شهادت محمودرضا مرا خجالتزده کرد
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «تو شهید نمیشوی» توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت چهل و نهم
بعد از شهادتش دو جا عمیقا در مقابلش بیچاره شدم؛ بار اول وقتی در معراج الشهدا بالای پیکرش رفتم و او را در لباس رزم که سرتا پا خونی بود در اثر اصابت ترکشها پارهپاره شده بود دیدم. و بار دوم وقتی تابوتش را در پرچم جمهوری اسلامی پیچیدند و روی دستهای مردم اسلامشهر بالا رفت. واقعا حسادت کردم به او و از عمق وجودم احساس حقارت کردم. فکرش را نمیکردم برادری که سه سال از خودم کوچکتر بود، یک روز کاری کند که این طور در برابرش احساس حقارت کنم و منظره تابوتش در پرچم جمهوری اسلامی مرا بشکند.
دو ماه قبل از آن در مراسم تشییع پیکر مطهر شهید محمد حسین مرادی وقتی توی ماشینش به طرف گلزار شهدای چیذر میرفتیم گفت: «شهادت شهید مرادی خیلیها را خجالتزده کرد.» نپرسیدم چرا این طور میگوید و منظورش چیست. ولی شهادت خودش حقا مرا خجالتزده کرد.