شهید بیضایی چگونه به سوریها آموزش نظامی میداد؟
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «تو شهید نمیشوی» توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت سی و ششم
خودش تعریف میکرد: «به سوریها توپ ۱۰۶ داده بودیم. مدتها بود نظامیهای ارتش سوریه نقطهای را با سلاحهای منحنیزن هدف گرفته بودند، ولی نمیتوانستند بزنند. روزی که آمدم توپ را به آنها آموزش بدهم بنا بود اولین شلیک را هم خوم انجام بدهم تا آنها ببینند.» میگفت به نظامیهای سوری گفتم همان نقطهای که نمیتوانید بزنید همان جا مورد هدف قرار میدهیم. میخواستم اجرای آتش بکنم که توی دلم گفتم: «خدا کند به هدف بخورد اگر نخورد آبروی جمهوری اسلامی میرود.»
برداشت من این است که محمودرضا آنجا به خودش به عنوان نماینده جمهوری اسلامی نگاه میکرد. میگفت: «شلیک کردم و به هدف مورد نظر اصابت کرد. بلافاصله از بیسیمها صدای فریاد خوشحالی بلند شد.» میگفت: «نظامیهای ارتش سوریه دور ما حلقه زدند. چند دقیقه بعد سر و کله فرماندهشان هم پیدا شد. آمد از من پرسید: «شما درجهتان چیست؟» فکر میکرد من آدم مهمی هستم. گفتم: «من از نیروهای مردمی هستم.» میگفت بعد از اصابت توپ به هدف توی دلم گفتم: «خدایا شکرت که آبروی جمهوری اسلامی نرفت.» این جملهاش را هیچ وقت فراموش نمیکنم.