مدارهای ماشین رمز آمریکاییها چگونه کشف شد؟
خبرگزاری میزان-شهيد عباس وراميني يكي از دانشجوياني بود كه آنجا حضور داشت. با شروع جنگ تعدادي از دانشجويان تسخيركننده سفارت به جبهه ميروند و تعدادي از آنان هم شهيد ميشوند.
به گزارش گروه سیاسی میزان به نقل از کیهان، يادم هست شهيد وراميني يك دوره آموزشي براي تعدادي از دانشجويان لانه جاسوسي در پارك چيتگر گذاشت.
اين جلسه و روحية شهيد وراميني خيلي در من اثر كرد. افرادي نظير شهيد عباس وراميني و شهيد محسن وزوايي ركن و اساس واقعه تسخير لانه جاسوسي و نمونه و سمبل دانشجويان پيرو خط امام بودند. البته خيليها وارد سفارت شدند كه بعدا مشخص شد به جهت اهداف سياسي به جمع دانشجويان پيوستهاند.
بعضيهايشان بعدا سياسي شدند، اما شهدايي كه نام بردم عاشقترينها و كساني بودند كه خدا انتخابشان كرد و در آخر هم برد. از ديگر افرادي كه بخواهم نام ببرم، شهيدان حسين بهادري، عليرضا هاديپور و علي صبوري بودند كه خيلي صادقانه با من در زمينه مطالعه اسناد كار كردند.
كارهاي آنان به قدري ريشهدار بود كه در ديگران تاثيرگذار ميشد. دانشجويان زيادي نماز شبخوان بودند. يادم هست روزي آيتالله حائري شيرازي به داخل سفارت آمد و براي ما كلاس اخلاق گذاشتند كه خيلي در ما اثر كرد.
به هر حال آنجا محيط بستهاي بود و ما تمام آن روزها ارتباطي با بيرون نداشتيم.
باز خاطرم هست يك دانشجوي پزشكي آنجا بود كه گروگانها را طبابت ميكرد. او ديد كه در بين كاغذهاي پودرشده ميكروفيلمها هم وجود دارد. او ميدانست كه حتي يك ذره ميكروفيلم هم حاوي اطلاعات است و از آنجا كه آدم بسيار با استعدادي بود، الكتريسيته ساكن ايجاد كرد و به اين طريق پودرهاي كاغذ و ميكروفيلمها را از هم جدا كرد و در نهايت ميكروفيلمها را زير آلبرديسپام، بزرگ كرده و چاپ كرديم كه اين كار كمك زيادي به ما كرد تا بتوانيم مدارهاي ماشين رمز آمريكاييها را كشف كنيم.
از خاطرات حسین شیخالاسلام
اين جلسه و روحية شهيد وراميني خيلي در من اثر كرد. افرادي نظير شهيد عباس وراميني و شهيد محسن وزوايي ركن و اساس واقعه تسخير لانه جاسوسي و نمونه و سمبل دانشجويان پيرو خط امام بودند. البته خيليها وارد سفارت شدند كه بعدا مشخص شد به جهت اهداف سياسي به جمع دانشجويان پيوستهاند.
بعضيهايشان بعدا سياسي شدند، اما شهدايي كه نام بردم عاشقترينها و كساني بودند كه خدا انتخابشان كرد و در آخر هم برد. از ديگر افرادي كه بخواهم نام ببرم، شهيدان حسين بهادري، عليرضا هاديپور و علي صبوري بودند كه خيلي صادقانه با من در زمينه مطالعه اسناد كار كردند.
كارهاي آنان به قدري ريشهدار بود كه در ديگران تاثيرگذار ميشد. دانشجويان زيادي نماز شبخوان بودند. يادم هست روزي آيتالله حائري شيرازي به داخل سفارت آمد و براي ما كلاس اخلاق گذاشتند كه خيلي در ما اثر كرد.
به هر حال آنجا محيط بستهاي بود و ما تمام آن روزها ارتباطي با بيرون نداشتيم.
باز خاطرم هست يك دانشجوي پزشكي آنجا بود كه گروگانها را طبابت ميكرد. او ديد كه در بين كاغذهاي پودرشده ميكروفيلمها هم وجود دارد. او ميدانست كه حتي يك ذره ميكروفيلم هم حاوي اطلاعات است و از آنجا كه آدم بسيار با استعدادي بود، الكتريسيته ساكن ايجاد كرد و به اين طريق پودرهاي كاغذ و ميكروفيلمها را از هم جدا كرد و در نهايت ميكروفيلمها را زير آلبرديسپام، بزرگ كرده و چاپ كرديم كه اين كار كمك زيادي به ما كرد تا بتوانيم مدارهاي ماشين رمز آمريكاييها را كشف كنيم.
از خاطرات حسین شیخالاسلام
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *