کدام مدافع حرم پشت چراغ قرمز مورد هجوم اراذل و اوباش قرار گرفت؟
بُرشهایی از زندگی این قهرمان کشورمان که در کتاب «تو شهید نمیشوی» توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی گردآوری شده است را منتشر میکند.
روایت بیست و پنجم
به بچههای بسیج خیلی اعتقاد داشت. در روزهای فتنه ۸۸ یک بار درباره بچههای بسیج صحبت میکردیم از بسیجیهای اسلامشهری و اینکه چطور پای کار انقلاباند کلی صحبت کرد و کلی از آنها تعریف و تمجید کرد.
با همه جو سنگینی که آن روزها علیه بچههای بسیج وجود داشت، به شدت از تاثیر حضور بسیج در خاتمه دادن به غائله فتنه تعریف میکرد. این بچهها را خیلی دوست داشت و با احترام از آنها یاد میکرد. خودش هم یکی از آنها بود.
محمودرضا بسیجی وسط معرکه بود. در ایام اغتشاشات خیابانهای تهران، کنار بچههای بسیج بود. کسی به او تکلیف نمیکرد که برود، اما موتورسیکلتش را برمیداشت و تنهایی میرفت. چند بار هم خودش را به خطر انداخته بود.
یک بار خودش تعریف کرد به خاطر ظاهر بسیجیاش، پشت چراغ، اراذل و اوباش هجوم آورده بودند که موتورش را زمین بزنند، اما نتوانسته بودند. آن روزها نگرانش میشدم. در یکی دو هفته اول بعد از اعلام نتایج انتخابات که خیابان آزادی و بعضی خیابانهای اطراف اغتشاش بود با او تماس گرفتم و پرسیدم: «کجایی؟» گفت: «توی خیابان» گفتم «چه خبر است آنجا؟» گفت: «امن و امان.» گفتم: «این چیزهایی که من دارم توی اینترنت میبینم، آن قدرها هم امن و امان نیست!» گفت: «نگران نباش.» گفتم: «چرا؟» گفت: «بسیجی زیاد است».