بیتفاوتی آمریکا در برابر وضع فعلی "افغانستان" دردآور است
"طلبالدین غیاثی" نوشت: اکنون که سالها از قرارداد امنیتی کابل و واشنگتن میگذرد، نه تنها وضعیت افغانستان بهبود نیافته بلکه وضع آینده کشور تاریکتر از آنچه بود، است.
خبرگزاری میزان -
به گزارش سرویس بین الملل "طلبالدین غیاثی" نماینده محصلین افغانستانی در ترکمنستان طی یادداشتی به موضوع افزایش ناامنی در افغانستان و غیرموثر واقع شدنِ قرارداد امنیتی با آمریکا پرداخته است.
در این یادداشت آمده است: دوستان میگویند دموکراسی مخالف خونریزی و جنگ است! میگویند دموکراسی در پی ایجاد وحدت و توازن است! و میگویند دموکراسی «چنین و چنان» است!
اما آنطوری که نوازندگان دموکراسی در مورد اهمیت این واژه مینوازند، این واژه و نظام آن، آنقدر مهم نیستند. کلمه دموکراسی را به مثابه دانهای میدانم که شکارچی جهت شکارِ صید خویش به کار میبرد.
به جای پرداخت و فکر کردن به محتویات و ویژگیهای دموکراسی، ترجیح میدهم تا دستکشهای بوکس خود را به دست کنم و یا فیلم روسی و ترکی را تماشا کنم.
این دموکراسی لعنتی، منفورترین واژهای است که زمینه پایمال کردن حقوق انسانها را مساعد کرد و تولیدکنندگان دموکراسی به بهانه گسترش آن، انواع سلاحهای تولیدشده خود را به آزمایش گرفتند و میگیرند، و خونینترین رویدادها را به بهانه تطبیق و گسترش دموکراسی در کارنامههای خود ثبت کردند.
کارنامههای شوم دموکراسی نزد وجدانهای بیدار ثبت است، دفاتر خیالی حقوقِ بشر. دموکراسی در عراق، لیبی، مصر و ... چه کرد که در افغانستان کند.
دموکراسی را منفورتر از آن میدانم که بدبینان آن میگویند؛ چون برای آوردن این دموکراسی، باید زیربناهای یک کشور ویران شود، امن و امان آن از بین رود، نژادپرستی به اوج رسد، به غلام بودن آمریکا و زیرِ لنگ رفتن آن افتخار شود، و دهها شرایط دیگر تحمیل شود تا یک جامعه به دموکراسی برسد. رسیدن به دموکراسی را با این پیش زمینه و مقدمه قابل قبول نمی دانم.
در پشت این سکه سیاه دموکراسی، نقشهها و اهدافِ خونینی نهفته است که نفرت را نسبت به هیاهو و دغدغه دموکراسی میافزاید، و قبل از اینکه دموکراسی سرایان و تولیدکنندگان آن به اصلِ اهداف –نه چندان مهم- دموکراسی بپردازند، در جویبارِ خونین – ساخته و بافته خودشان- در جستجوی منفعت خویش هستند.
هر نظام و دولت نسبت به مردم خویش متعهد به خدمت است، و اگر شخص فاسدی در راس آن باشد، هیچگونه نظام حکومتی (به گفته بعضیها، هیچ گونه دموکراسی) وی را از نمیتواند از فساد نجات دهد.
وقتی به بهانه دموکراسی و تامین امنیت افغانستان، قرارداد امنیتی با غربیها منعقد شد، مردم کشور سکوتِ محتاطانه و بی طرفانه -به امید صلح و آرامی- اختیار کردند.
اکنون که سالها از قرارداد امنیتی میگذرد، نه تنها وضعیت کشور بهبود نیافته است، بلکه وضع آینده کشور را تاریکتر از آنچه بود، میبینم.
من نسبت به سکوت مقاماتی که در برابر قرارداد امنیتیِ بی فایده و غیرموثر ما با آمریکا سکوت کردهاند، تعجب میکنم و رضایتمندی و بیتفاوتی آمریکا-دشمن امن و امانِ جهان- در برابر وضع خون آلودِ ما، که بازار اسلحه فروشیاش را گرم ساخته است، برایم درد آور است.
پس لطفاً فریب کلمات پرمفهوم و دلنشین قدرت های جهانی و سیاسیون -کم غیرت-وطنی را نخورید.
کشوری را نمیتوانید پیدا کنید که بعد از مداخله تروریستان جهانی(آمریکا) تحت عنوان گسترش دموکراسی، صاحب یک نظام قدرتمند مرکزی شده باشد، و مردم آن روز خوش را دیده باشند.
/
در این یادداشت آمده است: دوستان میگویند دموکراسی مخالف خونریزی و جنگ است! میگویند دموکراسی در پی ایجاد وحدت و توازن است! و میگویند دموکراسی «چنین و چنان» است!
اما آنطوری که نوازندگان دموکراسی در مورد اهمیت این واژه مینوازند، این واژه و نظام آن، آنقدر مهم نیستند. کلمه دموکراسی را به مثابه دانهای میدانم که شکارچی جهت شکارِ صید خویش به کار میبرد.
به جای پرداخت و فکر کردن به محتویات و ویژگیهای دموکراسی، ترجیح میدهم تا دستکشهای بوکس خود را به دست کنم و یا فیلم روسی و ترکی را تماشا کنم.
این دموکراسی لعنتی، منفورترین واژهای است که زمینه پایمال کردن حقوق انسانها را مساعد کرد و تولیدکنندگان دموکراسی به بهانه گسترش آن، انواع سلاحهای تولیدشده خود را به آزمایش گرفتند و میگیرند، و خونینترین رویدادها را به بهانه تطبیق و گسترش دموکراسی در کارنامههای خود ثبت کردند.
کارنامههای شوم دموکراسی نزد وجدانهای بیدار ثبت است، دفاتر خیالی حقوقِ بشر. دموکراسی در عراق، لیبی، مصر و ... چه کرد که در افغانستان کند.
دموکراسی را منفورتر از آن میدانم که بدبینان آن میگویند؛ چون برای آوردن این دموکراسی، باید زیربناهای یک کشور ویران شود، امن و امان آن از بین رود، نژادپرستی به اوج رسد، به غلام بودن آمریکا و زیرِ لنگ رفتن آن افتخار شود، و دهها شرایط دیگر تحمیل شود تا یک جامعه به دموکراسی برسد. رسیدن به دموکراسی را با این پیش زمینه و مقدمه قابل قبول نمی دانم.
در پشت این سکه سیاه دموکراسی، نقشهها و اهدافِ خونینی نهفته است که نفرت را نسبت به هیاهو و دغدغه دموکراسی میافزاید، و قبل از اینکه دموکراسی سرایان و تولیدکنندگان آن به اصلِ اهداف –نه چندان مهم- دموکراسی بپردازند، در جویبارِ خونین – ساخته و بافته خودشان- در جستجوی منفعت خویش هستند.
هر نظام و دولت نسبت به مردم خویش متعهد به خدمت است، و اگر شخص فاسدی در راس آن باشد، هیچگونه نظام حکومتی (به گفته بعضیها، هیچ گونه دموکراسی) وی را از نمیتواند از فساد نجات دهد.
وقتی به بهانه دموکراسی و تامین امنیت افغانستان، قرارداد امنیتی با غربیها منعقد شد، مردم کشور سکوتِ محتاطانه و بی طرفانه -به امید صلح و آرامی- اختیار کردند.
اکنون که سالها از قرارداد امنیتی میگذرد، نه تنها وضعیت کشور بهبود نیافته است، بلکه وضع آینده کشور را تاریکتر از آنچه بود، میبینم.
من نسبت به سکوت مقاماتی که در برابر قرارداد امنیتیِ بی فایده و غیرموثر ما با آمریکا سکوت کردهاند، تعجب میکنم و رضایتمندی و بیتفاوتی آمریکا-دشمن امن و امانِ جهان- در برابر وضع خون آلودِ ما، که بازار اسلحه فروشیاش را گرم ساخته است، برایم درد آور است.
پس لطفاً فریب کلمات پرمفهوم و دلنشین قدرت های جهانی و سیاسیون -کم غیرت-وطنی را نخورید.
کشوری را نمیتوانید پیدا کنید که بعد از مداخله تروریستان جهانی(آمریکا) تحت عنوان گسترش دموکراسی، صاحب یک نظام قدرتمند مرکزی شده باشد، و مردم آن روز خوش را دیده باشند.
/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *