یادداشتی در باب "برلیناله" امسال
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از ریشه ماه فوریه در برلین، پایتخت آلمان ماه فیلم و سینماست. جشنواره "برلیناله" میزبان ستارگان سینما و سینمادوستان، مردمیترین جشنواره فیلم در جهان به شمار میرود. شصت و ششمین دورهی این جشنواره در روزهای ۱۱ تا ۲۱ فوریه در حال برگزاری است.
خرس بلورین جایزهای است که در پایان برلیناله به بهترین فیلم در بخشهای مختلف تعلق میگیرد.
در جشنواره امسال 400 فیلم در ژانرهای گوناگون به نمایش گذاشته شده و نزدیک به سیصد هزار بلیط فروخته شده است.
نام چهار فیلم ایرانی در برلیناله ۲۰۱۶ به چشم میخورد:
"والدراما" اثر عباس امینی،
"اژدها وارد میشود" اثر مانی حقیقی،
"لانتوری" اثر رضا درمیشیان و
"رویاهای دم صبح"، اثر مهرداد اسکویی.
- "لانتوری"، اثر رضا درمیشیان
درمیشیان در دوره قبل برلیناله با فیلم "من عصبانی نیستم"اش حضور داشت. لانتوری که سومین اثر او است، داستانی عاشقانه را در بستر شهر تهران روایت میکند. ماجرای این فیلم یک باند خلافکاری است که در بخشی از آن به ماجرای اسیدپاشی به یک دختر جوانِ فعال اجتماعی مرتبط میشود.
- "رویاهای دم صبح"، اثر مهرداد اسکویی
مستند بلند سینمایی "رویای دم صبح" که مهرداد اسکویی کارگردان و تهیهکننده آن است، داستان دختران زیر ۱۸ سالی را روایت میکند که در کانون اصلاح و تربیت شهر تهران زیر نظارت هستند.
*** موضوعات دو فیلم بالا و سابقه سیاسی کاری در برلیناله
فیلم و سینما، هنری است که با برخورداری از پتانسیل بسیار میتواند زمینهساز نقد منصفانۀ اجتماعی و حرکت بالنده به سوی اصلاح ساختارها و معضلات جوامع باشد. این حقیقت بر کسی پوشیده نیست.
۶۶ سال از عمر جشنواره فیلم برلین میگذرد. تا کنون فیلمهای زیادی از سینماگران ایرانی در برلیناله به نمایش درآمده و شماری از آنها نیز خرسهای طلایی و نقرهای شکار کردهاند.
اما سؤال اینجاست که چرا وقتی مجموعۀ جوایز تعلقگرفته به فیلمهای ایرانی در جشنوارههای بینالمللی را کنار هم میگذاریم، میبینیم که برلیناله، در دهههای پس از انقلاب اسلامی همواره لنز دوربین خود را روی فیلمها و فیلمسازانی زوم کرده که مستقیماً به تخریب زمینههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران پرداخته است؟
خرس طلایی جشنواره بینالمللی برلیناله در فوریه سال ۲۰۱۵ به فیلم "تاکسی" ساختۀ جعفر پناهی، از حامیان فتنه 88 تعلق گرفت.
اعطای برترین جایزه و طلاییترین تندیس به این فیلم، به عقیده بسیاری از کارشناسان این حوزه حاکی از یک گزینش تنگنظرانه و مغرضانه بود. این تنگ نظری البته از دید روزنامه آلمانی "فرانکفورترآلگماینه" نیز در همان سال دور نماند و این تیتر را برای خبر برترین فیلم جشنواره انتخاب کرد:
خرس طلایی برای شجاعت سیاسی!
طبق اظهارات سخنگوی شرکت آلمانی "سینمای جهان" (Weltkino) که در عرصه پخش و توزیع فیلم فعالیت دارد، در ماه فوریه سال 2015 پیش از آنکه "تاکسی" به عنوان بهترین فیلم جشنواره برلین برگزیده شود، حق پخش این فیلم در آلمان را خریداری کرده بود.
"دیتر کاسلیک" رئیس جشنواره فیلم برلیناله، در مهرماه امسال یکی از اعضای تیم فرهنگی بود که "اشتاین مایر" وزیر خارجه آلمان را در سفر به ایران همراهی کرد. جالب اینکه وی در این سفر به دیدار جعفر پناهی رفت و با جایزۀ سال قبل خود به این فرد، تجدید میثاق کرد!
مصداق دیگری از این مبنا، فیلم "عصبانی نیستم" بود. موضوع این فیلم، قهرمانسازی از یک دانشجوی ستارهدار و اخراجی از دانشگاه است. این فیلم با جمع کردن تمام مشکلات در یک شخصیت (بیپولی، بیکاری، اخراج از دانشگاه، از دست دادن عشق،...) نهایت سعی خود را میکند تا مخاطب را به "آه کشیدن" وادارد.
"عصبانی نیستم" تنها نماینده سینمای ایران در شصت و چهارمین دوره جشنواره برلیناله بود و پس از نمایش، با استقبال داوران و منتقدان روبرو شد.
حال بار دیگر موضوعات فیلمهای ایرانی در جشنواره برلیناله امسال، موضوعاتی بحثبرانگیز (دختران کانون اصلاح و تربیت یا اسیدپاشی، زندان و فحشا) هستند.
الف) داستان فیلم رؤیاهای دم صبح، قصۀ دخترانی است که با سنین اندک، مادر شدهاند. دختران در این وضعیت زندگی مجبور بودهاند رنج ازدواج زودهنگام را به جان بخرند و مرتکب جرائمی مانند قاچاق مواد مخدر و قتل شدهاند. صحنه هایی از فیلم سراسر مخدوش و رنج آور:
ب) به خاطر داریم که ماجرای چند مورد اسیدپاشی در ایران، چه موج هراسافکنی توسط رسانههای فارسیزبان و غیرفارسیزبان بیگانه برای حضور زنان در محیطهای اجتماعی را ایجاد کرد.
آیا فیلمهایی که داوران تصمیم گرفتهاند به نمایندگی از ایران در این جشنواره مهم بینالمللی حضور یابند، به راستی نماینده قشر اکثریت زنان ایران هستند؟
چرا داوران بینالمللی دست بر قضا فقط با فیلمنامههایی ارتباط برقرار میکنند که چهرهای سیاه از ایران و ایرانی معرفی میکنند؟
دومین شبکه خبری تلویزیون آلمان 11 فوریه 2016 در مطلبی با عنوان "برلیناله: صحنهای برای فیلمهای ممنوعه" نوشت:
به محض اینکه فیلمی توسط نهادهای رسمی فرهنگی در ایران ممنوع یا جنجالی میشود، توجه جشنواره برلیناله به آن فیلم جلب میشود!
آیا این نوع استقبال، به نوعی تشویق فیلمسازان به سیاهنمایی مفرط اوضاع ایران در فیلمهایشان به امید رسیدن به شهرت جهانی و به دست گرفتن "نخل طلایی" و "شیر طلایی" و "خرس طلایی" برای کارگردانان نیست؟
شاید بتوان فیلم مشهور "بدون دخترم هرگز" (Not without my daughter) در سال 1991 را سرآمد تخریب چهرۀ ایران و ایرانی در صنعت فیلمسازی دانست و اکنون فیلمهای انگشتشماری که فوریه هرسال، همان راه را میپیمایند.
گزارش حاضر ما را به این نتیجه میرساند این خود "فیلم" نیست که میدرخشد، بلکه فیلم به لحاظ کیفی هر نمرۀ پایینی هم داشته باشد، اگر تم اصلی آن، سوژههایی مشخص باشند، در جشنوارههای این چنینی خواهند درخشید و حتی شانس دریافت جوایز طلایی را هم دارند.