صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

استعمار فرانسه در آفریقا؛ ربودن آینده میلیون‌ها کودک آفریقایی

۰۱ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۷:۱۵:۰۱
کد خبر: ۴۷۳۰۶۲۶
دسته بندی‌: حقوق بشر ، عمومی
استعمار فرانسه در کشورهای آفریقایی و پیامدهای دامنه‌دار آن از ابعاد بسیاری قابل تامل و بررسی است.

خبرگزاری میزان – بسیاری از کشور‌ها در سراسر جهان مراسم روز بشردوستی را در ۱۹ آگوست برگزار کردند و رسانه‌های اجتماعی مملو از نظرات درباره کشور‌ها و مناطق آسیب‌دیده از درگیری‌ها، خشکسالی و بلایای طبیعی بود و بیشتر تمرکز به سمت آفریقا معطوف شد.

به گزارش «تی‌آرتی»، در حالی که کمک‌های بشردوستانه در بسیاری از نقاط جهان مورد نیاز است، این قاره آفریقا است که همیشه نیاز به توجه بیشتری دارد، به ویژه به این دلیل که فقیرترین قاره جهان است.

فرانسه و جنایات استعماری

آفریقا هرگز قرار نبود فقیر باشد، اما عمدا فقیر شد؛ قاره‌ای پرمحتوا با ثروت عظیم طبیعی، و این مکان طعمه قدرت‌های امپراتوری اروپایی شد و فرانسه یکی از بدترین جنایات استعماری را در آن مرتکب شد.

با شروع از الجزایر، استعمار شاخک‌های خود را در سراسر منطقه گسترش داد و متعاقبا، قدرت‌های اروپایی زمینه را برای اشغال مستقیم از طریق کنفرانس برلین در سال ۱۸۸۴ فراهم و این قاره را تقسیم کردند.

«احمد کاواس»، سفیر سابق ترکیه در سنگال و چاد و رئیس سابق دانشکده علوم سیاسی دانشگاه «مدنیت» استانبول می‌گوید: همه مرز‌ها روی میز‌ها در اروپا ترسیم شدند، در پاریس، لندن، مادرید، لیسبون، برلین، رم و بروکسل؛ درک تاریخ آفریقا بدون کنکاش در حضور فرانسه و نفوذ پایدار آن در این منطقه ناقص است.

کنترل آفریقا از طریق آفریقایی‌ها

در حالی که حضور فرانسه در آفریقا به قرن هفدهم بازمی‌گردد، دوره اصلی توسعه استعماری با اشغال الجزایر در سال ۱۸۳۰ آغاز شد؛ شیوه‌های کار استثماری بلافاصله در این کشور اجرا شد، از جمله کار اجباری، تا انرژی کل جمعیت الجزایر را با خود همسو کند 

در خدمت دولت فرانسه سیاست‌های سخت‌گیرانه مشابهی از سوی انگلیس در بخش‌هایی از آفریقا که قدرت امپراتوری اشغال شده بود، اجرا شد.

کاواس می‌گوید: میلیون‌ها آفریقایی هم از سوی انگلیسی‌ها و هم فرانسوی‌ها به جبهه‌های مختلف جنگ جهانی اول و دوم آواره شدند و همچنین از آن‌ها به عنوان نیروی کار اجباری برای بازسازی شهر‌های اروپایی که پس از جنگ‌ها ویران شده بودند، استفاده شد.

پس از انقلاب صنعتی، تقاضای قابل توجهی برای مواد اولیه و بازار‌های جدید در اروپا وجود داشت و فرانسه، آفریقا را هم بازاری برای بهره‌برداری از مواد خام و هم منبع نیروی کار می‌دانست.

فرانسه قصد داشت انتقال هموار منابع زیرزمینی از آفریقا به سرزمین‌های خود را تضمین کند و این امر را نه با انبوه نیرو‌های نظامی، بلکه با دعوت از سران محلی برای کار در جهت منافع فرانسه به دست آورد و در اصل آفریقا را با مردم آفریقا کنترل کرد.

فرانسه از عادی سازی قتل عام و شکنجه گرفته تا غارت منابع آن، این قاره را تا حدی وحشیانه کرد که نسل‌های آینده آن نتوانستند جایگاه تعیین کننده‌ای را بر روی زمین به دست آورند.

میراث استعمار فرانسه هنوز واقعیت‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بسیاری از کشور‌های آفریقایی را شکل می‌دهد.

عصر نواستعمار 

پس از اعلام استقلال چندین کشور آفریقایی در دهه ۱۹۶۰، فرانسه به دنبال راه‌هایی برای ادامه بهره‎برداری از منابع خود در این قاره بود.

فرانسوی‌ها زبان فرانسه را به عنوان زبان رسمی و زبان آموزشی در مدارس تحمیل کردند که به آن‌ها در پرورش نخبگان محلی تلقین شده به ارزش‌های غربی کمک کرد، سپس با شرکت‌های قدرتمند سرمایه‌داری معامله کردند و از طریق استثمار مستمر از منابع آفریقا - نفت، گاز طبیعی، اورانیوم، طلا، الماس، محصولات کشاورزی و سایر مواد معدنی- شروع به جمع‌آوری سود کردند.

«کاواس» می‌گوید: از نظر تأثیر ماندگار، من معتقدم که فرانسه در دوران پس از استعمار حرکت‌های مهم‌تری انجام داد، به‌ویژه از نظر زبان و آموزش؛ حتی کسانی که مخالف فرانسه هستند باید مخالفت خود را به زبان فرانسوی بیان کنند.

آفریقا علیرغم اینکه بسیاری از کشور‌های پسااستعماری آن استقلال اسمی از قدرت‌های استعماری کسب کرده بودند، وارد عصر استعمار نو شد؛ این زمینه نواستعماری، برای درک بسیاری از چالش‌هایی که امروزه آفریقا با آن مواجه است، امری مهم است.

هنگامی که کشور‌های استعمارگر شروع به خروج از آفریقا کردند، آشکار بود که آن‌ها پیشتر سازمان‌ها و ساختار‌های خاصی را برای تداوم سیستم، قبل از خروجشان تأسیس کرده بودند.

وضعیت نیجر با کودتای اخیر در این زمینه است؛ فرانسه بیش از ۹۰ درصد اورانیوم تولید شده از نیجر را به دست می‌آورد، اما علیرغم اینکه نیجر بر روی یک منبع غنی اورانیوم قرار دارد، بخش عمده جمعیت آن درآمد بسیار کمی دارند و در شرایط سخت زندگی می‌کنند.

شرایط مشابهی را می‌توان در برخی از مناطق مستعمره‌های غرب و مرکز آفریقا مشاهده کرد که از سوی فرانسه استثمار می‌شوند.

فرانسه ادامه رژیم‌های آفریقایی را به منافع خود نیز گره می‌زند؛ اگر با فرانسه روابط خوبی داشته باشند و قوانین این کشور را رعایت کنند، فرانسه به آن‌ها اجازه می‌دهد در قدرت بمانند.

فرانسه نمی‌پذیرد که سیاست‌هایش در آفریقا شبیه به استعمار نو است بلکه پاریس آن را به عنوان «همکاری» می‌داند و روابط «دولت با دولت» توصیف می‌کند؛ فرانسه همچنان در منطقه ساحل و آفریقای مرکزی و همچنین چاد، مالی و نیجر حضور نظامی دارد و علاوه بر این، همچنان به اعمال نفوذ بر فرآیند‌های سیاسی در منطقه ادامه می‌دهد.

کمک‌های انسان دوستانه

چندین دهه استثمار فرانسه باعث شده که بسیاری از مردم این قاره به کمک‌های بشردوستانه نیاز مبرمی داشته باشند؛ اگرچه فرانسه یک کشور به‌اصطلاح اهداکننده کمک‌های توسعه‌ای به آفریقا است، بسیاری از منتقدان می‌گویند که از این کمک‌ها برای منافع سیاسی خود استفاده می‌کند.

در دوران برده‌داری، مردم آفریقا نه‌تنها سرزمین، بلکه فرهنگ، شیوه زندگی و عزت نفس خود را نیز از دست دادند؛ وقتی به مردم آفریقا گفته می‌شود که قادر به انجام هر کاری به تنهایی نیستند، آن‌ها را در موقعیتی قرار می‌دهد که احساس می‌کنند نیاز به کمک دارند.

کمک‌های بشردوستانه به آفریقا از زمانی که قدرت‌های استعماری از این قاره خارج شدند، نیاز به بررسی جدی دارد.

در حالی که در تئوری، کمک‌های توسعه‌ای کشور‌های غربی به آفریقا برای ارتقای رشد اقتصادی و توسعه کلی است، اما عمدتا تحت تأثیر جاه‌طلبی‌های نواستعماری است؛ در واقع، این واقعیت به طور گسترده در مطالعات انجام شده مورد بررسی قرار گرفته است، به ویژه از اواخر دهه ۱۹۹۰ تا اوایل دهه ۲۰۰۰، جایی که کمک‌های توسعه‌ای به طور جدی مورد بررسی قرار گرفت.

این سوال مطرح می‌شود که آیا این کمک‌ها واقعا مفید است یا خیر؛ اگر با بسیاری از آفریقایی‌ها صحبت شود، آن‌ها خواهند گفت که از کمک‌های توسعه‌ای غرب بیشتر ضرر دیده‌اند تا سود.

بسیاری از تحقیقات مستقل نشان داده‌اند که کمک‌های غرب منجر به سرکوب‌ها، دزدسالاری، ترور منتقدان و اختلاس‌های بزرگ در سراسر آفریقا شده و به جای ارتقا و بهبود وضعیت فقرا باعث بی‌ثباتی شده است.

آفریقا، همانطور که است

اگرچه سایه گذشته استعماری آن همچنان باقی است، آفریقا چیزی فراتر از این است؛ بدبینی آفریقایی را می‌توان به اشتباه تعبیر کرد، زیرا ادعا می‌شود که «آفریقایی‌ها نمی‌توانند به تنهایی کاری انجام دهند»، و متأسفانه این ادعا به یک شعار نژادپرستانه به ویژه در آمریکا تبدیل شده است.

این تصور ایجاد می‌شود که آفریقا تنها با خشکسالی، قحطی و درگیری همراه است و هیچ چیز مثبتی فراتر از آن وجود ندارد.

با این حال، چندین کشور آفریقایی پیشرفت‌های خوبی در صنعتی کردن اقتصاد‌های خود با تمرکز بر تولید صادراتی داشته‎اند؛ سهم تولید آفریقا از تولید ناخالص داخلی از ۹.۴ درصد در اواخر دهه ۲۰۰۰ به ۱۱.۱ درصد در سال ۲۰۱۸ افزایش یافته است.

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *