حال و هواي شهر در رمضان تغيير مي كند
ماه رمضان که می آید خودروها خيابان ها را پر كرده اند، در محل احداث ايستگاه مترو كه ماشين ها خيابان را تنگ كرده اند، ترافيك خيلي كند حركت مي كند. گروهي از خودروها كه از سمت شمال مي آيند وارد كوچه هاي فرعي مي شوند تا از مسير خيابان ها عبور كنند و با ترافيك مواجه نشوند. این گزارش در تاریخ 88/6/21 در روزنامه کیهان منتشر شده و ما به جهت اهمیت موضوع ، آن را بازنشر می کنیم.
به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی ، ماه رمضان كه مي رسد شهر تغيير مي كند، انگار رمضان عطري دارد كه گوشه و
كنار شهر را پر مي كند. اگر هيچ خبري از روز و ماه نداشته باشي و ناگهان به
شهر قدم بگذاري، حضور ماه مبارك را حس خواهي كرد. عصرها عطر آن بيشتر حس
مي شود. هر قدر ساعت به اذان مغرب نزديكتر مي شود عطر بيشتري در هوا مي
پيچد. چند دقيقه مانده به غروب است كه مي فهمي اين عطر از كجا آمده. از سر
سفره افطار، از اذان و از ربنا. آنجاست كه عطر رمضان را فرو مي بري و گوش
مي دهي به صداي «... الحسيب، الجليل، الكريم، الرغيب، المجيب، الواسع...»
عصر يكي از روزهاي ابتداي ماه مبارك گذري داشتيم به خيابان ها و محله هاي
تهران تا ببينيم رمضان امسال چگونه رمضاني است.
ساعت 7 عصر است. خودروها خيابان ها را پر كرده اند. در محل احداث ايستگاه مترو كه ماشين ها خيابان را تنگ كرده اند، ترافيك خيلي كند حركت مي كند. گروهي از خودروها كه از سمت شمال مي آيند وارد كوچه هاي فرعي مي شوند تا از مسير خيابان ها عبور كنند و با ترافيك مواجه نشوند. ايستگاه اتوبوس پر از مسافراني چشم انتظار رسيدن اتوبوس هايي به مقصد هستند. اين طرف و آن طرف خيابان، مسافران به مسافركش ها اشاره مي كنند و مسير خود را نشان مي دهند. شخصي ها و تاكسي ها همه پرند. پياده روها هم شلوغ است. كيسه هاي خريد و جعبه هاي زولبيا، باميه بيشتر از همه ديده مي شود. اغذيه فروشي هاي صاحب نام كه به كار فست فود يا غذاهاي رستوراني مشغول بودند در ماه رمضان ساعت كاري خود را بعد از افطار شروع مي كنند. تعدادي از آنها هم مشغول طبخ و فروش غذاهايي هستند كه مخصوص ماه رمضان تهيه مي شوند. آش با پياز داغ زياد، حليم با دارچين و شله زرد با گلاب، فروش به صورت كيلويي يا در ظرف هاي يكبار مصرف است. با يك اسكناس 500 توماني مي تواني كاسه اي آش بگيري و با يك اسكناس 2 هزار توماني ظرف بزرگتري به خانه ببري. بعضي از مغازه هاي ديگر هم كه نه اغذيه فروش بودند و نه در كار پخت و پز، با ديگ بزرگ آلومينيومي و اجاق گاز بساط پخت آش را برپا كرده اند. مقابل تعدادي از آنها مردم با ظرف هايشان صف ايستاده اند ولي هيچ صفي به اندازه صف نانوايي نيست. پلاكاردهايي از استخرهاي خصوصي به درخت ها نصب شده كه ساعت جديد فعاليت آنها را نشان مي دهد. از افطار تا اذان صبح، چراغ هاي قرمز هر روز طولاني تر به نظر مي رسند، سينماها هم كه چند فيلم روي پرده داشتند و تماشاچياني كه عادت داشتند حين تماشاي فيلم به خوردن تنقلات بپردازند منتظر سئانس نمايش بعد از افطارند.
ساعت 7 عصر است. خودروها خيابان ها را پر كرده اند. در محل احداث ايستگاه مترو كه ماشين ها خيابان را تنگ كرده اند، ترافيك خيلي كند حركت مي كند. گروهي از خودروها كه از سمت شمال مي آيند وارد كوچه هاي فرعي مي شوند تا از مسير خيابان ها عبور كنند و با ترافيك مواجه نشوند. ايستگاه اتوبوس پر از مسافراني چشم انتظار رسيدن اتوبوس هايي به مقصد هستند. اين طرف و آن طرف خيابان، مسافران به مسافركش ها اشاره مي كنند و مسير خود را نشان مي دهند. شخصي ها و تاكسي ها همه پرند. پياده روها هم شلوغ است. كيسه هاي خريد و جعبه هاي زولبيا، باميه بيشتر از همه ديده مي شود. اغذيه فروشي هاي صاحب نام كه به كار فست فود يا غذاهاي رستوراني مشغول بودند در ماه رمضان ساعت كاري خود را بعد از افطار شروع مي كنند. تعدادي از آنها هم مشغول طبخ و فروش غذاهايي هستند كه مخصوص ماه رمضان تهيه مي شوند. آش با پياز داغ زياد، حليم با دارچين و شله زرد با گلاب، فروش به صورت كيلويي يا در ظرف هاي يكبار مصرف است. با يك اسكناس 500 توماني مي تواني كاسه اي آش بگيري و با يك اسكناس 2 هزار توماني ظرف بزرگتري به خانه ببري. بعضي از مغازه هاي ديگر هم كه نه اغذيه فروش بودند و نه در كار پخت و پز، با ديگ بزرگ آلومينيومي و اجاق گاز بساط پخت آش را برپا كرده اند. مقابل تعدادي از آنها مردم با ظرف هايشان صف ايستاده اند ولي هيچ صفي به اندازه صف نانوايي نيست. پلاكاردهايي از استخرهاي خصوصي به درخت ها نصب شده كه ساعت جديد فعاليت آنها را نشان مي دهد. از افطار تا اذان صبح، چراغ هاي قرمز هر روز طولاني تر به نظر مي رسند، سينماها هم كه چند فيلم روي پرده داشتند و تماشاچياني كه عادت داشتند حين تماشاي فيلم به خوردن تنقلات بپردازند منتظر سئانس نمايش بعد از افطارند.
در حين گزارش چشمم به تابلوي سبزرنگي افتاد كه روي آن نوشته شده بود آستانه مباركه امامزاده اسماعيل. خودروها مثل قطار از كوچه بيرون مي آمدند و هر بار كه چراغ قرمز، آنها را متوقف مي كرد، پسربچه فال فروش به سراغ راننده ها به مسافران آنها مي رفت. كوچه پياده رو نداشت و عابرين از بين خودروها رد مي شدند. بازار ميوه و تره بار هم در آنجا وجود دارد. كيسه هاي پلاستيكي از سيب و موز و گلابي پر مي شدند. امسال كه ماه رمضان به تابستان افتاده هندوانه هم پرمشتري شده و رفع عطش مي كند. تمام كوچه هاي اطراف و معابر اصلي براي پارك خودروها اشغال شده اند. كم كم ساعت افطار نزديك مي شود. يكي از خانم ها براي افطار امامزاده نذر كرده و مي خواهد سهمي در آن داشته باشد. ديگري يك پاكت شكلات و آجيل آورده. ميزهاي فلزي را جلوي امامزاده مي گذراند و ليوان هاي يك بار مصرف را از چاي پر مي كنند. هوا تاريك شده. يك نفر سيني نان و خرما را مي آورد. دور و بر ميز غلغله است. صداي اذان به گوش مي رسد.
نماز جماعت بعد از افطار به امامت حجت الاسلام بصيري برگزار مي شود. پيش از نماز فرصتي است تا مردم با امام جماعت صحبت كنند. يكي براي مشورت آمده، يكي از احكام مي پرسد و جالب تر از همه نفر سوم كه يك ساعت مچي پيدا كرده است.
حجت الاسلام بصيري مي گويد «بايد تا يك سال براي پيدا كردن صاحبش تلاش كنيم، مثلااعلاميه پخش كنيم. جاكفشي پر از كفش هاي نمازگزاران است. خيابان هاي دور و بر امامزاده اسماعيل خلوت است. داخل كوچه فقط چند خودرو به انتظار سبز شدن چراغ مانده اند. نانوايي ها تعطيل است.»
فقط دو، سه نفر در پياده رو ديده مي شوند. چراغ مغازه ها خاموش و چراغ خيابان ها روشن شده. عطر رمضان در خيابان پيچيده است. در رمضان همه مشغولند و پرجنب وجوش اما خيابان ها خلوت تر است شايد چون بزرگراه هاي ملاقات با خدا را در آسمان ساخته اند.
نگاه كنيد چقدر شلوغ است، ترافيك به بزرگراه هاي آسمان منتقل شده است.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *