آماده شهادت بودن با آرزوی شهادت داشتن فرق دارد
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «تو شهید نمیشوی» توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت چهل و دوم
یکی از چیزهایی عجیبی که با هم برای آن تصمیم گرفتیم نحوه رسیدن به خبر شهادتش بود، از لا به لای حرفهایی که با محمودرضا در خلوت میزدیم و از حالتهایی که داشت، معلوم بود که هوای شهادت دارد.
چهار ماه قبل از شهادتش بود که پشت تلفن، برای اولین بار به صراحت از شهادتش گفت. در اولین دیدارم با محمودرضا بعد از آن تماس تلفنی به او گفتم این بار که به سوریه میرود، شماره تماس مرا به یکی از هم سنگرهایش در تهران بدهد که اگر خبری بود، قبل از رسیدن به خانواده، اول به من برسد! از او قول گرفتم که این کار را بکند. بعد از شهادتش که گاهی یادم میافتد چطور سرچنین چیزی با هم تصمیم گرفتیم. بُهتَم میگیرد. نمیدانم چطور، اما خیلی عادی صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم. محمودرضا به من فهماند که آماده شهادت بودن با آرزوی شهادت داشتن فرق دارد.