سرنوشت دانشجویی که تظاهر به سرطان میکرد +تصویر
خبرگزاری میزان - الیسا دروغهای بسیار زیادی به معلم 49 سالهی خود گفته بود ازجمله اینکه والدینش از وی سوءاستفاده میکنند و فقط 5 ماه دیگر زنده است.
به گزارش به نقل از تی نیوز، الیسا بیانکوی 22 ساله خانوادهی سالی
رِتلاک را از هم پاشید و سالی را راضی کرد شغلش را رها کرده و واپسین
روزهای زندگی الیسا را در کنارش بماند و از وی مراقبت کند.
الیسا
دروغهای بسیار زیادی به معلم 49 سالهی خود گفته بود ازجمله اینکه والدینش
از وی سوءاستفاده میکنند و فقط 5 ماه دیگر زنده است.
این معلم دلسوز که مادر 4 کودک است، هرروز دانشجوی بیمارش را به بیمارستان میبرد. الیسا نیز وقتش را در کافه بیمارستان میگذراند و خودش را باندپیچی میکرد.
بهعلاوه الیسا ایمیلی دروغین ساخت به نام جان که مثلاً تازه همسرش را ازدستداده و از این طریق با معلم خود تماس اینترنتی داشت بهگونهای که روابط میان معلم و شخصیت خیالی جان بسیار نزدیک شده بود اما الیسا طی ایمیلی به خانم رتالاک گفت که جان سرطان گرفته و به همین راحتی جان را کشت و از زندگی سالی خارج کرد.
درواقع داستان آشنایی الیسا و خانم رتلاک به عقبتر و زمانی برمیگردد که الیسا در کالج سنت آستل ثبتنام کرد و از شاگردان خانم رتلاک شد که آن زمان مربی بهداشت و سلامت اجتماعی بود. سال اول اتفاق خاصی نیفتاد اما از سال دوم الیسا ادعا کرد که دچار حملههای عصبی میشود و مادرش را عامل کبودی دور چشمش معرفی کرد و از معلمش کمک خواست. مدتی پس از گرفتن دیپلم الیسا مجدداً به نزد معلمش آمد و از او خواست دو روز پیش او بماند. این معلم دلسوز حتی 750 پوند برای مجهز کردن اتاق الیسا در دانشگاه هزینه کرد و بدین ترتیب تا سه هفته دیگر از الیسا خبری نبود. اما پس از سه هفته او بازگشت و ادعا کرد که در خونش ادرار میبیند.
خانم رتلاک از اینکه الیسا را مجبور کرده بود پیش از عمل خیالی درآوردن کلیهی به نزد خانوادهاش برگردد، احساس ناراحتی میکرد.
اما زمانی که مارس 2013 سالی از الیسا خواست به دنبال کار برود، الیسا تظاهر کرد که در کلیهی دیگرش تومور دارد و حتی نامههایی ساختگی از طرف بیمارستان تهیه کرد و به سالی نشان داد که وی را بهشدت شوکه کرد. در این نامهها ادعاشده بود که الیسا فقط 5 ماه دیگر زنده میماند. اما آقای رتلاک که بهشدت از درگیری با مسائل الیسا به تنگ آمده بود بالاخره طاقت نیاورد و از همسرش طلاق گرفت.
از آنسو الیسا مدام تظاهر میکرد که دردش بیشتر میشود بهگونهای که دیگر در تخت خواب معلمش میخوابید تا 24 ساعته از وی مراقبت شود. الیسا از خانم رتلاک خواسته بود که در خانه بمیرد و به همین دلیل بابت خرید تجهیزات کمک درمانی 2000 پوند دیگر برای خانم رتلاک هزینه ایجاد شد.
بهعلاوه یک مهمانی خداحافظی نیز برگزار شد که در آنهمه دوستان الیسا مجبور شدند به دروغهای الیسا ادامه دهند و حتی یکی از دوستانش برای او لباس مخصوص روز تدفین آورده بود.
اما سال 2013 که بیانکو گفت که پدرش میخواهد او را به خانه بازگرداند خانم رتلاک به بیمارستان مراجعه کرد و حقیقت برایش فاش شد و دریافت هیچ پرونده پزشکی به نام بیانکو وجود ندارد. حتی وقتی خانم رتلاک بیانکو را در کافه بیمارستان و در حال باندپیچی کردن خودش دید و از او پرسید آیا همه اینها ساختگی بوده الیسا بهراحتی گفت بله!
دادگاه ضمن تأکید بر عجیب بودن این مورد قضایی و اینکه تعیین مجازات برای به بازی گرفتن احساسات یک انسان سخت است الیسا را به دو سال و 8 ماه حبس محکوم کرد.
این معلم دلسوز که مادر 4 کودک است، هرروز دانشجوی بیمارش را به بیمارستان میبرد. الیسا نیز وقتش را در کافه بیمارستان میگذراند و خودش را باندپیچی میکرد.
بهعلاوه الیسا ایمیلی دروغین ساخت به نام جان که مثلاً تازه همسرش را ازدستداده و از این طریق با معلم خود تماس اینترنتی داشت بهگونهای که روابط میان معلم و شخصیت خیالی جان بسیار نزدیک شده بود اما الیسا طی ایمیلی به خانم رتالاک گفت که جان سرطان گرفته و به همین راحتی جان را کشت و از زندگی سالی خارج کرد.
درواقع داستان آشنایی الیسا و خانم رتلاک به عقبتر و زمانی برمیگردد که الیسا در کالج سنت آستل ثبتنام کرد و از شاگردان خانم رتلاک شد که آن زمان مربی بهداشت و سلامت اجتماعی بود. سال اول اتفاق خاصی نیفتاد اما از سال دوم الیسا ادعا کرد که دچار حملههای عصبی میشود و مادرش را عامل کبودی دور چشمش معرفی کرد و از معلمش کمک خواست. مدتی پس از گرفتن دیپلم الیسا مجدداً به نزد معلمش آمد و از او خواست دو روز پیش او بماند. این معلم دلسوز حتی 750 پوند برای مجهز کردن اتاق الیسا در دانشگاه هزینه کرد و بدین ترتیب تا سه هفته دیگر از الیسا خبری نبود. اما پس از سه هفته او بازگشت و ادعا کرد که در خونش ادرار میبیند.
خانم رتلاک از اینکه الیسا را مجبور کرده بود پیش از عمل خیالی درآوردن کلیهی به نزد خانوادهاش برگردد، احساس ناراحتی میکرد.
اما زمانی که مارس 2013 سالی از الیسا خواست به دنبال کار برود، الیسا تظاهر کرد که در کلیهی دیگرش تومور دارد و حتی نامههایی ساختگی از طرف بیمارستان تهیه کرد و به سالی نشان داد که وی را بهشدت شوکه کرد. در این نامهها ادعاشده بود که الیسا فقط 5 ماه دیگر زنده میماند. اما آقای رتلاک که بهشدت از درگیری با مسائل الیسا به تنگ آمده بود بالاخره طاقت نیاورد و از همسرش طلاق گرفت.
از آنسو الیسا مدام تظاهر میکرد که دردش بیشتر میشود بهگونهای که دیگر در تخت خواب معلمش میخوابید تا 24 ساعته از وی مراقبت شود. الیسا از خانم رتلاک خواسته بود که در خانه بمیرد و به همین دلیل بابت خرید تجهیزات کمک درمانی 2000 پوند دیگر برای خانم رتلاک هزینه ایجاد شد.
بهعلاوه یک مهمانی خداحافظی نیز برگزار شد که در آنهمه دوستان الیسا مجبور شدند به دروغهای الیسا ادامه دهند و حتی یکی از دوستانش برای او لباس مخصوص روز تدفین آورده بود.
اما سال 2013 که بیانکو گفت که پدرش میخواهد او را به خانه بازگرداند خانم رتلاک به بیمارستان مراجعه کرد و حقیقت برایش فاش شد و دریافت هیچ پرونده پزشکی به نام بیانکو وجود ندارد. حتی وقتی خانم رتلاک بیانکو را در کافه بیمارستان و در حال باندپیچی کردن خودش دید و از او پرسید آیا همه اینها ساختگی بوده الیسا بهراحتی گفت بله!
دادگاه ضمن تأکید بر عجیب بودن این مورد قضایی و اینکه تعیین مجازات برای به بازی گرفتن احساسات یک انسان سخت است الیسا را به دو سال و 8 ماه حبس محکوم کرد.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *