بگو برن با اون بسیجی که خودش جنگیده، صحبت کنن
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «میرزا محمد پدر کردستان» به کوشش علی اکبری گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت بیست و یکم؛ حمید عسگری
از تلویزیون آمده بودند تا درباره عملیات چند روز قبل، با بروجردی مصاحبه کنند. فیلمبردار هم همراهشان بود. به اطلاع بروجردی رساندیم تا متوجه شد، گفت: «اینجا نیاریدشون، ببرید پیش بچههای دیگه، من خیلی کاردارم». گفتم:برادر بروجردی! زیاد وقت شما رو نمیگیرن، میخوان دربارهی عملیات، چند تا سوال کنن و فیلمبرداری هم بکنن». اخمهایش را در هم کرد هر چه اصرار کردیم نتیجهای نداشت و به هیچ عنوان راضی نشد.
وقتی داشتم از دفتر بیرون میآمدم، گفت: بگو برن با اون بسیجی که خودش جنگیده، صحبت کنن. با اون فرمانده گروهان، بگو برن با فرمانده تیپ که عملیات کرده صحبت کنن. از اینها سوال کنن، اینها عملیات کردن و زحمت کشیدند، ما که کاری نکردیم. بعد هم سرش را به کار گرم کرد و دیگر چیزی نگفت.