پاسخ به سؤالات شرعی مخاطبان درباره مسائل تحصیلی
حجتالاسلام والمسلمین فلاحزاده، کارشناس مسائل فقهی به پرتکرارترین سوالات، مطابق با فتاوای حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای پاسخ دادهاند که در ادامه متن و فیلم پاسخ ایشان به این سوالات ارائه میشود:
فهرست:
اصل درس خواندن و آموزش
تقلب در امتحان
حقالتالیف
ادای دین نسبت به بیتالمال
حد ارتباط با نامحرم در محیط های آموزشی
نماز دانشجویان و طلاب در سفر
تبیین احکام وطن جدید و نماز و روزه دانشجویان
نوع پوشش در محیطهای آموزشی
هزینههای آموزشی
سوالات ویژه طلاب
تنبیه بدنی دانش آموزان و مزاح با ایشان توسط اساتید
قوانین و مقررات آموزشی
آموزش و اجرای موسیقی در محیط های آموزشی
احکام خمس در امور آموزشی
بیان مطالب غیرمرتبط با موضوع کلاس
وظیفه دانشجویان در برابر انحرافات فکری
مسائل متفرقه تحصیلی
دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
شاید همه این حدیث شریف را از وجود مبارک پیامبر خدا (ص) شنیده باشید که فرمودند طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه؛ طلب علم، درس خواندن و آگاهی پیدا کردن بر هر زن و مرد مسلمان واجب است اما این وجوب، وجوب کفایی است، واجب عینی نیست، یعنی دانشهایی که برای رفع نیاز جامعه اسلامی لازم است، به تعداد و مقداری که این نیاز مرتفع بشود، باید افرادی که دارای شرایط هستند، بروند یاد بگیرند، اما واجب عینی نیست. مگر در موارد استثنایی که ممکن است دانشی بر یکسری افراد خاصی واجب شود، اما به طور کلی درس خواندن واجب کفایی است.
خب، سوال خوبی است. در یک مورد مشابه این سوال نیز، حضرت آقا فرمودند موجب ضمان است؛ یعنی به این معنا که فردی در مدرسه باشد، در دانشگاه باشد و از بیتالمال استفاده کند ولی درس نخواند، هم حرمت تکلیفی دارد به این معنا که دارد از بیتالمال استفاده میکند و درس نمیخواند؛ هم حرمت وضعی دارد، تکلیف وضعی دارد به این معنا که ضامن است و باید آن مقداری که ضایع کرده جبران کند. اما چه مقدار درس بخوانید؟ به مقدار متعارف، یعنی فرق نمی کند در دانشگاه باشد، در دبیرستان باشد، در مدرسه علوم دینی باشد باید به مقدار متعارف درس بخواند، نه بر خودش سخت بگیرد نه کوتاهی و مسامحه کند، حال ممکن است مدرسه خاصی یک مقرراتی داشته باشد که هر کس اینجا تحصیل می کند، در شبانهروز باید ساعت خاصی را درس بخواند، این شرایط را باید مراعات کند.
شرط نیست. به این معنا که اگر کسی رضایت آنها را جلب نکرد و رفت، مرتکب گناه نشده است. اما اگر موجب اذیت و آزار آنها شود و ناراحت میشوند به هر حال در این صورت باید رضایت آنها را جلب کند و اسباب ناراحتی آنها را فراهم نکند.
اصل تحصیل منوط به اجازه و رضایت والدین نیست، اما اگر پدری یا مادری مخالفت میکنند، سعی کنید موافقت آنها را جلب کنید و تا زمانی که راضی نشدهاند به حوزه نروید. به هر حال جلب رضایت آنها برای شما مهم است یعنی مسئله مهمی است.
هر چند در اینجا توصیه میکنم اگر واقعا علاقه به دروس حوزه دارید و خودتان را در آن طریق موفق میبینید، سعی کنید پدر و مادر را راضی کنید، اما اگر پدر و مادر راضی نشدند و با دانشگاه رفتن شما راضی هستند، به دانشگاه بروبد. با خواندن دروس دانشگاه نیز آدم میتواند به مردم خدمت کند.
هر چند در اینگونه موارد رضایت والدین شرط نیست، اطاعت هم به آن معنا واجب نیست. اما اسباب نارضایتی آنها را نباید فراهم کند و نباید کاری کنید که آنها ناراحت شوند اگر واقعا نهی میکنند و اگر نخلف شما باعث میشود ناراحت شوند، به هر حال مخالفت نکنید.
دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
تقلب کار نادرستی است و اگر حقی از کسی ضایع شود یا خلاف مقررات نظام کسی مرتکب شود، بله مستحق عذاب است. اگر مسئول یا معلم یا حتی شاگرد دیگر که از روی دستش مینویسد راضی باشد این تاثیری در مسئله ندارد. یعنی اگر کسی تقلب میکند، آن فردی که او را کمک میکند، معلم باشد یا از شاگردان باشد، راضی باشد یا نباشد، تاثیری در این مسئله ندارد. اگر بعد از امتحان جبران کند آیا حکمش برطرف میشود؟ اصل حکم تقلب نه؛ زیرا به هر حال کاری است که نباید تکرار کند، ولی تبعاتش قابل جبران است. مثلا فردی که درس نخوانده یا کم درس خوانده و با تقلب مدرک گرفته و الان در حد آن مقطع تحصیلی معلومات ندارد و میخواهد با همین مدرک استخدام شود، خوب اگر برود درس بخواند و شرایط دیگر استخدامی را هم داشته باشد، استخدامش ایرادی ندارد و حقوقی هم که میگیرد مانعی ندارد؛ اما اگر به مقدار آن مقطع تحصیلی که به خاطر آن پذیرش می شود، درس نخوانده و معلومات ندارد، به هر حال شرایط را ندارد و استخدامش صحیح نیست.
باید نسبت به کار گذشته اظهار پشیمانی و ندامت کند و همچنین تصمیم بر تکرار نکردن آن نسبت به آینده را بگیرد، و اینکه آیا حقوقی که میگیرد حرام است یا حلال است؟ اگر در حال حاضر در جایی که استخدام میشود، معلومات در همان حدی که لازم است را داشته باشد و تمام شرایط استخدام را داشته باشد، اشکالی ندارد و حقوقی هم که میگیرد مانعی ندارد، هر چند تقلبش کار درستی نبوده. ولی یک نکته را باید توجه داشت: اگر در تقلب حق کسی ضایع شود، مثلا برای مقطع دکتری ۵ نفر را میخواسته اند پذیرش کنند و این فرد با تقلب نمره کسب کرده، و اگر تقلب نمی کرد نمرهی لازم را کسب نمیکرد و فرد دیگری پذیرش می شد، پس حق آن فرد ضایع شده است. اینجا باید رضایت آن طرف که حقش ضایع شده را جلب کند.
اولا رابطه بازی یا تقلب در امتحان و امثال اینها و همچنین نمره بیجهت گرفتن کار خلافی است؛ مثلا فردی امتحانی نداده باشد یا اگر امتحانی داده، با تقلب نمره گرفته است. اما درآمدی که کسب میکند، اگر در موقع استخدام شرایط آن کار را داشته باشد و آن سطح معلومات را داشته باشد؛ حقوقی که در قبال کارش دریافت میکند حرام نیست.
نه جایز نیست. یعنی اگر کسی نمره بیجهت به دانشآموز بدهد و در قبالش پول بگیرد این کار خلاف و حرام است و پولی هم که میگیرد حق استفاده ندارد؛ زیرا حرام است و دانشآموزان و دانشجویان باید از این کار پرهیز کنند.
در صورتی که حقی از کسی ضایع شده باشد، مثلا یک تعداد محدودی را می خواستند بپذیرند و ایشان تقلب کرده و نمره عالی گرفته و قبول شده، و اگر ایشان تقلب نمیکرد، فرد دیگری جایگزین بود، باید از او حلالیت بطلبد؛ چون حقی از حقوق او ضایع شده است. اما اگر به گونهای نیست که حقی از کسی ضایع شده باشد و اینگونه نیست که تعداد محدودی را بخواهند بر اساس نمره بپذیرند و الان همه مدرک گرفته اند و رفته اند و حال که میخواهد استخدام شود حقی از کسی ضایع نکرده است و شرایط استخدام را نیز دارد، ولو اینکه کارش کار درستی نبوده استخدامش اشکالی ندارد؛ چون حقی از کسی ضایع نشده است. و در این مورد حلالیت طلبیدن نیز لازم نیست.
در کار خلاف - حال کار حرام باشد یا حتی مکروه باشد - نهی از منکر لازم است؛ اگر خدای ناکرده حرام باشد، نهی از منکر و جلوگیری از این حرام واجب است. اگر کار مکروه باشد، نهی از آن مستحب است. یک وقت است شما میتوانید بدون اینکه گزارش کنید مانع آن کار خلاف شوید، خب باید جلوی تقلب را بگیرید، اگر این نشد گزارش دهید به مسئول که او جلوی تقلب و کار خلاف را بگیرد. گاهی شاید افراد بگویند: "ما چیکار به کار دیگران داریم بگذار نمرهاش را بگیرد و قبول شود حالا چرا ما دل طرف را بشکنیم"؛ نه! توجه کنید اگر کسی خلاف مرتکب میشود بحث دل شکستن مطرح نیست، باید از طریقی پیش رفت که موثر باشد و طرف را از این کار منع کرد که مرتکب تقلب نشود، مرتکب خلاف نشود، مرتکب گناه نشود.
تقلب کار درستی نیست و رضایت صاحب برگه که ایشان از روی دست او مینویسد، تاثیری در مسئله ندارد؛ چه او راضی باشد یا نباشد.
مثلا یک نفر بلند جواب را بگوید و همه بشنوند و بنویسد آیا این مشکل را برطرف میکند؟ نه. حالا اگر همه گناه کردند یا تخلف کردند، آیا حرمت و زشتی و قبح آن از بین میرود؟ نه. فرقی نمیکند یک نفر حرام مرتکب شود یا همه، خدای ناکرده گاهی وقتها ممکن است یک نفر تقلب کند و حقالناس باشد و اگر همه تقلب کنند حقالناس نباشد، اما خود کار تقلب کار درستی نیست و فرقی نمیکند همه تقلب کنند یا یکی دو نفر. حکم تقلب رساندن مراقب امتحانی یا استاد مربوطه در امتحان فرقی نمیکند. وقتی گفته شد تقلب کار نادرستی است، فرقی نمیکند این عمل از خود دانشجو صورت بگیرد یا اینکه از معلم، ناظر و امثال اینها باشد.
در جواب باید بگوییم نه. وقتی نمیتواند درس بخواند، خب باید برود سر کار دیگری. نه اینکه ما خلاف کنیم و او را هم عادت دهیم به کار خلاف! به هر حال چیز یادگرفتن فقط به مدرک داشتن نیست. او میتواند سر کار دیگر یا شغل دیگری برود و معلومات کسب کند. به هر حال استاد مجاز نیست برای اینکه ایشان درسهایش را پاس کند و به مقاطع تحصیلی بالاتری برود، نمره بیجهت بدهد. و اینکه ایشان بر اثر این سالهای تحصیل نتوانسته پیشرفتی داشته باشد، باز هم مجوزی بر این نیست که نمره بدهد.
در بحث ارفاق نمره، یک زمانی است که محصل یک ویژگی خاصی دارد، مثلا به خاطر اخلاق یا به خاطر خط خوب یا به خاطر نظم در نوشتن و امثال اینها، گاهی یک حق عمومی به ستاد دادهاند که اگر درصدی نمره کم بود، شما میتوانید نمره اضافه کنید مشکل ندارد. اما اینکه افراد تنبل بار بیایند یا نمره نیاورند و استاد نمره بدهد، این اصلا ظلم به آنهاست. یعنی آنها در آینده رشدی نخواهند داشت. گاهی وقتها شخصی دو سال در یک مقطع تحصیلی بماند و درس بخواند بهتر از این است که تقلب کند یا نمره بیجهت به او بدهند و به کلاس بالاتر برود و بعدا به جایی نرسد. یعنی اگر پایه و اساس محکم شود و درس بخواند بهتر از آن است که بیجهت رشد کند و بالا برود و بعد هم یک باد مهرگانی به او بوزد و از بین برود. بنابراین استاد اگر حق قانونی داشته یا به جهاتی بتواند نمره ارفاق کند اشکالی ندارد، در غیر این صورت جایز نیست.
دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
خلاف مرتکب شدن به بهانه اینکه هزینه زیاد است، پولش را نداریم، وقتش را نداریم، حجم کتاب بالاست، جایی پیدا نمیشود، اینها مجوز برای ارتکاب خلاف نمیشود. اما در مورد حق تالیف، نظر حضرت آقا این است که حقوق معنوی دیگران از جمله حق التالیف که شخصیت حقیقی مثل فرد یا افراد خاصی، یا شخصیت حقوقی مثل سازمانی یا موسسهای کتاب یا نرم افزاری را تهیه کرده اند و افرادی میخواهند استفاده کنند، حقوق آنها باید رعایت شود. بنابراین اگر کسی به عنوان حق التالیف دیگران را از استفاده بدون خریداری منع کرده باشد - که گاهی اوقات روی کتاب نوشته میشود حق چاپ برای مولف محفوظ است یا برای ناشر محفوظ است - و بدون اجازه یا بدون کسب رضایت یا بدون پرداخت حقی استفاده کند، بنابر احتیاط واجب استفاده از آن جایز نیست، گاهی استفادهی متعارف جزئی که منعی در کار نیست، مثلا یک مطلبی را از کتاب در پایاننامه خودش نقل می کند و ماخذش را هم ذکر میکند، اینها اشکالی ندارد؛ یا مثلا چند صفحه زیراکس میگیرد که متعارف هست و مشکلی ندارد. اما در موارد بیشتر باید از صاحب اثر اجازه بگیرد.
اولا اگر منعی از طرف تولید کننده اثر وجود نداشته باشد، استفاده از آن اثر و کپی کردنش اشکال ندارد، اما اگر منع شده است یا قفل برایش گذاشته اند، اینجا طبق نظر حضرت آقا بنابر احتیاط واجب جایز نیست که بدون مراعات حق تولید کنندگان یا بدون کسب رضایت آنها کتاب یا نرم افزار را کپی کنند یا مطالب موجود را در اینترنت و امثال اینها نشر دهند.
نظر حضرت آقا این است که اگر قانونی وجود دارد، یعنی نظام اسلامی قانونی وضع کرده است، آن قانون باید مراعات شود؛ یعنی اگر استفاده از آنها خلاف قانون باشد جایز نیست. از این گذشته اگر قانونی وجود ندارد و تولیدکننده اثر یا برنامه نرمافزاری نیز منعی نگذاشته استفاده اشکال ندارد، اما اگر نرم افزار موجود است دیگران هم دارند استفاده میکنند و نمیدانید منعی بوده یا نه، یا قفلی داشته یا نداشته، در این صورت باز استفاده اشکالی ندارد؛ در صورتی که منع قانونی هم نداشته باشد.
اگر منعی وجود داشته باشد، یعنی تولیدکننده اثر ممنوع کرده است، خب حق آن بنابر احتیاط واجب باید رعایت شود. اما اگر منعی وجود نداشته باشد، اینجا باید ببینیم که آیا منع قانونی وجود دارد یا ندارد؛ یعنی اگر از نظر قوانین اسلامی استفاده از آن ممنوع بود باز هم استفاده جایز نیست. اگر ممنوع نبود اشکالی ندارد. و البته در برخی موارد ممکن است با شرایطی مجوز داده شود که آن شرایط باید رعایت شود.
نسبت به کپی گرفتن و استفاده از کتاب و همچنین برنامههای نرمافزاری، نظر حضرت آقا این هست که بنابر احتیاط واجب باید از صاحب اثر اجازه گرفت. یک وقت است که مولف، اثر را به ناشر تحویل داده و حق را به او داده - که در بعضی از کتابها نوشته میشود حق چاپ و نشر برای مولف محفوظ است - یعنی مولف این حق را به ناشر واگذار کرده و ناشر این حق را دارد و ناشر هم منع کرده دیگران این کتاب را چاپ یا تکثیر کنند؛ اگر این چنین باشد بنابر احتیاط واجب بدون گرفتن مجوز یا بدون کسب رضایت جایز نیست و باید حق آنها مراعات شود و فرقی نمیکند این کتاب تجدید چاپ میشود یا تجدیدچاپ نمیشود. اگر کتابی نایاب شده است و در بازار هم گشتید پیدا نکردید، ولی در کتاب نوشته شده است که حق چاپ و نشر برای مولف محفوظ است، دیگر به بهانه اینکه این نسخه پیدا نمیشود نمیتوانیم بدون مجوز آن را تکثیر کنیم ولو یک نسخه.
جایز نیست. دانشجو خودش باید پایان نامه بنویسد، خودش باید مقاله بنویسد و ارائه دهد. کمک گرفتن یا مشورت گرفتن از دیگران یا کسی که در این امور اطلاعاتی دارد و یا مثلا تحقیق میدانی در کتابها و سایتها، اشکال ندارد؛ این متعارف است. اما اینکه پول به کسی بدهد که به جای او پایان نامه بنویسد، این جایز نیست و اصل کار خلاف است و پولی هم که دریافت میشود حلال نیست.
اولا پولی که به آنها داده است، آنها مالک نشدهاند، و نسبت به خلافی که انجام دادهاند باید توبه کنند و همچنین اگر جایی میخواهد استخدام شود، به خاطر اینکه با پایان نامه خریداری شده مدرک گرفته است و سطح تحصیلاتش در آن حد نیست، جایز نیست و حقوقی که دریافت میکند در قبال کاری که آن شرایط را ندارد، مشکل دارد.
اما در صورتی که جبران کرده، یعنی مطالعه کرده و الان اگر بخواهد همان پایان نامه را ارائه دهد توانش را دارد ولو اینکه قبلا خلاف کرده است، اگر شرایط را داشته باشد، استخدامش مجاز است و حقوقی که میگیرد در قبال کار مجاز مانعی ندارد و حلال است.
دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
خدمت شما عرض کنم اولا احکام اسلام بنبست ندارد. یعنی هیچ جا نمیتوانیم بگوییم که اینجا اسلام وظیفه را مشخص نکرده و در وضعیت بحرانی و بنبست بمان! بلکه اسلام وظیفه را مشخص کرده است. ایشان کارش خلاف بوده، حالا اگر مکلف نبوده گناهی مرتکب نشده است؛ یعنی حکم تکلیفی متوجه او نیست. اما حکم وضعی ضمان متوجه اوست؛ یعنی ضامن است جبران کند و فرقی نمیکند شخص مکلف بوده یا نه؛ به هر حال مکلف هم که نباشد، ضامن است. اگر بچه بوده اید و بالغ نبوده اید، بعد از بلوغ باید جبران کنید و الان که به سن بلوغ رسیده اید وظیفه دارید نسبت به کسانی که لوازمالتحریر از آنها برداشته اید، رضایت آنها را جلب کنید.
ممکن است طرف بگوید نمیتوانم، آبروریزی میشود، اگر آبروریزی میشود لازم نیست به او بگویید برای چیست؛ بلکه به قیمت روز حساب کنید و برایش بفرستد ولو اینکه نداند از طرف کیست ولی بفهمد بابت چیست. گاهی اوقات میبینیم که طرف پولی به حسابش ریخته میشود و نمیداند از کجاست بعد آن هم ممکن است از طرف صاحبش برود صدقه دهد در این مورد که حق الناس جبران نشده است! اما اگر کلاً دسترسی ندارید و نمیدانید این دانشآموز کجا رفته، کجا زندگی می کند و دسترسی هم ندارید، در این صورت باید به عنوان مظالم عباد، آن هم به "قیمت روز" بپردازد. یعنی یا باید به دفتر حضرت آقا بپردازد یا اجازه بگیرد و خودش به فرد یا افراد فقیر و مستمندی که میشناسد، بپردازد.
اموالی که انسان از بیتالمال استفاده بیجا کرده، مثلا در مدرسه بی جهت گچ را برداشته و نوشته یا شیر آب را باز گذاشته یا لامپی را شکسته یا درختی را شکسته، هر چقدر ارزش داشته باشد موجب ضمان است و باید جبران کند. جبرانش به این است که به همان مدرسه یا سازمان یا اداره، مثل آن، یا قیمت آن را برگرداند. اگر چیزی بوده که الان موجود است، همان را باید برگرداند. اگر خسارت دیده، باید خسارتش را جبران کند. اگر موجود نیست، مثلش را تهیه کند تحویل دهد. اگر نمی شود که مثلش را پرداخت کند، مثلا آب را باز کرده رفته، نمی شود الان بیست لیتر آب تهیه کند و بگوید آقا من بیست لیتر آب دوران دبیرستان هدر دادم و آب را باز گذاشتم و تحویل دهد! اینکه به درد نمیخورد - اینجا میگویند "قیمی" است و قیمتش را باید بپردازد - در این صورت قیمتش را به روز حساب کند و به مدرسه برگرداند. اگر مدرسه را خراب کرده اند و موجود نیست، به اداره آموزش و پرورش آن منطقه بدهند. اگر آن هم وجود ندارد، به اموال دولتی و بیتالمال برگرداند.
بله؛ زیرا آن را برای استفاده درسی یا برای استفاده استاد و شاگردان - که استاد مثلا از آنها میخواهد درسی را روی تابلو بنویسند - گذاشته اند و برای هرکاری که نمی توان از آن استفاده کرد. اگر کسی میخواهد استفاده شخصی کند و درس بخواند، در خانهاش باید از تابلو خانه خودش استفاده کند، استفاده از اینها اگر تخلف باشد جایز نیست و موجب ضمان است، یعنی ضامن است و باید جبران کند. اینکه چگونه جبران کند، باید هر مقدار که استفاده کرده به همان میزان بخرد و برای دانشگاه جایگزین کند، و اگر پیدا نمیشود قیمتش را به قیمت روز بپردازد.
اگر شما تحصیلات دانشگاهی داشتید و تعهد خدمتی هم نداشتهاید، درس خواندن در دانشگاه منعی نداشته و شما باسواد شده اید و تمام شده، حالا آمدهاید حوزه علمیه درس میخوانید و آن تحصیلات دانشگاهی برای تالیف، تحقیق و نگارش شما مفید است، این موجب ضمان نیست. اما یک وقت تعهد خدمت داشته اید، یا مثلا قانون کشور این است که اگر کسی تا این مقطع درس خواند باید مدتی هم مثلا خدمت کند، یا ممنوع است که برود جاهای دیگر کارهای دیگری که در راستای تحصیل خودش نیست انجام دهد، بحث دیگری است؛ و معمولاً این قانون وجود ندارد.
اگر خلاف مقررات باشد بله اشکال دارد. اما اگر خلاف مقررات نباشد و سرگرمی هم سرگرمی خلاف شرع نباشد یعنی مقررات اجازه داده که شما این مقدار از اینترنت استفاده کنید؛ این مشکل شرعی ندارد. اما اگر استفاده خلاف مقررات داشته باشید، این اشکال دارد و موجب ضمان است؛ یعنی باید مقداری را که استفاده کرده اید، هزینه اش را بپردازید.
خوب اگر خوابگاه به شما تعلق نمیگیرد و میهمان شدن نزد دیگران خلاف مقررات باشد و قانون اجازه ندهد که افراد خوابگاه میهمان داشته باشند، اگر از خوابگاه استفاده کنید استفاده شما خلاف است و هر مقداری استفاده کرده اید باید جبران کنید و اگر میگویید چگونه باید جبران کنیم؟ باید هر چیزی را که استفاده کرده اید - بالاخره آن مکان اجاره دارد شما اگر میخواستید اجاره کنید شبی چقدر بود؟ - باید بپردازید. بنابراین اینها تابع مقررات است؛ میهمان شدن دیگران، استفاده از غذای دانشگاه، کتابخانه دانشگاه، خوابگاه دانشگاه، کلا باید مطابق مقررات باشد و خلاف مقررات جایز نیست.
دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
دانشجو از استاد خوشش آمده، سوال این است آیا میتواند در کلاس شرکت کند یا نه؛ خوش آمدن دو گونه است یک وقت است که به خاطر مقام علمی از او خوشش میآید یعنی میگوید عجب استاد زبردستی است یا از جهات دیگر فرضا مقام معنوی مثلا چه آدم محجوبی است با حیا است یا از نظر نظم درسی، از این چیزها باشد اشکالی ندارد. آن خوش آمدنی اشکال دارد که خوش آمدن جنسی و شهوانی باشد؛ یعنی اگر نگاه می کند و خوشش می آید. به هر حال اصل شرکت در کلاس اشکال ندارد ولی از مسائلی که ممکن است موجب تحریک شهوت شود باید پرهیز کند. اگر نگاه است، اگر صحبت اضافه است و امثال اینها باید پرهیز کند.
اگر استفاده از عطر و ادکلن در جایی که نامحرم وجود دارد باعث جلب توجه نامحرم شود، یعنی نامحرم استشمام میکند و توجهش جلب میشود که این بوی عطر چه کسی است که استفاده کرده، جایز نیست. اما اگر باعث جلب توجه نباشد و مفسدهای هم نداشته باشد، اصلش خب افراد خوش بو باشند بهتر است.
به طور کلی هم امام راحل و هم حضرت آقا منع کردهاند که استاد آموزش قرائت به خانمها، مرد باشد؛ همچنین برای مسائل رزمی و نظامی هم منع کرده اند. به هر حال اینها موجب مفسده است. الحمدالله در کشور ما برای خانمها استاد وجود دارد. حالا یک وقت است یک سری نکات تجویدی یا انواع قرائتها و علوم قرآنی را تدریس میکند، اگر مثل سایر دروس باشد و اگر رعایت مسائل شرعی شود، اشکالی ندارد. اما یک وقت هست که این خانم میخواهد پیش استاد مرد با صوت قرآن بخواند، این است که منع شده و موجب مفسده خواهد شد.
به نظر حضرت آقا نگاه به چهره زن نامحرم اگر آرایش داشته باشد، جایز نیست. اگر آرایش نداشته باشد بدون قصد لذت (یعنی از روی شهوت و لذت نگاه نکند) نگاه کردن به قرص صورت به مقداری که در وضو شسته شود و دستها تا مچ اشکالی ندارد. اما اگر حجابش را درست مراعات نمیکند، چه به تذکر گوش بدهد چه به تذکر گوش ندهد فرقی نمیکند، اگر مثلا موها پیدا است گردنش پیدا است نگاه کردن جایز نیست. حالا یک موقع هست نگاه میافتد، باید دیگر ادامه ندهد. نگاه اول هم معنایش همین است مثلا دارد میرود نگاهش میافتد به خانمی که موهایش پیداست گردنش پیداست و ادامه هم نمیدهد این اشکال ندارد؛ اما اگر عمدا و با توجه نگاه کند و نگاه را ادامه دهد، این حرام است.
به لحاظ شرعی اصل صحبت زن و مرد، اولا اگر حرفهای بدی نباشد، یعنی از نظر محتوا اشکال شرعی نداشته باشد، دوما حرفهایی که رد و بدل میشود تحریکآمیز نباشد شهوت جنسی را تحریک نکند، سوم اینکه مفسدهای نداشته باشد اشکالی ندارد.
یک وقت حرف، حرف بدی نیست دروغ نیست، غیبت نیست، رکیک و زشت نیست، سخریه نیست، یعنی دیگران را مسخره نمی کنند، لقب بد نمیدهند، یا مطالب مفسدهای نداشته باشد، این چیزها نیست اشکال ندارد. پس اگر یک خانمی وقتی میرود در مغازه ای چیزی میخرد با مرد نامحرم حرف میزند و سوال از جنس موجود میپرسد از قیمت آن میپرسد مبلغی که باید بپردازد، اینها را که دیگر اسلام منع نکرده است؛ البته با مراعات حجاب و عفاف. اما گاهی وقتها یک کلمه دوستت دارم ولو خود این کلمه هیچ مشکلی ندارد، اما یک دختر جوان به یک پسر جوان بگوید یا بلعکس که مفسده انگیز است اشکال دارد. ولی به طور کلی اسلام با اختلاط زن و مرد بیش از حد نیاز موافق نیست؛ یعنی به مقدار ضرورت و لازم اکتفا کنند. همچنین از شوخی کردن و مزاح کردن که معمولا موجب مفسده است بپرهیزند؛ اما یک وقت مطلبی گفته شد و یکی هم خندهاش گرفت خنده هم از روی مسائل جنسی نبود، آن را نمیشود گفت حرام است. ولی به طور کلی باید این نکات مراعات شود تا مفسدهای پیش نیاید.
علیکم السلام و اما نسبت به سوالی که کردید اگر واقعا این محبتی که ایجاد شده است، محبتی است که از روی مسائل جنسی است بله اشکال دارد و موجب فتنه است و ریبه همین است و اشکال دارد. اما اگر از این جهت نیست، مثلا آدم باشخصیتی است، آدم مومنی است، آدم بامعلوماتی است، آدم مدیری است از این جهت باشد اشکال ندارد. من یک مثال بزنم، هستند الان بسیاری از خانمها که به شخصیتهای بزرگ معنوی و اجتماعی علاقه دارند، اما این علاقه علاقه جنسی نیست، به امام راحل میلیونها زن هم علاقه داشتند، اما این علاقه علاقه جنسی نبوده علاقه معنوی است و اشکالی ندارد. آن علاقه و محبتی اشکال دارد که از روی شهوت و مسائل جنسی باشد.
این جوابش معلوم است: جوابش نهی از منکر است. بدحجابی منکر است، ارتباط نامناسب دختران و پسران که نامحرم هستند منکر است، وظیفه ما نهی از منکر است. وظیفه عمومی هم به نظر حضرت آقا تذکر لسانی است، یعنی اقدامات دیگری نظیر اینکه کسی را بخواهند کتک بزنند جایز نیست؛ ارتکاب حرام هم مثل فحش و ناسزا گفتن و لفظ بد به کار بردن برای نهی از منکر، آن هم جایز نیست به هر حال تذکر لسانی در صورتی که شرایط وجود داشته باشد وظیفه است.
در صورت ضرورت و با شرایطش، اشکال ندارد. مثلا خانمی که مسن است، حجابش را هم رعایت میکند و در حرف زدن دقت میکند حرفهای خدای ناکرده فتنهانگیز و تحریک آمیز بر زبان جاری نمیکن،د تدریسش را دارد و هیچ مفسدهای ندارد، ولی به طور کلی اینکه استاد زن باشد همه شاگردها مرد باشد یا بالعکس معمولا مناسب نیست و گاهی هم ممکن است در این گفتگوها و روابط اشکال شرعی وجود داشته باشد.
دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
تقریبا سه تا سوال است؛ سوال اول این است که چه مقدار بروند مسافر باشند. سوال دوم این است که چه مدت در هفته مسافرت بروند تا نمازشان کامل باشد که همان کثیرالسفر است. سوال سوم هم این است که اگر قصد ده روز کردند جایی بمانند از قصد خود برگردند تکلیف چیست؟
اما سوال اول. طلاب و دانشجویان مسافتی که باید بپیمایند تا مسافر محسوب شوند با دیگران فرقی ندارند. مسافت هشت فرسخ، ۴۵ کیلومتر است. حالا هشت فرسخ امتدادی است یا چهار فرسخ رفت چهار فرسخ برگشت مجموعا ۴۵ کیلومتر میشود. اگر کسی چنین مسافتی یا بیشتر از این را میخواهد بپیماید، مسافر به حساب میآید. حالا باید یک شرایط دیگری هم داشته باشد: مثل اینکه قصد سفر داشته باشد، از قصد خودش برنگردد، از حد ترخص (به جایی برسد که اذان شهر را نشنود و دیوار شهر را نبیند) بگذرد، اما اینکه چه مدتی در هفته در سفر باشد تا کثیرالسفر محسوب شود، کثیرالسفر به نظر حضرت آقا این است: کسی که در سال تقریبا دو سه ماهی کارش این است که مسافرت زیاد میرود که بین سفرها معمولا کمتر از ده روز فاصله میشود. مثلا هفته ای یکبار میرود یا اول هفته میرود آخر هفته برمیگردد؛ یا هر روز به سفر میرود، این فرد کثیرالسفر میشود.
کسی که شغلش سفر باشد مثل راننده، خلبان، ملوان و کسی که شغلش در سفر باشد مثل مهماندار هواپیما، و کسی که برای کارش مسافرت میرود مثل کسی که در شهر دیگری تدریس میکند یا کسی که در شهرک صنعتی سی کیلومتری شهرش کار میکند، و کثیرالسفر شده باشند، نمازشان در سفرهای کاری تمام است و در سفرهای شخصی باید نماز را شکسته بخوانند. کسی که کثیرالسفر است ولی این سفرها برای کار نیست، مثل کسی که زیاد سفر زیارتی میرود یا برای تفریح میرود، در آن سفرها باید نمازش را شکسته بخواند.
اما کسی که برای تحصیل سفر می رود، مثل طلاب حوزه و دانشجویان و امثال اینها که دانشگاهش در شهر دیگری است هر روز میرود و برمیگردد یا اول هر هفته میرود آخر هفته برمیگردد، این برای تحصیل کثیرالسفر است که در این فرض، به نظر حضرت آقا باید احتیاط کند و نمازهای چهار رکعتی را هم چهار رکعت بخواند هم شکسته (دو رکعت) و در خصوص این مسئله میتواند به فتوای مجتهد دیگری که مساوی یا در رتبه بعدی مرجع خودش باشد، مراجعه کند که آن مجتهد اگر گفت نمازش تمام است، تمام بخواند و اگر گفته شکسته که شکسته بخواند.
اگر کسی قصد کرد ده روز در جایی بماند، تا زمانی که در آنجا نماز چهار رکعتی نخوانده است از قصدش برگشت، باید هر مدتی که میماند - دو روز سه روز - نمازش را شکسته بخواند. اما اگر تصمیم داشت ده روز بماند و حداقل یک نماز چهار رکعتی ادا با همان قصدش خواند و بعد قصدش عوض شد، هر مدت دیگری بماند نمازش کاملش است؛ چه یک روز بماند دو روز بماند باید نماز را کامل بخواند. چون با خواندن یک نماز چهار رکعتی ادا، قصد محقق شده است.
اجمالا بله. چون نظر حضرت آقا در سابق این بود کسی که صرفا برای تحصیل مسافرت زیاد دارد و کثیرالسفر است - که بین سفرها معمولا ده روز فاصله نمیشود مثل دانشجویانی که اول هفته میروند محل تحصیل آخر هفته برمیگردند یا دو روز در هفته میروند شهر دیگری که فاصله حداقل ۲۲.۵ کیلومتر دارد، یا دانشگاهشان بیرون شهر است سی کیلومتری چهل کیلومتری بیرون شهر است - میفرمایند باید نماز را شکسته بخوانند مگر اینکه تحصیل شغلشان محسوب شود؛ مثل کسی که مامور به تحصیل است یا تعهد خدمت دارد. اما اخیرا فرمودند که احتیاط کنند؛ یعنی چنین افرادی که برای تحصیل، مسافرت زیاد میروند و کثیرالسفر هستند، نمازهای چهار رکعتی را هم تمام بخوانند، هم شکسته و در این مسئله میتوانند به فتوای مجتهد اعلم دیگری رجوع کنند. (که اگر آن مجتهد اعلم میفرماید کامل است، کامل بخواند و اگر میفرماید شکسته است شکسته بخواند.)
اگر چنین شخصی سفرهای کاری و ماموریتی دارد، یعنی سفرهایی که برای شغلش میرود واقعا زیاد است - که معمولا بین آنها ده روز فاصله نمیشود - در این سفرها باید نماز را کامل بخواند. در صورتی که برای کار رفت و برای تحصیل هم آنجا ماند، یعنی در ادامهاش نیز باید نماز را کامل بخواند.
اما اگر عکس این مسئله بود: یعنی زیاد بودن این سفرها به خاطر سفر تحصیلی است یا هر دو هست، در اینجا باید احتیاط کند، یعنی نمازهای چهار رکعتی را هم کامل بخواند و هم شکسته بخواند و به احتیاط حضرت آقا عمل کند یا میتواند به فتوای مجتهد اعلم دیگری مراجعه کند که اگر آن مجتهد گفت کامل است، نماز را کامل بخواند اگر گفت شکسته است شکسته بخواند.
اصل مسئله به نظر حضرت آقا این است اگر کسی برای تحصیل کثیرالسفر بود - یعنی برای آن درس خواندنی که کار محسوب نشود، یعنی مامور به تحصیل یا تعهد خدمتی نباشد که در حین تحصیل حقوق به او بدهند و صرفا برای تحصیل میرود - اگر کثیرالسفر باشد و سفرهایش زیاد باشد که بین آنها ده روز فاصله نمیشود، چنین شخصی باید احتیاط کند به این معنا که هم باید نماز را شکسته بخواند هم کامل بخواند. خب در این مسئله میتواند به فتوای مجتهد اعلم دیگری رجوع کند.
اگر کسی اینگونه نیست، گاهی دو هفته در محل تحصیل میماند، گاهی اوقات یک هفته میماند و کثیرالسفر محسوب نمیشود، یعنی بین سفرها معمولا ده روز فاصله میشود یا غالبا بین سفرها ده روز فاصله میشود، اگر آنجا وطنش نیست و آنجا سکونت ندارد، باید با قصد ده روز نمازش را کامل بخواند و هرگاه میرود به محل تحصیل و نمیخواهد ده روز بماند نمازش شکسته است.
نظر حضرت آقا این است که در غیر وطن اصلی - که وطن اصلی همان زادگاه است، جایی که فرد متولد شده و بزرگ شده و چند سالی مانده است - و الان در جایی دیگر سکونت دارد، اگر تصمیم داشته باشد حداقل هفت هشت سال در جای جدید بماند و زندگی کند (حالا فرق نمیکند برای تحصیل رفته باشد یا برای شغلی یا نه اصلا از آب و هوای آنجا خوشش آمده و می خواهد در آنجا زندگی کند)، آنجا حکم وطن دارد و نماز کامل است.
اما اگر میخواهد کمتر بماند یا نمیداند هفت هشت سال میماند یا نه، مثل کسی که مامور است آنجا و ممکن است دو سال دیگر بگویند برو جای دیگر و ممکن است نگویند، چنین فردی حکم وطن ندارد؛ یعنی اگر بداند که هفت هشت سال حداقل میماند حکم وطن خواهد داشت و لازمهاش این نیست که از وطن دیگرش اعراض کند؛ یعنی ممکن است یک وطن اصلی و یک وطن اتخاذی داشته باشد. همچنین اگر در بیناش گاهی اوقات مسافرت میرود - حالا یا به وطن خودش برمیگردد یا جاهای دیگر - خب هر کسی ممکن است در وطن خودش مسافرت هم برود اما به هر حال مسکن و ماوا و محل زندگیاش در اینجا باشد و حداقل بخواهد هفت هشت سال اینجا بماند.
یعنی مسکن و ماوا و محل زندگی و سکونتش آنجاست، هفت هشت سال میخواهد بماند حالا ممکن است بیناش مسافرت برود به نظر حضرت آقا آنجا حکم وطن دارد، اما اگر نمیداند آنقدر میتواند بماند یا نه، حکم وطن ندارد. وقتی که حکم وطن نداشت، اگر برای تبلیغ یا هر کار دیگری کثیرالسفر باشد، نمازش کامل است. اگر کثیرالسفر نباشد در آنجا چون وطنش هم نیست با قصد ده روز باید نماز را کامل بخواند و هرگاه قصد عشره ندارد، یعنی قصد ماندن ده روز نداشته باشد و کمتر میماند، نمازش شکسته است.
کسانی که برای تحصیل مسافرت میروند، اگر کثیرالسفر نباشد، یعنی گهگاهی مسافرت میرود و میآید و بین سفرها - ولو تعداد سفرها زیاد هم هست - ده روز فاصله میشود، خب ایشان در محل تحصیل و همچنین سفرهای دیگری که میرود نمازش شکسته است؛ مگر اینکه بخواهد در آنجا حداقل ده روز بماند که نمازش کامل است.
اما اگر کثیرالسفر شد، یعنی سفرهای تحصیلی زیاد دارد، و بین سفرها غالبا ده روز فاصله نمیشود، در این صورت چون سفر برای تحصیل است و در قبال تحصیلش حقوق به او نمیدهند - ممکن است شهریه بدهند اما حقوق محسوب نمیشود - سفرش هم شغل محسوب نمیشود، در این فرض نظر حضرت آقا این است که باید احتیاط کنند. یعنی نمازهای چهار رکعتی را هم کامل بخواند و هم شکسته؛ گرچه میتواند به فتوای مجتهداعلم دیگری رجوع کند که اگر او میفرماید کامل است کامل بخواند اگر میفرماید شکسته است شکسته بخواند.
اما اگر کسی در قبال تحصیلش دارد مزد و حقوق میگیرد، مثل کسی که مامور به تحصیل است یعنی به کسی ماموریت دادند برود جایی درس بخواند، مثلا دورههای ضمن خدمت را بگذراند و به خاطر همین تحصیل هم دارند به او حقوق میدهند و رفت و آمد هم دارد و کثیرالسفر است، اینها سفر شغلی است و باید در این سفرها نماز را کامل بخواند. یا مثلا تعهد خدمت دارد و تحصیل هم جز کارش محسوب میشود و به او حقوق میدهند و در موردی هم که شک داشته باشد که سفر برای کار است یا تحصیل باید احتیاط بخوانند و جمع بخوانند یا به مجتهد اعلم دیگری رجوع کنند که عرض شد.
در پاسخ این سوال باید عرض کنیم اگر کسی تصمیم داشته باشد و یا بداند در جایی حداقل هفت، هشت سال زندگی میکند و ماوا و مسکنش آنجاست، طبق نظر حضرت آقا آن مکان برای او حکم وطن را دارد. حال ممکن است در بین این سکونت، مسافرتی نیز برود یا تابستان که درسها تعطیل است به جای دیگری برود، این مشکل ندارد؛ ولی اگر از اول میداند یا تصمیم دارد حداقل هفت هشت سال آنجا بماند و فرقی نمیکند برای تحصیل رفته باشد یا کار یا سکونت یا مثلا از آب و هوای آنجا خوشش آمده؛ فقط میگوید میروم آنجا زندگی کنم، این مکان برای آن فرد حکم وطن را دارد و وقتی آنجا میرود نمازش کامل است و روزهاش صحیح است.
مقصود شما از این چند سال چه مقدار است؟ آیا مثلا دو سال هست؟ خب نه این کافی نیست. اگر واقعا مثل طلاب حوزه علمیه که میگوید من تا پایان سطح را یا چند سالی بعد از سطح را در این حوزه هستم و میداند، ده یا دوازده سال طول میکشد و بنا دارد این چند سال را بماند بله؛ اما یک وقت هست دانشجویی بنا دارد ۴ سال در دانشگاه درس میخواند و میداند چهار سال میماند خب نه.
اما در فرض اول که میداند ده دوازده سال میماند، چون حضرت آقا نظرشان این است که اگر شخص بداند حداقل هفت، هشت سال میماند یا تصمیم داشته باشد هفت هشت سال بماند، حکم وطن را دارد و لذا در آنجا نماز تمام است. اما آن کسی که میداند چهار سال میماند یا مثلا دو سال میماند، این مکان جدید برای او حکم وطن نخواهد داشت. مطلب دیگر اینکه یک وقت هست نمیداند چقدر می ماند، مثل افرادی که نظامی هستند یا حتی همان طلبهای که آمده درس بخواند - میگوید اگر جای دیگری توانستم انتقالی بگیرم میروم جای دیگری، یا اگر بعدا فهمیدم حوزه دیگری درسهای بهتری دارد یا امکانات اینجا برایم فراهم نبود میروم - حال ممکن است چند سالی بماند، اما مردد است و تصمیم ندارد و نمیداند هفت یا هشت سال میماند یا نه، در این فرض، مکان جدید برای او حکم وطن را ندارد.
به نظر حضرت آقا برای اتخاذ وطن، یعنی وطن جدید، قصد ماندن همیشگی شرط نیست. برخی از مراجع معظم تقلید از جمله حضرت امام (قدس سره) میفرمودند غیر از وطن اصلی، یعنی در وطن جدید، جایی که شخص میخواهد به عنوان وطن جدید خودش اتخاذ کند (مثلا از روستا آمده به شهر یا بالعکس و زادگاهش جای دیگری بوده و حالا آمده به شهر) فرمودند که اگر قصد ماندن همیشگی داشته باشد، شهر جدید برای او حکم وطن را دارد؛ اگر قصد ماندن همیشگی را ندارد یا مردد است، حکم وطن ندارد. اما نظر حضرت آقا این است که قصد ماندن همیشگی لازم نیست. اگر به هر حال می داند یا تصمیم دارد چند سالی بماند به طوری که به او مسافر نمیگویند که حداقلش هفت یا هشت سال است، این مکان جدید برای او حکم وطن را دارد و نمازش کامل و روزهاش صحیح است.
اما سوال ایشان این است که میگوید من پنج سال است اینجا ماندهام و الان نظر آقا را متوجه شده ام؛ اولا، الان وظیفهام چیست؟ ثانیا وظیفهام نسبت به نماز و روزههای گذشتهام چیست؟ که هر وقت میآمدم و کمتر از ده روز میماندم، نمازم را شکسته می خواندم. جواب آن است که نسبت به گذشته، چون نظر حضرت آقا این نبوده است و مطلب هفت یا هشت سال را اخیرا اعلام فرموده اند، خب نمازهای گذشته صحیح است. اما نسبت به آینده سوال این است که اگر شما آن پنج سال را واقعا از اول میدانستید پنج سال میمانید و تردید نداشتید و از اول آمدید این پنج سال را بمانید و حالا تصمیم دارید دو سال دیگر بمانید که با آن پنج سال بشود حداقل هفت سال، از این به بعد نمازتان کامل است. یا فرض دیگر اینکه از همین الان میدانید هفت، هشت سال دیگر میمانید باز هم نمازتان کامل است، اما اگر قبلا تردید داشتید، و الان هم تردید دارید و نمیدانید چقدر میمانید، گذشته با قصد ده روز نمازتان کامل بوده و الان هم با قصد ده روز نمازتان کامل است.
جایی که انسان به عنوان وطن قرار میدهد، یعنی محل زندگی که قبلا وطن نبوده و اخیراً وطن قرار داده است، از همان روز اولی که میآید نماز کامل نیست مگر اینکه ده روز را بخواهد بماند. اما اگر ده روز نمیخواهد بماند، نمازش کامل نیست.
پس اینگونه نیست که از همان روز اول نماز کامل باشد. بعضی از فقها نظرشان این است که باید شش ماه اول، نماز را شکسته بخواند، مگر با قصد ده روز (یعنی در آن شش ماه هرگاه رفت و برگشت به آنجا و نمیخواهد ده روز بماند نمازش کامل نیست). اما نظر حضرت آقا شش ماه شرط نیست، یعنی لازم نیست شش ماه بگذرد. ایشان میفرماید یک مدت زمانی بگذرد که عرفا بگویند " ایشان اینجا مسکن گزیده است و در حال تردد نیست، مستقر شده". مثلا دو یا سه ماهی بگذرد، بعد از آن نمازش کامل است. در این دو سه ماه نیز هر وقت قصد دارد که ده روز بماند نماز کامل است، اما اگر هنوز در رفت و آمد است و گاهی میرود و میآید، وقتی هم که به مکان جدید میآید ده روز نمیماند، در این دو سه ماه اول نماز را شکسته بخواند. این مدت که گذشت و مستقر شد و سکنی گزید، بعد از آن نمازش کامل است.
اگر از فتوای جدید حضرت آقا اطلاع نداشته و بر اساس فتوای سابق، تصورش این بوده که اگر بخواهد جایی را وطن قرار دهد، باید قصد ماندن همیشگی را داشته باشد و اتفاقاً سالها هم ماند، چون قصد نداشته یا مردد بوده است که بماند، هر گاه که به مکان جدید آمده و کمتر از ده روز مانده و نمازش را شکسته خوانده است، نمازهایش اعاده ندارد. یعنی لازم نیست که آنها را قضا کند و درست بوده. اما در مورد روزه، سوال این است که ده روز میمانده یا نمیمانده؟ اگر میمانده، روزههایش صحیح است؛ اگر نمیمانده که روزه برایش صحیح نبوده.
به هر حال نسبت به نماز و روزههای قبلی اگر مواردی را ده روز میمانده، نمازش کامل و روزه صحیح است. اگر ده روز نمیمانده وظیفهاش این بوده نماز را شکسته بخواند و شکسته خوانده و صحیح است. اگر روزه نگرفته، فقط قضا دارد؛ مگر اینکه روزه از سالهای قبل باشد که کفاره تاخیر را هم باید بپردازد. اگر روزه گرفته که به هر حال مطابق وظیفه انجام نداده است و باید قضا کند، بله احتمال این هست که بگوییم چون به نظر حضرت آقا هفت سال کافی است، اگر از اول هم تصمیمش این بوده که هفت سال بماند فعلا نسبت به قضای روزه به فتوای جدید حضرت آقا که مراجعه میکند که حضرت آقا می فرمایند؛ درست بوده و این روزهها قضا ندارند.
دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
وظیفه استاد اولا نهی از منکر است و این منکر است که خانمی یا دختری آرایش کند و در نگاه نامحرم ظاهر شود؛ این حرام است، یا موهایش پیدا شود منکر است. میگویند تذکر دادند اثر نکرده است، این وظیفه اول شد وظیفه دوم این است که عمدا نگاه نکند، یعنی به چهره آرایش کرده دختر خانم یا زن نامحرم و همچنین موهای عریان و پیدای او و اگر جای دیگر بدن پیدا باشد عمدا نگاه نکند.
اسلام با زیبایی که مخالف نیست و با افزودن زیبایی هم مخالف نیست. یک کسی خودش را مرتب میکند مرتبتر میشود منظمتر میشود زیباتر میشود؛ یا اصلا سر و روی خودش را شستشو میدهد زیباتر میشود. آن چیزی که اشکال دارد این است که خانمی آرایش کند آن هم به حدی که عرفاً بگویند آرایش کرده است؛ ولی اگر مثلا کِرمی به صورت زده باشد هیچ وقت خانمهای دیگر نمیگویند این خانم آرایش کرده. اگر در آن حد نباشد، اشکال ندارد. ولی اگر عرفاً بگویند آرایش کرده و خود را معرض دید نامحرم قرار دهد حرام است. در امثال انگشتر و اینها به نظر حضرت آقا، اگر چشمگیر باشد اشکال دارد، اما اگر ساده باشد یا مثلا انگشتر نقره است یا عقیق و خیلی هم چشمگیر نیست، به خاطر ثوابش دست کرده اشکال ندارد و پوشاندنش هم واجب نیست و نگاه نامحرم هم اگر با قصد بدی نباشد اشکالی ندارد.
اولا اینها تشخیص موضوع است حکم شرعی این است که اگر عرفا بین زنها اینها را آرایش میدانند باید از نگاه نامحرم پوشانده شود اگر در آن حد نیست لازم نیست پوشانده شود اما همین جا من مژده دهم یکی از موضوعاتی که در مرکز موضوع شناسی احکام فقهی در قم توسط گروه بانوان دارد کار میشود همین اقسام آرایشهاست که چه نوع از اینها را عرفا آرایش میدانند که بعدا ممکن است مشخص شود مثلا برداشتن ابرو یا تاتو کردن ابرو یا لاک در چه حدی آرایش محسوب میشود یا نمیشود تا حدودی شاید بتوانند اما به طور کامل خیلی بعید است این عرفی است عرف هر محلی هم ممکن است فرق کند اما حکم شرعی این هست که اگر عرفا بین خانمها بگویند این خانم آرایش کرده باید از نگاه نامحرم بپوشاند، اگر در آن حد نباشد واجب نیست بپوشاند.
توجه کنید استفاده از لوازم آرایش مهم نیست، بلکه خود آرایش مهم است. یعنی خانم در حدی به خودش رسیده که زنهای دیگر میگویند آرایش کرده است. اگر در این حد شود باید از نامحرم بپوشاند؛ اگر در این حد نباشد واجب نیست، مگر اینکه مفسده دیگری داشته باشد.
این مسئله برمیگردد به مقررات دانشگاه. اگر واقعا مرتکب گناه و حرام میشوند یا مسئله را نمیدانند و با آرایش در نگاه نامحرم نباید ظاهر شوند، تکلیف همه است فرقی نمیکند مسئول دانشگاه یا دیگران امر به معروف بر همه واجب است در حدی که شرایط موجود باشد و موثر واقع شود.
مسئله آرایش برمیگردد به عرف محل. در خصوص اینکه چه چیزی آرایش محسوب میشود چه چیزی آرایش محسوب نمیشود، در کجا بد میدانند در کجا بد نمیدانند - در بعضی از شهرها رسم چنین است که دختر تا زمانی که ازدواج نکرده آرایش نمیکند و بد میدانند - خب در اینجا به هر حال باید پرهیز کنند؛ یعنی خودشان را در معرض حرف و حدیث مردم و اتهام دیگران قرار ندهند و مراعات کنند. اما اگر آرایش کرده است و حالا میتواند بیرون ظاهر شود یا نه؟ اگر در حدی باشد که عرفا بگویند آرایش کرده، باید چهره خودش را از نگاه نامحرم بپوشاند.
اگر شما چادر را که بردارید با بقیه لباسی که همراه شماست حجابتان کامل باشد، خوب حالا به اقتضای کارتان این چادر را برمیدارید این اشکال شرعی ندارد. اما به هر حال چادر حجاب برتر است و فرقی نیست در محیط کار باشد یا جای دیگر.
دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
از نظر شرعی هم برای کار و هم برای کالا فرمودند اجرتی که مشخص میشود برای کار یا اجرتی که مشخص میشود برای کالا باید خارج از انصاف نباشد، اجحاف به مشتری یا طرف نباشد، لطمه به اقتصاد مسلمین نزند، به بازار مسلمانها لطمه نزند. بنابراین اگر حالا این اجرت متعارفی است طرف هم اطلاع دارد و میپذیرد، اما اگر خارج از انصاف باشد، اجحاف به طرف باشد، جایز نیست.
اگر خلاف مقررات نباشد و خلاصه مبلغ دریافتی هم متعارف باشد یعنی خلاف قانون و مقررات نظام نباشد اشکال ندارد. اما اگر خلاف قانون باشد یا مبلغی خارج از عرف باشد آن جایز نیست.
به هر حال اگر کار شما خلاف مقررات یا خلاف قراردادی باشد که امضا کردید و تعهد دادید و متعهد شدهاید، یعنی خلاف آئیننامه داخلی دانشگاه باشد، این کار شما خلاف است جایز نیست و اگر مبلغی را باید میپرداختید و نپرداختید آن مبلغ لازم را شما ضامن هستید و باید بپردازید. اما اگر کار شما هم خلاف مقررات نبوده اشکالی ندارد.
دانلود نسخه موبایل | دانلود با کیفیت پایین | دانلود با کیفیت بالا
آنچه که لازم است طلاب مراعات کنند در دوران تحصیل، مقدار متعارف است. چون میخواهند از امکانات حوزه استفاده کنند از امتیازاتی که موجود است برخوردار شوند در مدرسهای سکونت دارد حجرهای در اختیارش است یک جایی را اشغال کرده، در مدرسه درس میخواند از امکانات کتابخانهای استفاده میکند، استفاده کردن از اینها منوط به این است که درس بخواند، درس خواندن و مباحثه کردن به قدر متعارف لازم است و باید رعایت شود.
به نظر حضرت آقا به شهریهای که به طلاب داده میشود چون در قبال کار نیست و منفعت کسب محسوب نمیشود، خمس تعلق نمیگیرد. همین شهریه را اگر به دانشجویان هم بدهند در حالی که استخدام نیستند و کار ندارند خمس ندارد حتی اگر اضافه هم بیاید.
طبق نظر حضرت آقا استفاده از امتیازات حوزه علمیه، امتیازات که میگوییم مدرس است که در آن درس می خواند یا حجره است یا وضویی میخواهد در مدرسه بگیرد بیتالمال است، استفاده از اینها منوط به مقررات حوزه است و اخذ شهریه هم منوط به مقررات دفتر شهریه است. اگر ایشان شرایط را دارد آن مقررات را هم مراعات میکند اشکال ندارد. اگر شرایط را ندارد شهریه دریافت میکند و مقررات را مراعات نمیکند، آنهایی که استفاده کرده ضامن است. اگر استفاده کرده با آنکه شرایط نداشته است ایشان باید مراجعه کند به دفتر حضرت آقا بخش وجوهات هر جور گفتند عمل کند؛ اگر هم گفتند برگرداند باید بپردازد.
باید عرض کنیم اینکه ایشان فرمودند قانونی وجود ندارد، نه قوانینی وجود دارد. یعنی اینجوری هم بی در و پیکر نیست که هر کسی درس رفت درس نرفت با نوار گوش داد مباحثه کرد مباحثه نکرد بگویند شما جز طلاب حوزه علمیه هستید. مقررات وجود دارد. بنابراین درس خواندن مباحثه کردن حضور در دروس تابع مقررات حوزه است. طبق مقررات باید عمل شود مگر اینکه کسی عذری داشته و عذرش ممکن است شامل تبصرهای شود. اینکه گفتند درس نخواند یا حضور در درس نداشت درس را مطالعه کرد میتواند شهریه بگیرد یا نه، این منوط به شرایط دفتر شهریه است. برود بپرسد اگر شامل حالشان میشود شهریه میتواند دریافت کند؛ اگر شامل حالشان نمیشود شهریه نمیتواند دریافت کند. اگر از بخشی از شهریه محروم میشود یا کلش؛ این هم برمیگردد به همان مقررات که ببیند باید چکار کند.
اصلا بیاحترامی به دیگران و فحش و ناسزاگویی از نظر احکام شرعی جایز نیست و فرقی نمیکند که در حضور دیگران باشد یا در تنهایی، هر چند معلم برای آموزش و پرورش، یعنی برای تربیت دانشآموزان وظایفی دارد، اما زمانی که به آن وظایف عمل میکند، نباید از حدود شرعی تجاوز کند. مثل اینکه فحش بدهد یا کتک بزند. حالا یک وقت است تنهایی بد میگوید، خلاف است؛ ولی اگر در حضور دیگران باشد که موجب آبروریزی دیگران شود، این گناهش بیشتر است.
یک نکتهای را من اینجا عرض کنم و آن اینکه در نظام آموزشی کشور به هر حال قوانین و مقرراتی است که باید رعایت شود. یک وقت است که قانون گذاشتهاند که معلم حق تنبیه بدنی شاگرد را ندارد، این باید مراعات شود و مجاز نیست به انجام این کار. در مجموع کتک زدن دانشآموزان، حتی در باب امر به معروف و نهی از منکر، طبق نظر حضرت آقا که میفرمایند: اگر کسی منکری مرتکب شد، عموم افراد مجاز نیستند به عنوان مرتبهای از مراتب نهی از منکر او را کتک بزنند، یعنی توسل به زور مثل ضرب و جرح و امثال اینها کنند، جایز نیست و اینها مسائلی است که مربوط به قوه قضائیه است و در بسیاری از موراد اذن حاکم شرع را میخواهد، یعنی دستور قضایی میخواهد. و لذا معلم مجاز نیست شاگرد را تنبیه بدنی کند و اذن والدین هم در این مورد تاثیری ندارد؛ یعنی اگر پدر و مادر اجازه دادند که بچه ما را بزن، آیا معلم مجاز است؟ نه؛ بنابراین تنبیه بدنی دانشآموزان جایز نیست.
و اما اینکه عیبهای یک دانشآموزی را سر کلاس و در جمع دانشآموزان بگویند این حرام است. مگر جنبه نهی از منکر یا امر به معروف پیدا کند به این معنا که آن دانشآموز منکری را مرتکب شود یا واجبی را ترک کند که باید از آن منکر جلوگیری شود و طرف هم به انجام آن واجب واداشته شود و راهی جز این نیست که این مسئله را در بین دانشآموزان بگوید، اگر این باشد حکم غیبت را ندارد و حرام نیست. اما اگر این مسائل نیست و همین جوری معلم میآید جلوی دانشآموزان در غیاب دانشآموز دیگر یا در حضورش او را مسخره کند که این جایز نیست. اما اینکه با طرف شوخی کنند، شوخی مراتبی دارد. حالا مزاح سادهای باشد، لفظ رکیکی نداشته باشد، طرف را مسخره نکنند، لقب بد ندهند، اینها نباشد مزاح هست و اشکالی ندارد. اما یک وقت هست با همین مزاح او اذیت میشود، ناراحت میشود در کل کسی که اهل مزاح نیست بیخودی نباید با او مزاح کرد، زیرا ناراحت میشود.
و اما مسخره کردن دیگران؛ این حرام است ولو طرف هم راضی است. یعنی اینگونه نیست که حالا طرف راضی است بتوانید او را مسخره کنید، تعبیر قرآن هم این است که گروهی گروه دیگر را مسخره نکنند این حکم کلی است حال ممکن است طرف بگوید من را هر چه خواستید مسخره کنید، خوب دین میگوید نباید مسخره کرد و مسخره کردن دیگران جایز نیست.
اینجا دو تا مسئله مطرح است: یک مسئله اینکه تکلیف آن افرادی که غیبت میکنند و کلاس تشکیل نمیشود چیست؟ از نظر حکم شرعی و کار آنها چه حکمی دارد؟ مسئله دوم اینکه افرادی مقید هستند و در کلاس حضور پیدا میکنند، اما در موردی میدانند اگر حضور پیدا نکنند یا حضور پیدا کنند، فرقی ندارد؛ یعنی افراد نمیآیند و کلاس تشکیل نمیشود آنها تکلیفشان چیست آیا اگر حضور پیدا نکردند تخلف کردهاند؟
به هر حال انسان در هر تشکیلاتی که هست، یکسری مقررات و آئیننامه داخلی که وجود دارد و از آن اول که ثبتنام میکند یا وارد در آنجا میشود، اینها را پذیرفته و باید عمل کند. بنابراین اینکه بعضیها میگویند مثلا حالا قانون داخلی دانشگاه یا این پژوهشکده مصوب مجلس نیست، تایید شده از طرف شورای محترم نگهبان نیست که ما بگوییم قانونی است که تخلف از آن جایز نیست، اینجا باید عرض کنیم اینها یکسری قراردادها یا شرایطی است که شما وقتی ثبت نام میکنید این مقررات را میپذیرید و نباید از آنها تخلف کنید و لذا آن افراد مجاز به تخلف نیستند مگر اینکه عذری داشته باشند و آن فردی که عذر داشته باشد استثنا است. پس افرادی که بدون عذر و سبب و بیجهت غایب میشود و موجب میشوند که کلاس تشکیل نشود، خلاف کردهاند و اگر حقی از افراد دیگر ضایع بشود - مثلا استاد آمده سر کلاس و اکثر شاگردان نیستند و بعضی شاگردان آمدهاند، چون عده کثیری نیامدهاند کلاس تشکیل نشده است و وقت اینها ضایع شده است و از درسشان افتادهاند - این هم یک جور حقالناس است و باید رضایت آنها را جلب کند. اما این افراد وقتی که میدانند عدهای نمیآیند و کلاس تشکیل نمیشود آیا مجاز هستند که نیایند یا نه؟ جواب از سوال اول مشخص شد: شما وقتی مقررات را پذیرفته اید، باید سر کلاس حاضر شوید اگر عدهای تخلف کردند، آیا تخلف آنان سبب میشود که ما هم تخلف کنیم یا نه؟ که جواب مشخص است؛ مگر اینکه اجازه بگیرید. یک وقت است که شما میدانید که کلاس تشکیل نمیشود ولی قانون و مقررات میگوید حاضر شوید - مثل اینکه به یک فرد میگویند در اداره حاضر باشید یا فرد نظامی را آماده باش میگذارند کاری هم نیست، میگویند در پادگان یا در محل خدمت حضور پیدا کن، این حضورش خیلی مهم است و لذا آن افراد هم مجاز نیستند انجام ندهند، مگر اینکه اجازه بگیرند. پس زمانی که احتمال قوی می دهند یا یقین دارند که کلاس تشکیل نمیشود اجازه بگیرند و شرکت نکنند اشکال ندارد، اما اگر اجازه نگیرند اینها هم مثل همانها هستند.
اگر واقعا بدون مرخصی باشد - به این معنا که عذری برای اینکه در کلاس حاضر نشود ندارد و یا بدون عذر وسط درس، درس را تعطیل می کند - ایشان ضامن است؛ یعنی حقالناس است. زیرا شاگردانی که حضور پیدا کردند این حق را دارند که از این فرصت استفاده کنند؛ اگر فرد در قبال این زمانی که ایشان درس را بدون عذر و مجوز ترک کرده حقوقی هم دریافت کند آن حقوق را ضامن است یعنی اولا نمیتواند دریافت کند ثانیا اگر دریافت کرده باشد ضامن است و باید برگرداند.
اگر جزء مقررات آن مدرسه یا آموزشگاه است و فرد دانشجو یا طلبه پذیرفته است یا امضا کرده است یا به التزام وقتی که آنجا وارد شده یک آییننامه داخلی وجود داشته مثلاً سابق در وقفنامهها میآمد کسانی که در اینجا ساکن هستند، طلابی که در اینجا درس میخوانند این امور را باید رعایت کنند، حتی داریم در برخی از مدارس علمیه در وقفنامه آمده است که طلابی که در این مدرسه ساکن میشوند باید نماز شب بخوانند یا این مقدار درس بخوانند پس اگر جز وقفنامه است یا جز آن شرایطی است که شما پذیرفته اید یعنی با این شرایط شما میتوانید بمانید و استفاده کنید بله مقررات داخلی هم باید مراعات شود و تخلف از آنها جایز نیست.
این سوالی است که همه جوابش را میدانند: خلاف، خلاف است. این را که شما بیایید حاضری را بزنید اما در کلاس شرکت نکنید وکلاس بعدی را بیایید یعنی چه؟ یعنی نیستم و اعلام میکنم هستم! این یک دروغ عملی است؛ حرام و گناه است، گاهی اوقات تخلف از مقررات دانشگاه هم هست.
مشابه این سوال از محضر رهبر انقلاب شده است در خصوص برگزاری کلاسهای آموزشی موسیقی و ایشان در پاسخ مرقوم فرمودهاند که ترویج موسیقی مناسب با اهداف نظام مقدس جمهوری اسلامی نیست، یعنی به هر حال مناسب نیست که نظام جمهوری اسلامی به دنبال ترویج موسیقی باشد. اما این به معنای اینکه موسیقی مطلقا حرام است نیست. لذا اگر زمانی یک گروه سرودی میخواهند تشکیل دهند لازمهاش این است که افرادی موسیقی بدانند و اجرا کنند و قصدشان هم این است که نوازندگی حلال باشد نه حرام، یعنی غیرمطرب، این اشکال ندارد. اما اگر قصدشان خدای ناکرده حرام باشد، آموختنش حرام است، تشکیل اینگونه گروهی حرام است و اجرای موسیقی توسط گروههای دانشجویی میشود حرام. بنابراین در خصوص سوال که پرسیدند اجرای موسیقی چه موسیقی پاپ، سنتی، راک و امثال اینها توسط گروههای دانشجویی و غیردانشجویی آیا اشکال دارد یا ندارد؟ باید گفت اگر در دانشگاه باشد، باید مقررات دانشگاه را رعایت کرد. یک وقت میبینید در ساعت معینی در مکان معینی مقررات این اجازه را نمیدهد.
طبق نظر حضرت آقا موسیقی مطلقا حرام نیست و مطلقا جایز هم نیست. یک دسته از موسیقیها که آرام است و مناسب مجالس لهو و لعب نیست، مطرب نیست و آدم را از یاد خدا و وظایف واجبش باز نمیدارد اشکالی ندارد. اما دسته دوم که این ویژگیها را دارد؛ ممکن است بگویند یعنی چه؟ یعنی همان که در مجالس عیش و نوش میزنند و میرقصند یا اصلا طرف میداند این موسیقی تندی است، رقصآور است، این آهنگ فلان ترانه کذایی است، اینها معلوم است حرام است. بنابراین اگر نواختن سه تار باشد، تنبک باشد، ویولون باشد فرقی نمیکند، اینها آلات مشترک است به این معنا که میشود به نحوی بنوازند که اشکال شرعی نداشته باشد و به گونهای بنوازند که حرام باشد. بنابراین نواختن و استفاده از اینها به نحوی که اشکال شرعی ندارد و موسیقی آرامی است حرام نیست؛ اما اگر به نحو موسیقی مطرب باشد، موسیقی مناسب مجالس عیش و نوش باشد حرام است.
کتابهای درسی مورد نیاز خمس ندارد، یعنی اگر کتاب مورد نیازتان است و
خریداری کرده اید خمس ندارد، برخیها میگویند خریداری کردیم اما در طول
سال فرصت نداریم استفاده کنیم، اگر مورد نیازتان است حال به سببی نتوانستید
مطالعه کنید یا یک دوره کتاب است - چند مجلد - و مثلا یکی دو جلد را
مطالعه کردید یا اصلا یک کتاب مرجع است - مثل لغتنامه و امثال اینها - و
ممکن است به همه مجلدات مراجعه نکرده باشید، به طور کلی اگر نیازتان باشد،
خمس ندارید.
در مواردی که دوران تحصیل شخص به عنوان کار محسوب میشود و این وجوه در
قبال آن پرداخت میشود به عنوان مزد و اجرت بله اگر اضافه بیاید خمس دارد
اما در مواردی که کمک هزینه تحصیلی است یعنی کاری انجام نمیدهد و شهریهای
به او میدهند هر چند تعهد خدمت دارد که بعد از تحصیل استخدام شود و کار
به او بسپارند و حقوق بدهند اما الان حقوق نیست فقط یک کمک هزینه تحصیلی
است این از نظر حضرت آقا اگر اضافه هم بیاید خمس ندارد چون منفعت کسب نیست و
در قبال کار هم نیست.
اگر واقعا شما تشخیصتان این است که این مطالب، مطالب انحرافی است و سبب
انحراف دیگران میشود یا به تعبیر فقهی، گفتن این مطالب منکر است یعنی
مطالب، مطالب باطلی است یا موجب انحراف دیگران میشود، این منکر است. اگر
ادامه میدهند و شرایط نهی از منکر برای شما وجود دارد - از جمله اینکه
احتمال تاثیر میدهید و مفسدهای برای خودتان نداشته باشد - نهی از منکر و
جلوگیری از این کار بر شما واجب است. اما این را هم بدانید اگر گاهی اوقات
شما بخواهید جلوی استاد بایستید یا در دانشگاه جوسازی کنید یا عدهای را
علیه استادی بسیج کنید، این موجب هرج و مرج میشود. گاهی هم خلاف مقررات
داخلی دانشگاه میشود و این جایز نیست.
در اینگونه موارد ممکن است شما این را به رئیس دانشگاه اطلاع بدهید به
مقام بالاتر اطلاع دهید، آنها اقدام کنند و جلوی منکر و این انحراف و به
تعبیر شما مطالب ضال گرفته شود. اگر واقعا مطالب، مطالب گمراه کنندهای
است و سبب انحراف و گمراهی دانشجویان میشود برای کسانی که شرایط برایشان
موجود است با مراعات مراتب، نهی از منکر واجب است ولی باید طریقی را پیش
بگیرند که خودشان منکر مرتکب نشوند مثل اینکه جو دانشگاه را به هم بریزند،
این خودش منکر است همانطور که گفتهاند که با آب نجس چیز نجس پاک نمیشود
با گناه هم جلوی گناه گرفته نمیشود با منکر نمیشود نهی از منکر کرد طریقی
را پیش بگیرند که خلاف مقررات و خلاف موازین شرعی نباشد و جلوگیری از
انحراف هم بشود بله اگر چنین طریقی وجود دارد واجب است.
یک نکتهای را در پاسخ این سوال میخواهم عرض کنم و آن اینکه ما خیال نکنیم که هر جا مسائل دینی مطرح شود یا کسی منبر برود یا موعظه کند، این جایز است، این پسندیده است، نه. شما معلم شیمی هستید، باید شیمی تدریس کنید. میگوید آقا اینها خیلی مهم نیست مسائل دینی را بگوییم، اینها وضو بلد نیستند، نماز بلد نیستند؛ وضو و نماز بلد نیستند؛ اینها باید وقت دیگر و جای دیگری یاد بگیرند. آن چیزی که به شما در قبالش حقوق میدهند و تعهد خدمت دارید، همین کار است. حالا یک مثال سادهای بزنم. مثلا اگر کارگری را گرفتند برای اینکه آجرها را ببرد داخل ساختمان و آن کارگر میآید اینجا میبیند مثلا فلان پنجره شیشهاش شکسته، اگر آجرها را رها کند و بگوید من بروم شیشه بخرم بیاندازم به این پنجره چون کار بهتری است، همه فقها میگویند چون مطابق قرارداد اجاره عمل نکرده، ولو کار بهتری هم انجام داده باشد، ایشان استحقاق گرفتن اجرت ندارد. صاحبکار خواست پول میدهد و اگر نخواست نمیدهد. حتی میفرمایند اگر آن کار بهتری را که انجام داده بگویند به حالت اول برگردان، وظیفهاش این است که برگرداند. بله یک وقت هست شما تدریستان را کردید یک فرصتی باقیمانده است و درسی دیگر نیست، حالا مسئله دینی میگویید - اگر خلاف مقررات نباشد، در مسائل کلاسی گاهی این هست - این اشکالی ندارد، اما اگر شما معلم شیمی هستید، الان وقت درس شیمی است، شیمی باید تدریس کنید و مجاز نیستید رها کنید و به مسائل دینی یا مسائل دیگر غیر از کار موظف خودتان بپردازید.
حال اگر معلمی آن وظیفه خودش را رها کرد و به تدریس امر دیگری پرداخت، یعنی به وظیفه عمل نکرده و همچنان که آن مثال را عرض کردیم، ایشان استحقاق حقوق ندارد و به خاطر وقتی که تلف کرده، استحقاق دریافت حقوق را ندارد و اگر گرفته باشد باید برگرداند. ممکن است بگویید ایشان تلف نکرده، مسائل دینی را گفته؛ در جواب باید گفت نه، ایشان طبق قرارداد استخدامی عمل نکرده است. ممکن است بگویید کار خیلی سخت شد، نه خیر. اسلام دینی است دارای قوانین و مقررات خاص و مقرراتی هم هست، اینگونه نیست که هر کس هر چه دلش بخواهد انجام بدهد و هر چه که به نظرش میرسد که خوب است آن را انجام دهد، باید دستور دین را انجام دهد. دستور دین هم در این مورد این است که معلم شیمی باید شیمی تدریس کند.
این سوال هر چند سوال کوتاهی است، ولی جواب بسیار مفصلی دارد و اقدامات
پیشگیرانه نیاز است که از سالها قبل پدر و مادر باید مراقبتهایی داشته
باشند، نظارتهای ظریف و دقیقی بدون برانگیختن حساسیت او داشته باشند. در
هر صورت باید بروید مشاوره چون این سوالی نیست که حالا ما همین جا جواب
دهیم. ما به طور کلی می گوییم توجیه فرزندان، رفاقت با فرزندان، پاسخ به
سوالاتی که برای آنها پیش میآید و جوابگویی شبهات، فراهم کردن امکانات
مطالعه، بالا بردن رشد فکری و نحوه عمل خودمان که تاثیر دارد در آنها،
اینها کلیاتی است و درست هم است؛ اما اگر یک مورد خاصی هست که خودشان واقعا
نمیتوانند پیشگیری کنند باید نزد مشاوره بروند و مشاور همانگونه که
راهنمایی کرد اقدام کنند.
در پاسخ به این سوال باید عرض کنیم به نظر حضرت آقا امر به معروف و نهی
از منکر در هر محیطی باشد، در دانشگاه، خارج از دانشگاه، حتی در منزل
خودمان در حد تذکر لسانی، یعنی مرتبه دوم امر به معروف و نهی از منکر واجب
است. مرتبه اول ترک مراوده است، مرحله دوم امر و نهی لسانی است. اما امر به
معروف و نهی از منکر شرایطی دارد که آن شرایط باید موجود باشد؛ همچنین
مراتبی که بالاتر از این دو مرتبه است و وظیفه عموم نیست، و برمیگردد به
وظایف قانون، مثلا نیروهای انتظامی و قوه قضائیه و لذا در محیط دانشگاه هم
اگر امر به معروف و نهی از منکر اثر دارد و احتمال تاثیر دارد و مفسدهای
هم ندارد، بله واجب است. اما یک وقت است دانشجویی کلاس را به هم میریزد که
حالا میخواهد نهی از منکر کند اما حق دیگران را ضایع میکند، آبروی
دیگران را میریزد که این خودش منکر است و نمیشود با منکر جلوی منکر را
گرفت. باید راهی پیش بگیریم خلاف شرع و خلاف قوانین جاری مملکت نباشد و
تاثیرگذار هم باشد. با این توضیح، بله وظیفه است.
این سوال اختصاص به کنفرانس و همایش و امثال اینها ندارد. خیلی از افراد
هستند که در مراسمی شرکت میکنند که دعوت نشدهاند و ثبت نام نکردهاند و
از امکانات آنجا استفاده میکنند - تنها بحث پذیرایی نیست، تنها بحث ناهار
و شام نیست - شما وقتی شرکت میکنید و روی صندلیهای آنجا مینشینید،
فضای آنجا را اشغال میکنید؛ اگر مجاز نباشند استفاده از امکانات جایز
نیست. لذا اگر مقررات اجازه استفاده از آن امکانات و پذیرایی را نمیدهد،
مجاز نیستند استفاده کنند. اما اگر طبق مقررات ثبت نام نکرده اند ولی
ورودشان به عنوان مستمع آزاد است و همان مسئولین هم از آنها پذیرایی
میکنند اشکال ندارد. اما اگر مقید به ثبت نام شده است یا مقید به شرایطی
شده است که افراد خاصی میتوانند از این امکانات یا پذیرایی استفاده کنند،
استفاده برای دیگران جایز نیست.
سوال بعدی این است: فردی که استفاده کرده است تکلیفش چیست؟ باید جبران
کند. اگر واقعا مجاز نبوده و استفاده کرده باید جبران کند. به چه نحو؟ ممکن
است بگوید یک سیب و پرتقالی خوردیم این را برگردانیم به دانشگاه؟ نه؛ شما
باید آن مبلغ فعلی آن را به همانجا برگردانید و اگر امکان ندارد، به اموال
عمومی بیتالمال برگردانید.