مدافع حرمی که تحلیلهای بدیعی از شرایط سوریه داشت
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «تو شهید نمیشوی» توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت سی و یکم
اهل مطالعه بود. مخصوصا در مورد بیداری اسلامی و مسائل مربوط به آن، هر کجا چیزی پیدا میکرد، حتما میخواند مثل کتاب یا مقالههای تحلیلی روزنامهها و پایگاههای خبری تحلیلی.
وقتهایی که با هم از تهران به سمت اسلامشهر میرفتیم، توی ماشینش سر صحبت را باز میکردم تا حرف بزند. وقتی حرف میزد با دقت گوش میدادم. حتی سعی میکردم بعضی از حرفهایش را حفظ کنم!
مثل همیشه بحث کشیده میشد به اتفاقات کشورهای منطقه مثل سوریه و عراق و بحرین. تبریز هم که میآمد، وقتی تنها گیرش میآوردم سر صحبت را با او باز میکردم بیشتر دوست داشتم بشنوم که تا حرف بزنم. چون محمودرضا خودش با این اتفاقات از نزدیک درگیر بود. حرفهایش مثل تحلیلهای ژورنالیستی یا نظر کارشناسان برنامههای تلویزیونی نبود.
یادم هست که میگفت بحثهای تلویزیونی درباره سوریه به دور از واقعیت است. میگفت واقعیتی که آنجا میگذرد، غیر از این حرف هاست. هر چند تحلیلهای مطبوعاتی را میخواند و به من هم خواندن مطالب برخی تحلیلگرها مثل سعدالله زارعی را توصیه میکرد، ولی بیشترین استناد را درباره بیداری اسلامی به سخنرانیهای آقا میکرد، گاهی نظر خودش را هم میگفت.
یک چیز خاصی که توی حرفهای محمودرضا بود این بود که هر چه درباره بیداری اسلامی میگفت، بدون استثنا به ظهور امام زمان (عج) ربط پیدا میکرد. یک بار پشت فرمان گفت: «به نظر من این دست خداست که ظاهر شده و دارد دیکتاتورهایی را که حکومتشان مانع ظهور امام زمان (عج) است یکییکی از سر راه برمیدارد.» این را که میگفت انگشت وسطش را به حالتی که انگار میخواهد یک چیزی را با ضربه انگشتش شوت کند دراورد و ضربهای روی فرمان ماشین زد. ظهور امام زمان و مبارزه برای حکومت آن حضرت، اصلیترین حرفی بود که محمودرضا توی بحثهایش میزد و مدام هم تکرار میکرد.