محمدرضا فروتن در «نقطه کور» سلطان شکست خوردههای جشنواره فیلم فجر میشود
مهدی گلستانه گفت: من پیش از این لقب سلطان عاشقانه های سینمای ایران را برای محمد رضا فروتن شنیده بودم اما باید بگویم که تنها تفاوت «نقطه کور» با فیلم های دیگری که فروتن در آنها کار کرده در این است که او در واقع در «نقطه کور» سلطان شکست خورده های سینمای ایران می شود و بعد از این فیلم او را با این عنوان خواهند شناخت.
خبرگزاری میزان -
به گزارش، فیلم سینمایی «نقطه کور» یکی از آثاری است که به تازگی به بخش سودای سیمرغ جشنواره سی و چهارم فیلم فجر راه یافته به همین مناسبت به گفت و گو با کارگردان جوان این فیلم «مهدی گلستانه» پرداختیم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
از قدمهای اولیه ساخت فیلم بیست و سه روز که حالا به «نقطه کو» تغییر داده بگویید؟
من در مرداد ماه سال 93 درخواست پروانه ساخت این فیلم را به وزارت ارشاد ارائه کردم در دوازده آذر سال 93 و همزمان با روز تولدم موفق به کسب پروانه ساخت شدیم ولی از آنجایی که در چنین مقطعی که قبل از برگزاری جشنواره فیلم فجر سرمایه گذار به کار ورود نمی کرد و اینکه بازیگرانی که مد نظر ما بود درترافیک کاری خود و استراحت های حین جشنواره و بعد از آن بودند امکان شروع کار نبود به همین دلیل به صورت اتوماتیک برنامه هایمان را به بعد از سال 93 و در واقع به سال 94 موکول کردیم.
اردیبهشت ماه سال 94 به صورت جدی وارد پیش تولید شدیم اول از همه من، پیمان جعفری و علی افشین راد به عنوان مدیر برنامه ریزی شروع به کار کردیم و هماهنگی های لازم را جهت مذاکره با بازیگران اصلی پروژه را آغاز کردیم.
در همان مقطع با محمد رضا فروتن موفق به عقد قرار داد شدیم بعد از او هانیه توسلی و سپس شقایق فراهانی به بازیگران ما اضافه شدند و در آخرین روزهای پیش تولید محسن کیایی، نیکی مظفری و خاطره اسدی نیز به بازیگران پروژه اضافه شدند. این را هم باید بگویم که با مریم بوبانی از همان ابتدا گفتگو کرده بودیم اما عقد قرارداد او به آخرین روزهای پیش تولید موکول شد.
با توجه به اینکه عوامل پشت دوربین هنوز وارد ترافیک کاری 94 نشده بودند زودتر با یکدیگر هماهنگ شدیم و باید بگویم همه آنها از بچه های حرفه ای و سیمرغ گرفته ها هستند ازهمان موقع برنامه مان این بود که در عید فطر «نقطه کو» را کلید بزنیم و می خواستیم در 28 تیرماه کار را آغاز کنیم اما با توجه به برنامه هایی که داشتیم و مسافرتی که برای محمد رضا فروتن پیش آمد درتاریخ 11 مرداد ماه کار را کلید زدیم..
به نظر شما استفاده ازدوربین روی دست در فیلمتان ضرورت داشت؟
کلیت فیلم ما دوربین روی دست نیست. فیلم ما دارای سه فصل است. یک فصل آن آرامش قبل از طوفان است که اتفاقاَ پلان هایمان فیکس و با سه پایه گرفته می شود. ما در این پلانها با میزانسن بازی کردیم و حرکت دوربین مورد استفاده نبود. فصل آرامش قبل از طوفان دوربین روی سه پایه بود و فیکس بودیم از جایی که تنش فیلمنامه شروع شد و اوج گرفت فیلمبرداری به صورت دوربین روی دست شروع شد به همین ترتیب در فیلم قاب بندی هایمان بسته تر می شود و در مونتاژمجبورشدیم کاتهای بیشتری بزنیم که تنش را افزایش دهیم زیرا به این صورت ریتم بالاتر می رود. در آرامش پس از طوفان دوربین روی سه پایه است و فضای نور متفاوت می شود که دلیل آن هم این است که فضای داستانی فیلم ریل تایم است یعنی به این ترتیب نورها کریستالی می شود و با روشن شدن محیط، فضای جذاب تری را به وجود می آورد، در پایان به سپیده دم می خوریم و نورهایمان سردتر می شود.شاید این آرامش قبل و بعد از طوفان خیلی با هم تفاوت داشته باشند. این نکته را هم باید بگویم که فقط فصل میانی فیلم ما به روش دوربین روی دست فیلمبرداری شد که البته برای آن توجیه نیز داریم.
«نقطه کور» بیشتر تک لوکیشنی است به خاطر هزینه های زیاد این روش را انتخاب کرده اید؟
اتفاقاَ ما در این پروژه خیلی بیشتر هزینه کردیم به این دلیل که داستان زمان بندی این شرایط را ایجاد نمی کرد که بتوانیم رج بزنیم یعنی اصلاَ این امکان وجود نداشت که برای مثال ابتدا سکانسهای داخل آشپزخانه را بگیریم و بعد به سراغ فیلمبرداری سکانسهای داخلی برویم .
آفیش فیلم ما به گونه ای بود که از سکانس یک شروع کردیم و همین طور پشت سر هم ادامه پیدا کرد به گونه ای که یک شب یک سکانس را گرفتیم، این روش کار بیشتر از هر کسی برای خود من خوب بود. به این دلیل که تداوم ریتمی کار را افزایش دادیم و خود این باعث شد که هزینه هایمان بالا برود زیرا برای مثال مجبور شدیم بالای 60 چراغ را هزینه کنیم که برای فیلمبرداری فیلم دچار مشکل نشویم و مدام چراغ ها را از هر باز نکنیم و به اتاقهای دیگر ببریم.این عوامل در عین حال که باعث افزایش هزینه های فیلم شد برای خود ما هم خوب بود به طوری که "غفوری" در آخرین لحظه کار را روتوش می کرد، برای مثال می دانستیم که میزانسن هایمان در هر اتاق چیست و قرار است چه اتفاقی بیافتد.این باعث می شد که زمان کمتری از ما گرفته شود اما به لحاظ مالی هزینه زیادی را برای ما به دنبال داشت.
یکی از مزیت های این روش کار این بود که فضای نفس کش زیادی را به مخاطب دادیم و به صورت تمام وقت داخل این خانه نیستیم. بیشتر از 60 درصد فیلم داخل خانه فیلمبرداری شد اما همانطور که رج نزدیم مدام از خانه بیرون می آمدیم و سکانسهای خارجی را فیلمبرداری می کردیم و دوباره به داخل خانه بازمیگشتیم این روش کار بیشتر از همه به نفع من، بازیگران و تدوین بود زیرا حس و حال کار به طور مداوم باقی می ماند. خشایار موحدیان ( تدوینگر) از این روش کار بسیار خوشحال و راضی بود زیرا ما به صورت پشت سر هم فیلمبرداری می کردیم و او نیز همزمان با ما جلو می آمد. شاید این بعد کارگردانی من در این بخش توانسته به بعد تهیه کنندگی من فائق آید یعنی هنگامی که بحث رقم و هزینه های فیلم پیش می آید، شاید منطقی تر این بود که رج می زدیم اما واقعیت این است که فیلم ما بر اساس منطق ساخته نمی شود بلکه فیلم را حسی می سازیم.
در واقع با این شیوه کار پلان قبلی به پلان بعدی گره می خورد و به یکدیگر بستگی داشتد. این موضوع باعث می شد ریتم روایت فیلم و دیالوگ های بازیگران بهتر شود. ما تنها یک سکانس را خارج از این شیوه کار فیلمبرداری کردیم اما در نهایت مجبور شدیم همان سکانس را تکرار کنیم. به نظرم جذابیت این فیلم برای من فیلمساز همین شیوه کار است.
این شیوه فیلمبرداری و کارگردانی چقدر روی تغییر فیلمنامه تأثیر گذاشت ؟
قبل از هر چیزی باید بگویم فیلمنامه تا قبل از اینکه به مرحله تولید برسد بیشتر از 9 بار بازنویسی شد. قبل از تولید ما بیشتر از 13 جلسه با کل بازیگران دورخوانی داشتیم و از همان ابتدا شرط کردیم که همه بازیگران باید در جلسات دورخوانی حضور داشته باشند زیرا در این جلسات بسیاری از اشکالات فیلم نامه ای مشخص شد و این اشکالات را مرتفع کردیم.
- آیا حضور «محمد رضا فروتن» در «نقطه کور» نوید یک فیلم عاشقانه را می دهد؟
من پیش از این لقب سلطان عاشقانه های سینمای ایران را برای محمد رضا فروتن شنیده بودم اما باید بگویم که تنها تفاوت این فیلم با فیلم های دیگری که فروتن در آنها کار کرده در این است که او در واقع در «نقطه کور» سلطان شکست خورده های سینمای ایران می شود و بعد از این فیلم او را با این عنوان خواهند شناخت.
همین جا، جا دارد مشخصا از سه نفر در این پروژه نام ببرم محمدرضا فروتن، هانیه توسلی و بخصوص مریم بوبانی که به شدت در این فیلم متفاوت از آنچه که تاکنون از آنها دیده ایم ظاهر می شوند که این موضوع کار را برای من سخت تر می کند زیرا نمی توانم از خیلی چیزها به راحتی بگذرم.
ما گاهی بیشتر از 27 برداشت تنها برای یک پلان داشتیم اما انگیزه بازیگران همچنان باقی می ماند و همه چیز را قوام یافته جلوی دوربین می بردند کار برای من سخت تر می شد.
- کمی از نقش های فیلم برایمان بگویید؟
در«نقطه کور» هانیه توسلی در نقش همسر محمد رضا فروتن است و شقایق فراهانی نقش خواهر فروتن را بازی می کند که اتفاقاَ در داستان با کنار هم قرار گرفتن اینها یک تقابل اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی ایجاد می شود و متوجه می شویم که نقشهای اصلی داستان های دیگری را با خود به همراه دارند محمد رضا فروتن به عنوان نماینده یک قشر فرودست جامعه که در تأمین معیشت خود دچار مشکل است و در این راستا نقش خسرو را بازی می کند که جوشکار سکوهای نفتی در عسلویه است به طور کلی هویت اصلی نقش ها با کنار هم قرار گرفتن آنها مشخص می شود و متوجه می شویم برخلاف آنچه که برخی تنها شو اف دارند نمی توان به آنها اعتماد کرد و در واقع تم کار به این گونه است که پیشداوری در آن مذمت شده است به طوری که به همه کاراکترهایمان را یک مشخصه و موقعیت داده ایم و با یک ماهیت دیگر از آن خارج می شوند.
- در فیلم دو بازیگر خردسال دوقلو هم دارید که برای پیدا کردن آنها با چه دردسرهایی مواجه شدید؟
بله در واقع ما دراین فیلم شش بازیگر کودک را داریم که دو نفر از آنها دوقلو هستند ما برای کار کودکان بیشتر از ششصد کودک را دیدیم و موضوعاتی برایمان پیش آمد که من هیچ گاه به آنها فکر نکرده بودم برای مثال نمی دانستم که اگر دو کودک دوقلو می خواهیم باید با انجمن دو قلوها وارد مذاکره شویم و پیش از والدین این کودکان انجمن دوقلوها طرف حساب ما است و باید با آنها صحبت کنیم. ما در این فیلم دو کودک دوقلوی هشت ساله را داریم و خیلی اتفاقی در جشنواره فیلم فجرسال گذشته آنها را در فیلم سینمایی "در دنیای تو ساعت چند است؟" دیدم و بعد متوجه شدم که آنها در رشت زندگی می کنند بواسطه علی مصفا این کودکان به ما معرفی شدند با توجه به اینکه ملاک ما در انتخاب این کودکان این بود که زیاد در فیلم های مختلف دیده نشده بودند آنها را انتخاب کردیم و با خانواده شان به تهران آوردیم به واقع این موضوع برای ما سخت اما دلنشین بود.
در فیلمسازی بیشتر به دنبال چه هستید؟
در فیلمسازی فضای ذهنی من به دنبال ملودارم اجتماعی است بخصوص فیلم نامه هایی که در بستر خانواده اتفاق می افتد برای من مهمتر هستند زیرا وقتی بحث خانواده و روابط خانوادگی مطرح می شوداز نظر من روابط خانوادگی یک مسئله بین المللی است و جغرافیا ندارد که بگوییم این اتفاق تنها درایران می افتد پیگیری این ژانر فیلمسازی خواسته قلبی من است به طور که حتی اولین فیلم من با عنوان " بگو که رویا نیست" همین فضا را داشت و باید بگویم جزو اولین فیلم های شبکه نمایش خانگی است که هنوز هم در فروشگاه ها به فروش می رسد و مجدداَ وارد بازار شده است.
"دردسر بزرگ" و فضای آن را دوست داشتم اما قلباَ فضای ملودارم را بیشتر می پسندم و شاید به همین دلیل است که بین "درد سر بزرگ" و "نازنین" چهار سال فاصله افتاد و با وجود اینکه پیشنهاد زیادی از سوی تهیه کنندگان برای کار داشتم قبول نکردم. "نازنین" ملودرامی که بیشتر در قالب اجتماع رخ می داد اما با این وجود آن را هم دوست داشتم.
از «نقطه کور» به این نتیجه رسیدم که تهیه کنندگی کارهایم را خودم به عهده بگیرم زیرا می خواستم صفر تا صد شکست یا موفقیت هر فیلمی برای خودم باشد. این تمامیت خواهی من نمی گذاشت که بیایم و هر چیزی را سهم بندی کنم و فرد دیگری را هم وارد ماجرا کنم. شاید دلیل اینکه کل سال 93 را درگیر گرفتن پروانه ساخت و تأمین سرمایه بودم همین باشد من عملاَ در سال 93 حتی یک فریم را هم فیلمبرداری نکردم.
الان با این روش کار شرایط به گونه ای شده که به عبارتی ریش و قیچی دست خودم است و خودم می دانم که می خواهم چه کاری را انجام بدهم و قرار است چه کاری را انجام بدهم زیرا دیگر درگیر این مسئله نمی شوم که تهیه کننده را متقاعد کنم که سرمایه گذاری فیلم را به عهده بگیرد برای مثال من مطمئن بودم که برای ساخت «نقطه کور» اگر با هر تهیه کننده ای صحبت می کردم سرمایه گذاری ساخت آن را قبول نمی کرد زیرا من کاراکتر اصلی را برای فیلم در نظر نگرفته بودم برای هر کدام از آنها تنها یکی دو گزینه انتخاب کرده بودم و تأکید زیادی بر آنها داشتم. این درد بزرگی است و تهیه کنندگان این اتفاق را دوست ندارند و می خواهند گزینه های دیگری نیز برای بازیگران در نظر گرفته شود اما حالا که می بینم پخش کنندگان زیادی به من پیشنهاد کار می دهند متوجه می شوم که تصمیم و انتخابم غلط نبوده و مسیر را به اشتباه نرفته ام.
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید
نه من صحبتی ندارم از شما تشکر می کنم. آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما و مخاطبان را دارم.
از قدمهای اولیه ساخت فیلم بیست و سه روز که حالا به «نقطه کو» تغییر داده بگویید؟
من در مرداد ماه سال 93 درخواست پروانه ساخت این فیلم را به وزارت ارشاد ارائه کردم در دوازده آذر سال 93 و همزمان با روز تولدم موفق به کسب پروانه ساخت شدیم ولی از آنجایی که در چنین مقطعی که قبل از برگزاری جشنواره فیلم فجر سرمایه گذار به کار ورود نمی کرد و اینکه بازیگرانی که مد نظر ما بود درترافیک کاری خود و استراحت های حین جشنواره و بعد از آن بودند امکان شروع کار نبود به همین دلیل به صورت اتوماتیک برنامه هایمان را به بعد از سال 93 و در واقع به سال 94 موکول کردیم.
اردیبهشت ماه سال 94 به صورت جدی وارد پیش تولید شدیم اول از همه من، پیمان جعفری و علی افشین راد به عنوان مدیر برنامه ریزی شروع به کار کردیم و هماهنگی های لازم را جهت مذاکره با بازیگران اصلی پروژه را آغاز کردیم.
در همان مقطع با محمد رضا فروتن موفق به عقد قرار داد شدیم بعد از او هانیه توسلی و سپس شقایق فراهانی به بازیگران ما اضافه شدند و در آخرین روزهای پیش تولید محسن کیایی، نیکی مظفری و خاطره اسدی نیز به بازیگران پروژه اضافه شدند. این را هم باید بگویم که با مریم بوبانی از همان ابتدا گفتگو کرده بودیم اما عقد قرارداد او به آخرین روزهای پیش تولید موکول شد.
با توجه به اینکه عوامل پشت دوربین هنوز وارد ترافیک کاری 94 نشده بودند زودتر با یکدیگر هماهنگ شدیم و باید بگویم همه آنها از بچه های حرفه ای و سیمرغ گرفته ها هستند ازهمان موقع برنامه مان این بود که در عید فطر «نقطه کو» را کلید بزنیم و می خواستیم در 28 تیرماه کار را آغاز کنیم اما با توجه به برنامه هایی که داشتیم و مسافرتی که برای محمد رضا فروتن پیش آمد درتاریخ 11 مرداد ماه کار را کلید زدیم..
به نظر شما استفاده ازدوربین روی دست در فیلمتان ضرورت داشت؟
کلیت فیلم ما دوربین روی دست نیست. فیلم ما دارای سه فصل است. یک فصل آن آرامش قبل از طوفان است که اتفاقاَ پلان هایمان فیکس و با سه پایه گرفته می شود. ما در این پلانها با میزانسن بازی کردیم و حرکت دوربین مورد استفاده نبود. فصل آرامش قبل از طوفان دوربین روی سه پایه بود و فیکس بودیم از جایی که تنش فیلمنامه شروع شد و اوج گرفت فیلمبرداری به صورت دوربین روی دست شروع شد به همین ترتیب در فیلم قاب بندی هایمان بسته تر می شود و در مونتاژمجبورشدیم کاتهای بیشتری بزنیم که تنش را افزایش دهیم زیرا به این صورت ریتم بالاتر می رود. در آرامش پس از طوفان دوربین روی سه پایه است و فضای نور متفاوت می شود که دلیل آن هم این است که فضای داستانی فیلم ریل تایم است یعنی به این ترتیب نورها کریستالی می شود و با روشن شدن محیط، فضای جذاب تری را به وجود می آورد، در پایان به سپیده دم می خوریم و نورهایمان سردتر می شود.شاید این آرامش قبل و بعد از طوفان خیلی با هم تفاوت داشته باشند. این نکته را هم باید بگویم که فقط فصل میانی فیلم ما به روش دوربین روی دست فیلمبرداری شد که البته برای آن توجیه نیز داریم.
«نقطه کور» بیشتر تک لوکیشنی است به خاطر هزینه های زیاد این روش را انتخاب کرده اید؟
اتفاقاَ ما در این پروژه خیلی بیشتر هزینه کردیم به این دلیل که داستان زمان بندی این شرایط را ایجاد نمی کرد که بتوانیم رج بزنیم یعنی اصلاَ این امکان وجود نداشت که برای مثال ابتدا سکانسهای داخل آشپزخانه را بگیریم و بعد به سراغ فیلمبرداری سکانسهای داخلی برویم .
آفیش فیلم ما به گونه ای بود که از سکانس یک شروع کردیم و همین طور پشت سر هم ادامه پیدا کرد به گونه ای که یک شب یک سکانس را گرفتیم، این روش کار بیشتر از هر کسی برای خود من خوب بود. به این دلیل که تداوم ریتمی کار را افزایش دادیم و خود این باعث شد که هزینه هایمان بالا برود زیرا برای مثال مجبور شدیم بالای 60 چراغ را هزینه کنیم که برای فیلمبرداری فیلم دچار مشکل نشویم و مدام چراغ ها را از هر باز نکنیم و به اتاقهای دیگر ببریم.این عوامل در عین حال که باعث افزایش هزینه های فیلم شد برای خود ما هم خوب بود به طوری که "غفوری" در آخرین لحظه کار را روتوش می کرد، برای مثال می دانستیم که میزانسن هایمان در هر اتاق چیست و قرار است چه اتفاقی بیافتد.این باعث می شد که زمان کمتری از ما گرفته شود اما به لحاظ مالی هزینه زیادی را برای ما به دنبال داشت.
یکی از مزیت های این روش کار این بود که فضای نفس کش زیادی را به مخاطب دادیم و به صورت تمام وقت داخل این خانه نیستیم. بیشتر از 60 درصد فیلم داخل خانه فیلمبرداری شد اما همانطور که رج نزدیم مدام از خانه بیرون می آمدیم و سکانسهای خارجی را فیلمبرداری می کردیم و دوباره به داخل خانه بازمیگشتیم این روش کار بیشتر از همه به نفع من، بازیگران و تدوین بود زیرا حس و حال کار به طور مداوم باقی می ماند. خشایار موحدیان ( تدوینگر) از این روش کار بسیار خوشحال و راضی بود زیرا ما به صورت پشت سر هم فیلمبرداری می کردیم و او نیز همزمان با ما جلو می آمد. شاید این بعد کارگردانی من در این بخش توانسته به بعد تهیه کنندگی من فائق آید یعنی هنگامی که بحث رقم و هزینه های فیلم پیش می آید، شاید منطقی تر این بود که رج می زدیم اما واقعیت این است که فیلم ما بر اساس منطق ساخته نمی شود بلکه فیلم را حسی می سازیم.
در واقع با این شیوه کار پلان قبلی به پلان بعدی گره می خورد و به یکدیگر بستگی داشتد. این موضوع باعث می شد ریتم روایت فیلم و دیالوگ های بازیگران بهتر شود. ما تنها یک سکانس را خارج از این شیوه کار فیلمبرداری کردیم اما در نهایت مجبور شدیم همان سکانس را تکرار کنیم. به نظرم جذابیت این فیلم برای من فیلمساز همین شیوه کار است.
این شیوه فیلمبرداری و کارگردانی چقدر روی تغییر فیلمنامه تأثیر گذاشت ؟
قبل از هر چیزی باید بگویم فیلمنامه تا قبل از اینکه به مرحله تولید برسد بیشتر از 9 بار بازنویسی شد. قبل از تولید ما بیشتر از 13 جلسه با کل بازیگران دورخوانی داشتیم و از همان ابتدا شرط کردیم که همه بازیگران باید در جلسات دورخوانی حضور داشته باشند زیرا در این جلسات بسیاری از اشکالات فیلم نامه ای مشخص شد و این اشکالات را مرتفع کردیم.
- آیا حضور «محمد رضا فروتن» در «نقطه کور» نوید یک فیلم عاشقانه را می دهد؟
من پیش از این لقب سلطان عاشقانه های سینمای ایران را برای محمد رضا فروتن شنیده بودم اما باید بگویم که تنها تفاوت این فیلم با فیلم های دیگری که فروتن در آنها کار کرده در این است که او در واقع در «نقطه کور» سلطان شکست خورده های سینمای ایران می شود و بعد از این فیلم او را با این عنوان خواهند شناخت.
همین جا، جا دارد مشخصا از سه نفر در این پروژه نام ببرم محمدرضا فروتن، هانیه توسلی و بخصوص مریم بوبانی که به شدت در این فیلم متفاوت از آنچه که تاکنون از آنها دیده ایم ظاهر می شوند که این موضوع کار را برای من سخت تر می کند زیرا نمی توانم از خیلی چیزها به راحتی بگذرم.
ما گاهی بیشتر از 27 برداشت تنها برای یک پلان داشتیم اما انگیزه بازیگران همچنان باقی می ماند و همه چیز را قوام یافته جلوی دوربین می بردند کار برای من سخت تر می شد.
- کمی از نقش های فیلم برایمان بگویید؟
در«نقطه کور» هانیه توسلی در نقش همسر محمد رضا فروتن است و شقایق فراهانی نقش خواهر فروتن را بازی می کند که اتفاقاَ در داستان با کنار هم قرار گرفتن اینها یک تقابل اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی ایجاد می شود و متوجه می شویم که نقشهای اصلی داستان های دیگری را با خود به همراه دارند محمد رضا فروتن به عنوان نماینده یک قشر فرودست جامعه که در تأمین معیشت خود دچار مشکل است و در این راستا نقش خسرو را بازی می کند که جوشکار سکوهای نفتی در عسلویه است به طور کلی هویت اصلی نقش ها با کنار هم قرار گرفتن آنها مشخص می شود و متوجه می شویم برخلاف آنچه که برخی تنها شو اف دارند نمی توان به آنها اعتماد کرد و در واقع تم کار به این گونه است که پیشداوری در آن مذمت شده است به طوری که به همه کاراکترهایمان را یک مشخصه و موقعیت داده ایم و با یک ماهیت دیگر از آن خارج می شوند.
- در فیلم دو بازیگر خردسال دوقلو هم دارید که برای پیدا کردن آنها با چه دردسرهایی مواجه شدید؟
بله در واقع ما دراین فیلم شش بازیگر کودک را داریم که دو نفر از آنها دوقلو هستند ما برای کار کودکان بیشتر از ششصد کودک را دیدیم و موضوعاتی برایمان پیش آمد که من هیچ گاه به آنها فکر نکرده بودم برای مثال نمی دانستم که اگر دو کودک دوقلو می خواهیم باید با انجمن دو قلوها وارد مذاکره شویم و پیش از والدین این کودکان انجمن دوقلوها طرف حساب ما است و باید با آنها صحبت کنیم. ما در این فیلم دو کودک دوقلوی هشت ساله را داریم و خیلی اتفاقی در جشنواره فیلم فجرسال گذشته آنها را در فیلم سینمایی "در دنیای تو ساعت چند است؟" دیدم و بعد متوجه شدم که آنها در رشت زندگی می کنند بواسطه علی مصفا این کودکان به ما معرفی شدند با توجه به اینکه ملاک ما در انتخاب این کودکان این بود که زیاد در فیلم های مختلف دیده نشده بودند آنها را انتخاب کردیم و با خانواده شان به تهران آوردیم به واقع این موضوع برای ما سخت اما دلنشین بود.
در فیلمسازی بیشتر به دنبال چه هستید؟
در فیلمسازی فضای ذهنی من به دنبال ملودارم اجتماعی است بخصوص فیلم نامه هایی که در بستر خانواده اتفاق می افتد برای من مهمتر هستند زیرا وقتی بحث خانواده و روابط خانوادگی مطرح می شوداز نظر من روابط خانوادگی یک مسئله بین المللی است و جغرافیا ندارد که بگوییم این اتفاق تنها درایران می افتد پیگیری این ژانر فیلمسازی خواسته قلبی من است به طور که حتی اولین فیلم من با عنوان " بگو که رویا نیست" همین فضا را داشت و باید بگویم جزو اولین فیلم های شبکه نمایش خانگی است که هنوز هم در فروشگاه ها به فروش می رسد و مجدداَ وارد بازار شده است.
"دردسر بزرگ" و فضای آن را دوست داشتم اما قلباَ فضای ملودارم را بیشتر می پسندم و شاید به همین دلیل است که بین "درد سر بزرگ" و "نازنین" چهار سال فاصله افتاد و با وجود اینکه پیشنهاد زیادی از سوی تهیه کنندگان برای کار داشتم قبول نکردم. "نازنین" ملودرامی که بیشتر در قالب اجتماع رخ می داد اما با این وجود آن را هم دوست داشتم.
از «نقطه کور» به این نتیجه رسیدم که تهیه کنندگی کارهایم را خودم به عهده بگیرم زیرا می خواستم صفر تا صد شکست یا موفقیت هر فیلمی برای خودم باشد. این تمامیت خواهی من نمی گذاشت که بیایم و هر چیزی را سهم بندی کنم و فرد دیگری را هم وارد ماجرا کنم. شاید دلیل اینکه کل سال 93 را درگیر گرفتن پروانه ساخت و تأمین سرمایه بودم همین باشد من عملاَ در سال 93 حتی یک فریم را هم فیلمبرداری نکردم.
الان با این روش کار شرایط به گونه ای شده که به عبارتی ریش و قیچی دست خودم است و خودم می دانم که می خواهم چه کاری را انجام بدهم و قرار است چه کاری را انجام بدهم زیرا دیگر درگیر این مسئله نمی شوم که تهیه کننده را متقاعد کنم که سرمایه گذاری فیلم را به عهده بگیرد برای مثال من مطمئن بودم که برای ساخت «نقطه کور» اگر با هر تهیه کننده ای صحبت می کردم سرمایه گذاری ساخت آن را قبول نمی کرد زیرا من کاراکتر اصلی را برای فیلم در نظر نگرفته بودم برای هر کدام از آنها تنها یکی دو گزینه انتخاب کرده بودم و تأکید زیادی بر آنها داشتم. این درد بزرگی است و تهیه کنندگان این اتفاق را دوست ندارند و می خواهند گزینه های دیگری نیز برای بازیگران در نظر گرفته شود اما حالا که می بینم پخش کنندگان زیادی به من پیشنهاد کار می دهند متوجه می شوم که تصمیم و انتخابم غلط نبوده و مسیر را به اشتباه نرفته ام.
در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید
نه من صحبتی ندارم از شما تشکر می کنم. آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما و مخاطبان را دارم.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *