منازعات خیابانی و درگیریهای میدانی و از خشونتهای رفتاری گرفته تا خشونتهای زبانی و قلمی. در این یادداشت به بررسی علل خشونتها و ضرورت گفتمان عاری از خشونت میپردازیم.
جنگ طولانی
جنگ طولانی و ویرانگر همانگونه که تأثیر منفی بر اقتصاد و زندگی مردم داشته بر روحیات، عواطف و احساسات مردم ما نیز تأثیر منفی گذاشته و احساساتشان را جریحه دار کرده زیرا هیچ خانوادهای را نمیتوان یافت که در این جنگ طولانی عزیز خود را از دست نداشته باشد.
فقر
علاوه بر جنگ طولانیمدت جامعه ما با فقر اقتصادی و فقر فرهنگی دست به گریبان است؛ فقر اقتصادی خانوادهها را در تنگدستی و فشار روانی قرار داده و فقر فرهنگی بر تربیت کودکان تأثیر منفی برجای مین کودکان در خانواده و حتی در مکتب با انواع خشونتهای کلامی و فیزیکی مواجهاند و این خشونتها در روحیه آنها تأثیرات ناگواری دارد و خشونت را در خلق وخوی افراد نهادینه میکند.
فرهنگ روستایی
اکثریت مردم افغانستان را روستائیان تشکیل میدهند؛ طبیعت خشک، خشن و کوهستانی روستاها بر روحیات و رفتار ساکنانش تأثیر گذار است و آنهارا خشن و انعطاف ناپذیر به بار میآورد.
تحقیر و تبعیض
در همه کشورهای جهان اقلیت ها از طرف اکثریت و طبقه حاکم مورد تحقیر و تبعیض قرار میگیرند در افغانستان نیز این قاعده جریان داشته و برخی اقوام سهمی در حکومت و حاکمیت نداشته و همیشه مورد تبعیض و بی مهری از جانب حکومت و طبقه حاکم قرار داشتهاند و این تحقیرها و تبعیضها بر روح و روان مردم تأثیر منفی گذاشته و احساس همدلی و همزبانی را از بین برده وحس تنفر و انتقام را در مردم تقویت کرده است.
آوارگی
آوارگی نیز معلول جنگ طولانی مدت است و در اثر جنگ ملیونها شهروند افغانستان کشور خود را ترک گفته و به کشورهای همسایه و حتی دورترین نقاط جهان مهاجرت کردهاند.
پدیده مهاجرت نیز مشکلات خود را دارد از بیگانگی فرهنگی گرفته تا احساس ناهمگونی و ناسازگاری با محیط و فرهنگ جدید و تحقیر و تبعیض از طرف شهروندان کشورهای میزبان باعث مخدوش شدن احساسات مهاجران شده و آنها را با یأس و سرخوردگی مواجه میکند.
استرس
جنگ طولانی مدت، نبود احساس امنیت، فساد اداری لجام گسیخته و آوارگی موجب شده است که اکثر ساکنان کشور نسبت به آینده خود دچار یأس و ترید شوند و این یأس و تردید و آینده نامعلوم مردم را شدیداً با استرس و اظطراب شدید روحی مواجه کرده است و فشار روانی مضاعفی را بر اتباع افغانستان تحمیل میکند و این استرس و فشار روانی موجب بروز خشونت و پرخاشگری در جامعه میشود.
تعصبات قومی لجام گسیخته
متأسفانه یکی از پدیدههای بسیار شوم و منفی در جامعه ما تعصبات شدید و لجام گسیخته قومی و زبانی است که متأسفانه حتی قشر تحصیل کرده هم در ترویج آن نقش دارد.
جانبداری شدید و حمایت بدون چون و چرا از رهبران قومی صرفاً به دلیل وابستگی قومی، دشمنی و کینهورزی با افراد و رهبران اقوام دیگر آن هم صرفا به دلایل قومی از نکات منفی و خشونتزای جامعهۀ ماست و با تأسف باید گفت که حق و باطل با معیار قومیت سنجیده میشود.
از این رو برای داشتن جامعه سالم و عاری از خشونت ابتدا باید با علل خشونت و پرخاشگری مبارزه کرد و تا علل خشونتها درمان و خشکانده نشود انتظار کاهش خشونت انتظار نامعقولی است. تحکیم صلح، تأمین امنیت و برقراری عدالت اجتماعی واقع نگری به جای قومی نگری از ضروری ترین نیازها برای کاهش و محو خشونت است.
انتظار ما از قشر فرهنگی، نویسندگان و اصحاب رسانه این است که به جای دامن زدن به تعصبات و اختلافات قومی و زبانی و کاشت بذر کینه و نفرت به همدلی و همزبانی مردم کمک نمایند و با مدیریت و کنترل خشونتها به ترویج سعه صدر، بردباری، مدارا و انصاف همت گمارند و گفتمان عاری از هرنوع خشونت و پرخاشگری را سرلوحه کار خویش قرار دهند زیرا گفتمان عاری از خشونت اساسی ترین و ضروریترین نیاز جامعه ما برای بازگشت آرامش و امنیت در کشور است.
/
در این یادداشت آمده است: خشونت و پرخاشگری یکی از زشتترین پدیدههایی است که جامعه افغانستان سخت گرفتار آن است و چون ویروس خطرناک تار و پود جامعه ما را فرا گرفته و آن را به یک جامعه بیمار و رنجور تبدیل کرده که مردم را به شدت رنج میدهد.
از خشونت علیه کودکان و زنان گرفته تا منازعات خیابانی و درگیریهای میدانی و از خشونتهای رفتاری گرفته تا خشونتهای زبانی و قلمی. در این یادداشت به بررسی علل خشونتها و ضرورت گفتمان عاری از خشونت میپردازیم.
جنگ طولانی
جنگ طولانی و ویرانگر همانگونه که تأثیر منفی بر اقتصاد و زندگی مردم داشته بر روحیات، عواطف و احساسات مردم ما نیز تأثیر منفی گذاشته و احساساتشان را جریحه دار کرده زیرا هیچ خانوادهای را نمیتوان یافت که در این جنگ طولانی عزیز خود را از دست نداشته باشد.
فقر
علاوه بر جنگ طولانیمدت جامعه ما با فقر اقتصادی و فقر فرهنگی دست به گریبان است؛ فقر اقتصادی خانوادهها را در تنگدستی و فشار روانی قرار داده و فقر فرهنگی بر تربیت کودکان تأثیر منفی برجای مین کودکان در خانواده و حتی در مکتب با انواع خشونتهای کلامی و فیزیکی مواجهاند و این خشونتها در روحیه آنها تأثیرات ناگواری دارد و خشونت را در خلق وخوی افراد نهادینه میکند.
فرهنگ روستایی
اکثریت مردم افغانستان را روستائیان تشکیل میدهند؛ طبیعت خشک، خشن و کوهستانی روستاها بر روحیات و رفتار ساکنانش تأثیر گذار است و آنهارا خشن و انعطاف ناپذیر به بار میآورد.
تحقیر و تبعیض
در همه کشورهای جهان اقلیت ها از طرف اکثریت و طبقه حاکم مورد تحقیر و تبعیض قرار میگیرند در افغانستان نیز این قاعده جریان داشته و برخی اقوام سهمی در حکومت و حاکمیت نداشته و همیشه مورد تبعیض و بی مهری از جانب حکومت و طبقه حاکم قرار داشتهاند و این تحقیرها و تبعیضها بر روح و روان مردم تأثیر منفی گذاشته و احساس همدلی و همزبانی را از بین برده وحس تنفر و انتقام را در مردم تقویت کرده است.
آوارگی
آوارگی نیز معلول جنگ طولانی مدت است و در اثر جنگ ملیونها شهروند افغانستان کشور خود را ترک گفته و به کشورهای همسایه و حتی دورترین نقاط جهان مهاجرت کردهاند.
پدیده مهاجرت نیز مشکلات خود را دارد از بیگانگی فرهنگی گرفته تا احساس ناهمگونی و ناسازگاری با محیط و فرهنگ جدید و تحقیر و تبعیض از طرف شهروندان کشورهای میزبان باعث مخدوش شدن احساسات مهاجران شده و آنها را با یأس و سرخوردگی مواجه میکند.
استرس
جنگ طولانی مدت، نبود احساس امنیت، فساد اداری لجام گسیخته و آوارگی موجب شده است که اکثر ساکنان کشور نسبت به آینده خود دچار یأس و ترید شوند و این یأس و تردید و آینده نامعلوم مردم را شدیداً با استرس و اظطراب شدید روحی مواجه کرده است و فشار روانی مضاعفی را بر اتباع افغانستان تحمیل میکند و این استرس و فشار روانی موجب بروز خشونت و پرخاشگری در جامعه میشود.
تعصبات قومی لجام گسیخته
متأسفانه یکی از پدیدههای بسیار شوم و منفی در جامعه ما تعصبات شدید و لجام گسیخته قومی و زبانی است که متأسفانه حتی قشر تحصیل کرده هم در ترویج آن نقش دارد.
جانبداری شدید و حمایت بدون چون و چرا از رهبران قومی صرفاً به دلیل وابستگی قومی، دشمنی و کینهورزی با افراد و رهبران اقوام دیگر آن هم صرفا به دلایل قومی از نکات منفی و خشونتزای جامعهۀ ماست و با تأسف باید گفت که حق و باطل با معیار قومیت سنجیده میشود.
از این رو برای داشتن جامعه سالم و عاری از خشونت ابتدا باید با علل خشونت و پرخاشگری مبارزه کرد و تا علل خشونتها درمان و خشکانده نشود انتظار کاهش خشونت انتظار نامعقولی است. تحکیم صلح، تأمین امنیت و برقراری عدالت اجتماعی واقع نگری به جای قومی نگری از ضروری ترین نیازها برای کاهش و محو خشونت است.
انتظار ما از قشر فرهنگی، نویسندگان و اصحاب رسانه این است که به جای دامن زدن به تعصبات و اختلافات قومی و زبانی و کاشت بذر کینه و نفرت به همدلی و همزبانی مردم کمک نمایند و با مدیریت و کنترل خشونتها به ترویج سعه صدر، بردباری، مدارا و انصاف همت گمارند و گفتمان عاری از هرنوع خشونت و پرخاشگری را سرلوحه کار خویش قرار دهند زیرا گفتمان عاری از خشونت اساسی ترین و ضروریترین نیاز جامعه ما برای بازگشت آرامش و امنیت در کشور است.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *