من «محمد دره گرگی» هستم؛ همین و بس
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «میرزا محمد پدر کردستان» به کوشش علی اکبری گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت بیست و ششم
بروجردی همیشه تلاشش بر این بود که افراد فریب خورده را به هر نحوی که شده، آگاه کرده و آنان را به آغوش جمهوری اسلامی برگرداند. او عقیده داشت که مردم کردستان، مردمی مظلوم هستند که بر اثر ناآگاهی فریب خورده و اگر آنان از مسائلی که در اطرافشان میگذرد، آگاه شوند، راه حقیقت را پیدا خواهند کرد.
یکی از کردهای فریب خورده که پس از چند جلسه نصیحتهای بروجردی، توبه کرده و به راه راست بازگشته بود، پیش بروجردی آمد و تشکر خود را اینطور ابراز کرد: برادر بروجردی! تو روح منو به کالبد مردهام برگردوندی. من در عین کفر، تو رو دیدم و شناختم، تو خیلی راحت و سبک با من برخورد کردی. میخوام بدونم که تو کی هستی؟ من بین مرگ و زندگی بودم، من غرق در دریای نیستی بودم، تو با دست نجات خودت، منو از این دریای ذلت بار بیرون کشیدی، تو منو از ظلمت و تاریکی به روشنایی هدایت کردی. من آدمی مثل تو ندیدم. اصلا بگو که تو کی هستی؟
بروجردی خیلی خونسرد و آرام و با تبسم جواب داد: شلوغش نکن برادر! من هیچ کس نیستم. من محمد دره گرگی هستم. خیلیها بهم میگن میرزا محمد. در روستای دره گرگ هم به دنیا اومدم؛ همین و بس."