صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

یادداشت|

چرا اسرائیل از منظر حقوق اساسی دولت‌کشور نیست؟!

۰۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۸:۲۷
کد خبر: ۴۷۴۱۵۴۱
دسته بندی‌: حقوق بشر ، عمومی
شکل‌گیری رژیم جعلی اسرائیل از سه مولفه سازنده دولت‌کشور پیروی نکرده است و به‌همین دلیل از حیث حقوق اساسی یک دولت‌کشور کامل شناخته نمی‌شود.

محمد مولاهویزه، حقوقدان در یادداشتی برای خبرگزاری میزان به بررسی این موضوع پرداخت که چرا اسرائیل از منظر حقوق اساسی دولت_کشور نیست؟!

یکی از مفاهیم و اصطلاحات حقوق عمومی، به‌ویژه حقوق اساسی، واژه دولت‌کشور(nation-state) است که مقصود از آن را یک واحد سیاسی و اجتماعی منسجم و نهادینه شده دانسته‌اند؛ به دیگر سخن، دولت‌کشور محدوده جغرافیایی معینی است که جامعه انسانی حاضر در آن اقدام به تشکیل حاکمیت سیاسی می‌کند؛ براساس این توصیف، عناصر سازنده یک دولت‌کشور به شرح ذیل است:

۱- محدوده جغرافیایی معین (سرزمین)
۲- گروه انسانی (جمعیت)
۳- قدرت سیاسی

و غالبا سیر تکوین یک دولت‌کشور از وجود یک سرزمین آغاز می‌شود، چرا که سخن گفتن از یک دولت‌کشور بدون وجود یک زمین و مرز معین غیرممکن است، لذا شرط نخست آن، وجود یک سرزمین و سپس حضور افراد انسانی در آن و نهایتا شکل‌گیری نهادهای سیاسی و زمامداری است؛ آنچه ذکر شد جزئی از مبانی حقوق اساسی و مورد تایید صاحب‌نظران این گرایش است و اگرچه ممکن است برخی با نظریه «دولت در تبعید» بخواهند نقدی کوچک بدین عناصر وارد کنند، اما هرگز نافی کلیت آن نخواهند بود.

در نوشتار حاضر به دنبال سیر پیدایش رژیم صهیونیستی مطابق عناصر سه‌گانه یادشده هستیم تا به پاسخ این پرسش دست یابیم که آیا استقرار و استمرار رژیم سیاسی مذکور طبق این عناصر پیش رفته است یا خیر؟ آیا رژیم صهیونیستی را می‌توان یک دولت‌کشور به مفهوم مدرن حقوق اساسی تلقی کرد یا خیر؟ پاسخ به چنین پرسش‌هایی تنها زمانی میسر است که به تاریخ شکل‌گیری اسرائیل نگاهی گذرا داشته باشیم و یک به یک با عناصر سازنده دولت‌کشور مطابقت دهیم.

شرط نخست: سرزمین

در وهله نخست «دولت یهودیان» بی‌آنکه سرزمین مشخصی داشته باشد توسط بیانیه وزارت خارجه انگلیس (مشهور به بیانیه بالفور) در سال ۱۹۱۷ میلادی و پس از جنگ جهانی اول تشکیل شد، بدین معنا که «دولت یهودیان» بدون وجود مرزهای معین به وجود آمد؛ بر این اساس رژیم صهیونیستی یک نظام سیاسی است که نطفه آن نه بر زمین که بر هوا تشکیل شد و تا به امروز نیز محدوده جغرافیایی آن مشخص و واضح نیست؛ مطابق نگاه اساتید حقوق اساسی، سرزمین، میدان صلاحیت دولت‌هاست و از آنجا که تا به امروز نیز محدوده حاکمیت اسرائیل ایرادات جدی دارد و فی‌مابین دولت ملی فلسطین و رژیم صهیونیستی اختلافاتی بنیادین بر سر فضای مرزی وجود دارد،‌ باید گفت در تطابق این شرط ناموفق بوده است؛ مطابق آنچه که در اوهام و اسناد رسمی خود می‌پندارند رژیم صهیونیستی از بحر (دریای مدیترانه) تا نهر (رود فرات واقع در کشور عراق) سرزمین اسرائیل است در حالی که واقعیات امروز نمود دیگری دارد.

شرط دوم: جمعیت

پیدایش جمعیت یهودیان در داستانی تراژیک و مفصل است؛ تابعین رژیم صهیونیستی از طریق مهاجرت‌های غیرقانونی و با توسل به زور، ساکنین اصلی فلسطین را مجبور به کوچ و مهاجرت کردند و مدعی آن بودند که ما صاحبان فلسطین هستیم؛ در سال های منتهی به ۱۹۴۸ دو سازمان تروریستی شوونیست «آرگون» و «صهیون» که با عقیده برتری قوم یهود شروع به فعالیت کرده بودند، خیل کثیری از مسلمانان، مسیحیان و ساکنان کرانه باختری را از دم تیغ گذراندند؛ بدین‌ترتیب جمعیت رژیم صهیونیستی ابدا ساکنان مقیم آن محل نبودند، بلکه مهاجرانی در اقصی و نقاط جهان بوده‌اند که با حمایت‎های انگلیس وارد سرزمین فلسطین شدند؛ ممکن است برخی در مقابل بگویند که مهاجرت در بسیاری از موارد، منجر به ایجاد دولت‌کشور جدیدی شده است، همچون آمریکا که حاصل مهاجرت اروپایی‌ها به سرزمین‌های آمریکای شمالی است؛ در پاسخ باید گفت اگرچه مهاجرت ساکنین اروپا به آمریکای شمالی توام با خشونت و استعمار بوده است، اما پس از ۳۰۰ سال و تغییر بافت فرهنگی و غالب شدن فرهنگ مسیحی، آمریکا به منصه ظهور رسید؛ حال آن‎که درباره رژیم صهیونیستی ابدا این تغییر بافت فرهنگی و مردمی رخ نداده است و همچنان هویت اسلامی‌عربی در آن پررنگ و حضوری تمدنی و تاریخی دارد.

شرط سوم: حاکمیت سیاسی

از زمان آغاز به‌کار رژیم صهیونیستی در فلسطین، دولتی دیگر تحت عنوان دولت ملی فلسطین شکل گرفت که مرکز مورد اول تل‎آویو و مورد دوم رام‌الله است؛ رژیم صهیونیستی به سبب اختلافات درونی خود تاکنون موفق به تدوین یک قانون اساسی مدون نشده است، بلکه تنها قوانینی پراکنده و بی‌توجه به حقوق مسلمانان و اعراب وجود دارند که مصوب نهاد تقنینی این رژیم (کنست) هستند؛ بدین ترتیب به سختی می‌توان گفت که رژیم صهیونیستی در ساختن یک حاکمیت سیاسی موفق بوده و از حیث موازين کلاسیک حقوق اساسی این مسئله محل ایراد و تردید است.

ذکر این نکته لازم است که جنس دو حاکمیتی بودن در این سرزمین با آنچه که در لیبی،‌ یمن و یا سومالی شاهد هستیم، متفاوت است؛ اگرچه در کشورهای یادشده شاهد تخاصم ۲ دولت هستیم ولی همچنان این ۲  دولت در یک کشور حاضرند و هم‌وطن و از یک فرهنگ برخاسته‌اند و فقط به علت اختلافات سیاسی در یک کشور ۲ دولت پدید آمده است، اما در فلسطین کنونی ما شاهد ۲ تمدن متخاصم و ۲ کشور مجزا (رژیم صهیونیستی جعلی و فلسطین اصیل) هستیم.

نتیجه‌گیری:

مطابق آنچه بیان شد شکل‌گیری هر دولت‌کشوری منوط به تبعیت از ترتیب عناصر سه‌گانه یادشده در بالا است و از آنجا که شکل‌گیری اسرائیل از این ترتیب پیروی نکرده است، از حیث حقوق اساسی یک دولت‌کشور کامل شناخته نمی‌شود.

انتهای پیام/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *