ما از ترس مثل بید میلرزیدیم ولی برادر مجروحمان هندوانه میخورد
موقع عقبنشینی از منطقهی ماووت، با فرمانده تیپ و مسئول محور و دو نفر دیگر بعد از همه سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم. جاده در تیررس دشمن بود. خیلی زود ما را با خمپاره زدند.
جگر شیر
موقع عقبنشینی از منطقهی ماووت، با فرمانده تیپ و مسئول محور و دو نفر دیگر بعد از همه سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم. جاده در تیررس دشمن بود. خیلی زود ما را با خمپاره زدند. یکی از بچهها زخمی و ماشین هم پنجر شد. دوستی که فارس بود در همان هیر و ویر میگفت: به چپ چپ، به راست، راست. از جلو نظام! و برادری که مجروح شده بود، در همان حال هندوانهای را به زمین زده و مشغول خوردن بود، در حالی که ما از ترس مثل بید میلرزیدیم.
بیشتر بخوانید:
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *