شکست انقلابیون ونزوئلا با نفوذ آمریکا
خبرگزاری میزان - آمریکا برای این که بتواند اقتدار از دست رفته خود را در آمریکای لاتین دوبار به دست آورد سال ها برای آن سرمایه گذاری کرد. کشورهای آمریکای لاتین سال های نه چندان دور حیاط خلوت ایالات متحده محسوب می شدند اما قدرت گرفتن چپ ها در کشورهای آمریکای لاتین این امتیاز را از یانکی ها گرفته بود.
خبرگزاری میزان -
به گزارش گروه بین الملل ، آمریکای لاتین از اهمیت فوق العاده ای برای آمریکا برخوردار است، نزدیکی ومنابع طبیعی و بکر آن برای ایالات متحده همیشه طمع ایجاد کرده است و به همین خاطر مقامات آمریکا نمی توانند از آن چشم پوشی کنند.
اما سیاست هایی که رژیم آمریکا در این منطقه پیاده کرد باعث شد تا مردم از احزاب و افراد غرب زده و وابسته به آمریکا روگردان شوند و دولت های خود را ضد آمریکایی انتخاب کنند.
سال ها به همین منوال گذشت، بیشتر کشورهای آمریکای لاتین با روی کار آمدن دولت های چپگرا، معضل بزرگی را برای آمریکا در منطقه ایجاد کرده بودند.
کوبا یکی از نخستین کشورهای انقلابی منطقه آمریکای لاتین با انقلاب خود توانست یکی از مهره های دست نشانده آمریکا در منطقه را از میان بردارد. اما آلنده سرنوشت بدی را تجربه کرد. شیلی با روی کار آمدن سالوادور آلنده رئیس جمهوری چپ گرای این کشور از آمریکا دور شد اما مقامات کاخ سفید نتوانستند دوری شیلی را از خود تحمل کنند و با حمایت از ژنرال پینوشه کودتای خونینی را علیه آلنده به راه انداختند. طراح کودتای شیلی، هنری کیسینجر بود.
آمریکا تلاش کرد دولت آلنده را بهویژه با کمکهای مالی به مخالفانش بیثبات کند. اسنادی که از گفتوگوهای نیکسون و دولتمردان وقت آمریکا از جمله هنری کیسینجر، مشاور امنیتی او منتشر شدهاند، علاقه دولت آمریکا به سقوط دولت آلنده را نشان میدهد.
بر اساس اسناد منتشرشده، کیسینجر ۵ روز پس از کودتا در شیلی گلایه میکند که روزنامههای آمریکایی به جای آنکه سقوط دولتی نزدیک به تفکر کمونیسم را جشن بگیرند از آن اظهار تأسف میکنند. او در همین باره گفت؛ «در زمان آیزنهاور [اگر چنین میشد] تبدیل به قهرمان میشدیم». ریچارد نیکسون به کیسینجر میگوید: «ما این کار را نکردیم. دست ما در این ماجرا دیده نمیشود». کیسینجر هم به رئیس جمهور پاسخ میدهد: «ما آن را انجام ندادیم، مسلم است، ما به آنها [کودتاگران] کمک کردیم…تا جایی که شد بهترین شرایط را فراهم کردیم».
هنری کیسینجر در عین حال در خاطرات خود هرگونه نقشآفرینی دولت ایالات متحده در کودتای نظامی سال ۱۹۷۳ شیلی را رد میکند و این ادعا را ساخته و پرداخته کمونیست ها می داند.
آلنده در کاخ ریاست جمهوری خود کشته می شود و پینوشه هم پس از سال ها دیکتاتوری، مرگ به سراغش می آید اما انقلاب های ضد امپریالیستی منطقه آمریکای لاتین ادامه می یابد.
انقلابی که در ونزوئلا با نقش آفرینی هوگو چاوز انجام شد، ضربه دیگری بر سیاست های مداخله گرانه آمریکا در منطقه بود. برای سرنگون کردن دولت انقلابی ونزوئلا، آمریکایی ها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام دادند. از کودتا گرفته تا تحریم های سیاسی و اقتصادی و ایجاد اعتراضات مردمی، اما موفق به شکست این انقلاب نشدند.
روابط چاوز با جمهوری اسلامی ایران بسیار نزدیک و راهبردی شد به گونه ای که این روابط نگرانی آمریکایی ها را برانگیخت. آمریکا از این بابت که ایران در حیاط خلوت کاخ سفید حضور یافته بسیار نگران بود.
مرگ زود هنگام چاوز رئیس جمهوری انقلابی ونزوئلا برای این کشور سنگین بود. مرگی که مشکوک می نمود. بسیاری بر این باورند که بیماری سرطان او که به سرعت چاوز را از پا در آورد کار سازمان های اطلاعاتی آمریکا به ویژه سیا بود. البته چنین اقداماتی در کارنامه آمریکا و سازمان سیا در پرونده های گوناگون وجود دارد و بعید هم نیست که آمریکایی ها دست به چنین کاری زده باشند.
مرگ چاوز به تضعیف ونزوئلا ختم شد. پایان دولت دهم که با کشورهای آمریکای لاتین مناسبات بسیار نزدیکی داشت، حمایت های ایران هم از این منطقه حساس کم و قطع شد.
آمریکا فرصت نفوذ را به خوبی درک کرده بود. کشورهایی همچون آرژانتین، برزیل و سپس ونزوئلا یکی یکی با گسترش نفوذ آمریکا گرایش های غربگرایانه یافتند و دولت های انقلابی و ضد آمریکایی با برنامه های آمریکا کنار رفتند.
شکست انقلابی های آمریکای لاتین در حالی تکمیل می شود که دنیا درگیر بحرانی سخت در منطقه غرب آسیا است. در واقع آمریکا با مشغولیتی که در منطقه ما به وجود آورده، کودتاهای نرم و سیاسی خود را در آمریکای لاتین پیاده کرده است.
کاخ سفید خیالش از بابت غرب آسیا راحت است، با وجود کشورهای سرسپرده و مرتجع منطقه در کنار رژیم صهیونیستی، در این منطقه هر اندازه هم جنگ باشد به نفع آمریکا تمام خواهد شد. تنها مشکل جدی آمریکا حضور مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران در منطقه است.
پیروزی مخالفان دولت در ونزوئلا پیروزی مردم نیست بلکه حمایت های آمریکا ضد انقلاب های این کشور را پس از مرگ چاوز تقویت کرد تا در چنین زمانی در یک به ظاهر پروسه انتخابات پارلمانی بر سر کار بیاورد تا انگ کودتا هم به او وارد نشود، اما اتفاقی که در ونزوئلا افتاد یک کودتای بزرگ بود. چه بسا پارلمان ونزوئلا که اکنون اکثریت آن در دست مخالفان انقلاب است، دست به یکی کنند و دوره ریاست جمهوری مادورو را هم کوتاه تا بتوانند با برگزاری یک انتخابات زود هنگام ریاست جمهوری این کشو را هم در دست بگیرند.
نفوذ آمریکا به بدنه حاکمیت ونزوئلا و کنار گذاشتن آرمان های انقلابی مردم این کشور باعث چنین اتفاقی شد. آیا اکنون که غربگرایان توانستند پارلمان این کشور را در دست بگیرند مشکلات اقتصادی آنها حل خواهد شد؟ یا این که ناجی افسانه ای (آمریکا)وارد می شود و همه مشکلات آنها را حل می کند؟ چنین اتفاق در ونزوئلا ثابت می کند که هشدارهای رهبر انقلاب درباره نفوذ آمریکا در ایران جدی است.
انتهای پیام/
اما سیاست هایی که رژیم آمریکا در این منطقه پیاده کرد باعث شد تا مردم از احزاب و افراد غرب زده و وابسته به آمریکا روگردان شوند و دولت های خود را ضد آمریکایی انتخاب کنند.
سال ها به همین منوال گذشت، بیشتر کشورهای آمریکای لاتین با روی کار آمدن دولت های چپگرا، معضل بزرگی را برای آمریکا در منطقه ایجاد کرده بودند.
کوبا یکی از نخستین کشورهای انقلابی منطقه آمریکای لاتین با انقلاب خود توانست یکی از مهره های دست نشانده آمریکا در منطقه را از میان بردارد. اما آلنده سرنوشت بدی را تجربه کرد. شیلی با روی کار آمدن سالوادور آلنده رئیس جمهوری چپ گرای این کشور از آمریکا دور شد اما مقامات کاخ سفید نتوانستند دوری شیلی را از خود تحمل کنند و با حمایت از ژنرال پینوشه کودتای خونینی را علیه آلنده به راه انداختند. طراح کودتای شیلی، هنری کیسینجر بود.
آمریکا تلاش کرد دولت آلنده را بهویژه با کمکهای مالی به مخالفانش بیثبات کند. اسنادی که از گفتوگوهای نیکسون و دولتمردان وقت آمریکا از جمله هنری کیسینجر، مشاور امنیتی او منتشر شدهاند، علاقه دولت آمریکا به سقوط دولت آلنده را نشان میدهد.
بر اساس اسناد منتشرشده، کیسینجر ۵ روز پس از کودتا در شیلی گلایه میکند که روزنامههای آمریکایی به جای آنکه سقوط دولتی نزدیک به تفکر کمونیسم را جشن بگیرند از آن اظهار تأسف میکنند. او در همین باره گفت؛ «در زمان آیزنهاور [اگر چنین میشد] تبدیل به قهرمان میشدیم». ریچارد نیکسون به کیسینجر میگوید: «ما این کار را نکردیم. دست ما در این ماجرا دیده نمیشود». کیسینجر هم به رئیس جمهور پاسخ میدهد: «ما آن را انجام ندادیم، مسلم است، ما به آنها [کودتاگران] کمک کردیم…تا جایی که شد بهترین شرایط را فراهم کردیم».
هنری کیسینجر در عین حال در خاطرات خود هرگونه نقشآفرینی دولت ایالات متحده در کودتای نظامی سال ۱۹۷۳ شیلی را رد میکند و این ادعا را ساخته و پرداخته کمونیست ها می داند.
آلنده در کاخ ریاست جمهوری خود کشته می شود و پینوشه هم پس از سال ها دیکتاتوری، مرگ به سراغش می آید اما انقلاب های ضد امپریالیستی منطقه آمریکای لاتین ادامه می یابد.
انقلابی که در ونزوئلا با نقش آفرینی هوگو چاوز انجام شد، ضربه دیگری بر سیاست های مداخله گرانه آمریکا در منطقه بود. برای سرنگون کردن دولت انقلابی ونزوئلا، آمریکایی ها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام دادند. از کودتا گرفته تا تحریم های سیاسی و اقتصادی و ایجاد اعتراضات مردمی، اما موفق به شکست این انقلاب نشدند.
روابط چاوز با جمهوری اسلامی ایران بسیار نزدیک و راهبردی شد به گونه ای که این روابط نگرانی آمریکایی ها را برانگیخت. آمریکا از این بابت که ایران در حیاط خلوت کاخ سفید حضور یافته بسیار نگران بود.
مرگ زود هنگام چاوز رئیس جمهوری انقلابی ونزوئلا برای این کشور سنگین بود. مرگی که مشکوک می نمود. بسیاری بر این باورند که بیماری سرطان او که به سرعت چاوز را از پا در آورد کار سازمان های اطلاعاتی آمریکا به ویژه سیا بود. البته چنین اقداماتی در کارنامه آمریکا و سازمان سیا در پرونده های گوناگون وجود دارد و بعید هم نیست که آمریکایی ها دست به چنین کاری زده باشند.
مرگ چاوز به تضعیف ونزوئلا ختم شد. پایان دولت دهم که با کشورهای آمریکای لاتین مناسبات بسیار نزدیکی داشت، حمایت های ایران هم از این منطقه حساس کم و قطع شد.
آمریکا فرصت نفوذ را به خوبی درک کرده بود. کشورهایی همچون آرژانتین، برزیل و سپس ونزوئلا یکی یکی با گسترش نفوذ آمریکا گرایش های غربگرایانه یافتند و دولت های انقلابی و ضد آمریکایی با برنامه های آمریکا کنار رفتند.
شکست انقلابی های آمریکای لاتین در حالی تکمیل می شود که دنیا درگیر بحرانی سخت در منطقه غرب آسیا است. در واقع آمریکا با مشغولیتی که در منطقه ما به وجود آورده، کودتاهای نرم و سیاسی خود را در آمریکای لاتین پیاده کرده است.
کاخ سفید خیالش از بابت غرب آسیا راحت است، با وجود کشورهای سرسپرده و مرتجع منطقه در کنار رژیم صهیونیستی، در این منطقه هر اندازه هم جنگ باشد به نفع آمریکا تمام خواهد شد. تنها مشکل جدی آمریکا حضور مقتدرانه جمهوری اسلامی ایران در منطقه است.
پیروزی مخالفان دولت در ونزوئلا پیروزی مردم نیست بلکه حمایت های آمریکا ضد انقلاب های این کشور را پس از مرگ چاوز تقویت کرد تا در چنین زمانی در یک به ظاهر پروسه انتخابات پارلمانی بر سر کار بیاورد تا انگ کودتا هم به او وارد نشود، اما اتفاقی که در ونزوئلا افتاد یک کودتای بزرگ بود. چه بسا پارلمان ونزوئلا که اکنون اکثریت آن در دست مخالفان انقلاب است، دست به یکی کنند و دوره ریاست جمهوری مادورو را هم کوتاه تا بتوانند با برگزاری یک انتخابات زود هنگام ریاست جمهوری این کشو را هم در دست بگیرند.
نفوذ آمریکا به بدنه حاکمیت ونزوئلا و کنار گذاشتن آرمان های انقلابی مردم این کشور باعث چنین اتفاقی شد. آیا اکنون که غربگرایان توانستند پارلمان این کشور را در دست بگیرند مشکلات اقتصادی آنها حل خواهد شد؟ یا این که ناجی افسانه ای (آمریکا)وارد می شود و همه مشکلات آنها را حل می کند؟ چنین اتفاق در ونزوئلا ثابت می کند که هشدارهای رهبر انقلاب درباره نفوذ آمریکا در ایران جدی است.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *