مرگ دختر جوان در جشن عروسی
به گزارش گروه جامعه ، فصل بهار فرصتی برای نو شدن است و این
نو شدن، گاه گاهی نیاز به یادآوری واژه مرگ دارد، تا بدانیم در پس هر نو
شدنی، نکته ای نهفته است و اندیشیدن به مرگ، حتی در روزهای آغازین سال،
اندیشیدن به زندگی دوباره است.
یادداشتی با عنوان" مرگ در جشن عروسی"، خاطره ای از مریم شریفی را در ادامه خبر میخوانید.
حدود سه سال پیش بود در عین حال که دوست داشتم سری به سالن شستشوی سازمان بزنم، همیشه از رفتن به آنجا هراس داشتم و میترسیدم که اگر به داخل سالن شستشو بروم و محیط آنجا را از نزدیک ببینم، دیگر نتوانم داخل سازمان کار کنم. با خود قرار گذاشتم نزدیکیهای بازنشستگی ام یک روز بروم و از نزدیک همه چیز رو مشاهده کنم.
محوطه بهشت زهرا(سلام الله علیها) چهار فصله، بهارش زیبایی خاصی داره و در اردیبهشت عطر یاس های زرد در قطعات می پیچد.تابستانش هم زیباست و فصل پاییز با زرد شدن برگ درخت ها محیط بهشت زهرا(سلام الله علیها) هم زیبا و هم دلگیرتر می شود؛ اما از همه زیباتر فصل زمستان و آن هم روزهای برفی است که درخت ها بسیار زیبا می شوند و قبرها در زیر برف پنهان میگردند.
در یک روز برفی، محوطه سازمان بسیار زیبا شده بود از کتابخانه خارج شدم تا کمی در روی برف ها قدم بزنم. نمی دانم چرا وقتی به خودم آمدم دیدم نزدیک سالن شستشو هستم. وسوسه شدم داخل بشوم.
محیط غسالخانه با آن چیزی که درخوابهایم می دیدم خیلی فرق می کرد. من در رویاهایم
همیشه آنجا را تاریک و به شکل حمام های قدیمی می دیدم. به طرف شیشه های سالن شسشتو
برگشتم. پارچه توری سبز رنگی نظر مرا جلب
کرد. وقتی ترس را کنار گذاشته و با دقت بیشتری نگام کردم جنازه ای را دیدم که متعلق به
یک عروس بود که در شب حنابندان دچار ایست قلبی شده و با همان لباس نامزدی زیبای
سبز رنگ در داخل سالن شستشو بود.
خیلی متاثر شدم حتی خانم هایی که داشتند ناخن های
مصنوعی و موهای کار شده عروس را در می آوردند و لباس عروس را قیچی میکردند تا
آن را برای شستشو آماده کنند، اشک می ریختند. بسیار ناراحت شدم و با خودم می گفتم
چرا مرگ باید در چنین لحظه ای به سراغ انسان بیاید.در قشنگ ترین لحظه
زندگی.
و چرا باید قبر جایگزین تالار عروسی بشود که امشب قرار بود در آن جشن و سرور با شکوهی برگزار باشد.
*برگرفته از کتاب "این خاطرات ماست"، برگزیده خاطراتی از کارکنان سازمان بهشت زهرا(س)