مین باید زیر ماشین ما منفجر میشد اما عمل نکرد
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «میرزا محمد پدر کردستان» به کوشش علی اکبری گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت سی و نهم؛ قدرت الله منصوری
آن روز من همراه بروجردی با دوشکا رفته بوم. اول جاده خاکی به راننده گفتم: امکان داره این جا رو مین گذاری کرده باشن یا بهمون حمله بشه، گازشو بگیر برو جلوی ماشین حاجی.
راننده گاز ماشین را گرفت و ما جلو افتادیم. آنها دقیقا پشت ما میآمدند و از همان جایی که ما میرفتیم، حرکت میکردند. اما دست تقدیر چیز دیگهای رو رقم زد.
مینی که علیالظاهر، چون ما جلو بودیم باید زیر چرخ ماشین ما عمل میکرد عمل نکرد و زیر چرخ ماشین بروجردی منفجر شد. شدت انفجار به حدی بود که آنها را ۵۰ متر پرت کرد. تنها جای سالم ماشین، موتور و کاپوت آن بود. بر اثر انفجار سقف ماشین باز شده بود؛ نه صندلی، نه ایکسل، نه بدنه، هیچ چیز از ماشین نمانده بود.
بیشتر بخوانید:
جالب اینکه، در بررسیهایی که بعدا حوالی جایی که ماشین بروجردی روی مین رفته بود، انجام دادیم، حتی یک مین هم پیدا نشده بود.