اعلام تاسیسات فوردو به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و ناراحتی آمریکا
یک دفعه آمریکاییها با آقای البرادعی تند میشوند و میگویند: یعنی چه؟ شما چرا این نامه را گرفتهاید؟ البرادعی جواب میدهد: من نمیفهمم، ایران اگر به شما اعلام نکند، میگویید چرا اعلام نکرده و اگر اعلام کند عصبانی میشود که چرا اعلام کرده و تو چرا نامه را گرفتهای؟
در زمان ریاست آقای آقازاده تاسیسات فوردو به آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام نشده بود؛ به سبب اینکه فعالیت هستهای در آنجا آغاز نشده بود و صرفا در مرحله ساختمانسازی بود.
طبق مقررات و آییننامه بند ۳/۱ قدیم آژانس، نیازی هم نبود تا آن را اعلام کنیم. چون طبق این آییننامه ۶ ماه قبل از اینکه مواد هستهای وارد مرکز یا سایت هستهای شود باید آژانس را مطلع نمود و طبق همین آییننامه، در زمان احداث ساختمان نیازی به اعلام نبود. البته بعدا این آییننامه تغییر نمود و بند ۳/۱ جدید با شرایط متفاوت جایگزین شد. به هرحال طبق تصمیمات سیاسی کشور ما خودمان را مکلف به اجرای بند ۳/۱ جدید نمیدانستیم.
اما من به لحاظ تجربه ۵ ساله خود در آژانس بینالمللی انرژی اتمی، خدمت آقای دکتر احمدینژاد رفتم و گفتم: درست است که ما آنجا فقط ساختمانسازی میکنیم، اما بهتر است اعلام کنیم که تصمیم داریم در فوردو تاسیسات هستهای ایجاد کنیم و اگر این اطلاعرسانی انجام نشود با توجه به اینکه آنها دنبال بهانه هستند، دوباره همانند نطنز شیطنت نموده و میگویند که اینها باز هم کار سری میکنند. متاسفانه در میان پرسنل هم کسانی هستند که اطلاعات را میبرند.
از قضا یکی از این عناصر نفوذی هم که قبلا اطلاعاتی از فوردو به آمریکاییها داده بود و آمریکاییها اطلاعات را نگه داشته بودند که یک روزی مثل پتک بر سر ایران بزنند و بگویند دیگر تمام شد و این آخرین ضربه شمشیری است که ما میزنیم و ایران را به قول معروف در زمینه هستهای ضربه فنی میکنیم.
به آقای دکتر احمدینژاد تاکید کردم و گفتم: خواهش میکنم سریعا آژانس را مطلع کنیم و اگر این کار را نکنیم ضربه بزرگی خواهیم خورد. ایشان هم گفت: اشکال ندارد این کار را بکنید.
وقتی اجازه گرفتم خیالم راحت شد. نامهای تنظیم و به وین فرستادیم. آن زمان نماینده ما در نزد آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین آقای دکتر علیاصغر سلطانیه بود. به ایشان پیغام دادم که هرچه سریعتر موضوع فوردو را به آقای البرادعی، مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارش کنید.
محتوای نامهای که تهیه شد این بود که ما تاسیسات جدیدی در نزدیکی قم در حال تاسیس داریم و میخواهیم در آینده در آنجا فعالیت هستهای انجام دهیم و در حال حاضر هم در حد ساختمانسازی است. در نامه به خوبی یادآور شدیم که تا به حال هیچ مواد هستهای به آنجا نبردهایم و گفتیم که هرچند تکلیفی هم برای این اعلام نداشتیم، اما از باب شفافسازی، این موضوع را اعلام میکنیم.
من براساس تجربهای که در آژانس داشتم نمیخواستم بهانهای در اختیار آمریکاییها قرار دهم هرچند میدانستم که آنها شیطنت خودشان را خواهند کرد. ضمن اینکه همچنان که گفتم آمریکاییها اطلاعات را از طریق فردی که بعدها در ایران دستگیر شد، گرفته بودند، اما خیلی از مسئولین در ایران فکر نمیکردند که آنها مطلع هستند.
وقتی آقای سلطانیه به دفتر آقای البرادعی وارد میشود به او میگویند که ایشان برای عزیمت به واشنگتن به فرودگاه رفته است. وقتی این خبر را از دکتر سلطانیه دریافت کردم به او گفتم: فورا به فرودگاه رفته و نامه را به دست آقای البرادعی برسانید. طبیعی است که وقتی آقای البرادعی نامه را ببیند خوشحال میشود و میگوید: احسنت به ایران که مرکزی هستهای را قبل از راهاندازی اعلام کرده است.
البرادعی پس از رسیدن به واشنگتن به وزارت امور خارجه امریکا میرود و با خوشحالی به آمریکاییها میگوید: ببینید! ایرانیها یک مرکز هستهای را قبل از راهاندازی رسما اعلام کردهاند. وقتی که او این موضوع را به آنها میگوید، یک دفعه آمریکاییها با آقای البرادعی تند میشوند و میگویند: یعنی چه؟ شما چرا این نامه را گرفتهاید؟ البرادعی جواب میدهد: من نمیفهمم، ایران اگر به شما اعلام نکند، میگویید چرا اعلام نکرده و اگر اعلام کند عصبانی میشود که چرا اعلام کرده و تو چرا نامه را گرفتهای؟
اما نکته جالب اینجاست که قرار بود اجلاس گروه ۲۰ در پیتسبورگ آمریکا برگزار شود و آمریکاییها هم خود را آماده کرده بودند که موضوع را در آنجا فاش نموده و اینگونه طرح کنند که: «ایرانیها در مکانی اطراف شهر قم، به صورت مخفیانه آن هم در دل کوه در حال احداث تاسیسات هستهای هستند و آژانس را هم مطلع نکردهاند. پس ملاحظه کنید آنهایی که ادعا میکنند به دنبال اهداف صلحآمیز هستند با این برنامهها به دنبال چه اهدافی هستند.»
به لطف خدا، مقدمات دسیسهای که آنها آماده کرده بودند یک دفعه بر هوا شد و تمام سحر آنها باطل گردید. آمریکاییها از غافلگیری خود خیلی ناراحت شده بودند هرچند در مصاحبههایشان باز هم تکرار حرفهای گذشته را داشتند و به روی مبارکشان نمیآوردند، ولی دیگر فایدهای نداشت، زیرا که سند رسمی از طرف ایران برای آژانس ارسال شده بود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *